«نه به اعدام» گروه، دسته، حزب و سازمان و ملیت و نژاد برنمیتابد. کمپین و کارزار «نه به اعدام»، در اساس، اعتراض به اعدام هر انسانی است؛ اعم از سیاسی، عقیدتی و زندانی عادی، کرد، بلوچ، عرب و عجم، ترکمن، لر و بختیاری و کرمانشاهی و گیلانی و غیره… و هر انسانی که در طلب زندگی است و در زندان به سر میبرد ولی خواستار رهایی از زندان و رهایی از بازجویی و شکنجه و اعمال هر حکم ضد انسانی است.
امیر جواهری لنگرودی
a.javaher99@gmail.com
زندانی سیاسی و عقیدتی بی قید و شرط آزاد باید گردد زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
توضيح : هر پنج بخش از مطلب تحت عنوان فوق که در تاريخهای متفاوت انتشار يافتند، يک جا در معرض ديد خوانندگان تارنما و با ذکر تاريخ انتشار بخش مربوطه، قرار می گيرند.
زندانی سیاسی وعقیدتی بی قید وشرط آزاد باید گردد
زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
(بخش اول)
27 / 7 / 2025
از کشوری حرف میزنیم که در آن “مزد گورکن از آزادی آدمی افزون است” کشورایران، که میزان احضارها، بازداشتیها، زندان شدنها و صدور احکام اعدام و اجرای اعدام پای چوبه دار و جاسوسان دستگیر شدهاش عنقریب ازمیزان متولدین هر سالش بیشتر میشود. این ایران جمهوری اسلامی اعدامی است!
جمهوری نابهنگام اسلامی ایران از فردای روی کارآمدنش اعدام را با بازماندههای نظام پهلوی در پشتبام مدرسه علوی در برابر سکوت عمومی جامعه و خاصه روشنفکران و احزاب و سازمانهای چپ کشور، آغاز کرد و بعد موج گستردهی اعدام را بر جامعه ما تحمیل نمود تا یورش به هر تشکل مردمی از ماهیگیران بندر انزلی تا کشتار قارنا در کردستان، ترکمن صحرا، اعراب جنوب ایران، و سپس طی جنگ هشت ساله تا پذیرش آتش بس و تحمیل دو کشتار خونین تابستان ۶۰ و ۶۷ و دیگر جنایات سالهای حکومت سیاه خویش در کارنامه ضد انقلابیاش به ثبت رسانده است.
طی ماههای خرداد و تیر ۱۴۰۴، بعد از پایان جنگ ۱۲ روزهی اسرائیل با ایران که با پشتیبانی همه جانبه امپریالیسم آمریکا و دخالت گری ترامپ به آتش بسی شکننده بدل گردید، اینجا و آنجا دستگیری “جاسوسان” شروع شد و معلوم هم نیست این همه “جاسوس”، به یکباره از کجا پیدا شده است؟ در این هنگام همچنین حمله و تهاجم به افغانستانیهای شریف، زحمتکش ونجیب و زندان کردن و حتی صدور حکم اعدام به بهانهی “جاسوسی” برای تنی از آنان را نیز شاهد بودیم، برپایهی آخرین گزارشات سازمان جهانی حقوق بشر، بیش از ۸۰۰ هزار نفر و هماکنون روزانه حدود ۴۰ هزار نفر و همچنین هزاران کودک تنها و بدون خانواده در شرایطی غیر انسانی و دردناک با تحقیر و توهین، جبراً اخراج شدهاند. این اقدام حاکمیت یکی از وحشتناکترین تهاجم به جامعه بعد از جنگ ۱۲ روزه بود که درسیاهی جنایات جمهوری اسلامی علیه بشریت باقی میماند. در این رابطه فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت ایران با وقاحت تمام در روز چهارشنبه ۱۶ ژوئیه، اعلام کرد که اخراج مهاجران افغانستانی از این کشور «خواست مردم ایران» است. هرچند گسترش افغان ستیزی و سیاست سرکوب پناهندگان، پناهجویان و مهاجرین، افزون بر محدودیت و محرومیت آنان در نظام اسلامی ایران، سابقه ای طولانی دارد.
انگار در دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ایران کسی نیست بپرسد؛ این همه جاسوس به یکباره به نفع اسراییل از کجا پیدا شده است؟ چگونه کاترین پرز شکدم یهودی از موساد با روسری سر کردن، در بالاترین ردههای حکومت نفوذ کرده و به درون دستگاه امنیتی راه یافت و توانست ۱۲۰ نفر از “مکلا و معمم” را که صاحب زیب شلوارشان نبودند پیاده کند و چطور یکشبه با یک دنیا اسناد و مدارک، عکس و فیلم و… دوباره به اسراییل یا هر نابجای دیگر فرار کند؟ که اینک تنها رد به جا مانده از او ۱۲۰ رختخواب جرواجر شده است… چرا جاسوسان دانه درشت در دستگاه امنیت و دولت و مجلس مصون از هرگونه تعرضیاند واین تنها و تنها جاسوسان دست چندمند که برایشان نیروهای امنیتی و یاران امدادهای غیبی، دون میپاشند و به سراغشان میروند؟ طبق اطلاعات منتشره تا حال “پنج (۵) نفر را به اتهام جاسوسی برای اسراییل در مسجد سلیمان بازداشت کردهاند” ایضاً و به یکباره “شانزده (۱۶) نفر در لرستان به اتهام تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی” دستگیر کردند. طبق ادعای حسین مجیدی دادستان مرکز استان آذربایجان غربی در ارومیه: “یک باند پنج (۵) نفره از جاسوسان موساد را منهدم کردند.” یعنی شناسایی و بدون حساب و کتاب و محاکمه منهدم کردند و خلاص؛ تا به کسی حساب پس ندهند…؟! همین جناب دادستان همچنین خبر دستگیری یک تیم سلطنت طلب در ارومیه را هم داده و از شناسایی و بازداشت “دو (۲) نفر به اتهام تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی” و ” یک تیم دیگر در مهاباد” هم ادعاهایی از سوی مقامات حکومتی مطرح شده است.
رادیو زمانه هشدار فعالان نهادهای حقوق بشر را منتشر کرده که بر آن اساس از آغاز جنگ اسراییل و ایران، دهها نفر در شهرهای مختلف ایران با اتهامات مشابه بازداشت شدهاند.
در دل چنین حقایق آشکاری، سازمانهای حقوق بشری نیز از اعدام تعداد ۱۶۳نفر، تنها در ماه مه ۲۰۲۵ خبر دادهاند. که این رقم با ۶۷ مورد بیشتر، نسبت به ماه مه ۲۰۲۴، جهشی قابل توجهی را نشان میدهد. همچنین در شش ماههی نخست سال ۲۰۲۵، تعداد ۶۱۲ نفر در ایران اعدام شدهاند. این آمارها نشان دهندهی افزایش تکاندهندهی اعدام در سال جاری درایران است، ۹۹ نفر طی یک ماه گذشته در زندانهای جمهوری اسلامی، اعدام شدهاند. که نسبت به ماه ژوئن (خرداد) سال قبل رشدی ۸۰۰ درصدی را نشان میدهد.
این ارقام تنها بخشی از واقعیت را بازتاب میدهد و بسیاری از موارد اعدام به صورت مخفیانه و بدون اطلاع رسانی عمومی اجرا میشود. در این میان اقلیتهای قومی، زندانیان سیاسی، مذهبی و زنان همچنان جزو قربانیان اصلی این سیاست سرکوبگرانه به شمار میروند.
بر اساس دادههای آماری موجود تعداد دوازده (۱۲) نفر از اعدام شدگان ترک، یازده (۱۱) نفر لر، تعداد یازده (۱۱) نفر کرد و نه (۹) نفر آنان بلوچ بودند. همچنین ده (۱۰) تبعه افغانستان در این مدت کوتاه اعدام شدهاند. این آمار نشان میدهد که اقلیتهای مختلف در ایران نه تنها از تبعیض ساختاری رنج میبرند، بلکه بیش از سایر گروهها در معرض احکام سنگین و مجازات اعدام قرار دارند.
امروزیکشنبه پنجم(۵) مرداد۱۴۰۴، متأسفانه دو زندانی سیاسی را اعدام کردند. خبرگزاری «میزان» وابسته به قوهقضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد حکم اعدام «مهدی حسنی» و «بهروز احسانی اسلاملو»، بامداد امروز به اجرا درآمده است. همچنین برپایه گزارش منتشره آمده است: صدور حکم اعدام برای یعقوب درخشان، زندانی سیاسی در رشت. یعقوب درخشان، زندانی ۵۰ ساله اهل بندرانزلی، از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی احمد درویشگفتار، به اتهام “بغی” به اعدام محکوم شد؛ حکمی که روز پنجشنبه دوم مرداد ۱۴۰۴ در زندان لاکان به او ابلاغ شده است. موج اعدام های اخیر موضوع هشدار تکرار جنایت ۶۷ که ظاهراً بی راه نبوده و رژیم همچنان دست به انتقام از زندانیها زنده میزند!
جان رفیق ما شریفه محمدی و خانمها وریشه مرادی و پخشان عزیزی سخت در خطرمی باشد!
این اعداد اعدام ها، تنها عدد و رقم نیستند، اینها جان شریف انسانهایی هستند که پشت هرکدام، فرزندان ، خواهران و برادران، مادران و پدران و… بیشمار کسان فرد اعدامی جای دارند که جان همهی آنان به همراه فرد اعدامی گرفته میشود و من شرمندهی همه آنانی هستم که تنها به اعداد اعدامها در آن جغرافیای مشخص اشاره میدارم…ادامه دارد ….

زندانی سیاسی وعقیدتی بی قید وشرط آزاد باید گردد
زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
(بخش دوم)
31 / 7 / 2025
در بخش اول مقاله با همین عنوان آوردهام: جان رفیق ما شریفه محمدی و خانمها وریشه مرادی و پخشان عزیزی سخت در خطر میباشد!
این اعداد اعدامها، تنها عدد و رقم نیستند، اینها جان شریف انسانهایی هستند که پشت هرکدام، فرزندان، خواهران و برادران، مادران و پدران و… بیشمار کسان فرد اعدامی جای دارند که جان همهی آنان به همراه فرد اعدامی گرفته میشود و من شرمندهی همه آنانی هستم که تنها به اعداد اعدامها در آن جغرافیای مشخص اشاره میدارم… (۱)
براساس اخبار منتشر شده در فضای مجازی، صبح روز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴ زندان قزلحصار صحنهی یکی از خشونتبارترین حملات گارد ویژه به زندانیان سیاسی بود. به گفته منابع خبری: بیش از ۱۰۰ نفر از نیروهای مسلح گارد ویژه، به دستورمستقیم اللهکرم عزیزی، رئیس زندان قزلحصار و معاون او حسن قبادی، با همراهی مأموران وزارت اطلاعات، مسئولان حفاظت و پاسداران بند، به واحد ۴ زندان ـ که محل نگهداری زندانیان سیاسی است ـ یورش بردند.
این یورش با حضور افرادی از جمله اسماعیل فرجنژاد (معاون زندان)، حسین کمرهای (رئیس حفاظت)، محمد سبزهمکان، رحیم فیضی، احمد شیرازی و فردی به نام فلاح صورت گرفت. در جریان آن، زندانیان با شدت تمام مورد ضربوشتم، شکنجه و رفتارهای غیرانسانی قرار گرفتند.
در ادامهی این سرکوب خشونتبار، مأموران زندان قزلحصار با استفاده از دستبند، پابند و کشیدن کیسه بر سر زندانیان، آنان را بهشدت مجروح کرده و سپس تمامی زندانیان سیاسی را به سلولهای انفرادی منتقل کردند. از زمان این یورش تا لحظهی انتشار این خبر هیچ تماسی از سوی زندانیان با خانوادههایشان برقرار نشده و وضعیت سلامت آنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
تأسف بارتر آنکه صبح یکشنبه ۵ مرداد۱۴۰۴، تنها یک روز پس از این حملهی خشونتبار، دو زندانی سیاسی از اعضای سازمان مجاهدین که به اتهام «ساخت لانچر و خمپارهانداز دستی» محکوم به اعدام شده بودند، به نامهای مهدی حسنی (۴۸ ساله) و بهروز احسانی اسلاملو (۶۹ ساله) بدون اطلاع قبلی خانوادههایشان و بدون حق آخرین ملاقات، از سلولهای انفرادی بیرون آورده، در زندان قزلحصار اعدام شدند. که این اعدامها تازهترین نمونهی از این سیاست مرگبار جمهوری اسلامی ایران است.
قوه قضائیه جمهوری اسلامی مدعی شده: این دو نفر به اتهام «بغی»، «اجتماع و تبانی» علیه امنیت ملی و «محاربه» به اعدام محکوم شده بودند. اضافه نمایم: پس از این حمله، در ادامهی فشارهای سازمانیافته علیه زندانیان سیاسی، سعید ماسوری، زندانی سیاسی با سابقهای که ۲۵ سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندانهای مختلف کشور محبوس بوده است، بی هیچ توضیحی، به زندان زاهدان تبعید شد. (۲)
باید افزود: آنچه پس از بمباران ۱۲ تیر ۱۴۰۴ زندان اوین دیده شد که زندانیانی که امکان فرار داشتند، فرار نکرده و ماندند و سربازان و زندانبانها و کارمندان زندان را از زیر آوار و ویرانی بمباران نجات دادند، یعنی زندانیانی که شرافت را به نقطه اوج رساندند و در عوض دستگاه قضایی و سرپرستی زندان در انتقال زنان زندانی و قول و قرارهایی که به آنان داده بودند، طبق آنچه در نامههای سه امضایی زنان زندانی گلرخ ایرانی، رحانه انصاری و وریشه مرادی و همچنین نامهی دو امضایی ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان و نامهی تکان دهندهی آقای رضا خندان از زندان تهران بزرگ، به نشانهی دهشت وحشتناک موقعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای ایران است عمل نکرده و برخوردهای غیر قانونی و ضد بشری بیش از پیش علیه زندانیان سیاسی اعمال کردهاند. در نامهی آقای رضا خندان آمده: «آنان را با دستهای بسته بهم و پابند زندانی ازاوین شبانه به شکل اسرای زندانی به زندان بزرگ تهران انتقال دادند…» (۳) این عملکرد غیر قانونی و ضد بشری، اوج دون صفتی و رذالت مسئولان زندان را نشان داد. همانطور که در بخش پیشین یادداشت هم درباب اخراج غیرقانونی و غیرانسانی وتوأمان با توهین و خشونت پناهندگان شریف و زحمتکش افغانستانی به دست عمال حکومت به بهانهی کذب “جاسوسی” عنوان شد، مسئولان زندان اوین هم با زندانیان سیاسی رفتاری مشابه و شرمآور روا داشتند. در مقابل، نامههای زنان و مردان زندانی سندی ماندگار از بصیرت، خویشتنداری و منش و شرافت زندانیان سیاسی و عقیدتی – حتی کسانی که احکام اعدام را در پروندهی خود دارند – بهنمایش گذاشت و بی اعتباری دستگاه امنیت زندان و کل آپارات قضایی ایران را در این برهه از زمان در برابر افکار عمومی جامعه ما و جامعه جهانی دیگر بار افشا کرد.
هم اکنون که کشور ما ایران در یکی از دهشتناکترین، فلاکتبارترین، بحرانیترین و سرنوشت سازترین دوران تاریخی خود قرار گرفته، کارنامهی سیاه این نظام که خود اعلام کرده بیش از ۷۰۰ “جاسوس” دستگیر کردهاند، از آغازودرتمامی دورههای جنبشهای خودانگیختهی اجتماعی خرداد ۸۸، دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و جنبش عظیم “زن، زندگی، آزادی” در شهریور ۱۴۰۱ و پس از آن رفتاری غیر قانونی وغیر انسانی با بازداشت شدگان داشته است. امروز نیز چنین سرنوشت شومی متوجه ی زندانیان سیاسی و بازداشتیها پس از جنگ دوازده روزه در جریان است. همهی دوران سیاه حاکمیت اسلامی نشان داد که موجودیت این نظام با بازداشت، زندان، شکنجه و احکام اعدام گره خورده. جامعه را امنیتی کردند و طرح هر نوع مطالبه و اعتراضی را “تشویش اذهان عمومی” قلمداد و تحمیل فضای دشوار دستگیریها و احکام سنگین سرکوب را بر جامعه، تمامی نمایش ۴۶ سال حاکمیت سیاه اسلامی ضد انقلابی بر کالبد جامعه ایران است…
باید برابر چنین فضایی ناهنجاری، سکوت را شکست و زندان را بر سر زندانبانهایش فرو ریخت. فضای خون آلوده زندانها در شرایط جنگی حکم میکند که دستگاه قضایی و کل حاکمیت اسلامی به اندازهی طالبان شهامت داشته باشند که در شرایط پایان نیافته وضعیت جنگی، همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی، اعم از زنان و مردان را از زندانهای سراسر افغانستان با عفو عمومی، بی قید و شرط آزاد کرد و بر مردم ماست که در تجمیع وسیع در کنار خانوادهها و فرزندان زندانیشان و در کنار جنبش عظیم و میلیونی دادخواهی، جای گیریم و فریاد: «زندانی سیاسی و عقیدتی، بی قید و شرط آزاد باید گردد» سر دهیم و هم شعار اثباتی “زندان، شکنجه، اعدام / ملغی باید گردد” را فریاد زنیم…
انجام این کار به حضور مادی یکایک مردم جامعه در داخل و خارج از کشور بر میگردد تا در سایه روشن شرایط امروز ایران و جهان، این فریاد را همگانی و بدل به کمپینی سراسری و میدانی نمایند!
(ادامه دارد)….
پنجشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۳۱ جولای ۲۰۲۵
منابع:
۱) امیرجواهری لنگرودی: زندانی سیاسی وعقیدتی بی قید وشرط آزاد باید گردد! زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد! (بخش اول همین یادداشت)
https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2025/07/27/Zandani_Siasi%20_azad_Bayad_Gardad_AmiR_5Mordad1404.pdf
۲) شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
۳) گزارش یک جنایت، نامه تکاندهنده رضا خندان از زندان بزرگ تهران
https://www.facebook.com/amir.javaherilangroudi/posts/pfbid02bvaX2vkHvCTUxRcxKRnPUez6zsk3Cd9ym8N8GLURXqVqbtyYvCq7WWWfLjev8AB2l

زندانی سیاسی وعقیدتی بی قید وشرط آزاد باید گردد
زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
(بخش سوم)
7 / 8 / 2025
در بخش دوم این یادداشت با همین عنوان آوردهام: «باید برابر چنین فضای ناهنجاری، سکوت را شکست و زندان را بر سر زندانبانهایش فرو ریخت. فضای خون آلوده زندانها در شرایط جنگی حکم میکند که دستگاه قضایی و کل حاکمیت اسلامی به اندازهی طالبان شهامت داشته باشند که در شرایط پایان نیافته وضعیت جنگی، همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی، اعم از زنان و مردان را از زندانهای سراسر افغانستان با عفو عمومی، بی قید و شرط آزاد کرد و برمردم ماست که درتجمیع وسیع در کنار خانوادهها و فرزندان زندانیشان و در کنار جنبش عظیم و میلیونی دادخواهی، جای گیریم و فریاد: «زندانی سیاسی و عقیدتی، بی قید و شرط آزاد باید گردد» سر دهیم و هم شعار اثباتی “زندان، شکنجه، اعدام / ملغی باید گردد” را فریاد زنیم… انجام این کار به حضور یکایک مردم جامعه در داخل و خارج از کشور بر میگردد تا در سایه روشن شرایط امروز ایران و جهان، این فریاد را همگانی و بدل به کمپینی سراسری و میدانی نمایند!» (۱) درادامه و بخش سوم باید افزود: زندانیان سیاسی در رهگذر این مبارزهی آزادیخواهانه در داخل و خارج از کشور تنها نیستند.
دراین بخش الزام به پرداختن بلاتکلیفی بازداشت شدگان و وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی مد نظرم است.
اعلام شده که پس از جنگ دوازده روزهی اسراییل و ایران، تاکنون بیش از ۷۰۰ نفر را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت کردهاند. تو گویی ظاهراً با این میزان از دستگیریها، تاوان ناتوانی حاکمیت اسلامی برابر اسرائیل را باید دوباره مردم فلک زده ما بپردازند. این دوازده روز نشان داد تمامی جاسوسان از مدتها پیش، در درون دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و قضایی کشور که دنبال جاسوس میگردند، بیتوته کرده بودند!
خبرگزاری فارس از قول یک منبع آگاه از «کشف بیش از ۱۰ هزار ریزپرنده در تهران» خبر داد « که عمدتاً برای جاسوسی واقدامات خرابکارانه توسط عوامل وابسته به رژیم صهیونیستی استفاده میشده» و از قول سخنگوی فراجا «از شناسایی و انهدام یک شبکه مجهز ارسال ریزپرنده در کوههای شمال غرب تهران خبرداد که در این عملیات هم حجم قابل توجهی از تجهیزات هدایت و کنترل ریزپرندهها توقیف شد.» (۲) یعنی فقط در تهران ۱۰ هزار ریزپرنده کشف شد! دشمن قطعات این پهبادها را از مجاری قانونی هوایی، زمینی، دریایی و مرزهای کشور قاچاق کرده؛ بغل گوش دستگاههای امنیتی و حاکمیت. آقایان افتادن یک روسری از سر دختران ما را از دهها متری رصد میکنند، ولی جاسازی ۱۰ هزار از قطعات ریزپرنده و پهباد را در دل خانهها و کارگاههای تولیدی که روانهی آسمان پایتخت کشور شده، هیچ ندیدند و یا تعمداً نادیده گرفتهاند؟ تا به این بهانه بتوانند دهها خبرنگار، دانشگاهی و تبعه مهاجر افغان را دستگیر کرده و از دل آنها برای لاپوشانی بی کفایتی خود جاسوس بتراشند. با شناختی که از وضعیت حاکمیت رو به افول اسلامی هست، به مانند تمامی جنایات این چند دهه در ایران، آنچه تاکنون بر سر دستگیر شدگان آمده، مانند گذشته بی قانون و ضابطه و دستگیریها، زندان، بازجویی، شکنجه، محاکمهی بدون وکیل و هیئت منصفه و مصادیقی از این نوع متوجه دستگیرشدگان حوادث اخیر نیز هست. آنچه که در زندانهای کشور به عنوان شکنجهی سفید میگذرد، نشان میدهد جنایت زندانبانان علیه جان و زندگی زندانیان تمامی نداشته و ندارد. در طی هفته همچنین در یک اقدام بهغایت وحشیانه و ضدانسانی، با قطع انگشتان دست سه زندانی در زندان ارومیه مواجه بودیم.عفو بینالملل دراطلاعیهای این اقدام را بهشدت محکوم کرد و قوه قضائیه را «چرخدنده ماشین شکنجه» نامید. گزارشگر ویژه، خانم مای ساتو، آن را اقدامی «غیرانسانی و تحقیرآمیز» دانست.
هر زندانبانی قساوت و سنگ دلی ویژهی خویش را در حق زندانی سیاسی وعقیدتی،آنگونه که خود میفهمد و میخواهد روا میدارد. درواقع نوعی حکومت ملوک الطوایفی و حسینقلی خانی در همهی زندانهای کشور جاری است.
مراجعه به یادداشتها وگزارشهای منتشره ازدرون زندانها بیان کشاکش و جدال دائم زندانیان مقاوم و شریف برای زنده ماندن و هم رهایی از دست زندانبان قصاب و افشای آنچه که بر ایشان در طول زندان گذشته را مستند کرده است که بدل به کشاکشی جگرسوز و پایان ناپذیر در پهنهی مبارزه با شکنجه و هر سطح بازجویی و گذشتن از سد فشار هر بازجو باید تلقی گردد. دریافت حکم زندان و باز دور و تسلسل شکنجه و بازجویی و سلول انفرادی و بعدتر انتقال به بند عمومی، همه و همه با نفس استقامت برای ادامه زندگی زندانی شناخته میشود و مبارزهای که در بُود رژیم خون، جنون وجنایت اسلامی حاکم در تمامیت این ۴۷ سال تمامی نداشته است!
صدور هر روزهی دهها احضار و بازداشت، زندان و شکنجه، شلاق و صدور احکام اعدام، نه یک استثنا بلکه به نوعی قاعده تبدیل شده است. ورق زدن لای به لای اخبار روزانه در مجموع صحنههای زشت و نابکارانه، ضد انسانی، بربرمنشانه، نا مطلوب و قابل تعمقی را نشان ميدهد که همه اسناد جنایات غیر قانونی این رزیم ضد انسانیست.
نگاهی به تداوم «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» و مقاومت با شکوه و تحسین برانگیز زندانیان سیاسی با وجود تشدید فشارهای غیرقانونی به زندانیانی ازجمله خانمها: زینب جلالیان، سایه صیدال، گلرخ ایرانی، شیرین محمدی، وریشه مرادی و پخشان عزیزی، ریحانه انصارینژاد و آقایانی مانند: داوود رضوی، علی معزی، اشکان فهیم، سعید ماسوری، امیرحسین مرادی، رستم باقری، سجاد پورسخاوت، حسین رونقی، بابک شهبازی، روح الله کاووسی و… خیلی از زندانیان سیاسی مخصوصاً در شهرستانها که نام و شهرت کمتری در رسانهها دارند و روزانه در بدترین و غیر انسانیترین شرایط، زیر انواع شکنجه و فشارهای غیرقانونی بازجوها و زندانبانها بهسر میبرند.
از یک طرف در مقابل هم بی تفاوتی و سکوت مطلق دولت پزشکیان و از سوی دیگر بی توجهی دستگاه قضایی اژهای قاتل و بیمار روانپریش بی همه چیز، نسبت به آن، علیرغم وعدههای دلخوش کنک عدالت و قانونگرایی و گفتوگو و غیره که میدهند، قابل توجه است که باید شدیداً نقد شود. گویا این جناب رئیس جمهور، دکتر جراح و سخنگوی مست وملنگ هیأت دولت انتصابی رهبرش همان تتمهی جمهوری را هم که داعیهی ریاستش را دارند، بالکل فراموش کرده و مشغول نمایش خویشند تا مگر روزها به هر تقدیر بگذرد و فرجی شود. این است دولت قضا قدری بی مقدار و نالایق، هم تزار رهبردرتلاشند موجودیت نظام اسلامی ایران برپادارند. زهی خیال باطل!
دراین میان تشدید روزافزون سرکوبها که به انحای گوناگون ازسرکوب مزدی تا سرکوب سیاسی و ستم بر زنان،کارگران،معلولین،بازنشستگان،بیماران، دانشآموزان، غیرمسلمانها، کولبران وسوخت بران… و… در کنار ضرر و زیان حاصل بی برقی و بی آبی دردل گرانی مایحتاج روزانه و دارو و سایر هزینهها با وجود تورم غیرقابل مهار روزانه درهستی سوزی تمامیت توده زحمتکش برابر چشمان افکارعمومی ایران هرلحظه رژه میرود وراه گریزی نیست!
ازدیگرسو نیزنظام اسلامی ودررأس آن خامنهای که به مثابه خدای دهه شصت مشغول جان کندنه و دارد آخرین جفتک و خنجش را به مردمان ما میزند. دیکتاتور تماماً فاسد که با رها کردن قلادهی باندهای مافیایی و انداختن آنها به جان و مال مردم و بی تفاوتی دولت برابر این همه بحران و فشار درجامعهٰ، قصد دارند با تحمیل گرسنگی و گسترش بحرانهای زیستی و فلاکت همه جانبه اقتصادی بر کل حیات جامعه، از تمامیت مردم ما انتقام بگیرند. از این منظر۹۰ میلیون مردم جامعه ایران زندانی سیاسی و گروگان این حکومت جنایتکار ضد بشری هستند و دوره میکنند شب را و روز را و هنوز را، تا این چرخ کج مدار ازحرکت باز ایستد…
ادامه دارد…
پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۰۷ اگوست ۲۰۲۵
منابع:
۱) امیرجواهری لنگرودی: زندانی سیاسی و عقیدتی بی قید و شرط آزاد باید گردد.
زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد (بخش دوم)
https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2025/07/31/Zandani_Siasi%20_azad_Bayad_Gardad(2)_AmiR_9Mordad1404.pdf
۲) خبرگزاری فارس – ۲ تیر ۱۴۰۴
https://farsnews.ir/kamran_shirazi/1750682296061942904

زندانی سیاسی وعقیدتی بی قید وشرط آزاد باید گردد
زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
(بخش چهارم)
19 / 8 / 2025
پیشتر در بخش سوم این یادداشت با همین عنوان آوردهام: « … نظام اسلامی و در رأس آن خامنهای که به مثابه خدای دهه شصت مشغول جان کندنه و دارد آخرین جفتک و خنجش را به مردمان ما میزند. دیکتاتور تماماً فاسد که با رها کردن قلادهی باندهای مافیایی و انداختن آنها به جان و مال مردم و بی تفاوتی دولت برابر این همه بحران و فشار درجامعه، قصد دارند با تحمیل گرسنگی و گسترش بحرانهای زیستی و فلاکت همه جانبه اقتصادی بر کل حیات جامعه، از تمامیت مردم ما انتقام بگیرند. از این منظر۹۰ میلیون مردم جامعه ایران زندانی سیاسی و گروگان این حکومت جنایتکار ضد بشری هستند و دوره میکنند شب را و روز را و هنوز را، تا این چرخ کج مدار ازحرکت باز ایستد…» (۱) در اینجا باید افزود: در تمام حکومتهای استبدادی، زندان، بازجویی، شکنجه، اعدام همواره فاصله بین مردم و توده عظیم اجتماعی همان جامعه، بین مردم و دیکتاتور حاکم همان نظام را تعیین میکند. زندان تنها به مثابه قفسی محبوس در گنجای مأوای شخص زندانی نیست، بلکه خانهی امنی برای بقا و دوام خود دیکتاتورهم است. چرا که هر دیکتاتوری میاندیشد که با داشتن زندان، جایی برای مخالفینام و محفظهای برای محبوس کردن همهی آنها که به نیستیام فکر میکنند و برای آن نقشه میکشند، در چنته ام دارم و به وقت لزوم همان قفسها را برای رفع خطر از خودم، بدل به گورستان هر زندانی میسازم.
از اینرو آفرینش همهی ابزار سرکوب و شکنجه، از گیوتین گرفته، تا قپانی و آپولو، شلاق و ناخن کشی، اتوی داغ، آزار جنسی، قطع ملاقاتها و دهها ابزار دیگر شکنجه، شکل جباریت شخص بازجو، تنها با هدف شکستن شخص زندانی و تثبیت موقعیت دیکتاتور است. از هیتلر و موسیولینی گرفته تا صدام و خمینی و اخیراً نتانیاهوی کودک کُش گرفته و خامنهای مردم کُش ، همه نمونههای تپیک دیکتاتوری مجسماند.
باید گفت: همهی حکومتهای دیکتاتوری در همهی ادوار تاریخی همین خط سیر را با پیچ و خم ویژهی خود طی کردهاند. اما عنصر مقاومت، نسل اندر نسل توده مردم با وجود زندان، شکنجه و اعدام، عرصه را برای استمرار دیکتاتوریها تنگ کردهاند.
چه نیک گفتهاند: « مقاومت زندگی است» مستندات آورده شده دراین یادداشت از ایستادگی زنان در سه شنبههای نه به اعدام تا تن ندادن به گزینهی زندانبانان، همه و همه از جنس مقاومت زندانیان در همین دورهی حاکمیت اسلامی، نشانهی ایستادگی و مقاومت زندانیان سیاسی و عقیدتی در برابر کلیت نظام اسلامی است.
فراتر از این، در تاریخ هر کشوری، لحظاتی هستند که دوران سازند و اکنون تاریخ کشورمان نیز در دل یکی از این لحظات خطیر قرار دارد و درست در چنین لحظات بس مهم، وظیفه سنگینی روی دوش ما چپها و آزادیخواهان قرار داده که خرده فرمایشات منفعت طلبانهی دیگران را نشخوار نکنیم. هنوز مردم ما در ایران با درد و رنج و تعب پس از آتش بس شکنندهی بعد از جنگ دوازده روزهی نظام جنایت کاراسرائیل با حکومت فاشیست اسلامی ایران، با دشواریها روبهرویند و درست در چنین هنگامهی ناسازی، طنابهای حاکمان بی مقدار نظام جنایتکار و اعدامی اسلامی،همچنان دنبال گردن میگردند. نمونههای ظلم و ستم بیحد و ضد بشری که حکومت در روزهای اخیر علیه زندانیان سیاسی اعمال کرده، فراوان است…
تأئید مجدد حکم اعدامی که نقض شده بود
امیر رئیسیان، وکیل کارگر زندانی، خانم شریفه محمدی از تأیید حکم اعدام این فعال کارگری در دیوان عالی کشور خبر داده و گفته است: «شریفه محمدی، فعال کارگری، پیشتر از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به اعدام محکوم شده بود. پس از اعاده دادرسی، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور این حکم را به دلیل ایرادات متعدد، از جمله عدم ارتباط او با عملیات مسلحانه، عدم اثبات عضویت در تشکیلات موضوع بغی یا گروه باغی، و همچنین وجود اشکالات در نظریه ضابط، نقض و پرونده را به شعبه همعرض ارجاع داده بود.
بر همین اساس، پرونده در شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت دوباره بررسی شد، اما این شعبه «نظریه ضابط را حجت قرار داده» و مجدداً حکم اعدام صادر کرد. پس از صدور مجدد حکم، وکلای این فعال کارگری بار دیگر اعاده دادرسی دادند و پرونده دوباره به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور ارجاع شد.»
امیر رئیسیان میگوید: «با وجود اینکه هیچیک از ایراداتی که پیشتر شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بر مبنای آنها حکم را نقض کرده بود، برطرف نشده است، این بار این شعبه حکم اعدام را تأیید کرده است.» (۲)
روایت یک صحنهآرائی برای سرکوب وحشیانه
ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، مهدی محمودیان
در روزهای اخیر، قوه قضائیه با انتشار چند ثانیه تصویر گزینشی از ابتدای حرکت و لحظه رسیدن به زندان اوین، مدعی شده که انتقال زندانیان سیاسی از زندان تهران بزرگ بدون کوچکترین درگیری، ضربوشتم یا هتک حرمت انجام شده است. این در حالی است که صدها زندانی سیاسی و عادی، و نیز بیش از هزار نیروی امنیتی و انتظامی از سپاه، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و یگانهای ویژه، شاهد مستقیم صحنههایی از خشونت، ضرب و جرح و بیحرمتی آشکار بودهاند.
حدود ساعت ۲۳ شب پنجشنبه ۱۶ مرداد چراغهای سالن و بندها روشن شد. به ما اطلاع دادند که ساعت چهار صبح روز جمعه با تعدادی اتوبوس از زندان تهران بزرگ به زندان اوین منتقل خواهیم شد. به هر نفر یک عدد گونی پنجاه کیلویی دادند و گفتند همه وسایلتان را داخل آن بریزید.
در جلوی تیپ دو که قصد سوار شدن بر اتوبوسها را داشتیم، دهها عکاس و صدها نیروی امنیتی از گروههای مختلف، از سپاه و وزارت اطلاعات تا سازمان اطلاعات نیروی انتظامی و یگان انتظامی سازمان زندانها، با دهها ماشین منتظر خروج ما از تیپ ۲ بودند. در مقابل درب، دستبند و پابند در اختیار سربازان بود تا به دست و پای زندانیان بزنند.
ده نفر آخر سالن ۹ شامل ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، مهدی محمودیان، امیرحسین موسوی، حسین شنبهزاده، خشایار سفیدی، محمدباقر بختیار، سعید احمدی، سیامک ابراهیمی و مطلب احمدیان حاضر به زدن دستبند نشدند.
ابتدا از ورودشان به اتوبوس ممانعت شد، اما با هماهنگی تلفنی مسئولین امنیتی اجازه خروج بدون زدن دستبند به این عده داده شد. همه چیز آماده یک پروژه به نظر میرسید. بعد از توقف اتوبوس در بین راه تیپ دو تا درب خروج، حدود ۳۰ نفر سرباز با باتوم و حدود ۵۰ نیروی نوپو با لباسهای به اصطلاح دیجیتالی در پشت و مقابل سربازها یک تونل ایجاد کردند.
ما از اتوبوس خارج شدیم. در حال حرف زدن بودیم که یک سرهنگ و یک لباس شخصی با هیکلی خیلی درشت و چاق به سربازها و نیروهای با لباس دیجیتالی دستور حمله دادند.
تقریباً هر کدام از ما ده نفر چندین نیروی انتظامی و امنیتی روی سر و گردنمان سوار شدند. ابتدا زیر پای حسین شنبهزاده و خشایار سفیدی زدند و هر کدام چندین سرباز روی کمر و گردنشان نشستند، سپس محمودیان به خاطر درگیری لفظی که دوبار یکی در زمان عکس گرفتن مامور سازمان زندانها داخل اتوبوس و یکی درگیری لفظی با سرهنگی که داخل اتوبوس تهدید کرده بود، ابتدا با اصابت باتوم یک سرباز به سرش به زمین خورد و بعد توسط چند نیروی یگان و لباس شخصی روی زمین به سمت بیرون تونل کشیده شد.
آقای قدیانی با ۸۲ سال سن توسط چند سرباز ۱۸ ساله به زمین زده شد؛ آقای بختیار و سعید احمدی هم به زمین زده شدند. آقای بختیار چندین بار از زمین بلند شد و دوباره به زمین زده شد. امیرحسین موسوی با ضربهای محکم به سینه اش و توسط دو سرباز به زمین کوبیده شد و سپس روی کمرش نشستند و با فشار به دستانش دستبند زدند.
مطلب احمدیان در حالی که به زمین خورده بود، حداقل توسط ۵ نفر با ضربات لگد به شکم و پهلو مورد حمله قرار گرفت. سیامک ابراهیمی که به سمت مطلب احمدیان رفته بود تا مانع وحشیگری علیه او شود، به زمین زده شد و دستش به دست مطلب دستبند شد. آقای تاجزاده را مجبور کردند روی زمین بنشیند. سپس روی آسفالت خواباندند و به دستانش دستبند زدند.
ما به عنوان آخرین اتوبوس قرار بود از درب تهران بزرگ خارج شویم و با اسکورت ماشینهای انتظامی به سمت اوین حرکت کنیم. نحوه انتقال به این صورت بود که اتوبوسها پشت سر هم قرار میگرفتند و چند ماشین در جلو، چند ماشین از عقب و چند ماشین در کنار، اسکورت را تشکیل میدادند. اما انگار قرار نبود این روز نکبتبار تمام شود.
آنها یقه محمودیان را کشیدند و در حالی که دستانش از پشت دستبند خورده بود، با زور از اتوبوس بیرونش بردند. به دستور سرهنگ مزبور محمودیان با دستانی که از پشت بسته شده بود، مورد حمله قرار گرفت.
زندانیها اعتراض کردند و هر کدام که امکان داشت، از اتوبوس خارج شدند، و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. محمودیان را پس از چند بار به زمین زدن، به سمت صندوق یک ماشین بردند و به پشت صندوق انداختند.
این اتفاقات جلوی درب خروج افتاد، به همین دلیل اکثر اتوبوسها شاهد این رفتارهای وحشیانه بودند. تقریباً در تمام لحظات درگیری، صدای فریاد زندانیان علیه دیکتاتور و شخص رهبر فضای خروجی زندان را پر کرده بود. زندانیها با گرایشهای مختلف مشت به شیشه میکوبیدند و اعتراضشان را فریاد میزدند. ( ۳)
این نمونهها که آوردم آشکارا حکایت از نقض حقوق زندانیان و رفتار غیر قانونی زندانبانها و مزدوران حکومت دارد. و میتواند معیاری برای درک و داوری جامعه جهانی و افکار عمومی کشور ما، پیرامون جنایات روزمرهی درون زندانها باشد که با قطع ملاقاتها، بی توجهی به درمان زندانیان و ممانعت از اعزام به درمانگاه زندان و بسی شکنجهی آشکار و پنهان دیگر تؤأمان است. جنایاتی که نظام خون و جنون و جنایت در تمامی سالهای سیاه حاکمیتاش خاصه در دو تابستان خونین دهه شصت (۱۳۶۰ و ۱۳۶۷) با قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای سراسری ایران اعم از زنان و مردان زندانی و حتی در کف جامعه هم در بیش از چهار دهه مرتکب شده و جنبش عظیم دادخواهی برای مقابله با همین جنایات است که فعال شده است. جنبشی عظیم و فراگیر در لایههای گوناگون اجتماعی که باز پرداختن بدان مجال و مقالی دیگر میطلبد… ادامه دارد… سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۱۹ اگوست ۲۰۲۵
منابع:
۱) امیرجواهری لنگرودی: زندانی سیاسی و عقیدتی بی قید و شرط آزاد باید گردد. زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد (بخش سوم)
https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2025/08/07/Zandani_sasi_azad_bayad_Gardad(3)_AmiR.pdf
۲) روزنامه شرق، امیر رئیسیان، وکیل شریفه محمدی،از تأیید حکم اعدام این فعال کارگری در دیوان عالی کشور خبر داد، ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1041489
۳) توئتر (X) آقای مهدی محمودیان:
https://x.com/MahmoudianMe/status/1955215192259768359

زندانی سیاسی وعقیدتی بی قید وشرط آزاد باید گردد
زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
(بخش پايانی و پنج”)
9 / 10 / 2025
پیشتر در بخش چهارم یادداشتم با همین عنوان، به عینه آوردم فضای سیاسی ایران: «آشکارا حکایت از نقض حقوق زندانیان و رفتار غیرقانونی زندانبانها و مزدوران حکومت دارد و میتواند معیاری برای درک و داوری جامعه جهانی و افکار عمومی کشور ما پیرامون جنایات روزمرهی درون زندانها باشد که با قطع ملاقاتها، بیتوجهی به درمان زندانیان و ممانعت از اعزام به درمانگاه زندان، و بسی شکنجهی آشکار و پنهان دیگر توأمان است. جنایاتی که نظام خون و جنون و جنایت در تمامی سالهای سیاه حاکمیتش، خاصه در دو تابستان خونین دههی شصت (۱۳۶۰ و ۱۳۶۷)، با قتلعام زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای سراسری ایران، اعم از زنان و مردان زندانی و حتی در کف جامعه، هم در بیش از چهار دهه مرتکب شده است. و جنبش عظیم دادخواهی برای مقابله با همین جنایات است که فعال شده است؛ جنبشی عظیم و فراگیر در لایههای گوناگون اجتماعی….» (۱(، حال در آستانه دهم اکتبر ، روز جهانی برای لغو حکم اعدام درجهان هستیم!
امروز نیز چوبههای دار در ایران همچنان برپاست؛ جلادان برای طنابهای دار خود، دنبال گردن میگردند.
علیرغم رشد اعتراضات جنبش دادخواهی و کمپینها و کارزارهای لغو اعدام در داخل و خارج از کشور، اعدام کردن در کشور ایران از سالهای دور امری بدیهی بوده و این حکم در دورههای مختلف و براساس نوع حکومت و قوانین آن در جامعه، به شکلهای مختلف اجرا میشده است. اما در طول حکومت جمهوری اسلامی، صدور و اجرای این حکم ضد انسانی رشدی بیسابقه داشته و ایران را از این حیث به ردهی دوم جهانی کشانده است و بعد از کشور چین، به تناسب جمعیتش، رتبهی دوم را در جهان داراست.
در ایران بیم اعدام، متوجه زندانیان سیاسی، عقیدتی و عادی است:
دو سازمان حقوق بشر ایران مستقر در کشور نروژ و همینطور کارشناسان سازمان ملل، روز دوشنبه ۲۹ سپتامبر (۷ مهر) اعلام کردند که در کمتر از ۹ ماه اول سال ۲۰۲۵ بیش از ۱۰۰۰ نفر در ایران اعدام شدهاند؛ رقمی که به گفتهی آنها نشاندهندهی یک افزایش چشمگیر و نقض فاحش حقوق بشر بینالملل است.
در همین رابطه، به گفتهی یک سازمان حقوق بشری: «در هفتهی گذشته دستکم ۶۴ اعدام صورت گرفته که میانگین بیش از ۹ اعدام در روز را نشان میدهد…» در تدوین گزارش کارشناسان سازمان ملل، ۵ کارشناس شرکت داشتهاند که عبارتند از: مای ساتو، گزارشگر ویژهی وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران؛ موریس تیدبال- بینز، گزارشگر ویژهی اعدامهای فراقضایی، بدون محاکمه یا خودسرانه؛ نیکولا لِورا، گزارشگر ویژهی مسائل اقلیتها؛ ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی وضعیت حقوق بشر در افغانستان؛ و آلیس جیل ادواردز، گزارشگر ویژهی شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز.
گزارش میگوید که با میانگین بیش از ۹ حلقآویز در روز طی هفتههای اخیر، «ایران ظاهراً اعدامها را در مقیاسی صنعتی انجام میدهد که هیچ سنخیتی با معیارهای پذیرفتهشدهی حمایت از حقوق بشر ندارد.»
سونامی اعدام در ایران:
این هزاران تن اعدامی تنها عدد و نام نیستند. هریک از آنان خود نبض وجودی هزاران مادر و پدر و همسر و فرزندان پرشمار جامعهی ایراناند که هریکشان با هر اقدامی که با معیارهای دستگاه قضایی حاکمیت نخواند، خود به طناب کشیده میشوند و زندگی آنان برای همیشه میخشکد. حاکمیت اعدام، این بیعدالتی جاریِ فزاینده را هرروز در جامعه نمیبیند؛ چرا که برای دوام و بقای انگلی خویش به خونریزی و جنایت و کشتار اینگونهای نیازمند است.
اساساً طی تمامی سالهای حاکمیت سیاه و تباهیآور جمهوری اسلامی، هر اندازه که در عرصهی دیپلماسی بینالمللی با باخت و ورشکستگی سیاسی روبهرو میگردد، فشار در داخل بر عموم مردم، خاصه محرومان کشور و زندانیان سیاسی-عقیدتی و زندانیان عادی که دستشان از هر جایی بریده و کوتاه شده است و تنها به قدرت جمعی خود، مقاومت و ادامهی زندگی میاندیشند، بیشترین فشار را وارد میسازد. قصدش از انجام چنین فشاری، ایجاد رعب و وحشت در کف جامعه است.
هزاران نفر در ایران در خطر اعدام قرار دارند:
«نه به اعدام» گروه، دسته، حزب و سازمان و ملیت و نژاد برنمیتابد. کمپین و کارزار «نه به اعدام»، در اساس، اعتراض به اعدام هر انسانی است؛ اعم از سیاسی، عقیدتی و زندانی عادی، کرد، بلوچ، عرب و عجم، ترکمن، لر و بختیاری و کرمانشاهی و گیلانی و غیره… و هر انسانی که در طلب زندگی است و در زندان به سر میبرد ولی خواستار رهایی از زندان و رهایی از بازجویی و شکنجه و اعمال هر حکم ضد انسانی است.
امروز قدرت جنبش «نه به اعدام» در درون زندانها و در بین خانوادهها و در سراسر جهان، خارج از مرزها، شکوه و عظمتش نه به خود اعدام، بلکه به میرایی کل حاکمیت اسلامی و بر فراز هر گرایش سیاسی و عقیدتی یا نمایندگی از هر گروه و سازمانی، بلکه به پیکرهی عظیم جنبش دادخواهی گره میخورد که پشت درب هر خانهای بیتوته کرده است.
آنچه در رابطه با پروندهی ساختگی سمیه رشیدی مهرآبادی، کارگر برشکار در تولیدی خیاطی و چگونگی قتل عمدی او طرح گردید، فریاد بخش زنان قرچک، همه چیز خودجوش رخ داد. خیل زیادی از زندانیان بند، خشمگین و ناباورانه، با نگاهها و گرایشهای سیاسی گوناگون و حتی متضاد، در کنار هم در اعتراض به بیتوجهی و عدم پیگیری وضعیت جسمی “سمیه” که منجر به قتل عمد وی گردید، با خشمی فزون صفآرایی کردند و شروع به سرودخوانی نمودند و با چه قدرتی «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر حکومت آدمکش» سردادند. درخشانی این دقایق در همبستگی صرف خلاصه نمیشود. بگذارید دقیق بنویسم: آنجا کسی نپرسید سمیه رشیدی که بود؟ چه گرایشی داشت؟ چه کرده بود؟ از چه و چه خبری نبود؛ از آن «چه»هایی که مخصوص سردبیری روزینامهی کیهان شریعتمداری یا اتاقهای بازجویی یا اتاق خبر حاکمیت سرکوبگر است تا تردیدی آفریند و شعار «نه به لغواعدام» را کمرنگ سازد.
درایران،بیم خطر اعدام هر دقیقه متوجه زندانیان سیاسی، عقیدتی وعادی وشعار«نه به زندان،نه به لغواعدام» اصل است:
امروز شعار آزادی زندانی سیاسی و عقیدتی و «نه به لغواعدام» بدل به خواست مطلق تمامی گروههای اجتماعی شده تا راه باز کند و به حاکمیت کشتار فرصت ندهد که اعدام ۹ نفر در روز را عادیسازی کند و آن را برای ارعاب عمومی جامعه همچنان در دستور کارش قرار دهد.
حاکمیت اسلامی بهخوبی میداند که خشم فروخفتهی مردمان جامعهی ما در طی این چهلوهفت سال، به سان روزنههای تاریخی، اجتماعی، طبقاتی و سیاسی، در صحنهآرایی نبرد امروز مردمان ایران، در داخل و خارج از مرزها، در استمرار جنبش «زن، زندگی، آزادی» قرار دارند تا تمامیت این شعار را با گشودن درب زندانهای سراسر ایران، به طرفهالعینی با واژگونیِ کل حاکمیت اسلامی ببلعند.
ما بار دیگر در آستانهی دهم (۱۰) اکتبر، روزجهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام قرار داریم؛ مبارزهای جهانی که افکار عمومی بشریت مترقی را در برابر امواج جنایت روزانهی اعدامها و هراسافکنی در حیات جامعهی ما توسط حاکمیت اسلامی ایران قرار میدهد؛ جامعهای که چند دهه درگیر رودررویی آشکار با کل حاکمیت است.
خیزشهای مردمی در ابعاد سراسری دی ۹۶ و آبان ۹۸ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» بعد از قتل عمد حکومتی “ژینا” در شهریور ۱۴۰۱ برای دستیابی به عدالت اجتماعی و رهایی و آزادی، توانست نمایش پرقدرت این مصاف نابرابر را به مثابهی جنگی تمامعیار به نمایش بگذارد. اما این مجموعه خیزشهای مردمی، یکی پس از دیگری، با دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام، به نشانهی سرکوب خونین مردم و تلاش حکومت برای حفظ قدرت از طریق ترساندن و خاموش کردن صدای آزادی و عدالتخواهی در کل جامعه خود را نشان داد.
دهم (۱۰) اکتبر، روزجهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام، برای ما فرصت ویژهای است که در سطح جهانی در این روز به خیابان آییم و همزبانِ خشم و نفرتمان را برعلیه اعدام و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی درایران و جهان را، پرچممان سازیم.
منبع :
https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2025/08/19/Zandani_sasi_azad_bayad_Gardad(4)_AmiR.pdf