ديدگاه
آن ها، مرتب تکرار کرده اند که راه نجات کشور وقوع انقلاب نیست، بلکه اصلاحات است. از انقلاب ترسانده اند. خطر تجزیه کشور را پیش کشیده و نتیجه گرفته اند که انقلاب کشور را متلاشی می کند. علیرغم این ادعاها ، بعد از ٢٧ سال، نه تنها اصلاحاتی صورت نگرفته، کشور از درون به فروپاشی افتاده و بهترین عناصر با جوهر کشور، نیروی جوان و هوشمند و متخصص از آن آب و خاک بریده و کنده شده، در داخل به فنا رفته و یا به خارج فرار می کنند. این تکرار طوطی وار ترس از انقلاب، چه علتی می تواند داشته باشد جز هراس از دموکراسی که با افشا رژیم ملائی-سپاهی آقای خامنه ای وپایان دادن به آن صورت می گیرد؟ بهر حال، اکنون، باز هم با هراس درمانی انقلاب، وضع به جایی رسیده است که در انجام اصلاحات به امامزاده ای چون پزشکیان دخیل بسته اند.
نادر عصاره
آن که می گوید آری! و آن که می گوید نه!
به
کارنامه و برنامه علی خامنه ای
قسمت دوم و آخر (١)
پرسش هایی که جواب می خواهند
هر هموطن، رای خود را، خود تعیین می کند و احترام او با هر گزینشی که بکند، مسلم است. برخی از مردم بدون ادعا و بی سر و صدا تحت تاثیر شرایط سخت کشور که از آن رنج می برند، روز ٨ تیر در رای گیری مشارکت و برخی دیگر آن را تحریم خواهند کرد. تجربه و اطلاع یا بی اطلاعی این هموطنان آن ها را به این یا آن می کشد. برخی دیگر در رعایت و به احترام اخلاق، می گویند تحریم، اگر باعث برد کاندیداهای نا مناسبتر بشود، احساس نگرانی می کنند. روی دیگر این پرسش، رای دادن به مهره هایی است که توسط قدرت حقیقی و ویرانگر تعیین شده اند. آیا مشارکت در این گزینش، همدستی با استبداد و فساد و ارتجاع نیست؟ پرسشی دیگر این است که چه علائمی هست که این بار نیز مانند گذشته با دخالت های قدرت های موازی، مجددا منتخب نمایش انتخابات سنگ روی یخ بشود و از عملی کردن قولهایش باز ماند؟ یا می پرسند با باور به این که رای دادن میان “بد و بدتر” بنا به تجارب گذشته، بی نتیجه است، تحریم کردن چه فایده ای دارد؟ نظام اسلامی و مسئول اصلی و صاحب قدرت حقیقی در آن آقای خامنه ای، مشروعیتش بر باد رفته است، تحریم بشود تا چه بشود؟ و در نهایت کدام موثرتر است “انتخاب بین بد و بدتر” یا تحریم فعال؟ و چرا این یا آن موثرتر است؟ این نوشته به همین سئوالات و پرسش های مشابه جواب می دهد و بالاخره این نتیجه را مستدل می سازد که رای به پزشکیان نیست بلکه تحریم است که وضع را بهتر می کند. خامنه ای از ترس تحریم چه پزشکیان باشد چه جلیلی یا قالیباف یا هر کس دیگر، ناگزیر از ظلم و ستم بی حد خودداری می کند، رفتاری که با وجود سالها برخورد های تسلیم طلبانه جناح دیگر با او، هر گز انجام نداده است. در واقع اگر رنج اخلاقی بایست برد، نه از تحریم که از عملی بایست آن را برد که استبداد و ظلم و ستم خامنه ای علیه ایران و ایرانی را تقویت می کند.
چالش کنشگران و دادخواهان، با جناح حکومتی حامی پزشکیان
این بار، نمایش انتخابات ریاست جمهوری اسلامی دوره چهاردهم، در شرایطی کاملا جدید صورت می گیرد. جنبش زن، زندگی، آزادی را خامنه ای با سپاهیان، بسیجیان، انتظامی ها و امنیتی های مسلح در خیابان ها و با شکنجه گران و جلادان در زندان ها به خاک و خون کشیده است. علی خامنه ای، جلاد زن، زندگی، آزادی حالا، به نمایشی انتخاباتی فراخوان داده است. در میان مهره های دست چین شده شورای نگهبان، مسعود پزشکیان هم جا داده شده است که حاصل معامله حکومت با جناح بغلط اصلاح طلب نامیده شده، می باشد. صف زن، زندگی، آزادی، که از صف حکومتیان بروشنی جدا شده بود، در مقابل آزمونی قرار گرفته است. حامیان مسعود پزشکیان، با بسیج تمامی نیروی خود، به کشاندن بزرگترین بخش ممکن از مردم به پای صندوق های رای اقدام کرده اند و با تشویق به شرکت در نمایش انتخاباتی ، به آری گفتن به خامنه ای دست زده. کنشگران و دادخواهان حامی زن، زندگی، آزادی نیز، بر نه گفتن به خامنه ای پافشاری می کنند با تحریم نمایش انتخاباتی او.
استراتژی انتخاباتی خامنه ای
نمایش انتخابات چهاردهمین دور ریاست جمهوری اسلامی ایران، برشی نیست از راهبرد یکدست سازی و خالص سازی ساختار حکومتی که از انتخابات خرداد ١٤٠٠ به کاربرده شده است. با حفظ و ضمن پیشبرد همان راهبرد، نمایش انتخاباتی بایست پیامد های دو رویداد را نیز چاره جویی کند. یک رویداد، جنبش زن، زندگی، آزادی است که به انزوای حکومت از مردم انجامید و لرزه بربنیاد و پیکر حکومت انداخت. رویداد دیگر، برگزاری نمایش انتخابات مجلس اسلامی و مجلس خبرگان در اسفند ماه ١٤٠٢ و چیدن گماشتگان مورد نظر است. این نمایش انتخاباتی که با همان راهبرد یکدست سازی و خالص سازی تام انجام شد و حتی آقای روحانی با سوابق ممتد و بویژه ٨ سال ریاست جمهوری اسلامی، از شرکت در نمایش انتخابات مجلس خبرگان حذف شد، با تحریم چشم گیری روبرو شد. گرچه خامنه ای موفق شد مهره چینی مطلوبش را در این دو مجلس حکومتی، بخصوص مجلس خبرگان انجام دهد، ولی تحریم وسیع او را بشدت هراسناک کرد.
نمونه ای از اثر تحریم
اگر تحریم نمایش انتخابات ١٤٠٢ نبود، خامنه ای به یکدست سازی و خالص سازی تام خود در این یک نمایش نیز ادامه می داد و نیازی نمی دید که کوتاه بیاید و دست به معامله ای بزند که از آن سعید پزشکیان را شورای نگهبان اعلام کند. بر اثر ترس، خامنه ای، جلاد جنبش زن، زندگی، آزادی، بشرکت همه جناح های حکومت در نمایش انتخابات، و به بیعت آن ها سخت محتاج شده است. با توجه به این رخدادها، تصمیم خامنه ای، منجر به این شد که شورای نگهبان، در میان شش مهره دست چین شده اش، مهره ای را نیز وارد کند که جناحی از رژیم را که بغلط اصلاح طلب نامیده شده، راضی کند. البته نمی توان اختلاف میان پزشکیان با کاندیداهای دیگر را منکر شد. با این وجود، پزشکیان از روحانی یک سرو گردن کوتاه تر است و با منش و روشی به گونه ابراهیم رئیسی است. خود این را بارها گفته است. او، یک پوپولیست است یعنی به رنگ مردم در امدن غالبا با لفاظی. او اغتشاش می کند میان جامعه مدنی ، جامعه سیاسی و دولت و استقلال این ها را نمی داند. او نهج البلاغه را که مربوط به حوزه خصوصی است، در سپهر عمومی وارد می کند و تجربه بشریت در باره دین خانه خودش، دولت خانه خودش را تشخیص نمی دهد، او برخوردهای احساسی و عاطفی را که در روابط دوستی منزل می کنند ، به روابط کشورداری می کشاند که به نگرش های استراتژی و خردورزانه نیاز است، او از هر گونه تحلیلی از شرایط و برنامه ای سیاسی تهی است و برای اداره زندگی و آینده ٨٠ میلیون ایرانی، حتی یک عدد و رقم برنامه ای ندارد که ارائه کند. او و دیگر کاندیدا ها هیچیک صلاحیت سیاسی و تجربه مدیریت لازم این مقام را ندارند.
یک قلم از نمایش انتخاباتی
هیچ یک از شش کاندیدا، از صلاحیت سیاسی و کارآئی مدیریتی لازم برخوردار نیستند برای قرار گرفتن در پست ریاست جمهوری یک کشور. رفتارهایی از آن ها سر می زند که بی اطلاعی از الفبای سیاست و الفبای مدیریت را نشان می دهد. گزینش این کاندیداها توسط شورای نگهبان و با مجوز خامنه ای، و سپردن مقامات مهم به آنان ، و کنار زدن افراد و آحاد شایسته و میهن پرست و یا سرکوب و حذف ایشان، بازی خودکامگی با زندگی و آینده ٨٠ میلیون ایرانی است. همین یک قلم از نمایش انتخابات کافی است که اعتراض و ابراز نارضایتی همگانی به آن صورت گیرد. نه تنها این صورت نمی گیرد که عده ای بی مایگی، فرصت طلبی و عدم احساس مسئولیت نسبت به کشور را به جایی رسانده اند که کاسه داغتر از آش شده و از فواید انتخابات نمایشی و در کرامات کاندیداها، تا می توانند بیهوده می بافند تا به تنور بی جان نمایش انتخابات دمی برسانند.
جناح های رژیم، همدستی خود با خامنه ای را مفت به او فروختند. آیا پذیرش همدستی آن ها با او به بهای رای استصوابی به کاندیدایی در سطح پزشکیان، ناشی از اشتباه در موقعیت سنجی و معامله گری روی داده یا خود نیز به چنین ترکیب حکومتی برای حفظ جمهوری اسلامی، با خامنه ای هم نظر هستند؟ پاسخ به این پرسش، نیاز به اطلاعات بیشتر دارد. در هر صورت، استراتژی انتخاباتی خامنه ای عملی شده است.
آن که می گوید نه! (٢)، به خامنه ای!
به استراتژی انتخاباتی خامنه ای و کاندیداهایش، به کارنامه خامنه ای و پیامدهای شوم آن، به مقام ماورائی و غیر پاسخگوی او و به نمایش انتخابات ناقض حقوق شهروندی تمام ایرانیان، می توان و بایست اعتراض کرد که می تواند اثر گذار باشد. بدیهی کردن اقدامات و اعمال ضد دموکراتیک جمهوری اسلامی با تایید ضمنی و یا عملی، سنگ اندازی در راه مطالبات امروز و دموکراسی در آینده ایران است.
١-استراتژی انتخاباتی خامنه ای، با حذف مستبدانه بسیاری از ثبت نام کنندگان توسط شورای نگهبان با مجوز او روی داده است. این حذف ها تحت عنوان نظارت استصوابی صورت گرفته است. عدم مبارزه و اعتراض به این روش خودسرانه و استبدادی، تنها در خدمت تقویت دینسالادی و جمهوری اسلامی است. این اعتراض را با تحریم می توان کرد ولی با افتادن در دام انتخاب نمایشی و انتخاب بین بد و بدتر نمی توان آن را انجام داد.
٢-کارنامه خامنه ای، که عوارض و پیامدهای آن را همه می دانند، مورد اعتراض مردم است. اقتصاد را سیاست های ماجراجویانه خامنه ای به این وضعیت کشیده است. زنان را سیاست های زن ستیزانه او سرکوب می کند. آزادی و حقوق بشر را خودکامگی خامنه ای با سرکوب های خونین در زندان ها و پای چوبه های دار و در خیابان و مدرسه و دانشگاه و محل کار نقض کرده است. او پاسخگوی کارنامه خود نیست و به عوض پاسخ گویی، چند نفر از زیر دستان خود را بعنوان کاندیدا به روی صحنه می فرستد. بدینطریق، مسئول اصلی و غیر پاسخگوی همه امور از خاطر می رود و اعتراض به کارنامه او که اصلی ترین و موثرترین اعتراض است، به دعوای نخودی میان چند مهره کاسته می شود. بدون کنش اعتراضی به کارنامه خامنه ای، او و مسئولین دیگر کنونی و آتی، بی حیا تر شده و غیر پاسخگوتر باقی می مانند. تحریم، کنش ابراز نارضایتی همگانی به کارنامه خامنه ای است. مشارکت و رای بین “بد و بدتر” این کنش اعتراضی را مانع می شود.
٣-نمایش انتخابات، بایست مورد اعتراض قرار گیرد. انتخاباتی که در آن نه از نقد کارنامه مسئولین اثری باشد، نه اپوزیسیونی اجازه فعالیت داشته باشد، نه برنامه های سیاسی معتبر با هم برخورد داشته باشند، هیچ ارزش دموکراتیکی ندارد و ضد دموکراتیک و عوامفریبی است. تحریم ، اعتراض به این نمایش انتخاباتی است. مشارکت، با شرکت در انتخابات، آن را تایید می کند.
چرا تحریم؟
خامنه ای خود را در معرض آرا قرار نمی دهد و از آن ها فرار می کند تا به کارنامه و برنامه، خود سرانه و بدون پاسخگوبودن ادامه دهد. مخالفت های ذکر شده در بالا را از طریق رای ندادن به خامنه ای در صحنه انتخابات نمی توان عملی کرد، چون از صحنه می گریزد. پس با به بازی نگرفتن نمایش انتخاباتی او، باید بی اعتباری او و انتخاباتش را اعلام کرد. با تحریم نمایش انتخابات می توان به خامنه ای، و کارنامه و برنامه اش نه گفت و دستگاه حکومتی او را به لرزه در آورد.
آن که می گوید آری به خامنه ای!
بسیاری از چهره های شناخته شده و نیمه شناخته جناحی از رژیم که خود را اعتدالی می نامند یا اصلاح طلب، محمد خاتمی، رضا خاتمی، لطف اله میثمی، مهدی کروبی، رمضان زاده عرب سرخی، جلالی زاده، ظریف، و … با استراتژی انتخاباتی خامنه ای همراه و به دمیدن در تنور نمایش انتخابات پیوسته اند. این ها به دعوت به تحریم چهره های مبارزی نظیر نرگس محمدی، مهدی محمودیان، صدیقه وسمقی، سپیده رشنو، ابوالفضل قدیانی، حسین رزاق، زندانیان سیاسی ، تشکل های دانشجویی و شاغلین در داخل کشور و غالب تشکل های شناخته شده سیاسی در خارج کشور، عملا پاسخ منفی دادند. پزشکیان و حامیان او می گویند بیائید رای بدهید و از شانس تغییر اوضاع استفاده کنید. برخی از مردم زندگی از دست داده و سرگردان و هراسناک از سرنوشت خود و فرزندانشان را فریب می دهند. وجدان افراد را تحریک و دچار مسئولیت اخلاقی می کنند که چنانچه رای ندهند و جلیلی یا قالیباف انتخاب شود، مسئولیت سیاهتر شدن روزگار سیاه مردم بر دوش آنان است. این جناح رژیم با حمایت از پزشکیان، درون مردم اغتشاش و توهم ایجاد می کند. در حالی که خود خوب می داند که از پزشکیان، چیزی بیشتر از ابراهیم رئیسی بر نمی آید. در واقع دعوت به رای دادن به پزشکیان توسط این جناح رژیم، چهار انحراف قهقرایی و پس روی در جامعه را دامن می زنند
١-استراتژی انتخاباتی خامنه ایی، را اجرا می کنند که طی آن، خامنه ای سعی دارد شکاف های افتاده در جان حکومتش را ترمیم و خود را در مقابل جنبش زن، زندگی، آزادی تقویت کند و جامعه را به عقب بکشاند.
٢-با پذیرش مسعود پزشکیان، که حتی توان کسی در حد روحانی را نیز ندارد، دست خامنه ای را برای تسلط تام بر کشورو داشتن بیشترین قدرت باز می گذارد. این در حالی است که رای دهندگان را با قول به اجرای سیاستی غیر آنچه تا کنون خامنه ای پیش برده فریب می دهد.
٣-نمایش انتخابات با توگو موگو ها و شعارها و تکرار نارضایی های مردم با کپی برداری از حرف و حدیث ها در کوچه و بازار و بیانات مشابه میان کانادیداها و حامیانشان، وبا تهی کردن آن گفتگو ها ازسنجش کارنامه خامنه ای و عواقب وخیمی که داشته، مانع از شکل گیری کنش اعتراضی و ابراز نارضایتی همگانی از خامنه ای می شود که مسئول اصلی غیر پاسخگوی همه کاره حکومت است.
٤-شرکت در رای دادن به این یا آن کاندیدای دست چین شده شورای نگهبان، تن دادن و تایید نمایش و پذیرش نقض حقوق شهروندی است.
شکست کارنامه ٢٧ ساله
نتایج دعوت به مشارکت را می توان در کارنامه این جناح از دینسالاری حاکم بر کشور مورد استفاده قرار داد تا سیاست امروز دعوت به مشارکت و انتخاب میان بد و بدتر در نمایش انتخاباتی بهتر سنجیده شود. حامیان مسعود پزشکیان، جریانی هستند که از سال ١٣٧٦، با انتخاب محمد خاتمی بیهوده بنام اصلاح طلبان مطرح شدند. اصلاح طلبانی صمیمی و واقع بین از این گرایش دینسالاری جدا، و در صفوف مردم ماندند. جناح بغلط اصلاح طلب نامیده شده، تقریبا در تمامی نمایشات انتخاباتی و ضد دموکراتیک جمهوری اسلامی، حضور داشته و دعوت به مشارکت کرده است. کارنامه مشارکت و پیامدهایش، البته جوانب گوناگون دارد که مطالعه، بررسی و درس آموزی از آن مفید و ضروری است. جوانب مثبتی را با خاتمی در مقام رئیس جمهوری (گشایش هایی در فضای سیاسی جامعه، افشا سرنخ قتل های زنجیره ای در واجا و نظایر اینها) و با روحانی در پست ریاست جمهوری (سیاست خارجی و توافق برجام) مشاهده کرده ایم. در هر دو دوره که حدود ١٦ سال طول کشیده اند، مخالفت و مانع تراشی هسته صاحب قدرت حقیقی و در راس آن آقای خامنه ای، بشدت عمل کرده و هر دو را عملا به شکست کشانده است. هدف ادعایی مشارکت جویان، اصلاح در دینسالاری جمهوری اسلامی، بوده است. بدین دلیل این جریان خود را اصلاح طلب نامیده است.
آن ها، مرتب تکرار کرده اند که راه نجات کشور وقوع انقلاب نیست، بلکه اصلاحات است. از انقلاب ترسانده اند. خطر تجزیه کشور را پیش کشیده و نتیجه گرفته اند که انقلاب کشور را متلاشی می کند. علیرغم این ادعاها ، بعد از ٢٧ سال، نه تنها اصلاحاتی صورت نگرفته، کشور از درون به فروپاشی افتاده و بهترین عناصر با جوهر کشور، نیروی جوان و هوشمند و متخصص از آن آب و خاک بریده و کنده شده، در داخل به فنا رفته و یا به خارج فرار می کنند. این تکرار طوطی وار ترس از انقلاب، چه علتی می تواند داشته باشد جز هراس از دموکراسی که با افشا رژیم ملائی-سپاهی آقای خامنه ای وپایان دادن به آن صورت می گیرد؟ بهر حال، اکنون، باز هم با هراس درمانی انقلاب، وضع به جایی رسیده است که در انجام اصلاحات به امامزاده ای چون پزشکیان دخیل بسته اند.
اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی شکست خورد ه است، و بدین سبب بوده است که کنشگران پیشاهنگ بخصوص جوانان، به جنبش زن، زندگی، آزادی روی کردند تا از جمهوری اسلامی عبور کنند. این جنبش، جمهوری اسلامی را به لزره در آورد و در درون و در پایه های آن شکاف های عمیق ایجاد کرد. ولی کار با جمهوری اسلامی هنوز به پایان نرسیده است. نتیجه ٢٧ سال مشارکت در نمایشات انتخابات با حضور جناح نامبرده دینسالاری، بعوض نتیجه ای اصلاح گرانه، به تقویت ارتجاع و استبداد و فساد منتهی شده است.
نمایشات انتخاباتی، در قیاس با شبه انتخابات ١٣٧٦، بمراتب بسته تر و محدود تر به عناصر خودی شده اند تا جایی که خالص سازی را با بی شرمی طرح و پیش می برند
عدم پاسخگویی خامنه ای به کارنامه اش که تاثیرات مخرب بر کشور داشته، افزونتر شده است.
قدرت حقیقی در دستان خامنه ای آن چنان رشد یافته، که دیگر زیردستانی شبیه ابراهیم رئیسی را در مناصب حقوقی مجوز می دهد
پرسش این است چنانچه در ٢٧ سال گذشته، بر خلاف روش های انجام شده یعنی بر خلاف مشارکت در نمایشات انتخاباتی عمل می شد، نتایجی متفاوت میسر نبود که بنفع مهار و کنترلی بر دستگاه فقر و فساد و استبداد خامنه ای باشد؟
تحریم فعال موثرتر از انتخاب بین بد و بدتر
نه گفتن به کارنامه و برنامه خامنه ای از طریق تحریم، چه اثری می تواند داشته باشد؟ مستبدتر و مرتجع تر شدن خامنه ای پس از ٢٧ سال سازشکاری و برخوردهای تسلیم طلبانه مطابق میل او، علامت مهمی است که به شناخت از روانشناسی او راه می برد. او زورگو است و سازش و نرمش از سوی مقابل، زورگو را زورگوتر می کند. بر عکس، خطاب به او با زبان تحریم، او را می ترساند. می ترساند که تحریم، لرزه در ستون های قدرتش بیندازد. می ترساند از جرئت یافتن کارگزارانش در اعتراض به او. کنش اعتراضی به یک کنش اثرگذار منجر می شود. خامنه ای از ترس تحریم، از ظلم و ستم بی حد خودداری می کند و به مطالبات مردم ناگزیر تا حدی تن می دهد. رای به پزشکیان نیست بلکه تحریم است که وضع را بهتر می کند. خامنه ای از ترس تحریم چه پزشکیان باشد چه جلیلی یا قالیباف یا هر کس دیگر، ناگزیر از ظلم و ستم بی حد خودداری می کند، رفتاری که با وجود سالها برخورد های تسلیم طلبانه جناح دیگر با او، هر گز انجام نداده است. در واقع اگر رنج اخلاقی بایست برد، نه از تحریم که از عملی بایست آن را برد که استبداد و ظلم و ستم خامنه ای علیه ایران و ایرانی را تقویت می کند. همانگونه که طی ٢٧ سال گذشته، از زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و بخصوص با نقشی که او بازی کرده، اتفاق افتاده است.
پایان
سه شنبه ۵ تير ۱۴۰۳ – ۲۵ ژوين ۲۰۲۴
(١) قسمت اول این مقاله را می توانید در این محل مشاهده کنید :
(٢) در این نوشته از گزینه “آن که می گوید آری” دعوت کنندگان به مشارکت برای رای دادن بین بد و بدتر در نمایش انتخابات ٨ تیرماه ریاست جمهوری اسلامی واز گزینه ” آن که می گوید نه” دعوت کنندگان به تحریم آن نمایش مورد نظر هستند. این گزینه ها به شهروندانی اشاره ندارند که مشارکت یا تحریم می کنند، و مدعی یا دعوت کننده نیستند.