تزهائي در رابطه با جنبش سبز و چشم انداز آن

محمد اعظمي

جنبش کنوني يا جنبش سبز چگونه شکل گرفت، چه اهدافي را دنبال مي کند، چه نيروئي را بسيج کرده است، چه شيوه و روشي را برگزيده است، چه مسيري را پيموده است و محدوديت ها و توانائي هايش چيست، رابطه سکولارها با اصلاح طلبان معتقد به جمهوري اسلامي چگونه بايد باشد؟ چه چشم اندازي دارد؟ چه سياستي در رابطه با آن، قابل دفاع است؟ و … اين مجموعه سئوالاتي است که کوشيده ام در اين نوشته بدان ها بپردازم (1):

يک- جنبشي که در اعتراض به تقلب و راي سازي در انتخابات رياست جمهوري سربرآورد، ريشه در بيش از سي سال مقاومت و مبارزه مردم عليه جمهوري اسلامي دارد. اين حکومت به لحاظ اقتصادي شرايط توليد را تخريب کرده، درآمدهاي کشور را به جاي اختصاص به موسسات زيربنائي و کليدي، صرف پروار نمودن نهادهاي ايدئولوژيک داخلي و بين المللي خود نموده و با حاکم نمودن رانت خواري، رشد اقتصاد را، مختل کرده است. نتيجه اين سياست اقتصادي، ورشکستگي کارخانه ها و بيکاري روزافزون کارگران و تورم و رکودي است که امروز با آن روبرو هستيم. از نظر سياسي به دليل آميختگي دين با دولت، شهروندان از حقوق برابر محروم شده و تبعيض و فساد به شکل گسترده اي رواج يافته است. در نتيجه جامعه به اشکال مختلف واکنش نشان داده و حکومت نيز سياست سرکوب را با گذشت زمان شدت و گسترده کرده است. به لحاظ فرهنگي و اجتماعي اين حکومت با استفاده از ابزارهاي قدرت کوشيده است دستگاه عقيدتي خود را با زور به مردم تحميل کند. دامنه اسلامي کردن شئونات جامعه را به تمامي مراکز آموزشي تا سطح کودکستان ها کشانده است. دخالت در زندگي عرفي مردم از چهارديواري خانه ها عبور کرده، هيچ مکان امني براي زندگي شخصي مردم باقي نگذاشته است. مردم در ادارات، کارخانجات، خيابانها و کوچه ها مورد تعرض قرار مي گيرند و سي سال است که جنگ و گريز مردم با حکومت ادامه دارد.
با روي کار آوردن احمدي نژاد، بر مشکلات افزوده شده و تبعيض و سرکوب دامنه وسيعتري پيدا کرده است. در انتخابات دهم رياست جمهوري فعالان جنبش هاي مدني شيوه نويني براي طرح نظر و سنجش کانديداها ابداع کردند، که فضاي انتخابات را تسخير کرد. اين شيوه که به گفتمان مطالبه محور شناخته و معروف شد، تا آنجا نافذ افتاد که هم کانديداها و هم بسياري از جريانات سياسي به ويژه در داخل کشور را متاثر نمود. اين راهکار که جنبش هاي مختلف مردم در شکل گيريش تاثير داشته و از آن متاثر شدند، بر کانديداها نيز اثر گذاشت و مساله مطالبات مردم، موضوع اصلي برخورد و گفتگو ها و تبليغات آنها شد. دو عنصر سياست مطالبه محور و نفرت از احمدي نژاد به ويژه زماني که با افشاگري هاي تلويزيوني همراه شد، توضيح گر بسيج مليوني و بي سابقه مردم براي شرکت در انتخابات است. همين نيروي بسيج شده است که در اعتراض به تقلب برانگيخته شد و در اعتراضات خياباني نقش آفرين شد.
دو- پس از تقلب بزرگ و دستبردن در آراي مردم، جنبشي سر بر آورد، که نه تنها خاموش نشده، بلکه با گذشت زمان، پردامنه تر و راديکال تر هم شده است. هرچند که رشد مبارزه مردم به صورت خطي پيش نرفته است، اما تقريبا در عموم مراسم حکومتي و غير حکومتي، مردم صداي اعتراض شان را در زير تيغ سرکوب بي رحمانه با جسارت تحسين برانگيزي به گوش جهانيان رسانده اند. در روزهاي نخست، جنبش اعتراضي عمدتا در تهران و چند شهر بزرگ متمرکز بود، با گذشت زمان و تا تاسوعا و عاشورا، دامنه اش به ديگر نقاط کشيده شد. بيست و دوم بهمن به دليل حکومت نظامي اعلام نشده در تهران، رژيم نگذاشت اين روز به تسخير جنبش در آيد. اساسا حکومت از عاشورا به بعد کوشيده است مبارزه مردم را با هدف خاموش کردن جنبش، به خشن ترين شکل ممکن سرکوب کند. اما به رغم اين سرکوب ها و با وجود تهديد هاي خامنه اي، حرکت مردم در روز چهارشنبه سوري اوج گرفت و در کردستان به بار نشست. اعتصاب سراسري مردم کردستان و حمايت همگاني جريانات سياسي ساير مناطق از آن، نادرستي ادعاي شکست جنبش را بر ملا نمود.
هدف اصلي اين جنبش امروز نه گفتن به استبداد و سمبل آن ولي فقيه در ابعاد ملي است. اين جنبش سربرآورده تا از طريق انتخابات آزاد سرنوشت جامعه را تعيين کند. در ماه هاي اول پس از انتخابات، امر مبارزه با استبداد چنان حاد بود که طرح خواسته هاي ديگر ميداني براي بروز پيدا نمي کرد. مهم ترين خواست مشترک مردم شرکت کننده در اين جنبش، ضربه زدن به استبداد بود. اما با ادامه مبارزه و مقاومت استبداد، جنبش هاي مختلف اجتماعي با خواسته هاي خود ويژه به ميدان مي آيند. رهبران و کادرهاي جنبش سبز بايد در کنار طرح خواست محوري و مشترک، از ديگر خواسته هاي دانشجويان، کارگران، اقوام و مليت ها، زنان و پشتيباني کند. 16 آذر تا حدودي از جنبش دانشجوئي حمايت شد. در ديگر مناسبت ها نيز اهميت دارد که از آنها حمايت شود. به ميزاني که سران و کادرهاي موثر جنبش کنوني مردم ايران نسبت به ساير جنبش هاي اجتماعي حساسيت نشان دهند و خواسته هاي آنان را مورد تاکيد و پشتيباني قرار دهند به همان نسبت پيوند اين جنبش ها را مستحکم تر کرده جنبش عمومي را توانمندتر مي کنند.
سه- نيروهاي شرکت کننده در اين جنبش به لحاظ خواسته ها متنوع بوده و بخش مهمي از آنها خواهان نفي کامل نظام و ولايت فقيه هستند، اما جنبش کنوني در کليت اش هنوز در چارچوب رژيم جمهوري اسلامي مبارزه را دنبال مي کند. ترکيب شرکت کنندگان در جنبش به لحاظ برنامه اي متشکل از نيروهاي سکولار و چپ از سوئي و اصلاح طلبان باورمند به دين از سوي ديگر است. در اين جنبش ثقل نيروهاي سکولار که خواهان جدائي دين از دولت اند بسيار بالاست. اما اين نيرو، متشکل نيست و زير اتوريته هيچ جرياني قرار ندارد. به لحاظ ترکيب طبقاني در اين جنبش، اقشار متوسط مدرن شهري بار اصلي پيکار براي دستيابي به آزادي هاي فردي و اجتماعي را بر دوش مي کشند. اين اقشار هستند که موتور اين جنبش را روشن کرده اند و آن را با جانفشاني و دادن هزينه هاي سنگين به پيش مي برند. البته ديگر گروه ها و طبقات اجتماعي در اين جنبش شرکت داشته و براي خواسته هاي عام آن مبارزه هم مي کنند، اما هنوز چون اقشار متوسط فعالانه به ميدان کشيده نشده اند. در اين حرکت به لحاظ سني جوانان و به لحاظ ترکيب جنسيتي زنان نقش بالائي دارند. در مجموع جنبش کنوني مردم ايران نيرويش بسيار زياد است، اما هنوز بخش قابل توجهي از حاميان اين جنبش فعال در ميدان حضور ندارند.
اتوريته اصلي را در اين جنبش موسوي و کروبي دارند. ايستادگي آنها در برابر استبداد، جنبش مردم را تقويت کرده است. بايد توجه کنيم که مبارزه با استبداد حاکم، راه مبارزه براي دموکراسي و آزادي را هموار مي کند. از اينرو هر نيروئي که افکار و رفتار حکومت کنوني را از زاويه دفاع از حقوق مردم مورد اعتراض قرار دهد نيرويي است ضد استبداد. تقويت نيروهاي ضد استبداد براي تضعيف رژيم حاکم با منافع عمومي مردم ايران سازگار است. هر چند که الزاما يک نيروي ضد استبداد به دليل ضديتش با استبداد، دموکرات نيست.
در حال حاضر موسوي و کروبي موقعيت خوبي در ميان مردم معترض دارند. اين دو کانديدا هر چند مبارزه شان را پس از تاسوعا و عاشورا با احتياط بيشتر و همراه با عقب نشيني هائي پيش مي برند، اما در صحنه مانده اند و بسته به مورد صداي اعتراض خود را بلند مي کنند.
چهار- دستگاه ولايت از 23 خرداد به اين سو سياست سرکوب و ايجاد ارعاب و ترس را در دستور گذاشته و تيغ اصلي سرکوب را متوجه اصلاح طلبان نموده است. به رغم اين سرکوب و با وجود اينکه شکل مبارزه مردم تغييراتي نموده است، اما جنبش به حرکت خود ادامه داده و حکومت را مرعوب کرده است. وسعت و گستردگي مشارکت مردم، استفاده از امکانات ارتباطي پيشرفته، انتخاب اشکال مسالمت آميز مبارزه و اجتناب از اشکال تخريبي و خشن از سوي مردم، سرکوب توسط حکومت را دشوار کرده است. در حال حاضر حکومت تعادل رفتاري اش به هم خورده و دست به اقداماتي مي زند که در طول سي سال گذشته بي سابقه بوده است. آخرين نمونه دست زدن به اعدامهائي است که بر اساس قوانين جمهوري اسلامي نيز غير قابل فهم و غير قانوني است. اين اعمال غيرعادي براي ترساندن مردم صورت مي گيرد. هراس حکومت از تجمع مردم چنان شدت گرفته است که حتي براي گردهمائي هاي حکومتي نيز پريشان مي شود. هر تجمعي ممکن است به يک تظاهرات ضد حکومتي بدل شود. اين در شرايطي است که در راس حکومت شکاف ايجاد شده و نيروي سرکوب بخشي از روحانيون و مراجع شيعه را با خود ندارد.
پنج- آنچه که امروز در حرکت موسوي و کروبي وجود دارد اما ديروز، در حرکت اصلاح طلبان و خاتمي مشاهده نمي شد، نه برنامه آنها، مهمتر و حياتي تر از آن، شيوه برخورد و تکيه گاه مبارزه آنهاست. اصلاح طلبان و خاتمي در دوره هشت ساله معروف به “دوره اصلاحات”برخي خواسته ها را پيش کشيدند که اگر متحقق مي شدند به سود مردم بود. اين خواسته ها پيش نرفت چون از طريق چانه زني در بالا موضوع پي گرفته مي شد. امروز موسوي و کروبي برخي خواسته هاي مردم را به کمک خود آنها پيگيري مي کنند. تضمين قدرت عمل موسوي و کروبي اکنون، مبارزه مردم است. اينها فعلا روي اين مبارزه ايستاده اند و با آن همراهي دارند. جنبش را قدرت خود مي دانند، به آن تکيه داده اند و بسته به مورد فراخوان به ايستادگي اش مي دهند. توجه کنيم که اين تکيه به مبارزه مردم است که آنها را وادار مي کند که در مبارزه کنوني، بخش هائي از خواسته هاي مردم را بازتاب دهند. آقاي خاتمي در همان ابتدا سخنان خوب کم نگفت. با گذشت زمان شعارهاي او کم بار شد. شعار جامعه مدني در زير فشار دستگاه ولايت، سر از مدينته النبي در آورد. در حالي که کروبي و موسوي سخنان امروزشان با چند ماه پيش از انتخابات که وارد مبارزه انتخاباتي شدند، قابل مقايسه نيست. ايندو، بسيار پيش آمده اند. راز آن پس رفت و اين پيشرفت، در نوع نگاه به مردم و تنظيم رابطه با آن، فهميدني است.
شش- آنچه که در ايران جاري است جنبشي است که در دفاع از حق راي به ميدان آمد و پس از تقلب، به ابطال انتخابات رسيد و سپس خواهان استعفاي دولت کودتا شد. امروز با پيشرفت جنبش، خود استبداد و در مرکزش ولي فقيه در نوک تهاجم قرار دارد. شعار مرگ بر ديکتاتور، خود خامنه اي و دستگاهش را مد نظر دارد.
اين جنبش امروز در وجه غالبش با نشان سبز شناخته شده است. اين رنگ در ابتدا و تا مقطع راي گيري معرف طرفداران موسوي بود. پس از کودتاي انتخاباتي و حتي چند روز پيش از انتخابات و تظاهرات کمربند سبز شمال تا جنوب تهران، به سرعت نه تنها راي دهندگان به کروبي، فراتر از آن، افرادي را که در انتخابات شرکت نکرده بودند نيز، در بر گرفت و معرف جنبش کنوني مردم ايران شد. جنبش سبز را از بيرون دستگاه ولايت فقيه و از درون از سوئي اصلاح طلبان و از سوي ديگر برخي از ياران چپ و دموکرات ما تضعيف و گستردگي آن را زير سئوال مي برند. موسوي در مواردي رنگ اين جنبش را به گذشته و به “آل عبا” مربوط کرده است و ياران چپ ما آن را به موسوي و تعريف اش از اين سبز، محدود کرده اند. هر دو رنگارنگي آن و رنگين کمان افکار و عقايد مردم را، که عليه استبداد ولايت فقيهي به ميدان آمده اند، در يکرنگي، آنهم به تعبيري خاص، خلاصه مي کنند. هم موسوي تنوع را در بيانيه هاي خود پذيرفته و هم رفقاي ما به اين تنوع باور دارند. رفقاي ما جنبش سبز را همان “راه سبز اميد” مي پندارند. بدون شک “راه سبز اميد” يکي از ستون هاي جنبش سبز است، اما با آن متفاوت است. خردمندانه نيست ما جنبش سبز، که ياران و همفکرانمان از عناصر اثرگذار و ستونهاي اصلي و”سهامداران” کلان آنند، همان “راه سبز اميد” بدانيم و خود را از آن جدا کنيم. گرايش موسوي وکروبي نيرومند اند، اما بايد توجه کنيم که اين گرايش حتي تمام راي دهندگان به آنها را شامل نمي شود. در واقع تفکري که نيروهاي شرکت کننده در جنبش سبز را رنگارنگ بداند و نگاهي که جنبش ضد استبدادي کنوني را يکرنگ و يک فکر نداند، هر دو، يک برداشت از جنبش کنوني دارند. خطاست که مرزبندي خود را روي نشان سبز بگذارند و به دو نتيجه و به دوصف بندي برسند. توجه کنيم که “سبز” نشاني است براي بهتر ديدن و افزايش تاثير مبارزه کنوني مردم ايران. امروز اين رنگ در ايران و در سراسر جهان سمبل مبارزه مردم شده است. قهرمانان ورزشي، برندگان جوايز جهاني و ساير شخصيت هاي شناخته شده، با زدن اين نشان به خود، در شناساندن جنبش مردم بسيار موثر بوده اند. دليلي ندارد ما با اين نشان درافتيم و يا براي تغيير آن تلاش کنيم. اهميت دارد بکوشيم با حضور خود در اين جنبش، به رنگارنگي آن کمک کنيم. کنار کشيدن از آن به کنار ماندن و تضعيف و يکرنگ کردن جنبش کمک مي کند .
هفت- جنبش کنوني در نتيجه نارضايتي مردم شکل گرفته است و تا مسائل مردم پاسخ نگيرند خطاست که فکر خاموشي آن در ذهن زنده شود. امروز نرخ تورم از 25 در صد گذشته است. بيکاري بيش از 15 در صد است. کارخانه هاي زيادي يا در آستانه تعطيلي قرار دارند و يا با ظرفيت کم کار مي کنند و يا فعلا ادامه کاريشان زير سئوال است. در زمينه سياسي نيز قلدري و زورگوئي به نهايت رسيده است. در اين شرايط سرکوب گسترده و وسيع هم بحران حکومت را حل نکرده است. از سوي ديگر نگاهي به راه طي شده نشان از آن دارد که مردم به رغم سرکوب و خونريزي حکومت، از هر فرصتي براي اعتراض بهره برده اند. به همين خاطر تاکيد بر اينکه محتملترين حالت تداوم اين جنبش است، چندان بي پايه نيست.
مهمترين وظيفه ما در شرايط کنوني کمک به تداوم اين جنبش و گستردن دامنه نيروهاي فعال شرکت کننده در آن است. گسترده کردن دامنه اين جنبش نيز با پائين آوردن هزينه مشارکت تامين مي شود. ازاينروست که حکومت هزينه شرکت در هر حرکت ساده را سنگين کرده است. از آنجا که براي ما حضور گسترده و سراسري با مشارکت اقشار و لايه هاي مختلف مردم بسيار اهميت دارد بايد به سهم خود بکوشيم به آن اشکالي از مبارزه دامن زنيم که کم هزينه باشد.
امروز بخشي از وظيفه تداوم اين جنبش به دوش مبارزان خارج کشور است که با صفي واحد عليه سرکوبگري هاي حکومت ايستادگي کرده و اين اعتراضات را به گوش مردم در داخل برسانند. تلاش براي استمرار و تداوم جنبش اهميتش در اين است که در نتيجه تداوم جنبش، امکان جذب ايده هاي آزاديخواهانه و عدالت طلبانه بيش از هر ايده اي امکان پذيرش خواهند يافت.
شعار مردم بسته به شرايط دستخوش تغيير مي شوند در اين شرايط شعارهائي که عليه استبداد و ديکتاتوري و يراي آزادي داده مي شوند برد بيشتري دارند. در اين ميان مي توان انتخابات آزاد را برجسته کرد و همگان را براي تحقق آن به مبارزه فرا خواند.
هشت- انتخابات آزاد، در عرف جهاني مفهومي مشخص و تعريف شده است. امروز اختلاف زيادي در رابطه با درک و دريافت از آن وجود ندارد. اختلاف، در درک اهميت و چگونگي تحقق آن است.
در ارتباط با ضرورت و اهميت اين شعار بايد گفت که ما نيازمنديم که در جامعه هر گرايش و فکري امکان طرح نظر خود را داشته باشند تا در نهايت با راي، تکليف اين نظرات روشن شود. بدون وجود يک چارچوب دموکراتيک نمي توان به راه حلي نهايي براي پاسخگوئي به مسائل اجتماعي رسيد. و اين چارچوب دموکراتيک حاصل نمي شود مگر اينکه همه افراد و جريانات تن به داوري صندوق راي بدهند و از طريق انتخابات آزاد با يکديگر تعيين تکليف کرده به شکل مسالمت آميز قدرت را جابجا کنند. ما بايد عليه ايده حذف از هم اکنون تبليغ کنيم. تائيد و يا کنار زدن جريانات، توسط مردم و از طريق صندوق راي بايد انجام شود. با چنين درکي است که ايده انتخابات آزاد را به عنوان يک ابزار دموکراتيک پيشنهاد مي کنيم.
افزون بر اين، درک متفاوت از چگونگي تحقق انتخابات آزاد مشکل ديگري است که گفتگوي بيشتر پيرامون آن را ضروري مي کند. اولين سئوال فرا روي ما اين است که تحقق انتخابات آزاد را در چارچوب جمهوري اسلامي پي‌مي گيريم و يا پس از آن. در پاسخ ابتدا لازم ميدانم بگويم به نظر من دشوار نيست که ببينيم در اين حکومت با اين ساختار و اين قانون اساسي امکان برگزاري انتخابات آزاد وجود ندارد. يعني انتخابات آزاد در اين چارچوب ممکن نيست. از اينرو سياست ما براي استقرار دموکراسي قاعدتا بايد از جمهوري اسلامي عبور کند. اما سئوال بعدي اين است پس به چه دليل ما مي خواهيم اين شعار را امروز در دستور بگذاريم. پيرامون اين مساله بايد گفت که ما باور نداريم که جمهوري اسلامي انتخابات آزاد را بپذيرد. انتخابات آزاد خواست ماست و از طريق قدرت مردم و مبارزات آنها به ثمر مي رسد. اينکه اين حکومت در چه مرحله اي تسليم مبارزات مردم شود، قابل پيش بيني نيست. يک مبارزه اجتماعي است و در آن قدرت، حرف اول را مي زند. خواست ما و آرزوي ما اين است که هر چه زودتر جمهوري اسلامي تسليم اين خواست شود. اما از آنجا که زاويه نگاه ما به انتخابات آزاد و تکيه ما به چگونگي تحقق آن بر قدرت مردم استوار است، زمان تسليم حکومت به اين خواست مشکلي براي مشي ما ايجاد نمي کند. مبارزه ما براي انتخابات آزاد در چارچوب همين نظام آغاز مي شود و از طريق مبارزات مردم پي گرفته خواهد شد و آن را در نتيجه مبارزه قابل دسترسي مي دانيم، اما زمان دستيابي به آن را کشمکش و مبارزه مردم در آينده روشن خواهد نمود. تحقق انتخابات آزاد در زمان حيات جمهوري اسلامي و يا پس از آن بيشتر به کار آن مشي سياسي مي آيد، که انجام آن را از اين حکومت انتظار دارد، جرياناتي که مبارزه مردم را عامل تعيين کننده به حساب مي آورند، ظرفيت حکومت هر چند مهم است، اما تغيير چنداني در مشي سياسي آنها پديد نمي آورد. ما همانگونه که به درستي مبارزه زنان، جوانان، کارگران، معلمان و ساير اقشار مردم را در همين نظام جمهوري اسلامي تائيد و تقويت ميکنيم با همين روش به مبارزه براي انتخابات آزاد برخورد مي کنيم. توجه داشته باشيم مبارزه درچارچوب نظام با تائيد نظام يکسان نيست. افزون بر اين هيچ مبارزه اي در جامعه، بدون عبور از اين مراحل، که همگي در چارچوب نظامند، به فراتر از نظام گذر نمي کند. براي خراب کردن ديوار نظام موجود، ابتدا مبارزه در چارچوب آن آغاز مي شود و سپس در مراحل بعد است که با رشد جنبش، از آن عبور ميکند.

نه- اينکه موسوي و کروبي و همفکران آنها جمهوري اسلامي را مي خواهند روشن است. نمي توان با فکر آنها تا زماني که جدائي دين از دولت را نپذيرند و از حقوق برابر همه شهروندان دفاع نکنند و … براي حکومت جايگزين، وارد يک تشکل شد. اما با اين نيروها مي توان اقدامات مشترک و هماهنگي عليه استبداد داشت.
آنچه که امروز بسيار ضروري و به لحاظ زمان فوري است تلاش براي اتحاد نيروهاي دموکرات و لائيک است. بايد هر جريان بکوشد همزمان با مشارکت در مبارزه و دخالت در سياست و جهت دادن و فرموله کردن مطالبات مردم، بلوک خود را ايجاد کند. صداي اين بلوک از عناصر تشکيل دهنده اش طنين و انعکاس بيشتري خواهد داشت. با گام نهادن در اين راه ما مي توانيم در آينده نيروئي قابل محاسبه شويم. در حال حاضر که وزن محسوسي نداريم کسي ما را به حساب نمي آورد. ما اگر وزني داشته باشبم قابل حذف نخواهيم بود و خود مي توانيم مبتکر هم باشيم. آنچه که از هم اکنون قابل مشاهده است وجود نيرو و پايگاه نيرومند جريانات سکولار و لائيک در اين جنبش است. پتانسيل مردمي که به نفي حکومت مذهبي رسيده اند بسيار بالاست. و اين زمينه پذيرش يک جمهوري سکولار و ارزش هاي دموکراتيک را زياد کرده است.
زيرنويس
(1) بخشي از اين احکام در مطلب ديگرم با عنوان “انتخابات، چشم انداز جنبش و رويکرد ما” آمده است

جمعه 31 ارديبهشت 1389