صلحی موقت بر ویرانه‌های تاریخ / علی آشوری

ديدگاه

مردم، با همه‌ی زخم‌ها و خستگی‌هایشان، به صلح نیاز دارند. هرچند این صلح موقتی، شکننده و ناعادلانه باشد، اما در میان ویرانی و مرگ، نفسِ «وقفه در خشونت» خود نوعی امکان زیستن است. در جهانی که سیاست‌مداران با کلمات بازی می‌کنند و قدرت‌ها با نقشه‌ها، مردم تنها به دنبال فرصتی برای زندگی‌اند؛ فرصتی برای بازسازی خانه‌ها، دیدن فرزندانشان، و تنفس در هوایی که بوی باروت ندهد.

علی آشوری

صلحی موقت بر ویرانه‌های تاریخ

آنچه امروز به نام «صلح میان اسرائیل و فلسطین» عنوان می‌شود، در بهترین حالت، آرامشی موقت است. اما نه پایدار است و نه درمان‌کننده. زخم‌ها و کینه‌ها از هر دو سو، جان و جهان خاورمیانه را هر لحظه در آتش می‌افکنند، و این بدبختی بی‌پایان همچنان تداوم دارد. هزاران دلیل تاریخی، فرهنگی و به‌ویژه اقتصادی ــ آن هم در زمانه‌ی سلطه‌ی سود و سرمایه ــ این تداوم را تغذیه می‌کنند.

در ظاهر، گفت‌وگو از صلح همواره نشانه‌ی امید است، اما در واقعیتِ سیاست معاصر، صلح اغلب به ابزاری برای مدیریت بحران بدل شده است. قدرت‌های جهانی، از واشنگتن تا لندن و…و دولت‌های منطقه‌ای هر یک در این بازی نقش خود را دارند. این صلح‌های موقت نه برای رهایی انسان‌ها، بلکه برای حفظ موازنه‌ی منافع طراحی می‌شوند؛ تا بازارها آرام بمانند، تا قیمت نفت و گاز “چه و چه ها “ ثبات یابد، تا شرکت‌های نظامی قراردادهای تازه امضا کنند.
در خاورمیانه‌ی امروز، صلح دیگر به مثابه آرمان وجودندارد خود بخشی از سازوکار قدرت است. سرمایه و‌قدرتهای جهانی از تداوم بحران سود می‌برد: از جنگ برای بازسازی، از ویرانی برای انباشت، و از رنج برای کنترل. صنعت اسلحه، انرژی، رسانه و امنیت در پیوندی ساختاری با خشونت به حیات خود ادامه می‌دهند. هر بار که آتشی خاموش می‌شود، منافع تازه‌ای زاده می‌گردد؛ هر بار که کودکی کشته می‌شود، میلیاردر دیگری سهام می‌خرد.
در چنین جهانی، «صلح» از معنای اخلاقی و انسانی خود تهی شده است. دیگر به معنای عدالت نیست، بل ، به معنای «ثبات بازار» تعبیر می‌شود. رنج انسان فلسطینی و ترس انسان اسرائیلی، هر دو به کالاهایی بدل شده‌اند که رسانه‌ها و قدرت‌ها با آن بازی می‌کنند. وقتی انسان از مرکز سیاست حذف می‌شود، سود جای حقیقت را می‌گیرد، و جهان به میدان سرد و بی‌احساس تبادل منافع بدل می‌گردد.

با این‌همه، باید بر یک حقیقت ساده و بنیادین تأکید کرد: مردم، با همه‌ی زخم‌ها و خستگی‌هایشان، به صلح نیاز دارند. هرچند این صلح موقتی، شکننده و ناعادلانه باشد، اما در میان ویرانی و مرگ، نفسِ «وقفه در خشونت» خود نوعی امکان زیستن است. در جهانی که سیاست‌مداران با کلمات بازی می‌کنند و قدرت‌ها با نقشه‌ها، مردم تنها به دنبال فرصتی برای زندگی‌اند؛ فرصتی برای بازسازی خانه‌ها، دیدن فرزندانشان، و تنفس در هوایی که بوی باروت ندهد.
اما اگر این صلح بر پایه‌ی حقیقت و عدالت استوار نشود، دوباره به جنگ بازخواهد گشت. صلحِ بدون عدالت، فقط سکوتی موقتی است در برابر فریادی که دیر یا زود بازخواهد خروشید. مردم خاورمیانه، این مردمان شوربخت و امیدوار، بیش از هر چیز نیازمند راستی‌اند ــ راستی در روایت، در سیاست، و در نگاه جهانی که باید بالاخره انسان را، نه به‌مثابه «طرف درگیری»، بلکه به‌مثابه «قربانی تاریخِ قدرت» ببیند.

جهان امروز، اگر هنوز می‌خواهد معنایی برای صلح بیابد، باید از این نقطه آغاز کند: از بازشناختن انسان، از فروتنی در برابر رنج او، و از فهم این حقیقت تلخ که هیچ صلحی دروغین، هیچ سازشی بی‌ریشه و هیچ پیمانی بدون عدالت، پایدار نخواهد ماند.