
ديدگاه
عاقبت اتحادیه میهنی وارد عمل می شود و هر دو طرف درگیر را خلع سلاح می کند و آنها را از همدیگر جدا می سازد و جداگانه آنان را تا زمانی که وضعیت معلوم شود ، در مکان دیگری اسکان می دهد و مقر رادیو از سوی این نیرو تسخیر و ضبط می شود . در این درگیری ۵ نفر کشته و تعدادی نیز از هر دو طرف زخمی می شوند .
سيروان هدايت وزيری
فاجعه چهار بهمن سال ۶۴ و جنایات بعد از آن
در تاریخ چهار بهمن سال ۶۴ در سلمانیه کردستان عراق درخانه یکی از هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق – اقلیت بودم . در بعد از ظهر اين روز ، دو تن از پیشمرگان سازمان بطور ناگهان و سراسیمه وارد خانه شدند . چهره و حرکت آنها غیر عادی بود و این مرا کنجکاو کرد. چه خبر شده؟ در حین سوال کردن ناگهان چندین لکه خون بر لباس های یکی از آنها مشاهده کردم و فوری سئوال کردم که این لکه های خون چیست ؟ یکی از آنها جواب داد ، متاسفانه عباس پرولتر مسئول کمیته کردستان سازمان در اثر یک انفحار جان باخت. از پاسخ وی طوری وانمود می شد که اتفاقات دیگری افتاده است، اما نخواست بیان کند . بلاخره نفر دوم گفت ،راستش را بخواهی ، درگیری در درون سازمان رخ داد و برخی رفقا کشته و زخمی شدند.
شرح حال به این طریق بیان میشود . روز چهار بهمن سال ۶۴ یک درگیری میان نیروهای سازمان در مقر مرکزی سارمان در روستای “گاپیلون” رخ داد . وقوع این درگیری گویا ناشی از بحران تشکیلاتی و تصفیه های بی مورد کادرها از سوی رهبری بود . تعدادی از کادر ها و نیروهای سازمان در چارچوب کمیته کردستان واقع در روستای “گلاله” تصمیم می گیرند به مقر رهبری اقلیت و محل استقرار رادیوی این سازمان واقع در روستای “گاپیلون” بروند و از چگونگی بحران تشکیلاتی و تشنجات فی مابین از رهبری جویا شوند . اقدامات این تعداد، از سوی یکی از نیروهای این سازمان در کمیته کردستان با یک ارتباط دستگاه بیسیم به رهبری گزارش داده می شود و چنین اعلام می شود که تعدادی از نیروها و حتی همراه با بچه به سوی گاپیلون حرکت می کنند . رهبری با شنیدن این خبر ، فوری به نیروهای محافظ مقر رهبری دستور می دهد که راه ورودی به مقر را سنگر بندی کنند تا از آمدن این تعداد تا آنجا که امکان دارد، جلوگیری شود . مسافت حد فاصله دو مقر با پای پیاده ۶ ساعت بود و در فاصله این زمان، موقعیت سنگر بندی ها مستحکم شد و همچنین به نیروهایی که در چادری که برای اطلاعات در در ورودی مقر رهبری گذاشته مستقر شده بود ، اطلاع داده شد از ورود این نیروها به هر شکلی جلوگیری شود و نگذارند وارد مقر شوند . بلاخره این تعداد بعد از ۶ ساعت پیاده روی خسته کننده به چادر اطلاعات می رسند و می خواهند وارد مقر شوند . نیروهای مستقر در چادر از این تعداد نفرات می خواهند که ، اگر می خواهند وارد مقر شوند ، باید اسلحه هایشان را زمین بگذارند و بعد می توانند وارد مقر شوند . این نوع تقاضا ، حالت غیر مترقبه و غیر معمولی برای آنان داشت و حاضر نمی شوند اسلحه هایشان را کنار بگذارند و بعد وارد مقر شوند. آنان احساس می کنند که جزئی از نیروهای این سازمان محسوب می شوند و جلوگیری از آنان بدون منطق و غیر اصولی است . در ابتدا درگیری های لفظی بوجود می آید و بعد از چند دقیقه ای تحمل و صبر ها لبریز می شود و به درگیری فیزیکی منجر می شود در حین این درگیری دست به اسلحه برده میشود و با شلیک اولین گلوله ، عباس پرولتر مسول کمیته کردستان کشته می شود و با کشتن ایشان درگیری مسلحانه بطور جدی آغاز می گردد و هر یک از طرفین تحمل را از دست داده و تعداد دیگری کشته و زخمی می شوند و پیشروی تا جایی پیش می رود که به سنگرهای مستقر در رادیو می رسد و تعدادی نیز در این سنگرها یا کشته و یا زخمی می شوند و حتی از سلاح نارنجک انداز استفاده می گردد . و این در حالی است که چند نفر از مخالفین رهبری در مقر رادیو زندانی و حتی تهدید به اعدام و مرگ می شوند . درگیری لحظه به لحظه شدت می یابد تا حدی که مردم منطقه و بویژه اتحادیه میهنی کردستان عراق متوجه می شوند و وضعیت را غیر عادی ارزیابی می کنند ، عاقبت اتحادیه میهنی وارد عمل می شود و هر دو طرف درگیر را خلع سلاح می کند و آنها را از همدیگر جدا می سازد و جداگانه آنان را تا زمانی که وضعیت معلوم شود ، در مکان دیگری اسکان می دهد و مقر رادیو از سوی این نیرو تسخیر و ضبط می شود . در این درگیری ۵ نفر کشته و تعدادی نیز از هر دو طرف زخمی می شوند. در مورد جزییات ببشتر و جزییات درگیری و زمینه های آن ، خواندن گزارش چند نیرو و احزاب سیاسی اپوزیسیون حکومت اسلامی ایران مستقر در این منطقه توصیه می شود . این گزارش حاوی چگونگی درگیری و مصاحبه و گفتگو از نیروهای هر دو طرف می باشد .
براستی چه زمینه ایی وجود داشت ، که این نو ع در گیری را بوجود آورد و حتی آن را اجتناب ناپذیر ساخت ؟
جنگ میان دو طرف بدون زمینه های قبلی روانشناسانه ، سیاست مابانه ، سبک کار تشکیلاتی مابانه ، فردگرایانه و ایدولوژی مابانه بوجود نمی آید . این همه معضلات در جریان سازمان چریک های فدایی ( اقلیت ) در حد زیاد و کم اش وجود داشته است . آنچه که پیدا بود چندین گرايش نظری سیاسی ، ایدئولوژیکی و تشکیلاتی در درون اقلیت وجود داشت که این نظرها هرگز نتوانستند مخرج مشترکی را برای همکاری و همگامی بیشتر ایجاد کنند تا اینکه بلاخره این سازمان را از انشقاق و انشعاب بعدی مصون بدارند . در این مورد چندین مقاله و همچنین پلمیک های نوشته شده توسط کادر ها و اعضای رهبری در هفته های قبل از درگیری، در سطح اعضای سازمان و اما بدون اطلاع فعالین و مابقی افراد غیر عضو منتشر شده بود . محتوای این نوشته ها زمینه هایی را فراهم ساخته بود که انگار دوست و دشمن هایی در سطح سازمان وجود دارند . انگار ملات هایی وجود دارند که در ساختار تشکیلاتی لغزش ایحاد می کنند. در سطح ایدئولوژیکی یک طرف “ عوامل بوژوازی “ و ان طرف دیگر “ طرفدار طبقه کارگر “ . در ابعاد سبک کار تشکیلاتی یکی “ طرفدار گل و گشاد بودن ساختار تشکیلاتی و سهل شدن شرایط عضو گیری “ و آن طرف دیگر طرفدار “ یک تشکیلات آهنین محدود و متشکل از انقلابیون حرفه ایی و صرفا کمونیست “ . در جنبه های ساختار تشکیلاتی ، یکی “ طرف دار تعداد هر چه بیشتر اعضای کمیته مرکزی” و ان طرف دیگر “ محدود شدن اعضای کمیته مرکزی بخاطر امکان ضربه پذیری از طرف پلیس حکومت اسلامی . در تشکیل کمیته های منطقه ایی ، یکی “ طرفدار انتخاب مسولین کمیته ها “ و ان طرف دیگر “ انتصاب مسولین کمیته ها به توسط کمیته مرکزی “ . لازم به ذکر هست که تهیه این نوشته ها گویا جهت تدارک کنگره دوم سازمان چریک های فدایی خلق ایران ( اقلیت ) بوده است .
البته قبل از تشکیل کنگره ، اجرا شدن این نوشته ها در دستور کار قرار گرفته بود . رهبری این سازمان ، تعدادی از کادرهای مخالف خود را از عضویت خلع و اخراج نمود ، برخی از مسولان کمیته ها اخراج شدند و مسولان دیگری را منتصب نمود . این نوع انتصابات نمی توانست بدون عکس العمل مخالفین منجر نشود . آنان کوشیدند که تعداد بیشتری از نیروهای سازمان را بخود جلب نمایند و سازماندهی کنند . فاجعه چهار بهمن را می توان بعضا انعکاسی از این سازماندهی افراطی رهبری دانست .
در حقیقت در گیری میان این سازمان در عاقبت به دو تشکیلات جداگانه منجر شد . یک تشکیلات به نام “ سازمان چریک های فدایی خلق ایران ( شورای عالی ) و تشکیلات دیگر با همان اسم سابق ، “ سازمان چریک های فدایی خلق ایران “ اقليت. بخش شورای عالی با استناد به اساسنامه ، این نام را برای خود انتخاب نمود . و اما بخش کمیته مرکزی شورای عالی را به نام یک سازمان به رسمیت نشناخت و همچنان معتقد بود ، این جریان “ یک باند و عوامل بوژوازی است.” .
بخش کمیته مرکزی با توجه به اینکه نمایندگی خارج از کشور را در دست داشت، اتوماتیک وار صاحب قدرت مالی نیز شد و با راه اندازی یک دستگاه فرستنده رادیویی در شهر کرکوک کردستان عراق ، به پروپاگند های بیشتری در مقابل طرف مقابل خود پرداخت و حتی اتحادیه میهنی کردستان عراق و حزب سوسیالیست کردستان عراق را وابسته به حکومت اسلامی دانست . سیاست های غیر اصولی این بخش موجب شد که طرف مقابل در عرصه روابط دیپلماتیک وجهه بیشتری از آن خود سازند و اتحادیه میهنی کردستان دستگاه فرستنده رادیوی که ضبط نموده بود ، به شورای عالی بسپارد و آنان این دستگاه را در نزدیکی همین روستای گاپیلون راه اندازی کردند . بخش کمیته مرکزی با توجه به سیاست های دو آتشه خود علیه نیروهای اتحادیه میهنی، پایش از منطقه دور شد و در کرکوک مستقر گردید .
شرایط بوجود آمده ناشی از فاجعه چهار بهمن نه تنها نتوانست یک تجربه برای بخش کمیته مرکزی باشد ، بلکه یک فاجعه دیگری در همین بخش بوجود آورد . همین فردی که با انتصاب، جانشین عباس پرولتر بود ، عاقبت خودش نیز دچار یک تراژدی دیگر شد . ایشان از سوی کمیته مرکزی خلع مسولیت شد و یک نفر دیگری جایگزینی آن گردید . همین جایگزینی ، باعث شد که وی خود و همسرش با استفاده از اسلحه و قرص سیاه نور دست به خودکشی بزنند که متاسفانه همسرش جان خود را از دست داد. در نهایت در بخش کمیته مرکزی یک انشقاق صورت گرفت و این بخش به سه قسمت تجزیه شد . این بخش ها عبارت بودند از ، سازمان فداییان خلق ایران ( اقلیت ) ، هسته اقلیت و کمیته خارج سازمان جریک های فدایی خلق ایران .
در هر صورت هر دو واقعه احتیاج به بازیابی دارد که چه نوع سیاست ها و سبک کار تشکیلاتی را بکار برد که این نوع فاجعه ها تکرار نگردند . ولی آنچه که مورد توجه می باشد ، این است که اپوزيسیون چپ سنتی که اینک نیز همین جریان کمیته مرکزی سازمان فداییان ( اقلیت ) در آن تعریف می شود ، رویکرد گذشته خود را مورد چالش و نقد قرار دهد و و با پذیرش گرایشات متفاوت درون سازمانی ، خود را با جریانات دیگر همساز نماید .
30 دیماه 1403 برابر با 19 ژانویه 2024