به جز چند صدای صادق در رسانههای جایگزین، جامعۀ بینالمللی ساکت مانده است، در حالی که بایدن/هریس مدام نسلکشی را تأمین مالی میکنند، بمبهای مرگبار در در اختیار اسرائیل می گذارند و قحطی تحمیل شده توسط این دولت بر کل نوار غزه را ندیده می گیرند. اگرچه بایدن و هریس (بدون شک با ترامپ بدتر خواهد شد) داوطلبانه از نسلکشی نتانیاهو حمایت و حتی آن را طرحریزی میکنند، رهبران غربی در سکوت کامل، یا طفره می روند و یا برای سرپوش گذاشتن بر این وحشت به لفاظی پناه میبرند.
مقاله ای از نشریۀ چندزبانۀ “فشار” (pressenza)
سمیر ساول – میشل سیمور
ترجمۀ شیدا نبوی
اسرائیل یا آمریکا؟ کی، کی را کنترل می کند؟
کدام یک از این دو؛ آمریکا یا اسرائیل، از دیگری برای تبیین سیاست خارجی خود استفاده می کند؟ آیا اسرائیل نمایندۀ سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است؟ یا این که اسرائیل سیاست خارجی ایالات متحده را تعیین می کند؛ هم از طریق لابی صهیونیستی و هم از راه نفوذ نئوکان ها و لیبرالهای حاضر در دولت آمریکا؟ این یک سؤال قدیمی است: در رابطۀ آمریکا و اسرائیل چه کسی دیگری را دستکاری می کند؟
یک چیز مسلم است: ایالات متحده به حدی برگشت ناپذیر با اسرائیل مرتبط است. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که، احتمالاً، فقط پس از تحولات عمیق در ایالات متحده ناپدید خواهد شد. اما برخی بر این باورند که این پیوند را تنها با وجود لابی طرفدار اسرائیل نمی توان توضیح داد.
این نظریه به ویژه توسط “جان میرشایمر” و “استفان والت” از سال 1995 مطرح شد، که معتقد است نفوذ این لابی عامل همبستگی و پیوند ارگانیک بین ایالات متحده و اسرائیل است. باید توجه کرد که این ایده، در مورد لابی طرفدار اسرائیل صحبت می کند و نه یک لابی طرفدار یهود. چندین نفر از گرایشهای مذهبی مختلف بخشی از این لابی هستند و ناگفته نماند که بسیاری از یهودیان با حمایت بی قید و شرط واشنگتن از اسرائیل مخالفند.
گسترش چشم انداز
در مرکز این لابی طرفدار اسرائیل، “آیپک” قرار دارد، یعنی (کمیتۀ روابط عمومی آمریکا ـ اسرائیل) که عمدتاً مبارزات انتخاباتی نامزدهای سناتوری یا نمایندگان این یا آن حزب را تأمین مالی می کند، مشروط بر این که آنها تقویت منافع اسرائیل را در نظر داشته باشند. با این حال، عناصر این لابی به تنهایی عمل نمی کنند. برای درک کامل ماهیت تأثیر آنها بر سیاستهای آمریکا، باید دیدگاه خود را گسترش دهیم و یک قدم به عقب برداریم.
پلوتوکراتهای بزرگ آمریکایی، مهاجم، توسعه طلب، و متمرکز بر زور و ثروت و پول هستند. شاخۀ صهیونیستی این پلوتوکراسی بدون شک جنگجوترین شاخه است که استعماری از نوع قدیمی را اجرا می کند و مورد تأیید کسانی است که آن را برای امپریالیسم آمریکا مفید می دانند. همۀ آنها با آن موافقند. از همان گروهند. تا به امروز، هیچ مورد شناخته شده ای از واگرایی بین این گروه ها دیده نشده است.
صهیونیستها منشاء نئومحافظه کاری در سیاست آمریکا هستند. سیاستهای نئومحافظهکاران آمریکا و اسرائیل شبیه به هم است، زیرا از یک منبع سرچشمه میگیرد که استفاده از زور و ثروت را در خط مقدم قرار میدهد. با تبدیل شدن ایالات متحده به نئومحافظه کار، پس از سال 1990، آمریکا اسرائیلی شد. همان رفتار، همان گفتار. امروز، تلاش برای دور کردن مردم و “فاصله گرفتن” از اسرائیل، صرفاً به منظور در امان ماندن از عواقب سیاستهای آمریکاست، البته با قرار دادن اسرائیل در زمینۀ کار.
آیا سناتورها و نمایندگان عروسک خیمه شب بازی هستند؟
با این حال، ما نباید سناتورها و نمایندگان را دست نشانده و نوکر و فاقد عناصر لازم نمایندگی بدانیم. اگر آنها به میل خود، به لابیهای مختلف تسلیم می شوند، به این دلیل است که معتقدند برای ارتقای بخشهای صنعتی پیشرفته مفید است: (Big Tech)، (Big Pharma ) و البته، همچنین غولهای نظامی- صنعتی. معتقدند ما باید از این صنایع حمایت کنیم زیرا آنها بیشترین مشتری را از کشورهای خارجی جذب می کنند. و البته، با حمایت از صادرات این بخشهای پیشرفته، تمایل داریم کسری تراز تجاری خود را که سالانه به هزار میلیارد دلار میرسد، کاهش دهیم.
همۀ اینها چه ربطی به موضوع مورد بحث ما دارد؟ اول از همه، کمکهای رسمی سالانه سه میلیارد و هشتصد میلیون دلاری ایالات متحده به اسرائیل، تا حد زیادی به تأمین مالی مجموعۀ نظامی- صنعتی اسرائیل خدمت می کند. اما مهمتر از صنایع نظامی، دارویی، فناوری اطلاعات و نفت و گاز، ثروت دیگری هم باید مورد توجه ویژه قرار گیرد: دلار آمریکا.
با دلار آمریکا به عنوان (ارز ذخیرۀ جهان) در واقع، ایالات متحده برتری عظیمی نسبت به رقبای اقتصادی خود دارد. آنها تأمین مالی بدهی عظیم خود (34000 میلیارد دلار) را تضمین می کنند. علاوه بر این، دلار قوی تضمین می کند که با تورم قابل توجه قیمت در محصولات وارداتی مواجه نشویم. پس از آن دولت آمریکا می تواند هر کشوری را که از سیاستهای آمریکا تبعیت نمی کند، تهدید به “تحریم” کند. حدود چهل کشور که یک سوم جمعیت جهان را تشکیل می دهند، مشمول چنین “تحریم”هایی هستند. تحریمها می تواند منجر به تضعیف ارز کشورهایی شود که دولت آمریکا تجارت با آنها را ممنوع می کند. همچنین ممکن است منجر به مسدود شدن دلارهای آمریکایی متعلق به کشورهای تحریم شده بشود.
با این حال، برای حفظ دلار به عنوان ارز ذخیرۀ جهانی، خنثی کردن کشورهای قوی اقتصادی و همچنین کشورهایی که ممکن است وسوسه شوند که ارز خود را ارائه کنند یا به طور کلی مایلند با ارزهای خود با یکدیگر تجارت کنند، ضروری است.
این حقایق توضیح می دهد که چرا ایالات متحده می خواهد خاورمیانه را در کنترل داشته باشد.
گسترش ایالات متحده
پیوندهای متقابل بین نخبگان آمریکایی و اسرائیلی و شباهت منافع و سیاستها، به ما امکان می دهد تا رابطۀ همزیستی بین آمریکا و اسرائیل را بهتر درک کنیم. فاصلههایی که رهبران آمریکا در قبال اسرائیل میگیرند مصنوعی است و چندان معتبر نیست. فقط یک تقسیم سادۀ نقشهاست. آنها میخواهند به مردم این را بقبولانند که طرفدار آتشبس هستند و شبانه روز روی آن کار میکنند، طرفدار تحویل آذوقه از طریق ساخت اسکله ای در غزه هستند و مخالف گسترش جنگ در منطقه. اما دولت صهیونیستی را به حداکثر تأمین مالی و تسلیحاتی می کنند تا بتواند کار کثیفی را که واشنگتن به آن امیدوار است، یعنی حمله به ایران، انجام دهد. بایدن مؤدبانه به اسرائیل توصیه می کند که تلفات غیرنظامیان را محدود کند در حالی که هدف از کارزار علیه غزه و لبنان کشتار هر چه بیشتر است!
یادآوری می کنیم که طبق یادداشت محرمانه ای که توسط ژنرال “وِسلی کلارک” فاش شد، ایالات متحده مداخله در هفت کشور عراق، لبنان، سودان، سوریه، لیبی، سومالی و ایران را در نظر داشته است. تا امروز فقط ایران در امان مانده بود و این همان کاری است که اسرائیل اکنون می خواهد انجام دهد1.
چگونگی گسترش یک قدرت بزرگ درست شبیه به گسترش یک نایب (پروکسی) است. استفاده از پروکسی کار جدیدی نیست. ایالات متحده از مجاهدین افغان علیه اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، از کنتراها علیه ساندینیستها در نیکاراگوئه و القاعده برای تغییر رژیم در سوریه استفاده کرد، از داعش برای کنترل شرق سوریه و شمال عراق، و از کردها برای مبارزه با داعش. آنها از اوکراین برای تضعیف روسیه استفاده کردند و به زودی از تایوان، کرۀ جنوبی، فیلیپین، ژاپن و استرالیا برای مبارزه با چین استفاده می کنند. در این شرایط است که اسرائیل نقشی از پیش تعیین شده برای مبارزه با ایران دارد.
برخورد تمدنها
آن طور که احساسات مردم غرب با این اقدامات مرگبار بسیج می شود، دولت آمریکا می تواند احساسات روس هراسی، ترس غیرمنطقی و اسلام هراسی را تقویت کند. به اصطلاح “برخورد تمدنها” نظریه ای نادرست است، اما زمانی که همه به آن اعتقاد داشته باشند، می توان آن را به مثابه حقیقت جا انداخت.
اما چرا می خواهید بر خاورمیانه مسلط شوید؟ برای نفت؟ چرا ایالات متحده می خواهد منابع نفت و گاز خاورمیانه را، در حالی که اکنون خودکفا است، تصاحب کند؟ در واقع برای حصول اطمینان از این که نفت به دلار آمریکا فروخته می شود و ایالات متحده کنترل شیرهایی را که نفت بقیۀ جهان را تأمین می کند، در اختیار دارد. این پروژۀ کنترل و وابسته کردن دیگران است. و اگر ایالات متحده از عربستان سعودی چشمپوشی می کند، به این دلیل است که این کشور تا همین اواخر به دلارهای نفتی احترام می گذاشت. بیهوده نیست که آنها می خواهند “توافق ابراهیم” را به سعودی ها نیز بسط دهند.
زمانی که بشار اسد پروژۀ خط لولۀ گاز ایران را به جای پروژۀ عربستان سعودی تصویب کرد، آمریکا و عربستان سعودی درگیر تلاش برای سرنگونی بشار اسد شدند: (بنابراین ضروری است که منابع نفتی ایران را غیرقابل استفاده کنیم زیرا ممکن است بدون استفاده از دلار آمریکا به فروش برسد).
آمریکایی ها موفق شده اند فروش نفت و گاز روسیه را در اروپا که به طور بالقوه به روبل فروخته می شود، متوقف کنند و یک سوم سوریه و همچنین بخشی از عراق را اشغال کنند. تنها چیزی که انجام نشده تخریب تأسیسات نفتی ایران است. ایالات متحده خوشحال خواهد شد که اسرائیل این تأسیسات را بمباران کند، به خصوص که یکی از خریداران اصلی نفت ایران، چین است.
“مذاکرات پول”
اما چرا باید بخواهیم، به هر قیمتی، منابع نفتی فروخته شده به دلار آمریکا را حفظ کنیم؟ برای تضمین این که دلار ارز ذخیرۀ جهانی باقی بماند. بدون این مزیت، دلار ارزش خود را از دست می دهد. تورم بیداد خواهد کرد. برای جلب توجه سرمایه گزاران به اوراق قرضۀ خزانه داری ایالات متحده، نرخ بهره باید افزایش یابد و این امر باعث کندی اقتصاد و افزایش بدهی به تولید ناخالص داخلی می شود.
دفتر بودجۀ کنگرۀ آمریکا (CBO) همچنین تخمین می زند که تا سال 2052، بدهی کشور معادل 185 درصد تولید ناخالص داخلی خواهد بود و نزدیک به یک سوم درآمد عمومی به این خدمات اختصاص خواهد یافت.2
این امر ایالات متحده را در وضعیتی قرار می دهد که به نکول پرداخت نزدیک می شود.
سرمایهگذاران نگران خواهند شد و کاهش ارزش دلار آمریکا ادامه مییابد، که خود، سبب افزایش تورم میشود تا جایی که سرمایهگذاران میخواهند اوراق خزانهداری خود را بفروشند و از شرش خلاص شوند، و این امر دلار را بیشتر تضعیف میکند و ایالات متحده را به سمت تورم باز هم بیشتری سوق میدهد.
برای همین، ترس از دلارزدایی آمریکا را فرا گرفته است و به همین دلیل است که به دنبال حفظ هژمونی اقتصادی خود با زور، علیه روسیه، چین و ایران است. اروپا قبلاً به زانو درآمده است.
این ترس بی اساس نیست. نشست “بریکس پلاس” در کازان در اکتبر 2024 به طور مشخص صف آرائی کشورهایی را نشان می دهد که دیگر هژمونی آمریکا را تحمل نمی کنند، و نیز تحقیر قانون، خشونت و عوام فریبی آن را.
نتیجه گیری
تفکر رسانهای جریان اصلی در توضیح “تعارضات” در خاورمیانه چندان پیش نمیرود. ما در مورد یک “فاجعۀ انسانی” صحبت می کنیم که ناشی از جنگ بین اسرائیل و حماس است، در حالی که اسرائیل در درجۀ اول غیرنظامیان فلسطینی و لبنانی را در جنون بیسابقه ای بمباران می کند و می کشد. حتی استفاده از کلمۀ “نسل کشی” برای توصیف این قتل عام با یک تابو رسمی احاطه شده است. مدیریت نیویورک تایمز تا آنجا پیش می رود که روزنامه نگاران خود را از استفاده از این کلمه منع می کند. به طور کلی، در غرب، اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای مردمی جرأت ورود به این حوزه را ندارند.
آیا ما تصادفاً تحت تأثیر ممنوعیت لابیهای حامی تبلیغات آمریکایی هستیم؟
به جز چند صدای صادق در رسانههای جایگزین، جامعۀ بینالمللی ساکت مانده است، در حالی که بایدن/هریس مدام نسلکشی را تأمین مالی میکنند، بمبهای مرگبار در در اختیار اسرائیل می گذارند و قحطی تحمیل شده توسط این دولت بر کل نوار غزه را ندیده می گیرند. اگرچه بایدن و هریس (بدون شک با ترامپ بدتر خواهد شد) داوطلبانه از نسلکشی نتانیاهو حمایت و حتی آن را طرحریزی میکنند، رهبران غربی در سکوت کامل، یا طفره می روند و یا برای سرپوش گذاشتن بر این وحشت به لفاظی پناه میبرند.
با این همه و با این که اولین نسل کشی است که فیلم و خبر آن به طور زنده در تمام نقاط جهان پخش می شود، جامعۀ جهانی چگونه هنوز در برابر این اقدام جنایتکارانه سکوت اختیار می کند؟
اگر بخواهیم به آن پایان دهیم، به چیزی بیش از خشم و محکومیت اخلاقی نیاز داریم. ما باید بفهمیم که چه چیزی در خطر است. توضیح نسلکشی که در حال حاضر در غزه در جریان است تنها با استناد به وجود یک لابی طرفدار اسرائیل، این خطر را در پی دارد که موضوع اصلی را نادیده بگیریم: این که ایالات متحده و اسرائیل یک مجموعۀ واحد را تشکیل میدهند.
نوزدهم اکتبر ٢٠٢٤
1 ـ https://www.youtube.com/watch?v=fAnNJW9_KYA
2 ـ https://www.crfb.org/papers/analysis-cbos-july-2022-long-term-budget-outlook