١٢ فروردین ۵٨ آغاز سقوط و استحاله دیکتاتوری اسلامی
روز ١٢ فروردین ۵٨ که نتایج همه پرسی عوام فریبانه و ضد دموکراتیک نظام جمهوری اسلامی (نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد) اعلام شد, آشکارا آغاز یک دیکتاتوری مذهبی دُگم و انحصارطلب در ایران بود. شوربختانه بسیاری از کسانی که امروز ادعای بصیرت و حکمت دارند, ٤۳ سال پیش در چنین روزی سرمست از آرمان گرایی دینی تولد یک “هیولای” هفت سر را جشن گرفتند و به یکدیگر تبریک گفتند. در صفحه ” همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران” در ویکی پدیا (دانشنامه آزاد) آمده است: ” به گفته مسئول وقت مرکز آمار یعنی (دکتر) حسین لاجوردی، در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، تقلبی «چند میلیونی» صورت گرفتهاست. بنده با ایشان کاملا موافقم زیرا تحت لوای “تقیه” تقلب کردند.
در برخی از مناطق کشور نظیر بلوچستان و یا کردستان مردم به پای صندوق های رای نرفتند. در بعضی از شهرهای بلوچستان از جمله زادگاه نگارنده در چابهار صندوق رای را به آتش کشیدند. اما با تقیه و تقلب در روز ١٢ فروردین ۵٨ اعلام کردند که حدود ٩٨ درصد مردم در همه پرسی شرکت کردند و بیش از ٩٨ درصد نیز به جمهوری اسلامی آری گفتند. البته همه دیکتاتورها از جمله صدام حسین در رفراندوم و همه پرسی ها بیش از ٩٨ درصد رای می آوردند. اما مشکل اساسی همه پرسی روز ١٢ فروردین ۵٨ این است حتی کسانی که اکنون به ظاهر از نظام بریده اند و در لباس مخالف هستند, معتقدند که تقلبی صورت نگرفته بود چون در آن زمان همه مردم مسخ خمینی شده بودند و این یک “بیعت” با “امام” از طرف “امت” بود. مردم در آن همه پرسی هیچ گزینه دیگری نداشتند جز “جمهوری اسلامی” که ما آن را در شعار تظاهرات چابهار “جمهوری مجهول” لقب داده بودیم. زیرا محتوای آن معلوم نبود و همهپرسی قانون اساسی جمهوری مجهول و مجعول در آذرماه ۵٨ برگزار شد. در آن همه پرسی نیز آشکارا تقلب صورت گرفته بود. رژیم اعلام کرد فقط حدود ۷٨ هزار نفر در سراسر کشور به قانون اساسی تبعیض آمیز و ضد دموکراتیک رای منفی دادند.
به گفته پایگاه اطلاع رسانی حوزه, ١٢ فروردین “یوم الله” ای است که در آن روز افسون ساحران جادوگر، و تلاش خناسان وسوسه گر باطل گشت؛ روزی که دوازده شهر شهادت را آذین بستیم، دوازده ستون برافراشتیم، به تعداد دوازده ماه سال، دوازده برجِ فلک، دوازده امام معصوم، دوازده نهر خون . . . روزی که ولی فقیه بر اساس قانون الهی ولایت امر و امامت اُمت را بر عهده می گیرد و مسؤول هدایت آنان می شود.” تو گویی مردم “گله ای” بیش نیستند که به چوپان نیاز دارند. این از همان آغاز نگاه سردمداران مذهبی جمهوری اسلامی به “عوام” یا “امت” بود, که خیلی ها که امروز ادعای خردورزی و ژرف اندیشی دارند با اشتیاق فراوان به آن رای دادند.
تجربه حکومت دزد سالار و رو به زوال و مستبد جمهوری اسلامی که بر پایه زور و زر و تزویر بنا شده است از همان آغاز محکوم به شکست بود. بعد از ٤٣ سال رژیم مطرود و کشور منزوی شده و استقلال خود را از دست داده و نیمه مستعمره روس و چین گشته است. از آزادی فقط آزادی چپاول و غارت و سرکوب مانده است و بس. از جمهور (مردم) در تعیین سرنوشت خویش خبری نیست. جمهور یعنی امت تحت قیومیت ولایت و امامت. از “ملت” خبری نیست. لذا جمهوری اسلامی آئینه تمام نمای شکست آرمانگرایی دینی می باشد. آئینه ای که دیریست شکسته است . اما دریغا بسیاری صدای شکستن آن را از همان آغاز سقوط و استحاله نشنیده بودند,
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
جمعه ١٢ فروردین ١٤٠١