کشتار ارامنه، از شرمهای بزرگ تاریخی است. برخاستهای از بطن ناسیونالیسمی هار بر متن تسهیم مسئولیتهای ناسیونالیستی متخاصم دوسویه و تحریکات قدرتهای وقت. با اینهمه، عامل اصلی این جنایت فجیع، ناسیونالیسم ترک است. ناسیونالیسمی چه در لباس لائیسیته و چه در کسوت نئوعثمانیسم که تا امروز با اعلام آن تصمیم سیاسی درآمده به اجرا چونان نسل کشی و پاکسازی قومی، مخالفت کرده و همچنان هم مقاومت میکند. حال آنکه بدیهی است که چنین اعترافی و پوزش طلبی از ملت ارمنی و بشریت، نه جان صدها هزار قربانی آن کشتار تاریخی را برخواهد گرداند و نه که برگشت اعقاب آن قربانیان به سرزمین اجدادی را در پی خواهد داشت. آب فرات و دجله خونین شد و بگذشت.
بهزاد کريمی
جنایتی مدهش بر متن جنون ناسیونالیستی
به مناسبت سالروز ۲۴ آوریل، روز کشتار ارامنه
۲۴ آوریل، در طول زمان به عنوان روز کشتار ارامنه جا افتاده است. گزینش این روز بهانهی ابراز بیزاری از رخدادی است در این روز و محکومیت جنایتی که رخ داد و در ادامه قتل عام ساکنان ارمنیهای امپراتوری عثمانی در پی داشت. در آن شب شوم جمع کثیری از روشنفکران ناسیونالیست ارمنی به دستور حزب اتحاد و ترقی در استانبول مورد یورش قرار گرفته و دستگیر شدند. بازداشتیها بلافاصله و جملگی از دم تیغ گذشتند تا پرده از نقشهی دهشتناکی فروافتد که از مدتی پیش زیر نظر رهبری ناسیونالیسم زخم خورده مشهور به ترکهای جوان – به رهبری سه پاشا، طلعت، انور و جمال و اندکی بعد کمال آتاتورک جایگزین این مثلث، پخته و آمادهی اجرا میشد: تصفیه حساب با ناسیونالیسم ارمنی.
آنچه اما در این روز اتفاق افتاد، فقط مقدمهای بود برای اجرای تمام و کمال سناریوی دهشتناکی که تعیین تکلیف با کل منطقهی ارمنستان غربی در امپراتوری محتضر و رو به تلاشی عثمانی را مد نظر داشت. ناسیونالیسم جوان ترک که پیش چشم خود مرگ سلطانیسم کثیر الملله فرتوت عثمانی را میدید، بر آن شده بود تا با چنگ و دندان و به قیمت ارتکاب هر اقدامی، هستهی اصلی این امپراتوری را قوام دهد که ترکهای ساکن آناتولی بودند. طوری که منطقهی شرق تا کوههای آرارات، شمال تا دریای سیاه، جنوب و غرب تا تنگههای بسفر و داردانل و سواحل دریای اژه، و البته با مرکزیت استانبول، مسکن انحصاری ترکها باشد. زیست ارمنیها در شرق این جغرافیا، مانع مقدم این تز تلقی گردید.
بدینسان تصفیه حساب ناسیونالیسم ترکی با ناسیونالیسم ارمنی داشناک که در همان زمان دستکم سابقهی بیست و پنج سال فعالیت هویتطلبانه از شورشهای موضعی تا ترورها را پشت سر داشت، به برنامهی یکسره کردن امر «مسئله ارمنی» در عثمانی فراروئید. ناسیونالیسمی که با درونمایهی ترکیبی از خودمختاری تا استقلالخواهی و ضمناً مرتبط تنگاتنگ با تزاریسم ارتدوکس – این رقیب و دشمن عثمانی – نزد ترکها ستون پنجم دشمن تلقی میشد. بدین ترتیب با آغاز جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ و شکل گیری بلوکهای جنگی بزرگابعاد، بر متن جنون ناسیونالیستی فراگیر در جهان آن دوران، مشی پاکسازی ِملک عثمانی از ارامنه زیر عنوان «سیاست تهجیر»، در دستور کار ترکهای جوان قرار گرفت.
گرچه هر ریز و زیر و پشت آن سیاست وحشتناک و میدان عملیاتیاش هنوز هم رونما نیست، اما تصمیم سیاسی ناسیونالیسم ترک برای پاکسازی قومی ارامنه با خصلت نسل کشی، حقیقتی است کاملا محرز. پنهانکاریها در این زمینه نیز ناشی از هم ممانعت جمهوری ترکیهی وارث آتاتورکیسم از دسترسی به بایگانی اسناد آن زمان است و هم منافع ژئوپلتیک بازیگران کنونی منطقه و جهان. خطوط کلی آن عملیات عبارت بود از: تیرباران سریع هر ارمنی که در برابر اجرای تصمیم متخذه مقاومت میکرد، روانه کردن مردان ۱۵ تا ۵۰ ساله به پشت جبههها برای بیگاری، و کوچاندن اجباری جمعی کودکان، زنان و پیر سالان ارمنی از خانه و کاشانهشان به میان رودان بیشتر هم در مسیر فرات.
بنا به برآوردهای مختلف، فاجعهی نابودی ارامنه در بازهی زمانی ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ تلفاتی تا یک و نیم میلیون تن بر جای گذاشت که اعتراف همگانی به تعداد ۷۰۰ هزار قربانی، قطعی است. بهعلاوه طبق آمارهای کمابیش مستند کشورهای مقصد مهاجرت، ۸۰۰ هزار تن از ارامنهی غرب آرارات با گریختن به کشورهای آمریکا، روسیه، قفقاز، فرانسه، یونان و ایران و لبنان… توانستند در آنجاها پناه بگیرند. به دیگر سخن، هر ارمنی که دستی باز از نظر مالی داشت و یا پایی چالاک برای گریز، خوشبختانه از شبیخون نجات یافت، ولی سهم تودهی فقیر و بی کس، دردمندانه کشتار صدها هزاری، غرق خون شدن در فرات و دجله، مردن از گرسنگی در راه تبعید و خشکیدن از تشنگی در دیر الزورها شد.
کشتار ارامنه، از شرمهای بزرگ تاریخی است. برخاستهای از بطن ناسیونالیسمی هار بر متن تسهیم مسئولیتهای ناسیونالیستی متخاصم دوسویه و تحریکات قدرتهای وقت. با اینهمه، عامل اصلی این جنایت فجیع، ناسیونالیسم ترک است. ناسیونالیسمی چه در لباس لائیسیته و چه در کسوت نئوعثمانیسم که تا امروز با اعلام آن تصمیم سیاسی درآمده به اجرا چونان نسل کشی و پاکسازی قومی، مخالفت کرده و همچنان هم مقاومت میکند. حال آنکه بدیهی است که چنین اعترافی و پوزش طلبی از ملت ارمنی و بشریت، نه جان صدها هزار قربانی آن کشتار تاریخی را برخواهد گرداند و نه که برگشت اعقاب آن قربانیان به سرزمین اجدادی را در پی خواهد داشت. آب فرات و دجله خونین شد و بگذشت.
اصل موضوع، حفظ تنگنظرانهی تشخص ناسیونالیستی «تاریخی» و میراثداری از «حقانیت ناسیونالیستی» خودشیفته در مقام ایدئولوژی است که برای ترکها جنبهی حکومتی و دکترین کشوری دارد. از اینرو، محکومیت آن فقط ابراز بیزاری از جنایتی عظیم علیه انسانیت نیست، بلکه مقابله با پاسداری کماکان از ناسیونالیسمی هم است که دفاع از خود را در انکار غیرخود میجوید و نمودی از آن، انکار حقوق ملی کردهای ترکیه که دیرینهترین ساکنان این خطهی جغرافیاییاند. باید بهیاد داشت که ناسیونالیسم متعصب، هر زمان مستعد تکرار جنایت در شکل و ابعادی دیگر است، ولو «سیاست تهجیر» منجر به ستاندن مال و جان میلیونی امکان میدانداری نیابد و جنگل وحش آن زمان تکرار را نتواند.
لزوم محکومیت بی برو برگرد قتلعام ارامنه در یک قرن پیش چونان شرم کلان ماندگار بر پیشانی بشریت و ضرورت شناسایی آن به عنوان نسلکشی با هدف پاکسازی قومی، ارزش و اهمیت خود را پیش و بیش از هر چیز از حرمت به کرامت بشر و حق حیات انسان با هر تبار قومی و زبان و باور میگیرد. مواجهه با آن محصول خونین ناسیونالیسم حاکم، صرفاً همدردی با باشندگان ناسیونالیسم محکوم آن زمان و اینک ساکن در جابجای جهان نیست، در اصل دفاع از شان انسان است بمثابهی انسان. تردید نباید داشت که پشت مجادلهی یک قرنه بر سر به رسمیت شناختن آن جنایت بزرگ، تمایلات ناسیونالیستی دوسویه سنگر گرفتهاند، ولی حقوق بشر بههیچوجه نباید در سایهی ناسیونالیسم قرار گیرد.
زنده نگهداشت سرنوشت بسیار تلخ آمیخته به نفی بلد و دربدری، زورگویی و شکنجه، تجاوز و کشتار آن زمان یک ملت و عمدتاً در حق کودکان، زنان و سالخوردگان فقرزدهی آن، میباید عبرت برای فردای بشریت باشد. خون گریستن به ستمِ رفته بر ارامنهی غلتان در خون دیروز، وظیفه و حق امروزین است. مبارزه برای برابر حقوقی ملی در خدمت همبستگی بشری معنی دارد و نه رفتن در جلد حقانیت این یا آن ناسیونالیسم و ماندن بر پای کوبش طبل فلان ملیگرایی. تبعیض ناسیونالیستی زدودنی است، ناسیونالیسم ولی، ناستودنی. در سالروز ۲۴ آوریل، تاکید را میباید بر آن افقگشایی نهاد که انسان را دوست انسان میخواهد و نه گرگ همدیگر. چنین افقی، در برافکنی تبعیض از هر نوع ممکن میشود.
۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۲۴ آوریل ۲۰۲۴