دولت پزشکیان، دولت شخص خامنەای

ديدگاه

این واقعیت را همە روزە در در مبارزات جاری مردم، اعتراضات و اعتصابات کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و دیگر نیروهای اجتماعی در خیابان، مشاهدە می‌کنیم و همین مبارزات است کە سرنوشت نهایی کشور و مردم ما را کە رهایی از اسارت استبداد و فساد و بی عدالتی است، رقم خواهد زد. گسستی که از حکومت جمهوری اسلامی در جامعه رخ داده‌است، با هیچ مانور تاکتیکی نیم بند قابل ترمیم نیست.

مسعود فتحی / عصرنو

دولت پزشکیان، دولت شخص خامنه‌ای!

دولت پزشکیان، در واقع دولت رسمی شخص خامنه‌ای است،‌ اولین دولت در جمهوری اسلامی است که بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی» تشکیل می‌شود. هم انتخاباتی که برای «انتخاب» پزشکیان برگزار شد، متاثر از برآمد این جنبش و پی‌آمدهای آن بود و هم دولتی که تشکیل شده و هم نحوه‌ی تعیین و تائید آن. پزشکیان جزو لیست اصلاح‌طلبان و تنها کسی از این لیست بود که صلاحیت او با دخالت خامنه‌ای تائید شد. او بعد از این تائید اعلام کرد که برنامه‌ای جز اجرای منویات رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای، ندارد. اعترافی که تاکنون هیچ کاندیدائی به این صراحت نکرده‌ بود. او در مجلس هم آشکارا اعلام کرد که چینش کابینه‌ی او در هماهنگی با خامنەای و با تایید نهادهای نظامی و امنیتی تحت رهبری او انجام گرفتە است. رای مجلس به این کابینه هم علیرغم همه‌ی بحث‌های نمایشی مخالف و موافق، اجرای پرده‌ی پایان سناریوئی بود که ظاهرا طراحی آن بعد از سقوط هلیکوپتر رئیسی آغاز شده‌بود.

مسعود فتحی

شکست پروژه‌ی یک دست‌سازی و خالص‌سازی خامنه‌ای و اطرافیان او بر سر صندوق‌های رای و هراس از خالی ماندن گسترده‌تر آن‌ها، با توجه به تجربه‌ی دو انتخابات قبلی، عاملی بود که باعث شد انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم با تائید صلاحیت یکی از نمایندگان منتسب به اصلاح طلبان برگزار شود. تحریم انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲چنان گسترده بود، که نماینده‌ی اول تهران با ۸ درصد رای به مجلس رفت. «انتخاب» پزشکیان در واقع، انتخابی برای شکستن سد تحریم انتخابات، با جذب حداقل بخشی از نیروی اجتماعی اصلاح‌طلبان برای مشارکت در آن و نمایش نوعی عقب‌نشینی تاکتیکی از خالص‌سازی توسط خامنه‌ای بود. اظهارات پزشکیان در مورد حمایت‌های رهبر از وی، از هنگام کاندیداتوری تا تشکیل کابینە، نشان‌دهنده‌ی هدفمند بودن این گزینش است.

۱- چرا پزشکیان؟

انتخاب پزشکیان توسط خامنه‌ای، با هدف استفاده از پتانسیل موجود در صفوف اصلاح طلبان محافظە کار، برای حضور در پای صندوق‌های رای، صورت گرفت. نتیجه‌ی این «انتخاب» را جدا از تاثیرات آن در دور اول انتخابات، بیشتر در دور دوم می‌توان دید که آمار شرکت کنندگان را از زیر چهل درصد، تا نزدیک به ۵۰ درصد رساند. با این اوصاف این سیاست هم نتوانست شرکت در انتخابات را از حد معینی فراتر ببرد. زیرا در کل هم، رای پزشکیان، پائین‌ترین رای در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی باقی‌ماند و خامنه‌ای قادر نشد روند گسست از رژیم و بی اعتباری سازوکارهای انتخاباتی آن را بازسازی کند. شکافی که در جامعه بین حکومت و مردم ایجاد شده، در درون اصلاح طلبان هم خود را آشکار کرده‌است. بخشی از اصلاح طلبان از جمله خاتمی که در انتخابات ۱۴۰۲ شرکت نکرده‌بود، به روزنه‌گشایان و رای دهندگان پیوستند. بخشی از آن‌ها اگرچه سکوت کردند، اما بارها ناامیدی خود را از اصلاح در این نظام اعلام کرده‌اند و بازی در بساط انتخاباتی رژیم را بی‌فایده می‌دانند. نقشە‌ی انتخاباتی و مهندسی شدە‌ی خامنەای تنها بە انشقاق در میان اصلاح طلبان دامن نزد، در درون وابستگان بە خود خامنەای نیز سردرگمی ایجاد کرد و بە تشدید تفرقە در میان طیف‌های طرفدار وی منجر شد.

«انتخاب» پزشکیان و تشکیل دولت «وفاق ملی» مدعائی او، چیزی جز ائتلافی از مدافعان نظام فاسد جمهوری اسلامی زیر زعامت شخص خامنه‌ای و تلاشی دوبارە برای پیشبرد برنامه‌های شکست خورده‌ی او نیست. این دولت در عمل نیز ترکیبی از دولت‌های تا‌کنونی جمهوری اسلامی با سهم پررنگ دولت رئیسی در آن است.

۲- چه اتفاقی افتاده‌است؟

اولین بار در خیزش مردمی دی‌ماه ۱۳۹۶ بود که مردم شعار دادند: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» این شعار اوج ناامیدی مردم از امکان تغییر و اصلاح از درون حکومت بود. فکر اصلاح از درون با انتخابات ۱۳۷۶ و انتخاب خاتمی و بعد از مجلس ششم مطرح شد و سال‌ها بخشی از جامعه و محیط سیاسی را، به تلاش برای تغییر از این طریق و تاثیرگذاری در انتخابات رژیم امیدوار ساخت. اما تجربه‌، امیدوارترین بخش جامعه به این امکان را هم به ناامیدی رساند. به‌خصوص تجربه‌ی دولت روحانی، توهم تغییر در درون ساختار رژیم را برای آخرین بخش این نیروها زدود و گروە بزرگی از آنان را بە مخالفان کل سیستم حکومتی نزدیک کرد. در دوره‌ی ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶ رقابت بین اصولگرا و اصلاح طلب در انتخابات‌های جمهوری اسلامی به یک روال تبدیل شده‌بود. اصلاح‌طلبان با رای مردم و در بسیاری مقاطع، رای مخالفان رژیم، بر سر کار می‌آمدند، ولی نمی‌توانستند حتی گامی هم در جهت اصلاح نظام و تغییر وضعیت بردارند. ساختار حکومت و تقسیم قدرت در درون آن قابل تغییر نبود و دولت‌های مدعی اصلاحات و اعتدال، نهایتا به وضعیت موجود تمکین می‌کردند.

شعار فعالان جنبش مردمی کە در سال ١٣٩٦ سر برآورد، نقطه‌ی پایانی بر این روند بود که در جنبش‌های بعد از آن از جمله در آبان ۹۸ و به خصوص در جنبش «زن، زندگی، آزادی» در مسیر قطعی تقابل با کل نظام، راه خود را گشود و پایان دادن به جمهوری اسلامی را، هدف خود قرار داد. در جریان جنبش انقلابی «زن، زندگی آزادی»، دیگر نه اصولگرا و نه اصلاح طلب مطرح بود، بلکه هدف روشن بود: پایان دادن به حکومت فاسد و سرکوبگر. پیام مردم چنان روشن بود، که بخشی از اصلاح طلبان هم از اصلاح این نظام دست شستند و دل به همراهی با مردم سپردند.

اکنون در درون خود حکومت نیز با ذوب بخشی از اصلاح طلبان در ولایت خامنه‌ای، اردوی واحدی از این جناح‌ها حول خامنه‌ای برای دفاع از رژیم در مقابل جنبش‌های مردمی شکل گرفته‌است. بخشی از اصلاح طلبان همراه با اصولگرایان حلقه‌ی قدرت، به سوی ادغام در هم، گام برمی‌دارند. بعد از این رویکرد، اصلاح‌طلب و اصولگرا، در درون حکومت هم معنای خود را از دست می‌دهد. دولتی که شکل گرفته‌است، دولت خالص قبلی خامنه‌ای با رنگ و لعابی دیگر است. اما مردم دیگر امید و اعتمادی به این تغییرات مهندسی شده ندارند و هم‌چنان روی خواستە‌های خود استوار ایستادە‌اند. نمود این واقعیت را همە روزە در در مبارزات جاری مردم، اعتراضات و اعتصابات کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و دیگر نیروهای اجتماعی در خیابان، مشاهدە می‌کنیم و همین مبارزات است کە سرنوشت نهایی کشور و مردم ما را کە رهایی از اسارت استبداد و فساد و بی عدالتی است، رقم خواهد زد. گسستی که از حکومت جمهوری اسلامی در جامعه رخ داده‌است، با هیچ مانور تاکتیکی نیم بند قابل ترمیم نیست.

بازنده‌ی اصلی این میدان قبل از همه، هنوز کسانی هستند که خود را اپوزیسیون این رژیم می‌دانند، اما هنوز امید به معجزه در درون آن را با هر توجیهی از دست نداده‌اند.

۳- معجزه‌ای در کار نیست!

جمهوری اسلامی در بن بست قرار دارد و بدون سرکوب روزمره‌ی مردم، امکان ادامه‌ی حیات نخواهد داشت. نه کارآئی اقتصادی و نه توان مقابله با بحران‌های سیاسی و اجتماعی را دارد. در عین حال با سیاست‌های ویرانگر خود عامل اصلی وجود همه‌ی این بحران‌هاست. در چنین هنگامه‌ای دولتی بر سر کار آمده‌است که مدعی است نه در سیاست‌های داخلی و نه در سیاست خارجی تاکونی رژیم، تغییری نخواهد داد. چنین دولتی با ادامه‌ی تحریم‌های بین‌المللی، تشدید روزافزون بحران اقتصادی، رشد منفی اقتصاد، تورم شدید، سقوط بی‌سابقه‌ی ارزش ریال، گسترش فقر و فساد گسترده در دستگاه دولتی، مهاجرت بی‌سابقه‌ی کادر آموزش‌دیده از کشور، بحران محیط زیستی، کم‌آبی، خشک شدن دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و … خود بر مشکلات موجود خواهد افزود.

اوضاع کشور ما بدون تغییرات اساسی در همه‌ی عرصه‌ها از سیاست داخلی تا سیاست‌ خارجی، از ساختار سیاسی تا اقتصادی و اجتماعی، بدتر از پیش خواهد بود. چنین تغییراتی تنها با تغییر چهره‌ی دولت و ایجاد شرکت سهامی بین جناح‌های ورشکسته‌ی حکومت، میسر نیست. مردم حکومتی را می‌خواهند که متکی بر اراده‌ی آزاد مردم باشد، به رانت‌خواری و غارت منابع کشور پایان دهد؛ اقتصاد کشور را در جهت رشد و شکوفائی و اشتغال‌زائی هدایت کند؛ به حقوق و آزادی‌های شهروندان احترام بگذارد؛ به تبعیض‌های جنسی و جنسیتی، ملی و قومی و عقیدتی پایان دهد؛ حق تشکل و حق اعتراض و اعتصاب را برای کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و دیگر گروه‌های اجتماعی به رسمیت بشناسد. برای حفظ محیط زیست، احیای تالاب‌ها، رودخانه‌ها و دریاچه‌های در حال موت کشور، برنامه‌ریزی و چاره اندیشی کند؛ به شاخص‌های بین المللی برای حفظ محیط زیست پایبند باشد؛ مناسبات با جهان را بر اساس دوستی و همزیستی با دیگر کشورها و ملل جهان تنظیم کند؛ به سازماندهی، تامین مالی و هدایت نیروهای نیابتی خاتمه دهد. دولت پزشکیان نه تنها چنین دولتی نیست، بلکه از چنین دولتی فاصله‌ی نجومی دارد و مثل سلف خود، با یک جامعه‌ی ملتهب، مستعد انفجار و جنبشی پر توان و ریشه‌دار مواجه‌است.