بنا براین شما وقتی حرکتها و شعارهای مردم را می خواهید مورد سنجش و قضاوت «قانونی»قرار دهید به هیچوجه نمی توانید این فراز و فرود را نادیده بگیرید و از آن مهم تر چشم ببندید بر رفتار حکومتی که بالاترین مقامات آن کوچکترین ارزشی برای همان قانون نیم بند خود قائل نیستندو چنانکه این روز ها بسیار می شنویم هیچ قانون ومصوبه وقرار و حکمی در مقابل ولی فقیه معنا و مفهومی ندارد، تا جائیکه اعلام می شود، رأی مردم صفر است تا زمانیکه رهبر بدان مشروعیت ببخشد.
گفت و شنود نادر عصاره با رضا اکرمی
در برابر رژیمی نابهنگام مبارزه مردم از قاعده ثابتی پیروی نمی کند
رژیم اسلامی، رژیمی مکتبی و دینی، بحران آفرین، ناکار آ، بی رحم، ستمگر و جنگ افروز می باشد. هم باقی ماندنش برای کشور ما خسارت بار است و هم سقوط آن می تواند به همراه خود کشور را با خطراتی روبرو سازد. رفتن آقای خامنه ای و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی بخشی از شرایط اساسی استقرار یک جمهوری دموکراتیک و غیر مذهبی در کشور ماست. لازم است که این بخش از شرایط اساسی دموکراسی، بنحوی فراهم و تکمیل شوند که سقوط استبداد دینی، کشور را با خود به قهقرا نبرد.
از نظر شما آماج سیاسی مشترک اپوزیسیون چیست؟ آماج مشترک کدام است آماجی که همکاری اپوزیسیون را امکان پذیر می سازد و راه پیشرفت جنبش را هموار می کند؟
همه می دانند که طیفی از پاسخ ها به این پرسش ممکن است. این پاسخ ها اما فصل مشترک دارند. هر چند این ها از فصل مشترک های بیشتری برخوردار شوند و بموازات میان اپوزیسیون اراده همکاری بر اساس اشتراکات نیرومند شود، آماج مشترک شفاف تر رخ می نماید. هم پیمانی نیروها بر این آماج مشترک، جنبش سیاسی و دموکراسی درونی آن را نیرومند می سازد و راه پیشرفت را هموار می نماید.
کشور ما ایران را بحرانی همه جانبه در خود فرو برده است. جامعه ما با مسائلی حیاتی و دشوار روبروست. در چنین موقعیتی، کار فکری روشنگرانه نقش مهمی را می تواند و باید انجام دهد. برای دست یابی به آماج مشترک، پای بسیاری از مسائل به میان کشیده می شود. مسائلی که مربوط به سیاست کنونی هستند، مسائلی که عمری میان دوره ای دارند و مسائلی که سابقه ای تاریخی. بعنوان مثال، نزاع کنونی درون حکومتی، نزاعی میان دوجبهه درونی حاکمیت استبداد دینی، جبهه طرفداران خامنه ای در مقابل جبهه پشتیبانان احمدی نژاد، و پیامدهای این نزاع، مسئله ای است از سیاست جاری. جنبش اعتراضی معروف به سبز، ارزیابی از وضعیت و موقعیت و چشم انداز آن، مسئله ای سیاسی است که عمری حداقل دو ساله دارد و بالاخره موانع دموکراسی در ایران از جمله دشواری در همپذیری و یا پذیرش حق غیر، و در این زمینه بخصوص دشواری در همپذیری نیروهای سیاسی مذهبی و غیر مذهبی جامعه، مسئله ای است که عمری درازتر از عمر انقلاب اسلامی دارد. برای تلاش در دست یابی به آماج مشترک، پای چنین مسائلی به میان کشیده می شود.
سیر تحولات سرعت گرفته است. با توجه به مجموعه اوضاع سیاسی در کشور و بخصوص با توجه به تحولات اخیر و از 25 بهمن 89 در جنبش اعتراضی مردم (مشهور به جنبش سبز)، فعالیت در جهت دست یابی به سیاستی روشن و موثر با افت و خیز در جریان است. نیرومند کردن این فعالیت فکری به تصمیم گیری سیاسی و دست یابی به آماج مشترک در مبارزه سیاسی یاری می رساند. اپوزیسیون، هم مجموعه های متشکل و هم احاد و افراد مستقل و منفرد، با پرسش های مشترک روبرو می باشد. فعالیت فکری و تصمیم گیری سیاسی، امری محدود به این یا آن سازمان و حزب و گروه نیست. بنابراین گفتگو و شنود جمعی، علنی و پیگیرانه یکی از ابزارهای اصلی است. گفتگو و شنودی حول پرسش های مشترک. اگر تلاش من در این جا منجر به گامی هر چند کوچک در این راستا گردد، به هدف خود جامه عمل پوشانده است.
پرسش هایی را برای یک مصاحبه کتبی و از راه دور در باره اوضاع سیاسی وسیاست اپوزیسیون، تهیه کردم. این پرسش ها را از میان گفتگوها و نوشتجاتی در این زمینه استخراج نموده ام. تلاش و خواهش من این بوده است که به این پرسش ها در صورت امکان، گرایشات مختلف درون اپوزیسیون ترقیخواه و دموکراتیک پاسخ دهند. هر یک از مصاحبه شونده ها، گرایشی از میان نگرش های و راهبردهای سیاسی موجود در اپوزیسیون مترقی و دموکراتیک را بیان می کند. بدون تردید پاسخ های افراد مستقل و نیز اشخاص متعلق به احزاب و سازمان های مختلف اپوزیسیون، برای خوانندگان و جویندگان سیاسی، مفید و منشا اثر خواهند بود. بعلاوه این گفت و شنودها می توانند به جو سیاسی در حد خود دامن زنند و حضور فکری اپوزیسیون را برتابانند. مفید خواهد بود که از مجموعه مصاحبه ها جمعبندی ای در باب اشتراکات و افتراقات صورت گیرد. پیشاپیش از همکاری خوانندگان در این زمینه تشکر می کنم..
نادر عصاره
چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390۰ – 18 مه 2011
گفت و شنود شماره یک
پرسش: حرکت مردم در 25 بهمن ماه 89 را چگونه ارزیابی می کنید؟ قدرت ها و ضعف های آن را چه می دانید؟ و کلا کشاندن مردم به خیابان در 25 بهمن چه پیامدهائی داشته است؟ در این جنبش، عبور از حرکت در چارچوب قانون به شعار «نوبت سید علی» را چگونه ارزیابی می کنید؟
پاسخ – برای ارزیابی واقعی از به خیابان آمدن مردم در 25 بهمن باید باز گشت به بازتاب موفقیت مردم تونس در به زیر کشیدن زین العابدین بن علی، دیکتاتور این کشور و آغاز همین روند در مصر و چند کشور دیگر عربی در روانشناسی مردم ایران. این امر از یک سو به صورت شعارگونه «چرا تونس، تونست و ما نتونستیم» بیان شده بود. از دیگر سو از تبلیغات سنگین مسئولین و تریبون داران حکومت جمهوری اسلامی متاثر بود، که مبارزات آزادیخواهان مردم در این کشورها را تداوم «انقلاب اسلامی» معرفی می کردند. بر این زمینه ها، موقع سنجی فراخوان دهندگان، مبنی بر انجام اجتماعاتی مستقل از حاکمیت دریافت می شود.
این حرکت تا جائی که به خنثی کردن این حربه تبلیغاتی رژیم مربوط می شد به هدف خود به خوبی نائل شد. نه تنها افکار عمومی کشورهای در گیر در بحران دریافتند که مردم ایران هم با آنها هم سرنوشت هستند بلکه تا جائیکه به نقش ایران در این جنبش ها مربوط می شد معادلات چندی را در مناسبات دول، نهادهای بین المللی و رفتار رهبران اسلام گرا و یا سکولار منطقه دگرگون کرد. از همین رو علی خامنه ای و بخش ساکت اما فعال دستگاه سرکوب، یعنی دولت احمدی نژاد، به هیچ روی این مرحله از ایستادگی و دعوت به تظاهرات، علیرغم مخالفت وزارت کشور را بر فراخوان دهندگان اولیه که آقایان موسوی و کروبی باشند نبخشیدند و از آن پس این دو، بهمراه برخی دیگر از فعالین و شرکت کنندگان این حرکت نمادین و پر معنی یا دستگیر شدند و یا تحت نظر قرار گرفتند.
مردم نیز دریافتند که هنوز جنبش آنها زنده است و دنبال فرصت، تا سر از خاکستر بر آورد. و البته انتظار هم نبود که بتواند به گستردگی روزهای پس از انتخابات فرا بروید، چرا که هنوز نه این جنبش بر ضعفهای خود فائق آمده است و نه ماشین سرکوب رژیم از قدرتش کاسته شده است.
کشیده شدن شعارهای 25بهمن، به « مبارک ،بن علی نوبت سید علی »، خواست آقایان موسوی و کروبی نبود و ایشان تا به امروز از اجرای بی تنازل قانون اساسی دفاع می کنند که آقای خامنه ای ولی فقیه آنست.از دید این آقایان فراخوان دادن به ابراز همبستگی با مردمی که حاکمیت ایران هم ظاهرا حامی آنهاست نه در جهت قانون شکنی بلکه برخورداری از همان وجوهی از قانون اساسی جمهوری اسلامی است که فکر می کنند در سالهای اخیر مغفول مانده است. می ماند آنچه در صحنه عمل و یا به قول معروف در کف خیابان اتفاق افتادو پیش کشیدن شدن شعار ضد دیکتاتوری ولایت فقیهی که فکر می کنم با توجه به برخی مختصات زمانی و پیشینه ای آن اجتناب ناپذیر بود.
مردم ما با جنبشهای منطقه از آن رو اعلام همبستگی می کردند که خواست آزادی را در مقابل دیکتاتور ها فریاد می زدند. خواستی که سالهاست خود برای آن مبارزه می کنند. آیا در ایران همان دیوار خشونت و سرکوب در برابر مطالبه این حق وجود ندارد؟آیا دیکتاتور های حاکم بر کشور ما کوچکترین شانسی برای طرح حداقلی مطالبات جامعه باز گذاشته اند؟ حتما جواب منفی است .از جمله بدنبال همین درخواست به راه پیمائی، آیا اجازه ای صادر شد؟ آیا اگر به فراخوان دهندگان امکان برگزاری تجمع را می دادند باز هم شعار ها به همین ترتیب پیش کشیده می شد؟
موضوع دیگری که شاید بتواند به عنوان تجربه ای در تحلیل این رویداد و رویدادهای مشابه به کمک ما بیاید این است که ما لااقل از انتخابات دوم خرداد 76 تا به امروز دو پدیده را به صورت پیاپی و یا بروز یکی به پیروی از دیگری در جنبش مشاهده کرده ایم. در دوم خرداد مردم از طریق صندوقهای رأی نارضایتی خود را از وضع موجود آن زمان نشان دادند .حاصل آن شکل گیری دولت محمد خاتمی بود با توقعات آفریده شده و البته جواب نگرفته. در این باره بسیار گفته و نوشته شده. من وقت شما را نمی گیرم. پس لرزه این زلزله اجتماعی و سرخوردگی بعدی آن طغیان 18 تیر بود که البته بنا به خصلت و توانمندی حرکت در آن دوره عمدتأ در سطح دانشگاه بود و زمانیکه به خیابان راه یافت همراهی لازم بدنبال نداشت و حکومت نیز منسجم تر بود و زودتر موفق به خفه کردن آن شد. به نظر می رسد جنبش 25 بهمن نیز همان نقش را ایفا کرد اما در شرایط متفاوت. من فکر می کنم تا زمانیکه نیروی اصلاحات راه کاری نیابد تا حاصل مندی خود را به منصه ظهور به رساند ویا در غیاب آن، تا آن گاه که نیروی تحول طلب از قدرت اجتماعی لازم برخوردار نگردد برای گذار به مرحله ای فراتر، ما این فاز حرکت دوگانه فعالیت های انتخابی و جنبش اعتراضی را باز هم شاهد خواهیم بود.اگر این مباحث ما بتوانند برای چگونگی دست یابی این و آن به پتانسیل لازم برای اقدام موثر پاسخی بیابند و یا به پاسخ نزدیک شوند ،خود اقدامی است مفید.
بنا براین شما وقتی حرکتها و شعارهای مردم را می خواهید مورد سنجش و قضاوت «قانونی»قرار دهید به هیچوجه نمی توانید این فراز و فرود را نادیده بگیرید و از آن مهم تر چشم ببندید بر رفتار حکومتی که بالاترین مقامات آن کوچکترین ارزشی برای همان قانون نیم بند خود قائل نیستندو چنانکه این روز ها بسیار می شنویم هیچ قانون ومصوبه وقرار و حکمی در مقابل ولی فقیه معنا و مفهومی ندارد، تا جائیکه اعلام می شود، رأی مردم صفر است تا زمانیکه رهبر بدان مشروعیت ببخشد.
البته بر چنین بستری می توان به مهمترین عنصر منفی این حرکت اشاره داشت که ضعف پایه ای جنبش آزادیخواهی ای است که ده پانزده ساله اخیر عیان تر از دو دهه اول حاکمیت جمهوری اسلامی رخ نموده است که همانا مشکل استراتژی و رهبریست.
از دوم خرداد 76 تا کنون کانون رهبری و توجه اکثریت مردم ناراضی به درون حکومت منتقل شده است. این رهبری پنهان نکرده است که خواهان تغییر رژیم نیست. فراتر از آن همواره و هر جا تأکید کرده است که خواهان باز گشت به دو دهه اول انقلاب و اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی است. بدیل چنین راه حل و رهبری ای بسیارند اما فاقد این موقعیت و فوق العاده پراکنده. این پراکندگی در راه حل، شعار و سازمانگری مهر خود را بر تک تک حرکات اعم از اینکه انتخابات باشد و یا اعتراضات خیابانی زده است.
انتخاب بین و بد و بدتر و به صندوق انداختن رأی خود به کاندیدائی که کمترین اعتمادی به تحقق شعارهایش نیست به همان اندازه غیر واقعی ست که به خیابان کشاندن مردم ملتهب برای بیان شعارهای «قانون» گرایانه. جنبش آزادیخواهی امروز ایران تا دست نیابد به استراتژی کمابیش روشنتر و نیز به رهبران و یا احزاب دور اندیشی که از اعتبار لازم برخوردار باشند، و تا از این مرحله خاکستری عبور نکند، در نوسان کنونی باقی خواهد ماند و تاکتیکها چنان پیش کشیده می شوند که «از این دیوار تا آن دیوار فرجی باشد».
پرسش: نقش رهبران و قدرت ها و مراجع فکری و نیز سیاست بین المللی و مطبوعات پر نفوذ خارجی در شکل گیری گرایش حاکم بر 25 بهمن در میان جوانان کدام است؟ احساسات و عصبانیتی که در میان جوانان شکل گرفته بود آيا توسط جریان حاکم و برخی رسانه های خارجی نظیر بی بی سی دامن زده می شد؟
پاسخ: با توجه به آنچه پیشتر گفته شد ،فکر نمی کنم بتوان عامل به خیابان آمدن بخشی از مردم در این روز و گرایش حاکم بر آنرا به « احساسات و عصبانیتی که در میان جوانان شکل گرفته بود» خلاصه کرد. جوا نان در تهران و چند شهر دیگر بنا به شواهد مختلف از جانب اقشار مسن تری نیز همراهی می شدند و گفته می شود نیرو های فعال دانشجوئی بنا بر حساسیت های مفرطی که رژیم نسبت بدانها داشت در این حرکت کمتر حضور داشتند.
اگر به آرشیو مکتوب و رسانه های خارجی آنروز ها باز گردیم خواهیم دید که اتفاقا دراین مقطع ایده به حرکت در آمدن مجدد مردم در ایران جای چندانی نداشت.
اگر اشتباه نکنم فراخوان آقایان موسوی و کروبی روز یکشنبه 16 بهمن صادر شد .پیش از آن چندان خبری نبود و پس از آن نیز واکنشها تا روزهای چهارشنبه و پنج شنبه بسیار ضعیف بود و برخی ساز مخالفت را از زوایه ناپایداری فراخوان دهندگان کوک کرده بودند و تنها از 19 بهمن به بعد بود که اطلاعیه سازمانها و احزاب منتشر می شد و البته رسانه های خارجی نیز در مقیاسی کاملا متفاوت با برنامه های پیشین خود، تنها گوشه هائی از تحرکات رو به انجام را منعکس می کردند. را ه اندازی یک صفحه در فیس بوک که ثبت نام کنندگان آن به بیش از 50 هزار تن رسید تنها ابزاری بود که توانست تا حدودی نقش خبر رسان و هماهنگ کننده ایفا نماید. برای من این انفعال در آنروز ها بسیار سئوال بر انگیز بود.
اگر منظور تأثیر کلی سیاستها و تبلیغات دول و رسانهای خارجی بر تحولات باشد طبعا نمی توان منکر وجود آن شد.چه کسی است که نداند ماهواره ها و اینترنت دو ابزار کاملا جدید در صحنه نه تنها خبر رسانی بلکه فرم دهی به افکار و تحولات شده اند.اما به طورمشخص حرکت 25 بهمن از زوایای مختلف از این «رانت»برخوردار نشد ، به دلایل مختلف.