از سوی دیگر، دمای شورابه رها شده در دریا کم نیست. البته مدیترانه دریای کوچکی نیست و چند آب شیرینکن در ساحل اسرائیل تأثیر چندانی بر افزایش شوری و حرارت این دریا ندارند، اما وضعیت در خلیج فارس که هم کوچکتر است و هم کم عمقتر و محدودتر، کاملاً فرق میکند.
وقتی فیلمها و عکسهای فضانوردان از کره زمین را میبینیم، ممکن است از خودمان بپرسیم که چگونه در سیارهای که بیشتر سطحش را آب فرا گرفته، میلیونها انسان از تشنگی در رنج هستند. وقتی میشنویم که برخی کشورها از آب دریا، آب شرب استخراج میکنند، تعجب میکنیم که چرا تا کنون این راهکار به ذهن همه دولتها نرسیده و از این همه آب مجانی برای سیراب کردن تشنگان استفاده نشده، و بدتر، چرا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارند آب شور این حجم آبی را شیرین میکنند و ما بیکار ماندهایم؟
نیکآهنگ کوثر / راديو فردا*
چند روز پیش، ابراهیم رئیسی به یزد سفر کرد تا فاز دوم طرح انتقال آب نمکزدایی شده خلیج فارس به فلات مرکزی ایران را افتتاح کند. دولت هدف این طرح انتقال ۷۲۰ کیلومتری را «تأمین نیاز صنعت و کشاورزی پربازده و پشتیبانی از آب شرب مورد نیاز استان» معرفی کرده است. کل این آب قرار است ۲۰۰ میلیون متر مکعب در سال باشد.
اما در فضای مجازی، فعالان محیط زیست چندان به این طرح روی خوش نشان ندادند. کارشناسانی که بهای واقعی آب شیرین شده و انتقالی به یزد را میدانند هم به منتقدان طرح پیوستند. گفته میشود بهای یک متر مکعب آب شیرین حاصل از نمکزدایی که کنار خلیج فارس حدود یک و نیم دلار در میآید، وقتی به یزد برسد، بین ۳ تا ۴ دلار خواهد بود.
آب شیرین بینمک، سیری چند؟
تا وقتی با یکی از دوستان کار ترجمه کتابی درباره تحول مدیریت آب در اسرائیل را شروع نکرده بودیم، نمیدانستم که آبشیرینکنهایی در ایران با کمک اسرائیل در سالهای پیش از انقلاب بر پا شده بود. ظاهراً سرمایه ایرانی کمک بزرگی برای شرکتی شد که پیشگام آب شیرین کرد در اسرائیل بود.
تا وقتی که در تابستان سال ۱۳۹۸ برای دومین بار به اسرائیل سفر نکرده و تأسیسات آب شیرین کن سورک در نزدیکی تلآویو را از نزدیک ندیده بودم، ایدهای نداشتم که برای نمکزدایی از آب دریا چه مسائلی را باید مد نظر قرار داد. یوری شور، سخنگو و یکی از مسئولان نهاد آب اسرائیل که راهنمایم بود، گفت که تلاش زیادی شده که آسیبهای محیط زیستی نمکزدایی کاهش یابد، آنهم از طریق ارسال شورابه به جایی دور از ساحل که از طریق جریانهای زیردریایی مدیترانه پخش شود.
به عبارت دیگر، رها کردن شورابه در جایی که جریان زیردریایی وجود ندارد، به تجمع بیشتر آبنمک غلیظ که املاح دیگری نیز دارد منتهی میشود و به آبزیان آسیب میرساند و میتوان تفسیر کرد که حالا وضعیت از گذشته بهتر شده است.
بار اولی که به اسرائیل سفر کردم، با ابراهام تنه، مدیر پیشین آبشیرینکنهای اسرائیل گفتگو کردم. تنه که نقش عمدهای در گسترس این فنآوری و بهرهمندی مردم از آب شیرین بازی کرده بود، تأکید کرد که «استفاده از فنآوری نمکزدایی برای تامین آب، آخرین گزینه است، نه اولین گزینه!»
آن زمان اسرائیلیها توانسته بودند هزینه زدایش نمک و تولید آب شیرین را به حدود نیم دلار به ازای متر مکعب برسانند، قیمتی که گفته میشد در محدوده خلیج فارس حدود یک دلار و نیم بود. با این حال، این آب برای بخش کشاورزی نبود. آب شیرین تولید شده به روش اسمز معکوس را به شهرهای کمآب میرساندند و پساب را پس از تصفیه با لولههایی بنفش به مزارع منتقل میکردند.
در منطقهای در شمال بئر السبع در شمال بیابان نقب اسرائیل از تأسیسات بازچرخانی فاضلاب بازدید کردم که یکی از کارکنانش، بن، نواده دو کرمانشاهی مهاجر بود. او برایم تعریف کرد که آب شیرینشده به شهر منتقل شده و بعد از مصرف، زیر نظر شهرداری به این مرکز بازچرخانی و تصفیه منتقل شده و پس از سه مرحله آبی قابل استفاده برای کشاورزی سر مزارع میرود.
در جنوب اسرائیل و در حاشیه ساحل دریای سرخ، شهر ایلات قرار دارد و که مردم و توریستها شاید بیشتر از هرجایی نسبت به جمعیتش آب شیرین شده را مصرف و البته، فاضلاب زیادتری را هم تولید میکنند و لولههای بنفش از مرکز تصفیه فاضلاب کیلومتر دور میشود تا به تاکستانها و نخلستانها برسد. یک کارشناس اسرائیلی به شوخی برایم گفت که شیرینترین خرما و بهترین شراب ما بهطور غیرمستقیم از فاضلاب بهدست میآید. آن روز فهمیدم که اسرائیل ۹۰ درصد پساب خود را تصفیه و مجدداً استفاده میکند.
وقتی در سفر دوم به اسرائیل از آبشیرینکن سورک بازدید میکردم، یوری شور حوضچههایی را نشانم داد که آب دریا را با مکش و با لولههایی قطور از مدیترانه به این مرکز آورده بودند. در حوضچهها، بچه ماهی و جلبک و دیگر آبزیان را دیدم که شاید هیچگاه به دریا باز نمیگشتند.
در این حوضچهها، و حوضچههای بعدی، آب از موجودات زنده و همچنین مواد معلق و ماسه و لای پاک میشد تا به بخش تصفیه بهروش اسمز معکوس برود. آب دریا که حاوی نمکهای مختلف است با فشار زیاد از غشاهایی نیمهتراوا میگذرانند و یونها و ملکولهای بزرگ جا میمانند و آب خالص عبور میکند.
تقریباً نیمی از آب دریا تبدیل به آب شرب میشود و شورابه باقیمانده را به دریا باز میگردانند. آنجا پرسیدم که با توجه به غلظت بیشتر این شورابه و زمانبر بودن فرایند مخلوط شدنش با آب دریا، آیا اکوسیستمهای زیردریایی آسیب نمیبینند، جواب این بود که سعی میکنند شورابه جایی دور که جریانهای آب زیردریایی وجود دارد رها شود تا این غلظت خیلی سریعتر کاهش یابد و آبزیان آسیب کمتری ببینند.
چند روز بعدش وقتی کنار دریای مرده با یک فعال منتقد سیاستهای دولت حرف میزدم، از او شنیدم که برخی فعالان محیط زیست در اسرائیل سالها است که نسبت به آثار منفی فناوریهایی از جمله آب شیرین کردن از مدیران این کشور ایراد میگیرند. رد پای کربن فرایند نمکزدایی بالا است، چرا که وقتی از سوختهای فسیلی برای تولید انرژی لازم این فرایند و انتقال آب استفاده میشود، هم تولید آلودگی میشود و هم اتمسفر را گرمتر میکند.
از سوی دیگر، دمای شورابه رها شده در دریا کم نیست. البته مدیترانه دریای کوچکی نیست و چند آب شیرینکن در ساحل اسرائیل تأثیر چندانی بر افزایش شوری و حرارت این دریا ندارند، اما وضعیت در خلیج فارس که هم کوچکتر است و هم کم عمقتر و محدودتر، کاملاً فرق میکند.
خلیج فارس که زمانی مرکز بزرگ تولید نفت دنیا محسوب میشد، الان یکی از مهمترین مراکز تولید آب شیرین دنیا است. با این حال، بررسی اکوسیستمهای این حجم آبی در سالهای اخیر تحلیلگران محیط زیستی را نگران کرده است، چرا که برخی از گونههای مرجانی خلیج فارس بیجان شده یا تحت تاثیر قرار گرفتهاند.
با شورترشدن و گرمتر شدن آب، بسیاری از آبزیان تغییر اندازه میدهند و اگر اثرات تغییرات اقلیمی را هم در نظر بگیریم، در تولید برق بیشتر برای تأمین انرژی آبشیرینکنها، استفاده از سوختهای فسیلی اگر چه از نظر اقتصادی برای کشورهای ثروتمند نفتخیز مقرون به صرفه است، اما باعث افزایش گازهای گلخانه و همچنین گرمتر شدن منطقه هم میشود.
خلیج «رو به شوری» فارس
در سالهای اخیر، بارها حساسیتها و واکنشهای هموطنان را نسبت به نحوه نام بردن آبهای جنوبی ایران شنیدهایم و دیدهایم. اگر به جای خلیج فارس کسی تنها بگوید «خلیج» و یا اگر مقام کشوری دیگر از عنوان «خلیج عربی» استفاده کند، بسیاری از هموطنان واکنشهای تندی در فضاهای اجتماعی نشان میدهند تا یادآوری کنند که این محدوده نامی ثبت شده دارد و برای ایرانیان مهم است. اما اگر از خیلیها درباره وضعیت اکوسیستمهای آبهای جنوبی بپرسیم، احتمالاً تنها از محصولات شیلات و یا برخی ماهیهای کمیاب شده به خاطر صید ترال چینیها خواهند گفت.
خلیج فارس یکی از شورترین حجمهای آبی است و از منظر زمینشناسی، پوستهاش قارهای و بخشی از صفحه عربستان (Arabian Plate) است که آب دریا در آن پیشروی کرده است. ژرفای عمیقترین نقاط خلیج فارس به ۱۰۰ متر هم نمیرسد، در مقابل، در دریای عمان که ادامه اقیانوس هند است، عمق در مناطقی از سه هزار متر هم فراتر میرود؛ آب این دریا از طریق مناطق ساحلی ایران وارد خلیج فارس میشود و بعد از چرخهای طولانی و فرایند تبخیر و ورود آبهای رودهای شمال غربی از جمله جراحی و اروند نهایتاً از کنار سمت جنوبیاش در تنگه هرمز و کنار امارات به دریای عمان باز میگردد.
حالا اگر در محدوده ورودی خلیج فارس تأسیسات آبشیرین کن ایجاد کنیم و بخواهیم بخشی از این آب را نمکزدایی کرده و شورابه داغ را به خلیج فارس بر گردانیم، رقابتی را با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس برای شورتر و گرمتر کردن این حجم محدود آبی آغاز کردهایم.
این آب شور در امتداد ساحل ایران حرکت کرده و برخی اکوسیستمهای دریایی را هدف آسیب قرار میدهد. اما این شورابه تنها نمک طعام ندارد، بلکه املاح دیگر و حتی مواد شیمیایی ویژه نمکزدایی که سمی هستند در آب دریا رها میشود. مخلوط شدن آب داغ پر نمک با آب سردتر و نسبتاً کمنمکتر طول میکشد و پیش از کاهش غلظت و حرارت شورابه، اورگانیسمهایی که در مسیر آزادسازی شورابه قرار میگیرند، آسیب میبینند. بعد از مخلوط شدن شورابه با آب خلیج فارس، آرام آرام میزان شوری هم زیاد میشود، که هر چند ممکن است در زمانهای کوتاه محسوس نباشد، اما در گذر زمان میتوان اثراتش را بر جانداران دید.
همانطوری که پیش از این هم اشاره شد، وقتی با فشار بالا آب دریا را به درون تأسیسات آبشیرینکن میکشند، لاروهای آبزیان و تخم ماهیها و بسیاری از موجود ریزتر هم قربانی خواهند شد. بهعبارت دیگر، ما انسانها برای تأمین آب بیشتر، آبی که میشد بهشکلی ارزانتر و پایدارتر در خود خشکی تأمین و یا از طریق مدیریت بهتر منابع آب موجود در اختیار کشاورزان و صنایع قرار داد، جان آبزیان را میستانیم و به محیط زیست آسیب میرسانیم. این آسیب خواهناخواه به زندگی و اقتصاد ساحلنشینان ضربه خواهد زد.
گزینههای دیگر چه هستند؟
عدم تأمین آب سالم و لازم برای شرب و بهداشت شهروندان نقض حقوق بشر است و کسی قاعدتاً با تهیه آب برای مردم مشکلی ندارد. اما نحوه تأمین گاهی منتهی به بیعدالتی محیط زیستی و آسیب به نسلهای آینده هم میشود. چیزی که بسیاری از مهندسان آموزش دیده در ایران که نگاه محیط زیستی ندارند به آن معتقدند، تأمین آب به هر راه ممکن، ترجیحاً با ساخت سازه بدون توجه به آثار محیط زیستی است.
از نگاه این گروه برای توسعه، حتماً باید هزینه داد، اما از منظر اقتصادی گاهی هزینه دادن محیط زیست به قیمت تامین کمیسیون و تامین پول برای گروهی از دستاندرکاران و مهندسانی بوده که بعدها از محیط زیست مناسبتر و سرسبزتر آمریکای شمالی و اروپا برای زندگی بهتر خود و فرزندانشان بهرهمند شدهاند.
اگر امروز از بسیاری از درسخواندههای مهندسی این سالها در غرب جویای راهکارهای بهینه برای تأمین آب شویم، ارزیابی اثرات محیط زیستی و اعمال مقررات سختگیرانه و بررسی نسبت فایده به هزینه پروژه را جدی میگیرند و با بسیاری از پروژههای تأمین آب در ایران مخالفت خواهند کرد.
یک بحث مهم درباره آبشیرینکنها نحوه تأمین انرژی است. اگر از انرژی باد و امواج دریا و یا نور خورشید برای تأمین برق لازم جهت نمکزدایی استفاده شود، گازهای گلخانهای بسیار کمتری تولید خواهد شد. اگر توسعه در نزدیکی ساحل انجام گیرد، نیازی به انتقال آب شیرین شده هم به فلات مرکزی نخواهد بود. و اگر به جای خلیج فارس، تأسیسات آبشیرینکن را در ساحل مکران و بسیار دور از تنگه هرمز بنا کنیم و مطمئن شویم که شورابه با کمترین آسیب به اکوسیستمهای دریایی در اعماق با جریانهای زیردریایی پخش میشود، اثر منفی کمتری بر محیط زیست گذاشتهایم. این هم تازه بر این اساس که شیرین کردن آب دریا را آخرین گزینه بدانیم و بررسی کنیم که آیا راهاندازی مراکز نمکزدایی واقعاً منطقی است یا نه؟
اگر در فلات مرکزی ایران، کشاورزی و آبیاری پرخطا را بهینه کنیم و مصرف آب سالانه دههامیلیارد متر مکعب کاهش یابد، آیا به ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب نمکزدایی شده با قیمت بالا و انتقال آن از سطح دریا تا ارتفاعات بالای دو هزار متری کرمان و بعد رساندنش به یزد نیازی خواهیم داشت؟ و اگر بدانیم که میتوانیم با مدیریت سیلابهای فصلی، میلیاردها متر مکعب آب را در آبخوانها ذخیره کنیم و پساب شهری را بازچرخانی قابل مصرف مجدد باشد، باز هم نیاز به پروژههای گرانقیمت برای رساندن آب به خراسان رضوی و خراسان جنوبی خواهیم بود؟ اگر آب را درست مدیریت کنیم و قدر هر قطرهاش را بدانیم و حقوق محیط زیست و مردم حوضههای مختلف را نقض نکنیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بررسی پروژههای انتقال آب به فلات مرکزی، چه از منشأ کارون و چه آب شیرینشده خلیج فارس، نکته ویژهای را در خود دارد؛ آب شیرین قرار است به استانهای رؤسای جمهوری منتقل شود. کرمان و یزد، زادگاههای اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی جزو دریافتکنندگان آب شیرینشده خواهند بود. قرار است لوله انتقال آب تا خراسان رضوی، استان ابراهیم رئیسی کشیده شود. از سوی دیگر، رؤسای جمهور پیشین اهل سمنان هم بهدنبال شیرینسازی آب دریای مازندران برای رساندن به زادگاه خود بودهاند. آن پروژه نیز حساسیتهای زیادی برانگیخته است.
علی میرچی، استاد دانشگاه اکلاهما نیاز به نمکزدایی و انتقال به بخش شمالی حوضه فلات مرکزی در محدوده سمنان را رد کرد و گفت که به هیچ عنوان نیازی به انتقال نیست و با مدیریت منابع موجود میتوان نیازها را برطرف کرد: «ما در استان سمنان کشاورزی ناکارآمدی داریم، طبق تخمینهای دست اولی که بر پایه آمار وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی در گروه خودمان انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که برای تولید محصولات زراعی از آب زیرزمینی ۶۰ درصد اضافه برداشت داریم. همچنین برای محصولات باغی حدود ۱۰۰ درصد اضافه برداشت داریم. چرا اول نیاییم و کمک به کشاورزان برای افزایش جدی کارآمدی مصرف آب کشاورزی را تبدیل به اولویت اصلی نکنیم؟»
دکتر میرچی انتقال آب برای استفاده صنایع آببر را هم زیر سؤال برد: «سؤال دیگر این است که چرا باید صنایع آببر در این محل قرار داشته باشند؟ اگر بخواهیم یک سری تخمین تئوریک را در نظر بگیریم فرصتهای موجود در صرفهجویی بیش از اینها است و ما خیلی سریع به سمت بحث انتقال آب رفتیم.»
احتمالاً تعداد معدودی از استادان دانشگاه در ایران و برخی مهندسان مشاور و پیمانکاران نانشان در پروژههای پر از ریخت و پاش و فاقد نظارت و حسابرسی بوده، از پاراگرافهای پیشین ناراضی خواهند بود، اما واقعیت این است که بیتوجهی به منابع طبیعی و مدیریت ناکارآمد و فساد و نقش نهادهایی چون سپاه در حوزه آب، بخشهایی از ایران را غیرقابل سکونت خواهد کرد.
امروزه میدانیم که هم از طریق راهکارهای پایدار، بازچرخانی پسابها و هم مدیریت بهینه منابع و کاهش میزان آب مصرفی بخش کشاورزی میتوان بخش عمده نیازهای واقعی را تأمین کرد، اما مقامهای وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صنایع و معادن و تجارت و از همه مهمتر شرکتهای بانفوذ مهندسی مشاور و پیمانکاران قدرتمندی از جمله قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران و مجموعههای تحت پوشش آن علاقهای به کاهش هزینه و راهکارهای پایدار ارزان قیمت ندارند. نانی که گروههایی ویژه از آب به دست میآورند مانع بهبود شرایط شده، و خواهد شد.
سازمان حفاظت محیط زیست؛ هیاهوی بسیار برای هیچ
برخی صاحبان نظر و اندیشه از سازمان حفاظت محیط زیست خواستهاند. در سال ۱۳۹۹، جلساتی در سازمان حفاظت محیط زیست در ارتباط با کاهش آثار منفی آبشیرینکنها تشکیل شد و مدیرکل دفتر ارزیابی زیستمحیطی سازمان اعلام کرد که «دیگر مجوز آب شیرینکن با حجم زیاد در خلیجفارس صادر نمیشود» و یکی از شرکتهای مشاور هم به سفارش این سازمان، دستورالعمل مطالعات ارزیابی آثار و پیامدهای زیست محیطی تأسیسات آبشیرینکن را تهیه کرد.
یک پاراگراف از این جزوه شاید فعالان محیط زیست را حساستر کند: «در دوران بهرهبرداری، شوکهای حرارتی و شیمیایی ناشی از ورود مدیریتنشده شورابه آبشیرینکنها به دریا، که با مرگ و میر آنی موجودات دریایی همراه میباشد جزو جنبههای تخریبی اینگونه طرحها محسوب میشود. همچنین چنانچه مطالعات ارزیابی اثرات زیست محیطی، براورد و ارزیابی درست از آثار و پیامدهای ناشی از ورود شورابه نداشته باشند کار کرد این گونه مراکز در درازمدت میتواند با مرگ و میر مزمن اجزای زنده اکوسیستمهای دریایی و نیز تغییرات غیر قابل برگشت در ارکان غیر زنده این نوع اکوسیستمها همراه باشد که در صورت عدم کنترل، میتواند منجر به تخریب محیط زیست گردد».
بهنظر میرسد سازمان حفاظت محیط زیست که حتی مخالفت رئیس آن با آبگیری برخی سدها و جلو رفتن بسیاری از پروژهها از سوی رئیس دولت نادیده گرفته شده، نمیتواند در نجات زیستبومهای دریایی مؤثر باشد، آن هم در وضعیتی که ۴۱۱ پروژه فاقد مجوز محیط زیستی در بودجه سال بعد دولت به مجلس ارائه شده، همان بودجههایی که سال پیش نیز از سوی مجلس شورای اسلامی تأیید شدند.
* نیکآهنگ کوثر، زمینشناس و روزنامهنگار حوزه آب ساکن آمریکاست. او علاوه بر گزارشها و مقالاتی که در حوزه محیط زیست و به ویژه موضوع آب نوشته، از جمله به واسطه آثار هنریاش به عنوان یکی از کاریکاتوریستهای سرشناس ایرانی، شناخته شده است.