پاسخی به اباطیل رضا پهلوی

ديدگاه

گویا ایشان فراموش کردند که پدر ایشان سازمان دین را زیر نظر سازمان اوقاف تشکیل دادند! گویا فراموش کردند فرح دیبا، مادر ایشان سازمان ملی-اسلامی ایران را با همکاری نصر و شریعتی و مکارم شیرازی تاسیس کردند! گویا فراموش کردند پدر ایشان کتاب فیلسوف نماها نوشته مکارم شیرازی را بیش از ۳۰ بار با فرمان ویژه سلطنتی علیه چپ مارکسیست و سوسیالیست تجدید چاپ کرد! گویا سخنان داریوش همایون وزیر دربار پدرش را فراموش کرده که گفت ما بیش از ۳۰۰۰ روحانی را بسیج کردیم!

ووکاشین پاکروان
فعال اکو-سوسیالیست

پاسخی به اباطیل رضا پهلوی

رضا پهلوی فرزند دیکتاتور پیشین ایران که در انقلاب دموکرات ضدسلطنتی به زیر کشیده شد در کنفرانس محافظه‌کاری ملی آمریکا که تشکل اولترا-راست و راست-افراطی است شرکت کرد و به برخی موارد اشاره کرد که یک دروغ بزرگ تاریخی بودند!
رضا پهلوی در این کنفرانس گفت که ۴۵ سال پیش ایران زمین آزمایش و اتحاد مارکسیسم رادیکال و اسلام رادیکال بوده است! ابتدا باید گفت مارکسیسم رادیکال وجود خارجی ندارد! مارکسیسم خود جناح‌ چپ رادیکال را تشکیل می‌دهد و از اساس و پایه رادیکال است! پس مارکسیسم رادیکال و میانه‌رو وجود ندارد! گمان میکنم ایشان پیش از سخنرانی سیاسی بهتر است به عنوان فعال سیاسی بنشیند و یک بار ایدئولوژی‌های مختلف را با دقت بخواند که این‌چنین خطای فاحشی به عنوان یک رهبر اپوزیسیون انجام ندهد!
آقای پهلوی به اتحاد چپ مارکسیست و ملاها اشاره کردند! اما حتی یک نمونه تاریخی پیش از انقلاب نمی‌توانند بیاورند که یکی از احزاب چپ سوسیالیست و مارکسیست ایران با روح‌الله خمینی دیدار و از آن حمایت کرده باشند!
گویا ایشان فراموش کردند که پدر ایشان سازمان دین را زیر نظر سازمان اوقاف تشکیل دادند! گویا فراموش کردند فرح دیبا، مادر ایشان سازمان ملی-اسلامی ایران را با همکاری نصر و شریعتی و مکارم شیرازی تاسیس کردند! گویا فراموش کردند پدر ایشان کتاب فیلسوف نماها نوشته مکارم شیرازی را بیش از ۳۰ بار با فرمان ویژه سلطنتی علیه چپ مارکسیست و سوسیالیست تجدید چاپ کرد! گویا سخنان داریوش همایون وزیر دربار پدرش را فراموش کرده که گفت ما بیش از ۳۰۰۰ روحانی را بسیج کردیم!
گویا فراموش کردند ساواک تحت مدیریت پدرشان انجمن اسلامیستی حجتیه را تامین مالی می‌کرد و بنابر اسناد ساواک که افشا شده در ایام محرم به روحانیون دربار مبلغی را میداد که در مدح سلطنت سخن بگویند! گویا ایشان فراموش کردند که زمانی دولت فرانسه قصد تبعید خمینی را به الجزایر داشت، پدر ایشان از دولت فرانسه درخواست کرد تمام امکانات برای خمینی را فراهم کنند!
گویا فراموش کردند که پدر ایشان تمام صاحب نظران متفکر چپ سوسیالیست ایران از جزنی تا احمدزاده و حمید اشرف را به قتل رساند اما لاجوردی و خلخالی و خامنه‌ای جانشان تامین شد! فکر نکنم بیشتر از این لازم باشد که تحریف و جعل تاریخ توسط رضا پهلوی را بیش از این پیش روی جامعه قرار داد!
در واقع آن‌چه اتحاد شوم بود، اتحاد دربار و ملاها علیه انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران و احزاب چپ سوسیالیست و مارکسیست بود و نه ادعای دروغین اتحاد چپ و ملا که حتی یک سند و اکت سیاسی در مورد آن نیست! حتی بیژن جزنی تئوریسین سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در جزوه «مارکسیسم-اسلامی یا اسلام-مارکسیستی» به نقد جنبش اسلامی و ملاها و خمینی پرداخت و هرگونه همکاری چپ با ملا و برداشت مارکسیستی از اسلام به عنوان اسلام رهایی‌بخش را نکوهش کرد و با آن مرزبندی داشت! حتی زمانی که سازمان مجاهدین خلق ایران از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران درخواست همکاری کرد! اشرف دهقانی از اعضای جنبش فدایی به علت مسلمان بودن مجاهدین خلق آن را رد کرد! حال آقای رضا پهلوی همین چپ سوسیالیست و مارکسیست که حتی همکاری با مجاهدین خلق که مسلمان نواندیش بودند را رد کرده بود را متهم به همکاری با ملاهایی میکند که اسلام-رادیکال را پیش میبردند! تحریف تاریخ دیگر شاخ و دم ندارد که آقای پهلوی به وضوح آن را انجام می‌دهد!
اما اباطیل رضا پهلوی اینجا تمام نشد و به مقایسه ایران و افغانستان پرداخت! وی اعلام کرد پس از سرنگونی رژیم طالبان، مردم افغانستان خواهان بازگشت به ظاهرشاه بودند که آمریکا مخالفت کرد! البته این روایت نادرست است! چرا که در نشست برلین برای افغانستان پس از سرنگونی رژیم طالبان چندین الترناتیو مطرح شد که یکی از آلترناتیو‌ها دولت ظاهرشاه بود و مورد دیگر جمهوریت بود و گزینه دیگر یک جمهوری مشارکتی بر اساس تقسیم قدرت بین بافت‌های جمعیتی افغان بود که در نهایت دولت موزاییکی پدید آوردند که بین تاجیک و هزاره و پشتون و…. دولت را تقسیم کردند و این سیستم را نه آمریکا بلکه خود نیروهای سیاسی افغانستان برگزیدند که ایالات متحده نیز با آن موافقت کرد! پس این جعل تاریخ است که رضا پهلوی راه انداخت و اعلام کرد آمریکا مانع آمدن ظاهرشاه شده است!
وی در بخشی دیگر اعلام کرد آمریکا با آوردن دموکراسی مصنوعی غربی به افغانستان آن هم جامعه سنتی که با این ارزش‌ها مخالف هستند باعث فروپاشی و جنگ شده است! به عبارت دیگر رضا پهلوی با تاکید بر موضوع افغانستان و پیوند آن به ایران اعلام کرد ما دموکراسی نوع غربی را نمی‌خواهیم و جامعه ایران برای دموکراسی آماده نیست! مشابه سخنان پدر ایشان، محمدرضا پهلوی که در گفتگو با بی‌بی‌سی اعلام کرد چه کسی گفته مردم ما دموکراسی مانند بریتانیا می‌خواهند! همچنین سخنانی ایشان یادآور سخنان محمد خاتمی است که گفت مردم ما آماده دموکراسی نیستند!
در واقع رضا پهلوی تعارف را کنار گذاشته و اعلام کرده که ما دنبال دموکراسی نیستیم، من خواهان بازگشت نهاد سلطنت هستم و باید از من حمایت کنید! وی با اعلام این که ایران کهن آزاد خواهد شد رسماً اعلام کرد قصدی ندارد که آینده و دموکراسی سکولار حقوق‌بشری برود بلکه خواهان بازگشت به گذشته است که یک سلطنت در آن حاکم باشد! اما اگر گمان کنید آقای پهلوی خواهان سلطنت مشروطه مانند کشورهای اسکاندیناوی است سخت در اشتباه هستید چرا که همواره سلطنت مطلقه پدر دیکتاتور و پدربزرگ قاتلش را تمجید کرده و هیچگاه از آن جدایی نجسته است! از همین رو سلطنت آقای پهلوی نه نوع مشروطه پارلمانی غرب بلکه نوع سلطنت مطلقه سعودی است! همچنین حتی اگر از نوع مشروطه پارلمانی هم باشد هم باز غیرقابل قبول است چرا که در جوامع غربی سلطنت ابتدا وجود داشته و آن را رفرم و اصلاح و خلع ید سیاسی کرده‌اند و نه انقلاب کنند تا سلطنت را بر اریکه قدرت برگردانند! از همین رو، رویای آقای رضا پهلوی بر اساس بازگشت سلطنت تنها یک رویای کودکانه ایشان و حامیانشان است و ارتباطی با واقعیات سیاسی ندارد!
همچنین،سخنرانی ایشان در یک کنفرانس راست-افراطی، یک واقعیت دیگر را پیش روی جامعه ایران قرار داد که ایشان خود را متعلق به تفکر راست-افراطی میداند! همان راست-افراطی چند ماه پیش گفت مانع اتحاد اپوزیسیون است اما امروز دیگر خود را کنار راست-افراطی تعریف میکند و حتی در انتخابات پارلمان اروپا نیز از نماینده حزب دموکرات سوئد حمایت کرد! حزبی که در دهه ۳۰ میلادی در خیابان‌های استکهلم در حمایت از نازیسم راهپیمایی برگزار کردند! در واقع سخنرانی رضا پهلوی در کنفرانس محافظه‌کاری-ملی برای جامعه ایران تعیین و تکلیف کرد که ایشان نه یک شخصیت دموکراسی‌خواه بلکه یک فعال سیاسی راست و آن هم نه از نوع لیبرال که شعار می‌داد بلکه راست-افراطی است!
در واقع وی بر خلاف تمام شعارهایی در دفاع از دموکراسی، حقوق‌بشر، فمینیسم و ال‌جی‌بی‌تی‌ سر داده، وابسته به نگاه فکری است که در تقابل با دموکراسی، حقوق‌بشر، حقوق زنان، حقوق ال‌جی‌بی‌تی‌+ و حقوق پناهندگان و عدالت اجتماعی برای کارگران و زحمت‌کشان قرار دارد! از همین رو باید از آقای پهلوی تشکر کنیم که دیگر تکلیف ما را روشن کرد و دیگر در مرزبندی با ایشان تردید نداشته باشیم و بتوانیم با صدای رسا آن را روی دیگر علی خامنه‌ای و رژیم جمهوری اسلامی ایران و حتی بدتر و سیاه‌تر از آن بدانیم که اگر به قدرت برسد اقدامات ناتمام رژیم ملاها در سرکوب دموکراسی‌خواهان را تمام می‌کند….
همچنین رضا پهلوی نسبت به اقبال جامعه اروپا و آمریکا به چپ سوسیالیسم و مارکسیسم هشدار داده و اعلام کرده که این چپ باعث می‌شود امنیت اروپا و آمریکا را به خطر بیاندازد و اتهام همکاری با اسلامیست‌ها را نیز به این چپ زده است! اتهامی که تنها به علت حمایت چپ سوسیالیست و مارکسیست از حق و حقوق مردم فلسطین و حقوق مدنی مسلمانان زده میشود که ارتباطی با همکاری با اسلامیست‌ها ندارد و به عنوان بخشی از کنش حقوق‌بشری و حقوق-مدنی تعریف می‌شود!
گویا پیشروی و پیروزی چپ‌ها در بریتانیا و فرانسه و رشد جنبش فلسطین-آزاد در اقصی نقاط جهان باعث شده که نه تنها راست جهانی بلکه راست ایرانی از آن بترسد! چرا که بیش از سه دهه است سر سمت از شکست سوسیالیسم سخن می‌گوید اما اکنون آن چه پیش رویش قرار گرفته پیروزی سوسیالیسم و شکست لیبرالیسم و محافظه‌کاری است! شکست‌هایی که تنها با کنش سوسیالیستی و آگاهی جامعه و اجتماعی شدن سوسیالیسم با کمک دموکراتیزاسیون جوامع رخ داده است که دیوار پروپاگاندا شکست سوسیالیسم به وسیله فروپاشی سرمایه‌داری دولتی بلوک شرق را شکسته و بی‌اثر کرده است…..
به صورت کلی سخنرانی رضا پهلوی مملویی از تحریف تاریخی بود که بخواهد به وجه از دست رفته خود مقبولیت ببخشد! مقبولیتی که نه در جامعه و نه در نیروهای سیاسی ندارد! چرا که به غیر از جنبش سلطنت‌‌طلبی، سایر نیروهای اپوزیسیون در استقرار دموکراسی، سکولاریسم، حقوق‌بشر،عدالت اجتماعی فارغ از چپ یا لیبرال بودن اتفاق نظر دارند و در تعارض با کیش شخصیت و تمامیت خواهی جریان سلطنت‌‌طلبی هستند!
درون جامعه نیز بارها مردم ایران و دانشجویان نسل جوان شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» و «نه سلطنت، نه رهبری، دموکراسی، برابری» سر داده‌اند و در خیزش مهسا/ژینا با شعار «زن، زندگی، آزادی/ژن، ژیان، ئازادی» نشان داده‌اند که با حاکمیت فردی، موروثی براساس کیش شخصیت مرزبندی دارند! همچنین بایکوت پروژه «وکالت» از ۱۰ میلیون ایرانی خارج از کشور و ۸۵ میلیون ایرانی که مجموعا ۹۵ میلیون نفر هستند تنها ۵۰۰ هزار تن آن هم در صورتی در نظر بگیریم تمام رای دهندگان واقعی هستند به وی رای داده‌اند نشان میدهد که کمتر از یک درصد جامعه ایران خواهان رضا پهلوی هستند که خود عدم مقبولیت سیاسی وی را پیش روی ما قرار می‌دهد!
از همین رو رویای بازگشت سلطنت، رهبری انقلاب نوین دموکراتیک مردم ایران تنها یک رویای کودکانه است که در تخیلات رضا پهلوی و حامیانش میگذرد که با اتمسفر سیاسی جامعه ایران ارتباطی ندارد! جامعه ایران از سال ۱۳۹۶ تا خیزش مهسا/ژینا نشان داده است که نه تن به فاشیسم-مذهبی جمهوری اسلامی ایران میدهند و نه خواهان بازگشت به فاشیسم-سلطنتی آریامهری هستند! بلکه به سوی آینده ای مبتنی بر آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی بر اساس حاکمیت جمهوری مردم گام برمی‌دارند! از همین رو تمام نیروهای سیاسی اگر می‌خواهند در آینده ایران نقشی داشته باشند باید خود را با اتمسفر سیاسی جامعه ایران هماهنگ کنند در غیر این صورت توسط خود جامعه از صحنه سیاسی حذف خواهند شد…..