بحرانهای محیط زیستی ایران گستردهتر شدهاند و حکومت برنامههایی مشخص و جدی برای مقابله با آنها ندارد. در مواجه با این خطرها، آمارها پنهان شدهاند. خط زدن سوال، واقعیت را محو نمیکند. مهاجرتهای اقلیمی گسترش مییابند، بحران آب بدتر میشود، وضعیت انرژی ـ بهخصوص برق و گاز طبیعی ـ متزلزل است. تصویری تلخ از آیندهای که میتواند میلیونها نفر ایرانی را در کنار دیگر آوارگان اقلیمی جهان قرار دهد. مانند صدها هزار نفر از مردم افغانستان که در نبود آب، خاک و هوا، مجبور به مهاجرت به ایران شدند و حالا بهطور گسترده از کشور اخراج میشوند. عاقبت مردم ایران چه خواهد بود؟
- بحران آلودگی هوای تهران: پای تالابهای خشکشده در میان است
- مهاجرتهای اقلیمی: هشدار به نامسکون شدن قم، کاشان، اصفهان، تهران، کرمان و یزد
برگرفته از : بخش محیط زیست – زمانه
بحران آلودگی هوای تهران: پای تالابهای خشکشده در میان است
پایتخت ایران بار دیگر دچار آلودگی هوا و گردوغبار شده است. این بار تفاوتهایی در این آلودگی دیده میشود. ادعای وجود «آرسنیک و سیانور» در گردوغبار تالاب بندعلیخان از جمله این مسائل است. نقش تالابهای خشکشده در این آلودگی برجسته است.
تهران در سالهای اخیر با چالش فزاینده آلودگی هوا دستوپنجه نرم میکند. تابستان ۱۴۰۴ نیز از این قاعده مستثنی نیست. شاخص کیفیت هوا در برخی روزهای اخیر حتی از مرز ۵۰۰ نیز عبور کرد که وضعیتی بحرانی و فوقاضطراری محسوب میشود.
بر اساس اعلام شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، روز پنجشنبه ۱۹ تیر هوای تهران با ثبت شاخص ۱۱۵ در شرایط ناسالم برای گروههای حساس قرار دارد و درحال حاضر ذرات کمتر از ۲,۵ میکرون آلاینده اصلی هوای پایتخت هستند.
در بحبوحه این بحران، اظهاراتی مبنی بر وجود آلایندههای بسیار سمی آرسنیک و سیانور در گردوغبار تالاب بندعلیخان در جنوب ورامین مطرح شد که واکنشهای متفاوتی در پی داشت.
تکذیب وجود آرسنیک و سیانور، تأکید بر وجود کروم
حسن عباسنژاد، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران، مسئله وجود آرسنیک و سیانور در گردوغبار تالاب بندعلیخان را تکذیب کرد. او گفت هیچ شواهد معتبری از حضور این مواد در منطقه مشاهده نشده است.
حسن عباسنژاد بر اساس «بررسیهای کارشناسان محیط زیست و نمونهبرداریهای دقیق از آب، خاک و گرد و غبار تالاب» میگوید فرآیندهای صنعتی در شهرک صنعتی چرمشهر، بهویژه دباغی چرم، از مواد پرخطر نظیر آرسنیک و سیانور استفاده نمیکنند و هیچ ردپایی از این عناصر در پساب واحدهای صنعتی یافت نشده است.
عباسنژاد توضیح داد که آرسنیک و سیانور عمدتاً در صنایع معدنی و شیمیایی خاص کاربرد دارند و هیچیک از واحدهای صنعتی در شهرکهای چرمشهر و سالاریه پتانسیل استفاده یا تولید این مواد را ندارند. همچنین، سیانور ترکیبی ناپایدار و فرار است که در شرایط محیطی به سرعت تجزیه میشود و بقای آن در بستر خشک تالاب از نظر علمی بعید به نظر میرسد. آرسنیک نیز معمولاً در ساختارهای معدنی خاص پایدار میشود و در ساختار زمینشناسی منطقه ورامین حضور قابل توجهی ندارد.
با این حال، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران تأکید کرد که پساب برخی واحدهای صنعتی در چرمشهر ورامین حاوی ترکیبات کروم، بهویژه کروم شش ظرفیتی است که از آلایندههای شناختهشده محیط زیست محسوب میشود. او افزود که اگرچه کروم ممکن است در شرایط خاص وارد گردوغبار شود، اما میزان و اثر آن قابل مقایسه با آلودگیهای ادعا شده نیست
منشأ گردوغبار تهران و نقش تالابهای خشکشده
عباسنژاد در حالی مسئله وجود آرسنیک و سیانور در گردوغبار هوا را تکذیب کرد که محسن موسوی خوانساری، عضو هیئتمدیره انجمن آب و خاک پایدار ایران، پیش از این هشدار داده بود که گردوغبار برخاسته از تالاب خشکشده بندعلیخان، بهدلیل ورود فاضلابهای صنعتی، حاوی مواد بسیار سمی همچون آرسنیک و سیانور است. او تأکید کرده بود که تالاب بندعلیخان که بهطور کامل خشک شده، یکی از کانونهای اصلی گردوغبار در جنوب ورامین است.
بهگفته موسوی خوانساری، سه منشأ اصلی برای گردوغبار تهران وجود دارد: منشأ خارجی (عراق و سوریه)، تالاب صالحیه (استان البرز)، و دریاچه نمک قم. او تأکید کرد که گردوغبار اخیر عمدتاً از دریاچه نمک قم بوده که بهدلیل عدم تأمین حقآبههای زیستمحیطی رودخانههای جاجرود، کرج، شور و قرهچای بهطور کامل خشک شده است. سدسازیهای گسترده روی رودخانه شور نیز عامل اصلی خشکشدن این دریاچه و بهدنبال آن، تالاب صالحیه و سایر تالابهای مرتبط با دریاچه نمک قم عنوان شد.
این کارشناس محیط زیست بر لزوم تأمین حقآبه دریاچه نمک قم (حدود ۱۵۰ تا ۱۷۰ میلیون مترمکعب) از رودخانههای اطراف تأکید کرد و افزود که این امر باید منجر به احیای ابتدا تالاب بندعلیخان و سپس دریاچه نمک قم شود.
موسوی خوانساری همچنین هشدار داد که در سالهای اخیر، بهبهانه خشکسالی، محیط زیست کاملاً فراموش شده و بارگذاریهای شهری و صنعتی در فلات مرکزی و اطراف تهران، حقآبههای زیستمحیطی را نادیده گرفته است. او گفت حدود ۹۰ درصد از تالابهای فلات مرکزی خشک شدهاند که منجر به فجایع زیستمحیطی شده است.
تغییر پارادایم توسعه و احیای تالابها
محمدرضا فرزانه، عضو هیئت علمی پژوهشکده محیط زیست و توسعه پایدار، آلودگی هوای تهران را زنگ خطری جدی برای توجه ویژه به تالابها دانست و حفظ و احیای آنها را ضرورتی فوری برای بقا خواند. او تأکید کرد که تالابها بهعنوان اکوسیستمهای پیچیده، نقش حیاتی در تنظیم چرخه هیدرولوژیک، تعدیل آبوهوا، کنترل سیلاب، تثبیت خاک، و مهمتر از همه، کاهش ذرات معلق و آلودگی هوا دارند.
تالابهای کشور در حالی یکی از پس دیگری خشک میشوند که قانون حفاظت، احیا و مدیریت تالابهای کشور (مصوب ۱۳۹۶) تخصیص و تأمین حقآبه زیستمحیطی تالابها را پس از تأمین آب شرب، در اولویت اصلی قرار داده است.
فرزانه توضیح داد که تالابها با عملکرد خود بهعنوان اسفنجهای طبیعی، اثرات خشکسالی و سیلاب را کاهش میدهند و بهعنوان مهمترین ذخیرهگاههای کربن آبی، دیاکسید کربن جو را به دام میاندازند. خشک شدن تالابها این کربن را آزاد کرده و به تشدید اثر گلخانهای دامن میزند. همچنین، تالابهای مرطوب با تثبیت رسوبات بستر خود و ایجاد پوشش گیاهی متراکم، بهعنوان سدی طبیعی در برابر فرسایش بادی عمل کرده و کانونهای اصلی تولید گرد و غبار را خنثی میکنند.
بهگفته او رویکرد غالب در عمل، حقآبه تالابها را در اولویت قرار نمیدهد و این امر منجر به خشک شدن فزاینده آنها شده است. او میگوید اگرچه بخشی از این خشکی به تغییرات اقلیم نسبت داده میشود، اما سهم عمده آن به عامل انسانی و مدیریتی بازمیگردد. الگوی توسعه آببر در کشوری با محدودیتهای ذاتی منابع آبی، به همراه مصرف نادرست آب در تمام بخشها، باعث انحراف آب از مسیر طبیعی و محرومسازی تالابها از حقآبه حیاتیشان شده است.
خشک شدن تالابها یک فاجعه زنجیرهای زیستمحیطی است که منجر به فقدان کارکردهای حیاتی آنها، ایجاد کانونهای داخلی گردوغبار، تأثیرات مستقیم بر سلامت انسان و تشدید جزیره گرمایی شهری میشود.
برای خروج از این بحران، فرزانه راهکارهایی را در دو سطح کلان و عملیاتی ارائه میدهد: تغییر پارادایم توسعه از آببر به آباندوز، بازنگری در بارگذاریها متناسب با ظرفیت اکولوژیک کشور، و افزایش بهرهوری آب.

آلودگی تابستانی: ازن و گرد و غبار
بهگزارش «دنیای اقتصاد»، بر خلاف تصور عمومی که آلودگی هوای تهران را با سرمای زمستان و وارونگی دما گره میزند، تابستان ۱۴۰۴ نشان داد که گرمای سوزان، تابش شدید خورشید، ازن و گرد و غبار نیز میتوانند تهران را به وضعیت اضطرار آلودگی هوا برسانند. در روزهای اخیر، شاخص آلودگی در برخی ساعات از مرز ۴۰۰ و حتی ۵۰۰ نیز عبور کرد که پدیدهای نادر در تابستان و برای تهران محسوب میشود.
ازن ثانویه یکی از مهمترین عوامل آلودگی هوای تابستانی است. این ازن در صورت ترکیب با آلایندههای صنعتی نظیر سوخت بیکیفیت، ذرات معلق، اکسید نیتروژن (NOx) و هیدروکربنهای نسوخته (VOCs) تحت تابش شدید آفتاب تشکیل میشود و میتواند باعث تحریک مجاری تنفسی و تشدید بیماریهایی مانند آسم شود. منابع اصلی تولید NOx شامل خودروها، نیروگاهها و صنایع، و VOCs نیز از سوختهای فسیلی، رنگها و حلالها هستند.
در کنار ازن، پدیده گرد و غبار که گاه از استانهای مجاور و گاه از کانونهای داخلی میوزد، بحران دیگری را رقم زده است. خشک شدن منابع آبی همچون تالابهای صالحیه و بختگان و روند فزاینده بیابانزایی، دشتهای اطراف را به کانونهای دائم تولید گردوغبار تبدیل کردهاند.
از عوامل اصلی دیگر در تشدید آلودگی هوا که مدام از سوی فعالان محیط زیست تکرار شده است، میتوان به استفاده از سوخت بیکیفیت در صنایع؛ فرسودگی ناوگان حملونقل عمومی؛ استانداردهای پایین سوخت خودروها و موتورسیکلتها؛ عدم توسعه حملونقل ریلی و مترو؛ رشد بیرویه جمعیت شهری بدون زیرساختهای زیستمحیطی اشاره کرد..
پیامدهای آلودگی هوا و ناکارآمدی سیاستها
فاطمه کریمی، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، اعلام کرد که از ۱۲ تا ۱۷ تیر ۱۴۰۳، تعداد ۵ روز ناسالم برای گروههای حساس به دلیل گاز ازن ثبت شد، اما در همین بازه در سال ۱۴۰۴، ۶ روز ناسالم و ۴ روز آن در وضعیت خطرناک و ناسالم برای تمام اقشار بود که عمدتاً ناشی از ذرات گردوغبار و ذرات معلق کمتر از ۱۰ میکرون (PM10) بوده است. او تأکید کرد که امسال، گردوغبار و ذرات معلق کمتر از ۱۰ میکرون که ناشی از تولید چشمههای غبار در اطراف استان تهران است، به پارامترهای آلودگی اضافه شده است.
شروین تبریزی، سخنگوی اورژانس تهران، نیز از افزایش ۵ درصدی مراجعههای قلبی و ۱۷ درصدی مشکلات تنفسی در بازه ۱۲ تا ۱۷ تیر امسال نسبت به سال گذشته خبر داد و این افزایش را به آلودگی هوا مربوط دانست. او توصیههایی برای حفاظت از سلامت در شرایط آلودگی هوا ارائه کرد: ماندن در منزل، بستن در و پنجرهها، استفاده از ماسک برای افراد ناگزیر به خروج، مصرف مایعات فراوان، آنتیاکسیدانها و پرهیز از غذاهای چرب و فرآوریشده.
بر اساس گزارشهای وزارت بهداشت، آلودگی هوا به یکی از مرگبارترین قاتلان خاموش در ایران بدل شده است. تنها در سال ۱۴۰۲، در ۵۷ شهر کشور، ۳۱ هزار مرگ منتسب به مواجهه با ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون (PM2.5) ثبت شده است. این رقم در برخی منابع تا ۴۲ هزار مرگ سالانه نیز ذکر شده است.
خسارتهای اقتصادی ناشی از مرگومیرهای مرتبط با ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون در سال ۱۴۰۲ بالغ بر ۱۲ میلیارد دلار برآورد شده که نزدیک به سه برابر بودجه کل محیط زیست کشور است.
این هزینهها شامل درمان بیماریهای مزمن، افت بهرهوری، غیبت کاری و فرسایش تجهیزات نمیشود. آلودگی هوا همچنین بر بیماریهایی نظیر سکته قلبی و مغزی، سرطان ریه، بیماری انسدادی مزمن ریه و دیابت تأثیر مستقیم دارد و میتواند تا دو سال از امید به زندگی شهروندان بکاهد.
آلودگی هوای تهران دیگر پدیدهای فصلی نیست و در تمام طول سال حضور دارد، تنها چهرهاش تغییر میکند. این وضعیت زنگ خطر جدی برای سیاستگذاران است. برای گذار از این بحران، تهران بیش از هر زمان دیگری به برنامهریزی مبتنی بر داده، مدیریت علمی، همکاری منطقهای برای مهار کانونهای گردوغبار، ارتقای کیفیت سوخت، بهروزرسانی ناوگان حملونقل و آموزش همگانی نیاز دارد.
اجرا نکردن قانون هوای پاک (مصوب ۱۳۹۶) و تضاد منافع اقتصادی، این بحران را تشدید کرده است. بدون تصمیمات سختگیرانه و فوری در سطوح مختلف، آمار مرگها و خسارتهای ناشی از آلودگی هوا همچنان رو به افزایش خواهد بود.
*
مهاجرتهای اقلیمی: هشدار به نامسکون شدن قم، کاشان، اصفهان، تهران، کرمان و یزد
رامتین شهرزاد ـ زمانه : پس از آنکه دو سال پیش اعلام شد ۸۰۰ هزار نفر مناطق بهتدریج نامسکون شده ایران را بهسمت مناطق شمالیتر ترک گفتهاند، حالا رئیس مرکز اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی ایران نسبت به افزایش دمای ایران بهواسطه گرمایش زمین هشدار تازهای داده و میگوید «بسیاری از شهرهای پرجمعیت حاشیه کویر مانند یزد، کرمان و اصفهان دیگر قابلسکونت نخواهند بود». آینده مهاجران اقلیمی ایران چه خواهد شد؟
احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی ایران ۱۰ تیر ماه امسال در مصاحبه با مرضیه قاضیزاده با تیتر «هشدار درباره آینده اقلیم ایران: بهار از فصلهای سال حذف میشود» در رسانه «پیام ما»، هشدار داد که با ادامه وضعیت کنونی گرمایش زمین، «استانهای کویر مرکزی خالی از سکنه میشود»؛ او نسبت به وضعیت متزلزل شهرهای تاریخی ایران مانند یزد، کرمان و اصفهان و همچنین پایتخت، تهران و مرکز تشییع، قم، هشدار داد. شهرهایی که مانند عمده ایران، از فرونشست زمین هم رنج میبرند، چرا که ورشکستگی آب، خاک را هم ویران کرده است.
همزمان ابر شهرهایی مانند مشهد که عمده آب مصرفیاش را سد دوستی تامین میکرد، با وضعیت متزلزل آب پشت این سد و دیگر سدهای منطقه روبهروست و معلوم نیست تا چه زمانی آب داشته باشد. وضع تهران هم در زمینه آب مصرفی برای هفتههای پیش رو بهتر نیست.
در سوی دیگر ایران تصویرهای ماهوارهای از دریاچه ارومیه، نگرانی نسبت به خشکیدگی کامل سطح این دریاچه در پایان تابستان امسال را پیش کشیدهاند. رسانههای داخل ایران از آمار ۸۰۰هزار مهاجر اقلیمی صحبت میکنند که عمده آنها به استانهای شمالی رفتهاند. گفته میشود فقط ۱۰هزار خانوار آنها از زابل در استان سیستان و بلوچستان خارج شدهاند.
آمارها ولی در محدوده هفت سال اخیر، بهخصوص در موضوع مرگ روستاها، به روز نشدهاند.
در همین حال یک هشدار دیگر میگوید که تا سال ۱۴۲۰، ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر از اهالی ایران با بحران اقلیمی مواجه خواهند شد و در خطر «مهاجرت اجباری» قرار خواهند گرفت.
سناریوی بدبینانه اما ممکن: افزایش ۸٬۵ درجهای دمای میانگین زمین
سیاستمداران و نه دانشمندان، آستانههای اقلیمی را انتخاب کردند. در اجلاس اقلیمی شهر کپنهاگ در ۲۰۰۹ میلادی، گزینه آستانه ۱٬۵ درجه برای برنامه عمل حکومتهای جهان توسط گروه هفت کشور صنعتی انتخاب شد. فرمول پیشنهادی این بود: کشورها مجاز بودند تا این اندازه گازهای گلخانهای تولید کنند به این شرط که برای گذر از سوختهای فسیلی به انرژیهای پاک متمرکز باشند تا بتوان روند گرمایش زمین را بهتدریج کُند، سپس معکوس کرد.
این اتفاق نیفتاد. بیشتر حکومتها به برنامههای پیشنهادی خودشان عمل نکردهاند و این تاریخ کاهش تولید گازهای گلخانهای را عقب میاندازند و همزمان سوختهای فسیلی بسیاری مصرف میکنند و گازهای گلخانهای به جو زمین میفرستند. طبیعت که با قوانین فیزیک و شیمی اداره میشود، به علایق سیاستمداران توجهی نشان نمیدهد و تغییر اقلیم همچنان بهسرعتی فراتر از توان تمدن بشری برای تطبیق با آن، رخ میدهد.
سال ۲۰۲۴ میلادی، نخستین سالی بود که بهطور کامل از میانگین دمایی فراتر از ۱٬۵ درجه سانتیگراد گذشت، یعنی در تمام روزهای این سال، دمای میانگین زمین بیش از ۱٬۵ درجه سانتیگراد گرمتر از پیش از دوران صنعتی شدن بود. یک پژوهش تازه هشدار میدهد که احتمال بالایی وجود دارد که تا ۲۰۲۹ میلادی ـ تنها چهار سال دیگر ـ شاهد رسیدن به زندگی در گذر از آستانه دو درجه سانتیگراد باشیم.
جیمز هنسن، پژوهشگر ناسا و نخستین دانشمند بلندپایه دولت آمریکا که در نیمه دوم قرن بیستم به حکومت این کشور نسبت به گرمایش زمین هشدار داده بود، حالا میگوید «آستانه دو درجه سانتیگراد مرده است» و باید برای زندگی در وضعیت پیشبینیناپذیر و بهشدت سخت پس از آن آماده شویم.
احد وظیفه در پاسخ به سوالی مشابه برای آینده زندگی در ایران گفت:
پاسخ دقیق به این سؤال ممکن نیست. چندین سناریو برای چگونگی تغییرات جو زمین وجود دارد. در سناریوی خوشبینانه، تا پایان قرن حاضر دمای کره زمین حدود ۲٬۶ درجه نسبت به دوره ماقبل صنعتی (۱۸۵۰ تا ۱۹۰۰) افزایش مییابد. تا به امروز، زمین حدود ۱٬۵ درجه نسبت به آن دوره گرمتر شده است؛ درحالیکه انتظار میرفت این میزان افزایش دما تا سال ۲۰۳۰ محقق شود. یکی از بدبینانهترین سناریوها افزایش ۸٬۵ درجهای دمای زمین نسبت به عصر ماقبل صنعتی است. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، بسیاری از الگوهای جوی تغییر خواهند کرد. مثلاً کشورهایی مانند ایران که در کمربند خشک زمین قرار دارند، با کاهش شدید بارندگی و گسترش بیابانها روبهرو خواهند شد و بسیاری از عرصههای جنگلی از بین خواهند رفت. شرایط زیستی کاملاً دگرگون میشود و بسیاری از مناطق دیگر قابلسکونت نخواهند بود. امیدوارم هیچگاه چنین سناریویی محقق نشود.
مرضیه قاضیزاده سپس از او میپرسد «کدام مناطق ایران در چنین سناریوی بدبینانهای خالی از سکنه خواهد شد؟» و وظیفه در پاسخ میگوید:
بهطورکلی، مناطق کویری، بهویژه کویر مرکزی ایران، جزو کمبارشترین مناطق کشور محسوب میشوند. شهرهای پرجمعیتی مانند قم، کاشان، اصفهان، تهران، کرمان و یزد در حاشیه یا حتی در قلب کویر قرار دارند. این مناطق هم جمعیت زیادی دارند و هم بارندگیشان بهطور طبیعی و اقلیمی، کمتر از میانگین کشوری است. برای مثال، میانگین بارش سالانه در یزد زیر ۱۰۰ میلیمتر است، درحالیکه میانگین بارش کشور ۲۳۵ میلیمتر و میانگین بارش استان گیلان نزدیک به یکهزار میلیمتر است.
امروز و فردای مهاجرتهای اجباری اقلیمی: مهاجرت ۸۰۰هزار نفر به مناطق شمالی ایران
همشهری آنلاین چهارشنبه، ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ در گزارش «مهاجرت ۸۰۰ هزار ایرانی با بحران خشکسالی؛ مبدا و مقصد مهاجرتها کجاست؟» نوشت که «۸۰۰ هزار ایرانی طی ۲ سال اخیر به دلیل تغییرات آب و هوایی و خشکسالی از فلات مرکزی ایران به استانهای شمالی مهاجرت کردهاند».
در ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، رسانه شبکه شرق در گزارش «آوارگی در داخل مرزهای ایران/ ۱۰ هزار خانوار شهر زابل را ترک کردند/ افزایش ۲۱ درصدی مهاجرتهای اجباری در دنیا/ آلودگی رود ارس به عنوان شاخه حیاتی کشور از سوی ارمنستان» به قلم ریحانه جولایی و بهنقل از مهدی ضرغامی، عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز نوشت که «به واسطه چالشهای هیرمند و افغانستان، ۱۰ هزار خانوار زابلی در سال گذشته از زابل خارج شدهاند».
مردم استان سیستان و بلوچستان، مانند مردم افغانستان و پاکستان، در صف مقدم آسیبهای اقلیمی ناشی از گرمایش زمین قرار گرفتهاند.
بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران هم با اشاره به گزارشی از مرکز پژوهشهای مجلس به جولایی گفت که «از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۵ بهطور متوسط سالانه یک میلیون نفر مهاجر داخلی داشتیم» ولی آمار تازهای «نداریم» و افزود:
در بازه زمانی ۹۰ تا ۹۵ چیزی حدود ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر جابهجا شدهاند و جمعیت مناطق حاشیهای که بیشتر تحت تاثیر تغییرات اقلیمی قرار دارند، به مناطق مرکزی تزریق میشوند. از سوی دیگر خشکسالی را از عوامل تسریعکننده تزریق جمعیت به مناطق مرکزی کشور دانست و استانهای اصفهان، کرمان و سیستان و بلوچستان درگیری بیشتری با این پدیده دارند.
خبرگزاری مهر در ۹ خرداد ۱۴۰۳ در گزارش «مهاجران در راه شمال / ظرفیت تکمیل است!» نوشت که « حدود ۸۰۰ هزار نفر طی دو سال اخیر به شمال کشور مهاجرت کردند و اگر سیل مهاجرت همین طور ادامه پیدا کند، شاهد مشکلاتی در شمال ایران و سهمخواهی غیربومیها از طبیعت این استانها خواهیم بود» و در ادامه علت را «مهاجرت اقلیمی» دانست. گلعلیزاده، معاون سازمان حفاظت از محیط زیست به مهر گفت:
این مهاجرتها از فلات مرکزی ایران بهعلت کاهش کیفیت شاخصهای زیستی به مناطق شمال کشور بسیار زیاد شده است، شاخصهایی مانند افزایش گرد و غبار، کمبود آب سبب این مهاجرتها شده. برخی از مهاجرتهای اقلیمی برای کسب شغل است چراکه با افزایش تغییرات اقلیمی مانند سیل و گرد و غبار معیشت مردم تحت تأثیر قرار میگیرد.
۳۶درصد روستاهای ایران خالی از سکنه شدهاند
پژوهش «تاثیر تغییر اقلیم بر مهاجرت روستائیان» که در دوفصلنامه «پژوهشهای محیط زیست» در ۱۴۰۰ منتشر شد، میگوید که «بیش از ۷۰ درصد از تغییرات مهاجرت روستایی» به «متغییرهای اقلیمی» وابستهاند.
علیاکبر محزون، مدیرکل دفتر جمعیت، نیروی کار و سرشماری مرکز آمار ایران در ۷ تیر ۱۴۰۱ در گزارش «تطابق نقشه خشکسالی با روند مهاجرت در ایران / ۵ شهر در صدر مهاجرت داخلی» به قلم زهرا رفیعی در همشهری آنلاین گفت که «جابهجایی جمعیت در دهه اخیر در کشور، تا حدود زیادی با نقشه خشکسالی ناشی از تغییر اقلیم و مصرف بیرویه آبهای تجدیدپذیر تطابق دارد و بهنظر میآید که شهرهای مهاجرپذیر نیز تنش آبی کمتری نسبت به شهرهای مهاجر فرست دارند».
محزون یادآور شد که در نخستین سرشماری آمار جمعیت ایران در ۱۳۳۵، جمعیت روستایی کشور ۶۸٬۶ درصد بود ولی در آخرین سرشماری پیش از انتشار این گزارش، ۷۴ درصد جمعیت ایران شهری و ۲۶ درصد روستایی هستند، هرچند «برخی روستاها به شهر تبدیل شدهاند» اما در چند سرشماری مختلف، «۹۷هزار و ۵۰۰ آبادی در کل کشور احصا شده است که ۳۵هزار عدد از این روستاها، یعنی ۳۶ درصد آبادیها خالی از سکنه شدهاند».
او مقصد بیشتر مهاجرتها را از مناطق خشکتر به «آذربایجانها در شمال غرب کشور، شمال شرق خراسان شمالی، بخشهای غربی گیلان، بخشهایی از زنجان و چهارمحال و بختیاری» معرفی کرد و افزود:
اگرچه مسائل اقتصادی در میزان و مکان مهاجرت مؤثر است اما دادههای مکانمحور سازمان آمار، نشان از تأثیر تغییرات اقلیمی بر مقصد مهاجرت دارد.
محزون گفت در یک دهه منتهی به زمان این مصاحبه، شهرهای کرج، رشت، شیراز، سمنان و قم بیشترین «خالص مهاجرت داخلی»، یعنی بیشتر از ۲۰هزار نفر را شاهد بودهاند اما «کلانشهری مثل تهران که همیشه بیشترین رتبه را برای مهاجرپذیری داشت به حدی از اشباع رسیده که دیگر در بالای این لیست قرار نگرفته است». محزون افزود:
یک سوم مراکز استانها نیز در کشور دارای خالص مهاجرت منفی هستند و این بدین معناست که افراد خارج شده بیشتر از افراد وارد شده به این شهرها هستند. یعنی در بین مراکز استانهای کشور شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرمآباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد بهترتیب دارای خالص مهاجرت داخلی منفی بودهاند. یعنی در این شهرها برآیند جریانهای مهاجرت داخلی در جهت کاهش جمعیت این شهرها عمل کرده است.
«۵۰ تا ۷۰ میلیون ایرانی تا ۱۴۲۰ با بحران اقلیمی مواجهند»
مهدی زارع، استاد پژوهشکده بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله ۱۹ خرداد ۱۴۰۴در گفتوگو با خبرآنلاین به قلم الهه جعفرزاده و با تیتر «اقلیم کشور در خطر؛ ۵۰ تا ۷۰ میلیون ایرانی تا ۱۴۲۰ با بحران اقلیمی مواجهند/ کدام نواحی در معرض «مهاجرت اجباری» هستند؟» گفت تا فقط ۲۰ سال دیگر، «بیش از نیمی از جمعیت کشور هر سال با گرمای شدید، خشکسالی، سیل و بیابانزایی دستوپنجه نرم خواهند کرد». او افزود:
تا سال ۱۴۲۰، ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر در ایران، سالانه حداقل در معرض یک رویداد شدید اقلیمی قرار میگیرند. آب و هوای خشک ایران و بهرهبرداری بیش از حد از منابع آب، خطرات خشکسالی را تشدید میکند. گسترش بیابانها و تخریب خاک نیز ضمن تهدید مناطق کشاورزی، جمعیت روستایی را مجبور به مهاجرت کرده و معیشت میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار میدهد.
زارع نسبت به نابودی ۶۰ درصد از اراضی کشاورزی و تهدید حیات در بخشهای عمدهای از ایران هشدار داد و گفت که «تا سال ۱۴۰۴، ۷۰ درصد از جمعیت با کمبود آب مواجهند. تا سال ۱۴۲۰، بیشترِ جمعیت (۸۰ تا ۹۰ میلیون نفر در صورت رسیدن جمعیت به حدود ۱۰۰ میلیون نفر) تحت تأثیر کمبود آب قرار خواهند گرفت» و در کنار آن، تا ۱۴۲۰، «۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر در سال در معرض سیلهای شدید» خواهند بود. او مناطق آسیبپذیرتر را اینگونه فهرست کرد: «حوضههای مرکزی (سمنان، اصفهان، یزد و کرمان و فارس) و خوزستان (که در حال حاضر مستعد خشکسالی و طوفانهای گرد و غبار است)، تهران و کرج.»
از نظر او راهحل برای ایران، «یک انقلاب سبز» است تا فنآوریهای «نمکزدایی خورشیدی، آبیاری هوشمند و انرژیهای تجدیدپذیر» جانشین شیوه کنونی تولید غذا، فعالیتهای صنعتی و سبک زندگی مردم باشد، آب را بهجای قعر زمین، از اتمسفر برداشت و فاضلاب را هم کامل بازیافت کرد.
از وضعیت متزلزل دریاچه ارومیه تا مرگ نخلستانهای خوزستان
هاشم امینی، مدیرعامل آب و فاضلاب ایران روز جمعه ۱۳ تیر امسال گفت که «۲۵ استان کشور و بیش از ۵۳ شهر این روزها با تنش آبی مواجه هستند». موجهای گرما حالا از فصل بهار در مناطق مختلف ایران شروع میشوند. احد وظیفه در همین موضوع به پیام ما در پاسخ به سوال «آیا درست است که فصل بهار بهواسطه تغییر اقلیم در حال حذف شدن است؟» گفت:
در گذشته، انقلاب تابستانی ما در تیرماه رخ میداد و در این ماه وارد فصل تابستان میشدیم. اما حالا دمایی که قبلاً در تابستان تجربه میکردیم، اکنون در خرداد دیده میشود؛ حتی این دما در مهرماه نیز ادامه پیدا میکند. بهدلیل گرمایش جهانی، عملاً تابستان طولانیتر شده است. بهجای اینکه سه ماه تابستان داشته باشیم، اکنون میبینیم که شرایط تابستانی تا چهار یا پنج ماه ادامه دارد و در مقابل، زمستان نیز کوتاهتر شده است.
تغییر فصلها، بلندشدن هفتههای گرم در مقابل کوتاه شدن هفتههای سردتر و متعادلتر، بر تولید غذا تاثیر مستقیمی میگذارد. یک مثال آن را نخلستانهای خوزستان میتوان یافت. مجتبی گهستونی، در گزارش «سوگ نخلستان» که ۱۱ تیر امسال در «پیام ما» منتشر شد، یادآور یک تاثیر دیگر گرمایش زمین شد؛ یخهای زمین که ذوب میشوند و سطح آبها که بالا میآیند، از جمله در خلیج فارس. به گفته گهستونی بیش از ۳۵ هزار هکتار از نخلهای آبادان و خرمشهر در خطر بحران پیشروی آب شور از خلیجفارس بهسمت این دو شهر جنوبی در خوزستان هستند. تکرار متناوب بحران پیشروی آب شور از خلیجفارس بهسمت آبادان و خرمشهر موجب به مخاطره انداختن تمامی نخلها و حتی کشاورزی در محدوده منطقه آزاد اروند شده است. فعالان محیط زیستی در خوزستان دلیل بحران پیشروی آب شور از خلیجفارس بهسمت آبادان و خرمشهر را در سیاستگذاریهای غلط حکمرانی منابع آب میدانند. این نشان میدهد احداث سد روی کارون و بهمنشیر، بدون تأمین حقابه، کارساز نخواهد بود.
به گفته او:
از شش میلیون نخل آبادان در دهه ۶۰، امروز تنها دو میلیون اصله باقی مانده و تولید خرما بهشدت کاهش یافته است. سطح زیر کشت نخلهای خرمشهر سه هزار و ۷۰۰ هکتار است این درحالیاست که پیش از جنگ تحمیلی بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار اصله نخل بارور در خرمشهر وجود داشت.
در شمال غربی کشور هشدارها نسبت به وضعیت دریاچه ارومیه افزایش یافته است. از جمله منصور سهرابی، متخصص بومشناسی و محیط زیست که در شبکه اجتماعی ایکس، توییتر سابق نوشت که سطح این دریاچه میتواند در پایان تابستان امسال برای نخستین مرتبه به کل خشک شود:
حجم آب دریاچه ارومیه در تاریخ ۱۱ تیرماه امسال (۱۴۰۴)، در مقایسه با تاریخ مشابه در طول ۲۰ سال گذشته، به پایینترین سطح خود رسیده است. این وضعیت نتیجه مدیریت نادرست منابع آب در حوضه دریاچه ارومیه است؛ از توسعه بیرویه کشاورزی تا سدسازی، انتقال آب و مداخلات غیراصولی. با توجه به گرمای شدید و تبخیر بالای این روزها، انتظار میرود دریاچه در اوایل شهریور سال جاری بهطور کامل خشک شود.
خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، اگر ممتد باشد، موجهای گستردهای از ریزگرد را تا حوالی تهران خواهد فرستاد و بخشهای مسکونی استانهای آذربایجان شرقی و غربی را میتواند در کنار دیگر مناطق نزدیک به این دریاچه، نامسکون کند. این بهمعنای صدها هزار مهاجر اقلیمی دیگر است. مهاجرانی که بعضا پیشتر از مناطقی مانند شهر زابل به این منطقه رسیدهاند و حالا باید دوباره راهی شوند، اما به کجا؟
بحرانهای محیط زیستی ایران گستردهتر شدهاند و حکومت برنامههایی مشخص و جدی برای مقابله با آنها ندارد. در مواجه با این خطرها، آمارها پنهان شدهاند. خط زدن سوال، واقعیت را محو نمیکند. مهاجرتهای اقلیمی گسترش مییابند، بحران آب بدتر میشود، وضعیت انرژی ـ بهخصوص برق و گاز طبیعی ـ متزلزل است. تصویری تلخ از آیندهای که میتواند میلیونها نفر ایرانی را در کنار دیگر آوارگان اقلیمی جهان قرار دهد. مانند صدها هزار نفر از مردم افغانستان که در نبود آب، خاک و هوا، مجبور به مهاجرت به ایران شدند و حالا بهطور گسترده از کشور اخراج میشوند. عاقبت مردم ایران چه خواهد بود؟