باقر ابراهیم زاده
گرامی باد یاد رفیق حمیداشرف و همرزمانش
در ۸ تیر ۱۳۵۵ جنایتکاران ساواک شاه با حمله به خانه تیمی در تهران ، رفقا حمید اشرف و همرزمانش جانباختند ، ضربات پی در پی به سازمان چریک های فدایی خلق در سال ۱۳۵۵، با تدارکات دقیق و طولانی ساواک و با کنترل مکالمات تلفن های نیرو های سیاسی و کنترل قرار ها صورت گرفته بود . نفوذ به شبکه تلفن های سازمان فدایی ، با جمعبندی برخی از رفقایی که در آن ضربات دستگیر شده بودیم مشخص شد که حد اقل از سال ۱۳۵۴ ساواک برنامه ریزی کرده بودند .ضربات ۲۵ و ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۵ با هجوم نیرو های مسلح ساواک به خانه های تیمی در تهران و کرج و قزوین و رشت حدود ۲۰ نفر از رفقا جانباختند. چند لحظه بعد از دستگیریام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۵ چشم بسته مرا به محلی بردند که اجساد سوخته و متلاشی شده حدود بیست نفر از زنان و مردان رفقای فدایی مان را در آنجا دیدم و اولین جسد رفیق اسماعیل عابدی بود، تعداد کثیری هم دستگیر شدیم. اکثر رفقای دستگیر شده با هم ارتباطی نداشتند. ساواک از سال ها قبل با همکاری سیروس نهاوندی مزدور و تهرانی از کادر های سازمانگر ساواک، سازمانی کمونیستی به نام سازمان رهایی بخش را تشکیل داده بودند و تلاش کرده بودند که هر چه بیشتر با افراد دارای تمایلات چپی و کمونیستی تماس بگیرند و شماره تلفن خانهها و محل کار و ارتباطات آنها را در تور پلیسی قرار دهند. با ضربه ساواک در سال ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ به سازمان رهایی بخش حدود ۲۷۰ نفر دستگیر و ۱۳ نفر در خانه های تیمی کشته شدند، هدف ساواک متلاشی کردن گروهها و محافل چپ و نفوذ در شبکه و ارتباطات سازمان چریک های فدایی بود. دو روز قبل از دستگیریام همراه رفیق جانباخته اسماعیل عابدی با رفیق جانباخته بهروز ارمغانی ساعت ۸ صبح قرار داشتیم و رفقا بهروز و اسماعیل با ماشین من رفتند و آخرین قرار و آخرین وداع بود، ساواک در زیر شکنجه ساعت و محل قرار را به من گفت و قرار دیگری که در زیر شکنجه به من گفتند، ۱۵ روز قبل از دستگیریام که ساعت ۷ صبح با رفیق اسماعیل عابدی قرار داشتیم بازجو محل و ساعت قرار را گفت و مطرح کرد که اسماعیل از خانه تیمی قزوین به تهران آمده بود. قبل از حمله ساواک به خانه تیمی قزوین به منظور ممانعت از فرار رفقا، جلوی درب ورودی خانه تیمی را به بهانه لوله کشی حفاری کرده بودند و رفقا به این حفاری مشکوک میشوند و بعد از صحبت با کارگران حفاری مشکوکیت رفقا مرتفع میشود.
یکی از رفقایی که با سازمان ارتباط داشت و دستگیر شده بود، مطرح کرد که دو ماه و نیم قبل از دستگیریاش حدود ۱۳ اسفند ۱۳۵۴ موقعی که در خانه نبودند، ماموران ساواک به خانهاش رفته بودند و دستگاهی را درون تلفن خانهاش کار گذاشته بودند و فکر کرده بودند که دزد به خانهشان رفته و متعجب بودند که هیچ وسیله ای به سرقت نرفته، فقط محل دستگاه تلفن جا به جا شده، در مکالمات تلفنی در یکی از خانه های تیمی یکی از رفقای زن متوجه میشود که در حین صحبت تلفنی ارتباط دیگری نیز به خط تلفن آنها وصل شده و بلافاصله خانه تیمی را تخلیه کرده بودند و ساواک که متوجه تخلیه آن خانه تیمی میشود با هدف جلوگیری از تخلیه سایر خانههای تیمی در ۲۵ و ۲۸ اردیبهشت به خانههای تیمی حمله کردند و رفقا در خانه های تیمی جانباختند و عده نیز دستگیر شدیم.
در آن سالها مکالمات تلفنی از تلفن های عمومی در خیابان با خانهها تماس میگرفتیم و قبل از ۳ دقیقه مکالمه را قطع میکردیم و تحلیل ما این بود که تا ۳ دقیقه نمیتوانند به شماره تلفنی که تماس میگیریم دسترسی پیدا کنند بعدا مشخص شد که اشتباه بود و از لحظه تماس میتوانند کنترل کنند. ساواک کنترل مکالمات تلفنی و قرار ها را ادامه داد تا با ضربه ۸ تیر ماه ۱۳۵۵ رفقا حمید اشرف و همرزمانش جانباختند. از ۵ تیر ماه در کمیته مشترک ساواک شهربانی تهران سکوت حکمفرما بود و از بازجویی و شکنجه خبری نبود. بعد از ظهر ۸ تیر رسولی سربازجوی ساواک به سلولم آمد. من در اثر شکنجه ها زخمی و در کف سلول درازکش بودم، مطرح کرد حمید اشرفتان ر اکشتیم و سازمان چریکهای فدایی تان را نابود کردیم و تو را اعدام میکنیم و این بچه مچه ها را هم آزاد میکنیم احساسم در آن لحظه این بود که ساواک و رژیم شاه را مردم سرنگون خواهند کرد و مردم ماندنی و رژیم شاه رفتنی است و با سرنگونی شاه و شکست انقلاب حاکمانی مرتجع تر و ویرانگر و غارتگر و وحشیتر جایگزین رژیم شاه شدند. با انتشار خبر جانباختن رفیق حمید اشرف و همرزمانش، زندانیان سیاسی قصر تهران را نگرانی و غمی جانگداز از این ضربه وحشتناک در بر گرفته بود.
با آرزوی سرنگونی حاکمان ارتجایی و ویرانگر و غارتگر اسلامی و برقراری حاکمیت مردمی که برای نان، کار، مسکن، آزادی و برابری مبارزه مینمایند