ديدگاه
…این حس عظمتطلبی تا آنجا گسترش یافت که «شاه فکر میکرد ضمن منجی ایران بودن، منجی غرب نیز هست؛ علاوه بر اینکه ایران را به تمدن بزرگ میبرد و در این کار نبوغ و تخصص دارد و سرآمد شاهان دو هزار و پانصد ساله خواهد شد و بههمین جهت حتی در پیریزی ساختمانها و یا سدها سکههایی را با نام و عکس خود میزد تا این برجستگی او در هزاران سال بعد هم فراموش نشود؛ گاهی خود را یک مامور الهی میخواند که برای این رسالت تعیین شده است. در سال ۱۳۵۰ بود که سران ۶۹ کشور را در مقابل مقبره کوروش جمع کرد و جشنهای دو هزار و پانصد ساله معروف را بر پا داشت تا با حضور آنان با کوروش سخن بگوید و زنجیری محکم از کوروش به خود وصل کند و مطبوعات ثناگوی کشور به این نتیجه رسیدند که شاه سه بار به سلطنت رسیده است؛ شهریور ۱۳۲۰ بر طبق قانون اساسی، در پانزدهم بهمن ۱۳۲۷ و ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ از طرف خداوند و در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ششم بهمن ۱۳۴۱ از طرف ملت.» سانسور و خفقان فکری بسیار گسترده شد و به یمن دلارهای نفتی که بویژه بعد از بحران نفتی ۱۹۷۳م. افزایش چشمگیری یافته بود، ارتش قدرتمندی ایجاد گردید و سیل سلاح به ایران سرازیر شد و بهدلیل تلاش سازمان امنیت، اقتدار شاه فزونی یافت. فساد در زمینههای جنسی و مالی گسترش یافت؛ در سالهای میانی دهه پنجاه، حکومت به سمتی رفت که شکاف عمیقی میان ارزشها و باورهای حکومت و ارزشها و خواشتههای مطلوب تودهها ایجاد گردید.
چالمرز جانسون در تحول انقلابی مینویسد: «در وضعیت عدم تعادل و فقدان اعتبار، هرگاه عاملی باعث شود که حاکمان انحصار خودسر ابزار خشونت را از کف بدهند، بروز انقلاب حتمی است؛ حیرتآور است که اکثر دانشمندان بر عامل نهایی بروز انقلاب اتفاق عقیده دارند…
بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com