مجموعه مطالب/ ٧ : جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، غزه، فلسطين

نوشته های زير در ادامه درج مطالبی در مورد جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، وضعيت غزه و موضوع فلسطين از نظر خوانندگان می گذرد با اين تاکيد که درج آنها به معنی تائيد اين مطالب نمی باشد

مجموعه مطالب/ ٧ : جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، غزه، فلسطين

  • “نسل کشی” و “پاک سازی قومی” / زینا کواکس – ترجمه حماد شيبانی
  • کودکان فلسطین: «ما زندگی می خواهیم و نه مرگ»! / بهرام رحمانی
  • روزنامه نگاران اسرائیلی باید به احترام خبرنگاران فلسطینی سر خم کنند / اورلی نوی، روزنامه نگار ایرانی- اسرائیلی
  • معیار دوگانه تبعیض و نامردمی از بلوچستان تا فلسطین / عبدالستار دوشوکی

***

زینا کواکس : “نسل کشی” و “پاک سازی قومی”

“نسل کشی” و “پاک سازی قومی”

زینا کواکس / ترجمه : حماد شیبانی

گروهی که از بمباران گریخته اند، الرفح، چهارشنبه 27 دسامبر 2023. ©

فرانچسکا البانی، گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد برای سرزمینهای اشغالی فلسطین، می گوید که وضعیت در غزه “ساعت به ساعت بدتر می شود.” او از اصطلاحات “نسل کشی” و “پاکسازی قومی” برای توصیف اقدامات اسرائیل استفاده می کند.

شمار هولناک کشته شدگان همچنان در حال افزایش است. به گفتۀ وزارت بهداشت فلسطین، از هفتم اکتبر و حملات مرگبار حماس، تاکنون (28 دسامبر)۲۱ هزار و ۱۰ نفر از جمله ۶۳۰۰ زن و ۸۸۰۰ کودک در نوار غزه کشته شده اند. بمباران اسرائیل هر روز صدها نفر را می کشد. پس از آن که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در ۲۵ دسامبر “تشدید جنگ” را اعلام کرد، به ویژه مرکز منطقه محاصره شدۀ غزه، هدف قرار گرفت. مجروحان در وضعیتهای  خطرناک در بیمارستانهای ویران شده در سراشیبی مرگ هستند. به گفتۀ سازمانهای بهداشتی غیردولتی، آنها بدلیل آسیبهای جدی تقریباً شانسی برای زنده ماندن ندارند.

در مصاحبه ای با مدیاپارت، وکیل ایتالیایی “فرانچسکا البانی”، که از سال 2022 گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد برای سرزمینهای فلسطینی اشغال شده است، در توصیف این جنگ، به کرات کلمات توصیف کنندۀ “نسل کشی” و “پاکسازی قومی” را به کار می برد. کلماتی که توسط بسیاری از سازمانهای فلسطینی هم مورد استفاده قرار می گیرد و موضوع بحثهای داغ است، (برخی استدلال می کنند که کلمۀ “نسل کشی” به طور فزاینده ای برای اشاره به آنچه امروز در غزه اتفاق می افتد استفاده می شود. استفاده ای که از نقطه نظر قانونی نامشخص است اما در حال حاضر اثرات سیاسی دارد). به گفتۀ این وکیل، آنچه در غزه اتفاق می افتد را می توان با نسل کشی در رواندا و بوسنی مقایسه کرد. اما مهمتر این که، او از “پاکسازی قومی” هم صحبت می کند.

مدیاپارت: وضعیت امروز غزه را چگونه توصیف می کنید؟

فرانچسکا البانی: وضعیت ساعت به ساعت بدتر می شود. تعداد کشته ها و زخمیها همزمان با ناامیدی مردم در حال افزایش است. اسرائیل در حال انجام کاری بسیار شریرانه است که تا آنجا که من می دانم مشابه آن هرگز در تاریخ اتفاق نیفتاده است. جنگ غزه را می توان با نسل کشی در رواندا و بوسنی مقایسه کرد، با این تفاوت که امروز، در رابطه با غزه، اطلاعات سانسور می شود و جرم نامرئی می ماند. شرارت در این است که اسرائیلی ها به خوبی می دانند که آنچه انجام می دهند جنایتکارانه است و آن را برای امنیت خود لازم جلوه می دهند در حالی که می دانند هیچ ضرورت نظامی توجیه کننده ای  وجود ندارد. آنها از یک جمعیت ناامید و بی دفاع سوء استفاده می کنند.

ـ آیا فکر می کنید اصطلاح نسل کشی مناسب است؟

ـ به نظر من، استفاده از اصطلاح نسل کشی در مادۀ 2 کنوانسیون نسل کشی، در مورد شرایط فعلی غزه کاملاً بجا است. از بین بردن ظرفیت بیمارستانها برای درمان مجروحان و مسدود کردن عرضۀ نیازهای اساسی یک مثال است. علاوه بر بمباران سنگین، فلسطینی ها به دلیل کمبود دارو، کمبود آب و غذا و بیماریهایی که در میان مردم گسترش می یابد، می میرند.

من شخصاً پاکسازی قومی را محکوم می کنم. اسرائیلی ها در مورد مهاجرت داوطلبانه صحبت می کنند، اما چه ارادۀ آزادی در اینجا وجود دارد؟ امروزه تقریبا دو میلیون نفر بی خانمان هستند و اسرائیل مردم را مجبور به نقل مکان می کند. مردم، از جمله کودکان، گرسنگی می کِشند و دسته جمعی شکنجه می شوند. بنابراین خطر نسل کشی، هر روز بیشتر و بیشتر آشکار می شود: این امر زمانی کاملاً روشن می شود که به سخنرانیهای سیاستمداران و سربازان اسرائیلی که خواستار ریشه کن کردن فلسطینی ها از غزه هستند گوش می دهیم. اسرائیلی ها در کشتار و جنون مرگبار خود، تمام معانی شرم را از دست داده اند. آنها طوری در مورد اعمال خود صحبت می کنند که گویی طبیعی است که آرزوی نابودی بخشی از یک ملت را داشته باشند.

ـ آیا می دانید که کلمۀ نسل کشی، با توجه به تداعی که می تواند با “شوا” انجام شود، که منجر به ایجاد دولت اسرائیل شد، برای برخی قابل شنیدن نیست؟

ـ پس از آنهمه رفتار غیرانسانی و تبعیضی که یهودیان در طول تاریخ خود تحمل کرده اند، DNA  آنها ارتباط نزدیکی با آزار و اذیت دارد. بنابراین من شوکی را که آنها در هفتم اکتبر احساس کرده اند درک می کنم، این یک خشونت ویژه علیه آنان بود. من همچنین ترسی را که اسرائیلی ها ممکن است داشته باشند درک می کنم. آنها با احساس خطر بزرگ روبرو هستند. من اغلب از “نوریت پلد الهنان”، آکادمیسین اسرائیلی نقل قول می کنم که می گوید اسرائیلی ها با احساس خطر از وجود فلسطینی ها به عنوان خطری برای موجودیت خودشان تربیت و بزرگ می شوند. حتی در کتابهای درسی این روایتها  نوشته شده و مبنای آموزش کودکان  است. از سوی دیگر، در حالی که اصطلاح نسل کشی اتهام سیاسی است، تعریف قانونی آن فقط به مردم یهود تعلق ندارد. پیش از آنها، آلمانی ها مرتکب نسل کشی علیه مردم “هررو” (Héréros) در نامیبیا شده بودند [بین سالهای 1904 و 1908ـ یادداشت سردبیر]. من درک می کنم که این بحث چقدر ظریف است. و دقیقاً به همین دلیل است که تأکید می کنم  درسی که نسل کشی علیه یهودیان به ما  می دهد آنقدر قدرتمند هست  که بفهمیم ما مسئولیت جمعی داریم، این عمل را در هرجای دیگری هم که اتفاق بیفتد، باید به عنوان جنایت به رسمیت بشناسیم.

هیچکس نباید بالاتر از قانون باشد. جنایات اسرائیل را نمی توان با رنجهای گذشتۀ یهودیان توجیه کرد. تراژدی اروپا در مورد فلسطینی ها معکوس شده است، هفتاد و پنج سال است که ملتی برای جنایاتی که مرتکب نشده است، بهائی سنگین پرداخت می کند.

ـ آیا استفاده از کلمۀ نسل کشی به جامعۀ بین المللی و نهادهای سازمان ملل متحد نیز برای فعال کردن فرایندهای قانونی موجود هشدار می دهد؟

ـ دقیقاً. نسل کشی، بیش از هر جنایت دیگری علیه بشریت، وظیفۀ جلوگیری ایجاد می کند. به ویژه از آنجا که نیازی به اثبات وجود یک نسل کشی مداوم نیست، بلکه حتی اگر فقط خطر نسل کشی وجود دارد. دولتها موظفند به طرق مختلف مداخله کنند. اول باید صادرات سلاح و کمکهای نظامی به اسرائیل متوقف شود. دوم، منشور سازمان ملل اقدامات دیپلماتیک و سیاسی را ارائه می دهد که می تواند منجر به تعلیق روابط دیپلماتیک با شرکای اصلی اسرائیل شود. من به ویژه به اتحادیۀ اروپا، ایالات متحده و کانادا فکر می کنم که با قطع نکردن روابط خود با دولت یهودی، فعالانه از آنچه در سرزمینهای فلسطینی اتفاق می افتد حمایت می کنند.

ـ این کشورهایی که شما اشاره کردید همان کسانی هستند که مخالف تحقیقات دیوان کیفری بین المللی (ICC) در مورد سوءاستفاده های اسرائیل در سرزمین های فلسطینی هم هستند.

ـ کشورهای غربی در دو سطح نفوذ دارند. اول، آنها همیشه با هرگونه اقدام قانونی فلسطینیان و مقاومت مسالمت آمیز آنها مخالفت کرده اند. سازمانهای غیردولتی فلسطینی تلاش کرده اند از کانالهای قانونی مانند دیوان بین المللی دادگستری و دادگاه بین المللی جزایی استفاده کنند. کشورهای غربی همواره به اتکای آرای مختل کننده، با این موضوع مخالفت کرده اند، گویی ملاحظات سیاسی می تواند عدالت جهانی و داوری عادلانه را نابود یا خنثی کند. این امر احساسی بشدت دردناک و بسیار قوی از وجود استانداردهای دوگانه در سطح جهان رسمی در میان فلسطینیان ایجاد کرده است. این نومیدی بسیار خطر ناک است.

نکتۀ دوم این است که این استاندارد دوگانه در استفاده از رویۀ کیفری به آشکارترین شکل دیده می شود. در زمان تحقیقات دادگاه بین المللی جزایی پیرامون جنگ اوکراین، بسیاری از کشورهای غربی از نظر مالی و مادی به عملکرد دادگاه بین المللی جزایی کمک کردند. تحقیقات در سرزمینهای فلسطینی تنها در سال 2021، پنج سال پس از ثبت آن اغاز شد. تنها در سال جاری، پس از وقایع ۷ اکتبر، دادستان دادگاه بین المللی جزایی از الرفح و اسرائیل درخواست دیدار فوری کرد.

ـ سالهاست که ما شواهدی از جنایات جنگی، به ویژه در کرانۀ باختری داریم: اسناد مربوط به این شکایت فراوان است و مستقیماً از سوی دولت اسرائیل می آید. پس برای صدور حکم اجرائی منتظر چه هستیم؟

ـ بدیهی است که من می دانم که فشار سیاسی بر دادگاه بین المللی جزایی، به ویژه از سوی ایالات متحده وجود دارد. من تهدیدات ایالات متحده علیه دادستان کل سابق، “فاتو بنسودا”، قبل از اینکه تحقیقات در مورد جنایات ادعایی سربازان آمریکایی در افغانستان را آغاز کند، نیز دقیقاً به یاد می آورم.

ـ در حال حاضر، شورای امنیت سازمان ملل متحد عمدتاً به دلیل هیمنۀ آمریکا، قادر به دستیابی به توافق برای آتش بس پایدار در غزه نیست. آیا این بدان معنی است که سیستم سازمان ملل فلج شده است؟

ـ سوال کاملا بجائی است که فایدۀ این شورای امنیت چیست و به چه درد می خورد اگر تنها در جهت منافع دوستان ایالات متحده عمل کند. من جوابی ندارم. من می خواهم امروز یک اقدام شجاعانه در جهت دیگر ببینم، اما پیش بینی آن دشوار است. در عین حال، جامعۀ اسرائیل درک نمی کند که چرا فقط ایالات متحده مخالف آتش بس است. به غیر از روزنامۀ هاارتص و وب سایت +972[که ما بارها از مقالاتشان به فارسی ترجمه کرده ایم]، هیچ رسانۀ اسرائیلی از آنچه واقعاً در غزه اتفاق می افتد گزارش نمی دهد.

ـ اسرائیل همواره اجازه داشته است که خودسرانه عمل کند و از تعهدات سازمان ملل متحد با معافیت کامل نجات یابد یعنی فرار کند. 75 سال پیش، سازمان ملل متحد دولت اسرائیل را با رأی مجلس خود ایجاد کرد. امروز اسرائیل “انتونیو گوترش”، دبیرکل سازمان ملل را به یهودستیزی متهم می کند و از پیروی از درخواستهای او امتناع می کند. چگونه می توانیم روابط بین سازمان ملل متحد و دولت امروز اسرائیل را توصیف کنیم؟

ـ رابطۀ آنها پر تنش است. اسرائیل همواره خود را مجاز دانسته است که خودسری کند و از تعهدات سازمان ملل متحد با معافیت کامل برخوردار شده است. پیشینیان من، گزارشگران سازمان ملل برای سرزمینهای فلسطینی، “مایکل لنک” و “ریچارد فالک”، مانند من، دریافت کنندگان شانتاژ، توهین و سرزنش  بوده اند. اعضای کمیسیون تحقیق در مورد اسرائیل و فلسطین نیز مورد شانتاژ و بدرفتاری قرار گرفته اند. همۀ اینها تحمل شد. و نتیجۀ این سیاست اکنون منجر به پرخاشگری اسرائیل نسبت به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد هم شده است. ما هیچ محدودیتی در برابر رفتار این کشور قرار ندادیم و او مدام  بیش از حد در تجاوز به قوانین پیش رفت. نیاز فوری برای پایان دادن به این معافیت زورمدارانه از مجازات، قبل از اینکه کشورهای دیگر از این مثال پیروی کنند، وجود دارد.

ـ در مورد حل و فصل جنگ، چه نتیجه ای می توان تصور کرد؟ آیا غزه همچنان وجود خواهد داشت؟ اگر چنین است، چه کسی آن را اداره خواهد کرد؟

ـ تنها راه پایدار برای خروج از این چرخۀ جنون، داشتن یک برنامۀ بلند مدت است که اجازۀ برقراری مجدد حاکمیت قانون و قوانین بین المللی را می دهد. حکومت نظامی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین، که منجر به سرکوب دائمی مردم این کشور می شود، دیگر نمی تواند ادامه یابد. اشغال نظامی باید پایان یابد و لازم است ارزیابی شود که آیا شهرک نشینان در کرانۀ باختری باید آن را ترک کنند یا خیر.

ـ اقدامات وحشیانۀ اسرائیل صحنه را برای رادیکالیزه شدن فلسطینی ها در جامعه ای که قبلا به شدت سکولار بود، آماده می کند.

ـ اول و مهمتر از همه، آتش بس باید اعلام شود و ومأموران صلح و حفاظت از آتش بس سازمان ملل متحد باید در سرزمینهای فلسطینی مستقر شوند، که همچنین اجازۀ غیرنظامی کردن قلمرو و ورود کمکهای بشردوستانۀ لازم را بدهند. در سالهای بعد، بدیهی است که انتخابات باید برگزار شود تا مشخص شود چه کسی سرزمینهای فلسطینی را اداره خواهد کرد. متأسفانه امروز جلوگیری از رأی دادن به حماس بسیار دشوارتر خواهد بود.

علاوه بر این، اگر هدف عملیات نظامی اسرائیل مبارزه با “رادیکالیزم” حماس باشد، نتیجۀ عکس می دهد. اقدامات وحشیانۀ اسرائیل صحنه را برای رادیکالیزه شدن جامعه ای که قبلا به شدت سکولار بود، آماده می کند. اجازه دهید به شما یادآوری کنم که حماس قبل از دهۀ ۱۹۸۰ وجود نداشت، این محصولی اشغال و سرکوب است.

مدیا پارت ـ 28دسامبر 2023

***

بهرام رحمانی : کودکان فلسطین: «ما زندگی می خواهیم و نه مرگ»!

کودکان فلسطین: «ما زندگی می خواهیم و نه مرگ»!

بهرام رحمانی

نسخه‌ی کامل پی‌دی‌اف

***

اورلی نوی : روزنامه نگاران اسرائیلی باید به احترام خبرنگاران فلسطینی سر خم کنند

روزنامه نگاران اسرائیلی باید به احترام خبرنگاران فلسطینی سر خم کنند

اورلی نوی، روزنامه نگار ایرانی- اسرائیلی / ترجمه : حماد شیبانی

در حالی که روزنامه نگاران در اسرائیل، پیامهائی را نقل می کنند که از استودیوهای دولتی و یا از داخل تانکهای ارتش صادر شده است، روزنامه نگاران فلسطینی در غزه زندگی خود را به خطر می اندازند تا آنچه را که روی زمین و در میدان اتفاق می افتد گزارش کنند. دهها تن از آنان کشته شده اند و یا، حتی، به قتل رسیده اند. آیا اینها و آنها حرفۀ یکسانی دارند؟

جمعه گذشته، سازمان گزارشگران بدون مرز از دادگاه جنایی بین المللی در لاهه خواست تا در مورد قتل هفت زن روزنامه نگار فلسطینی، در نوار غزه، بین 22 اکتبر و 15 دسامبر تحقیق کند. به گفتۀ این سازمان، گواهی های جمع آوری شده این این ظن را تقویت می کند که کشته شدن این هفت زن “تصادف حاشیه ای” نبوده ، بلکه آنها به بخاطر حرفۀ روزنامه نگاری خود هدف قرار گرفته اند، اقدامی که ظاهراً جنایت جنگی محسوب می شود. این دومین درخواست سازمان یادشده،، از زمان آغاز جنگ در مورد این مسئله است. ۳۱ اکتبر نیز، این سازمان درخواست مشابهی را در مورد شرایط مربوط به قتل هفت روزنامه نگار دیگر به دادگاه بین المللی جزایی در لاهه ارسال کرده است.

دانستن تعداد دقیق روزنامه نگارانی که تاکنون در غزه کشته شده اند دشوار است. گزارشگران بدون مرز به کشته شدن ۶۶ روزنامه نگار اشاره می کند (تا روز شنبه 15 دسامبر)، کمیتۀ حمایت از روزنامه نگاران (CPJ) از ۸۸ روزنامه نگار  کشته شده سخن می گوید.

در حالی که کانال تلگرام “غزه الان” دیروز فهرستی از ۱۰۱ روزنامه نگار فلسطینی را منتشر کرد که ادعا می کند تاکنون در غزه کشته شده اند.

در هر صورت، هیچ شکی وجود ندارد که روزنامه نگاران فلسطینی که هنوز از داخل نوارغزه گزارش می دهند، این کار را تحت شرایطی غیرممکن و با قرار داشتن در معرض خطر فوری و ملموس برای زندگی خود انجام می دهند. به گفتۀ کمیتۀ حمایت از روزنامه نگاران، در ده هفتۀ اول جنگ، تعداد روزنامه نگاران کشته شده در غزه بیش از هر کشوری در یک سال گذشته بوده است.

از آغاز جنگ، ما صداها و گزارشهای آنها را در اینجا منتشر کرده ایم. در میان آنها خانم “ابتسام مهدی”، که در مورد وضعیت فاجعه بار سیستم بهداشتی در نوار محتضر غزه می نوشت؛ “راویدا کمال عمار”، که در مورد وضعیت دشوار کارگران و کادر امداد و نجات گزارش می داد، یعنی کسانی که باید با دست خالی و همراه مردم عادی آوارها را جابجا  کنند تا زخمیها را نجات دهند. “محمود مشتاهه” در مورد تلاش و مبارزۀ روزانه برای زنده ماندن ساکنان، از جمله خود و خانواده اش، می نوشت.

با توجه به محدودیتهای شدیدی که اسرائیل برای ورود روزنامه نگاران خارجی به غزه اعمال می کند، تا جایی که انجمن خبرنگاران خارجی در اورشلیم مجبور شد از دیوان عالی دادگستری درخواست کند تا به دولت دستور دهد برای رسانه های بین المللی بیشتری اجازۀ ورود به غزه را صادر کند.

 روزنامه نگاران فلسطینی نگاهی منحصر به فرد به حوادث آخرالزمانی که در آنجا اتفاق می افتد، ارائه می دهند، نه از طریق قرائت  اعلامیه های سخنگوی ارتش اسرائیل و یا به عنوان مهمانان افتخاری ارتش در غزه.

عزاداران در بیمارستانی در دیرالبلح در اطراف اجساد همسر و پسر “وائل دحدوح”، روزنامه نگار غزه ای که در حملۀ نظامی اسرائیل کشته شدند، 26 اکتبر 2023 (عکس: محمد زئون)

به نظر می رسد اسرائیل چندان از این حکم راضی نیست. “انس الشریف”، خبرنگار الجزیره، می گوید خود او چندین تماس تهدید آمیز از مقامات نظامی دریافت کرد که عملاً به او دستور می دادند کار خود را بعنوان خبرنگار متوقف کند و منطقۀ تحت پوشش خبریش را ترک کند. چند روز بعد خانۀ او هم بمباران شد و پدر ۹۰ ساله اش کشته شد.

او تنها نیست: درخواست گزارشگران بدون مرز به دادگاه بین المللی جزایی در لاهه بر اساس گواهیهای زیادی از روزنامه نگارانی تنظیم شده است که خانه هایشان پس از تهدید و تماسهای ارتش بمباران شده است.

چه روزنامه نگارانی برای رفتن به غزه و تهیۀ گزارش از آنجا دعوت می شوند و با میل و رغبت هم این دعوت را اجابت می کنند؟!  جواب روشن است . فقط آن دسته از روزنامه نگاران اسرائیلی که ارتش آنها را انتخاب می کند. از این گذشته، از آغاز جنگ تاکنون، رسانه های اسرائیلی تا حد زیادی تمام اخلاق حرفه ای را کنار گذاشته و با اکثریت قاطعی بسیج شده اند تا پیامهای ارتش و ادعاهای سخنگویان آنرا  را تکرار کنند. چرا آنها نباید این کار را از درون استودیوها انجام دهند و از فعالیتهای نظامی ارتش با افزودن دکور ویران شدۀ غزه بعنوان عواقب این مبارزات لذت نبرند؟ و مثل  “یینون ماگال“، کارگزار کانال ۱۴، از ویرانه ای  که در وسط آن لم داده است خوشحال نشود و مستقیماً گزارش نکند که : دیگر “غزه ای وجود ندارد!”

یینون ماگال، که شک وجود دارد که آیا او شایستۀ عنوان روزنامه نگار باشد، تنها نیست. به عنوان یک قاعده، روزنامه نگاران اسرائیلی تحت پوشش ارتش و با تانک به غزه برده می شوند تا به روایت جاری در اطلاعیه های ارتش طعم ظاهراً حرفه ای بدهند و آن را به احوالپرسی از سربازان برای مردم  تعبیر کنند. اکثر گزارشات آنها مانند یک نسخۀ تصویری از “صدای امی”، رایو صدای ارتش، است که می پرسد: “چند وقت است که خانواده را ندیده اید؟ چی دوست دارید انجام بدهید ؟ بیشتر از همه دلتان برای چی تنگ شده؟ دوست دارید چه پیامی را به مردمی که شما را در خانه می بینند منتقل کنید؟”…..

پس از ورود به غزه،  “نیر داوری” که افتخار بزرگ حرفه ایش تکرار اظهارات سخنگوی ارتش اسرائیل، بدون جا انداختن حتی یک کلمه از  یادداشتی است که  در دست دارد، تحت پوشش یک گزارش مطبوعاتی است. او خیلی ساده به صیغه جمع، خود و سربازان را وابسته به یک موجودیت و نهاد یگانه و متحد معرفی  می کند.

آنها، روزنامه نگاران اسرائیلی که وارد غزه می شوند، هنگامی هم که مشغول نوازش و دلبری از سربازان نیستند، بر ستایش ارتش و دستاوردهای آن تمرکز می کنند: حالا اجازه دارید تونلهایی را ببینید که سربازان کشف کرده اند چقدر گسترده هستند! و لپ تاپ های توقیف شده در بیمارستان شفا هم بدون شک ادعاهای ارتش در مورد وجود مقر حماس در آنجا را تایید می کند. این ارتش شجاع، عاقل و قهرمان مردم اسرائیل را از دیدن و شنیدن در باره دو میلیون غیرنظامی گرسنه، تشنه، بیمار، خانه ویران و آواره  اما مستحکم درغزه محروم میکند .

آنچه این خبرنگاران “شجاع” ما در این زمینه کم می آورند توسط همکارانشان در استودیو تکمیل می شود. به ندرت، اگر غیرممکن نباشد، می توان یک بخش خبری در کانالهای جریان اصلی بدون شنیدن حداقل یک سخنران مهمان مشاهده کرد که به صراحت خواستار شناحتن جنایات جنگی یا نسل کشی علیه مردم غزه نباشد.

“الیاهو یوسیان” (معرف حضور بینندگان بی بی سی و انترناسیونال است)، که باید مدتها پیش به دلیل فراخوانهای نفرت انگیزش برای جنایت علیه بشریت از صفحۀ نمایش ناپدید می شد، تنها نیست.  امروزه حتی حضور “زوی یهزکلی“، که خواستار کشتار جمعی بی رویه در غزه است، دیگر چندان غیرمعمول نیست. این دو ممکن است صریح تر از همگنان خود باشند، اما اساساً با انها فرقی ندارند. همه مدعیند که “رسانه های مردمی پشت ارتش خلق” هستند و لزومی ندارد که با ما دربارۀ نقش روزنامه نگاری و اخلاق حرفه ای صحبت کنید.

اما حقیقت این است که در وجدان ما چیزی دیگر می جوشد و آن این است که باید در مورد نقش رسانه ها در یک جامعۀ دموکراتیک به طور کلی و در زمان جنگ به طور خاص صحبت کنیم. واقعیت این است که از آغاز جنگ، رسانه ها بدون قید و شرط و بی هیچ سوالی، دربارۀ اهداف مبهم و متناقض ارتش، یعنی نابودی حماس و بازگرداندن گروگانها، حرف می زنند، در حالی که نه تنها زندگی بسیاری از ربوده شدگان بلکه جان هزاران کودک فلسطینی و دیگر مردم بیگناه در نوار غزه را نیز عملاً مورد بی توجهی قرار داده اند، گروگانهائی که ممکن است بعضی شان دیگر زنده نباشند.

شاید بدون خودسانسوری که رسانه های اسرائیلی در دو ماه و نیم گذشته به کار گرفته اند، مردم می توانستند بجای این که فقط احمقانه شعار توخالی “ما با هم برنده خواهیم شد” را تکرار کنند، نگاه روشنتری در مورد این جنگ خونین داشته باشند. در این صورت شاید تظاهرات برای بازگرداندن ربوده شدگان و پایان دادن به جنگ، به دروغ، به عنوان تظاهرات علیه سربازان ارتش اسرائیل، تلقی نمی شد، بلکه به عنوان تظاهراتی که به دنبال نجات جان سربازان هم هستند نیز تلقی می شد. بله، سربازانی که رسانه ها نسبت به آنها تعظیم می کنند، اما مرگشان هر روز بر روی صحنۀ این جنگ و عملیات انتقام جویانه به عنوان سرنوشتی غم انگیز و اجتناب ناپذیر قابل مشاهده است.

آن گروه از روزنامه نگاران اسرائیلی که آتش جنگ را از استودیوهای مجهز یا درسایۀ تانکهای زرهی در قلب نوار غزه خوراک می دهند، باید از شرم  در برابر همکاران فلسطینی خود، که هنوز اصرار دارند از دهانۀ جهنم گزارش بدهند، و به یاد کسانی که با جان خود هزینۀ آن را پرداختند، سر فرود بیاورند. اگر آنها صداقت حرفه ای داشتند، باید اولین کسانی می بودند که علیه این کشتار جمعی همکارانشان قیام می کردند. مشکل، البته، این است که آنها با این اخلاق حرفه ای  بشدت بیگانه اند. سخن پراکنان نظامی حاضر در استودیوها همه شایستۀ هر عنوانی هستند اما نه خبرنگار.

***

عبدالستار دوشوکی : معیار دوگانه تبعیض و نامردمی از بلوچستان تا فلسطین

عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

معیار دوگانه تبعیض و نامردمی از بلوچستان تا فلسطین

مقدمه تاریخی

معضل و مشکل مسئله ایالت بلوچستان در پاکستان و فلسطین را می توان بعبارتی هم سن و سال دانست. یعنی بیش از ۷۵ سال. بر اساس رای اکثریت دو سوم مجمع عمومی سازمان ملل دو کشور فلسطین و اسرائیل می بایست در سال ١٩٤٨ میلادی تشکیل می شدند. شوربختانه اعراب و فلسطینی ها از جمله مسلمانان و کشور تازه تاسیس پاکستان بعنوان کاسه داغتر از آش به همراه دشمن خونی خود هندوستان قطعنامه سازمان ملل برای تشکیل دو کشور مستقل را محکوم نموده و آن را قاطعانه رد کردند. یهودی ها رای سازمان ملل را پذیرفتند و در ماه می سال ١٩٤٨ میلادی تشکیل کشور خود را بر اساس قطعنامه ١٨١ سازمان ملل اعلام کردند. اعراب بجای پذیرش قطعنامه سازمان ملل و ایجاد کشور فلسطین؛ در یک قمار تاریخی خطرناک به همراه ارتش های دول عرب به کشور جدید التاسیس اسرائیل حمله کردند تا آن را نابود کنند؛ و این آغاز “نکبتی” بود که با دست خود رقم زدند و تا به امروز ادامه دارد. اما در سال ١٩٤٨ میلادی اتفاق دیگری که از چشم جهانیان پنهان ماند رخ داد و آن اشغال “بلوچستان ء جدا شده از هندوستان بعد از پایان استعمار بریتانیا بر شبه قاره هند بود. ارتش پاکستان که از نظر تعداد با نیروهای مسلح حکومت کلات بلوچستان قابل مقایسه نبود, به بلوچستان حمله کرد و آن را به انضمام خاک خود درآورد ـ و این آغاز نکبتی دیگر بود که تا به امروز ادامه دارد, زیرا پاکستان با بلوچها در ایالت بلوچستان پاکستان بسیار بدتر از آن کرده است که اسرائیل با فلسطین. اگرچه در سال ١٩٤٨ میلادی فلسطینی ها این گزینه و انتخاب را داشتند, اما بلوچها هیچ گزینه و انتخابی نداشتند الا تسلیم و سکوت بقیه دنیا و از جمله رسانه ها.

شرایط امروز

امروز جمعه مولانا عبدالحمید در نماز جمعه زاهدان از مسئولین پاکستان درخواست کرد تا بجای سرکوب بلوچها در پاکستان با معترضین بلوچ گفتگو کنند. زیرا دیروز (پنجشنبه) هزاران بلوچ در طی سی روز گذشته در یک راهپیمایی طولانی قریب به دو هزار کیلومتر از جنوب غرب ایالت بلوچستان تا پایتخت پاکستان (اسلام آباد) در یک حرکت اعتراضی یک ماهه به اسلام آباد رسیدند و بسیاری از آنها از جمله رهبر اعتراضات که یک زن بلوچ بنام دکتر مهرنگ بلوچ است مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و دستگیر شدند. نکته مهم حضور و رهبری پررنگ زنان بلوچ در این راهپیمایی طولانی بود. زنانی که همسران, فرزندان و پدران آنها توسط ارتش بی رحم و سرکوبگر پاکستان و سازمان مخوف امنیتی آن (آی اِس آی) قربانیان “ناپدیدشدگان قهری” هستند. حکومت های پاکستان و جمهوری اسلامی ایران مردم را به تظاهرات برای حمایت از حماس و فلسطین دعوت می کنند, در حالی که خودشان مردم بلوچ را قتل عام و سرکوب می کنند.

معیار دوگانه

فلسطینی ها دو انتفاضة کرده اند. اما بلوچها در پاکستان در طی ۷۵ سال گذشته حداقل شش انتفاضة کرده اند که دهها هزار نفر قربانی بلوچ گرفته است و دنیا و رسانه ها و بخصوص جهان اسلام در مقابل آن همواره سکوت کرده اند. همانگونه که در قبال کشتار نیم میلیون مسلمان سوریه ای از جمله دهها هزار طفل و کودک توسط بشار اسد و جمهوری اسلامی و روسیه و حزب الله سکوت کردند و حس انسانیت و یا دینی آنها جریحه دار نشد. همانگونه که در مقابل سرکوب و کشتار میلیونها مسلمان اویغور چینی توسط چین و یا مسلمان چچنی توسط پوتین و یا نسل‌کشی مسلمانان روهینگیا در میانمار (برمه) سکوت کرده اند. همانگونه که در مقابل کشتار و اعدام دهها هزار ایرانی توسط جمهوری اسلامی در طی ٤۵ سال گذشته نه تنها سکوت را اختیار کرده اند بلکه با رژیم جنایتکار همراه بوده اند.

کلام آخر

این برخورد یک بام و دو هوا و معیار دوگانه تبعیض و نامردمی توسط برخی از جهانیان و رسانه ها و بخصوص حکومت های مسلمان که تقریبا همگی آنها مستبد و دیکتاتوری هستند, در برابر رنج و مصیبت دیگر مسلمانان در کشورهای استبدادی مثل پاکستان, چین, سوریه, روسیه و میانمار (برمه) مشمئز کننده است و اعتراض صوری و اشک تمساح آنها برای مردم فلسطین را بی اعتبار می سازد. نمونه کوچک اما زشت و ناخوشی آور این معیارهای دوگانه, سخنرانی پر از اشک و سوز و آه یک خانم ایرانی مسلمان (فرزند مدیر مسئول یک روزنامه شناخته شده ایرانی ـ ظاهرا مخالف رژیم) در گردهمایی لندن بود که برای کودکان فلسطینی گریه کرد و حتی از حزب کارگر بریتانیا استعفا داد. اما همین خانم در مقابل سرکوب و کشتار توسط رژیم و به خصوص کشتار دهشتناک کودکان در جنبش زن زندگی آزادی سکوت اختیار کرد و دریغ از یک قطره اشک و یا یک جمله اعتراض علیه کشتار کودکان ایران. و اینگونه است دنیای دورو و دغل این آدم های سالوس و جانماز آبکش با پرنسیب ها و اخلاق گزینشی.

جمعه ١ دی ١٤٠٢