نام و ياد جانباختگان فدائی در جنبش مقاومت خلق کُرد زنده می ماند
چهارم شهريور ماه امسال، چهل سال از جانباختن يکی از کادرهای جنبش فدائی در کُردستان، رفيق انور اعظمی در سال ١٣٦١ می گذرد. او چند روز قبل از آن طی يک درگيری حماسی با پاسداران جهل و سياهی از ناحيه سر زخمی شده بود.
رفيق انور اعظمی در سال ١٣٣٦ در سقز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائی و متوسطه را در آنجا گذراند. پايان تحصيلات متوسطه او با شروع حرکات اعتراضی که به قيام بهمن ٥٧ منجر شد، همزمان بود. وی از همان آغاز تظاهرات ضد استبدادی يکی از سازماندهندگان و فعالانی بود که نقش زيادی در بسيج مردم و به ويژه جوانان شهر و استمرار اعتراضات ايفا می نمود.
رفيق انور که در شمار افرادی با مطالعه و آگاه از نظر سياسی بود از قدرت نطق و ترويج و تبليغ فوق العاده ای برخوردار بود. قدرت پيوند و رابطه گيری او با توده های زحمتکش به قدری بود که نيروهای مرتجع، تخريب و تضعيف جنبش روبه رشد اعتراضی را از راه حمله و تعرض به او دنبال می کردند.
پس از پيروزی انقلاب ٥٧، به سازمان چريکهای فدائی خلق ايران پيوست و با تسلط و آگاهی و اعتقادی که به حقوق زحمتکشان داشت، توانست به عنوان يکی از فعالان برجسته در عرصه سازماندهی زحمتکشان و کارگران شناخته شود. نقش وی در ايجاد کانون کارگران بيکار سقز و تلاشهای ارزنده او در سازماندهی و يافتن امکانات متفاوت برای اشتغال آنها، از طرف همه طيفهای سياسی فعال در سطح شهر، به رسميت شناخته شده بود.
همراه با رفقای دفتر سازمان چريکهای فدائی خلق ايران در شهر سقز، در تشکيل شوراها در شهر و روستا و همچنين بسيج مردمی برای مقابله با تهاجم وحشيانه رژيم به کُردستان بعد از فرمان “جهاد خمينی” در ٢٨ مرداد ماه ١٣٥٨، صميمانه و با انرژی و اعتقاد فراوان فعاليت می نمود.
پس از انشعاب ١٣٥٩ رفیق انور مانند غالب رفقای سقز خود، به فعاليت در صفوف اقليت ادامه داد. انشعاب در سازمان چریکهای فدائی خلق ايران و مواضع بخش اکثریت آن، علاوه بر تبعاتی که به بار آورد می رفت تا اعتبار جنبش فدائی و همه تلاش و فداکاری تمامی سازمان واحد از طرق گوناگون در پشتیبانی از جنبش مقاومت خلق کُرد را خدشه دار نموده و بدینگونه آن رابطه و پیوند سراسری لازم میان جنبشهای گوناگون را تضعیف سازد.
مجموعهٔ فداکاری و کوشش و از خودگذشتگی رفیق انور و همه رفقا وهمرزمان وی، علیرغم مشکلات و کمبودهای فراوان، ادامه مشارکت فعال همراه با تاثیر گذاری معین در جنبش مقاومت در کُردستان را ميسر ساخت. گرچه متاسفانه تحولات بعدی در اين بخش از جنبش فدائی مانع استمرار مشارکت و حضور مستقیم و بایسته آن در جنبش در کُردستان شد اما نمی توان اراده و تلاش رفقائی چون انور برای دخالت هر چه بيشتر در سرنوشت جنبشی که درگير آن بودند را فراموش نمود.
بسيارند رفقای جانباخته فدائی در کُردستان که چه در لباس پيشمرگ و چه در زندانها و اسارت، و يا به اشکال ديگر، با تقديم جانهای شيفته خود، نام و یادشان را در تاريخ جنبش ملی – دموکراتيک در کُردستان به ثبت رسانده اند.
به يقين ياران و رهروان آنها با همان قاطعيت و ايستادگی همراه اين جنبش بوده و خواهند بود.
يکی از برادران رفيق انور مدتی پيش مطلبی را در باره زنده ياد انور تهيه کرده بود که منتشر شد. اين مطلب با اندک تغييری در نگارش در مقايسه با متن اوليه، برای انتشار در اختيار ما قرار گرفته است.
متن کامل نوشته يکی از برادران رفيق انور اعظمی :
یاد انقلابی شهید انور اعظمی گرامی باد !
در جامعە پدرسالار-فئودال عشیرتی ایران، اندیشمندان راە دمکراسی وعدالت اجتماعی، با گذشتن از تنها سرمایەزندگیشان کەجانشان بود نزدیک بە ١٠٠ سال است با سیستم سرمایداری وابستە در شرایط دیکتاتوری مطلق حاکم شا وشیخ دست بەگریبان اند، اینان از جان خود در راە مبارزە باستم وبیداد مایە گذاشتند، بدون هیچ چشمداشتی بەتبلیغ وترویج سوسیالیسم وعدالت اجتماعی دست زدند واین کاروان هزاران جان شیفتە را قربانی گرفت.
برادر من انور یکی از اعضای این خانوادە است .فضای دیکتاتوری حاکم ،مانعی جدی وسرسخت در مقابل روشنگری وروشنفکران در ایران بودە وهست، اما این مبارزە عليرغم افت وخیزها علیە بیداد وسیستم ستمگر ادامە داشتەاست و یک دم از پا نایستادەاست.
کودتاهای پی در پی هم علیە مشروطيت هم علیە جبنش ملی، سرکوب قیامهای خراسان و جنبشهای ملی کردستان وآذربایجان بدلیل دخالتهای امپریالیستها روحیە ای از شکست را بر انقلابیون، مسلط کردە بود .دهە ٤٠ و٥٠ باشروع جنبش ٤٦ -٤٧-٤٨ در کردستان وتاسیس سازمانهای فدائیان ومجاهیدین فصل نوینی آغاز میشود کە ،عليرغم پراکنداگی نیروهای انقلابی (نقطە ضعفی کە اکنون نیز دیدە میشود) دیکتاتوری حاکم را باچالشی جدی روبرو میکند.انور در جنین شرایطی دوران نوجوانیش را آغاز میکند. انور متولد سال ١٣٣٦ شمسی، در یک خانودە متوسط شهری در شهرستان سقز بدنیا میاید .پدر آموزگار مدارس ابتدایی ومادر خانه دار .کودکی را در محیطی سادە وآرام بسر میبرد. وارد دبیرستان میشود با آثار صمد بهرنگی آشنایی پید ا میکند وبشدت علاقمند خواندن کتابهای علی اشرف درویشیان ومنصور یاقوتی وبعدها آثار نویسندگان روس چون گورکی میشود .او خود نیز بەنوشتن داستانهای کوتاە دست میزند کە متاسفانە دزدان حاکم همەدست نوشته ها را بغارت بردند. در سال ٥٤ و ٥٥ جو انقلابی در میان جوانان حاکم بود ،انور همراە تعدای دیگر از دوستانش روانه کار در کوروەپزخانەها شدند. هدف آن جوانان آگاهی دادن بەکارگران کورەپزخانەها بود.
دراواخر سالهای ٥٥ و ٥٦ جنبش ضد رژیم از دانشگاەها بە خیابان وکارخانە نقل مکان پیدا کرد. هر جا جنبشی علیەرژیم بود انور همانجا حاضر بود. در ٢٩ بهمن ١٣٥٦ در جریان حملە بەکلانتری روبروی ترمینال در باغ گلستان انور از ناحیە شکم زخمی شدە وتوسط ساواک بەبیمارستان منتقل شدە ودر قرنطینە تحت بازجویی قرار میگیرد. انور آنزمان تنها ٢٠ سال سن داشت. با هوش و زکاوتی کە داشت در جریان بازجویی گفتە بود کە من عازم سقز بودم و بلیط اتوبوس را نیز پیشاپیش تهیەکردەبود، او انکار کردەبود کەدر حملە بە مقر پلیس دست داشتەاست. با این وجود ممنوع الملاقات بود. خانوادە ما بەهر دری زدند ماموران امنیتی تبریز گفتند خبری از وی ندارند .وی درمیان کشتەشدگان نبود پس دستگیر شدەاست چون برای دیدار من بەمرند آمدە بود (من کارمند بهداری بودم ) همان روز بدون اینکە مرا در جریان قصد خود بگذارد گفت کە میرود. من بە خانودە گفتم من مطمئنم انور دستگیر شدەاست. زندەیاد محمد مرتضایی مدیر دفتر دادگستری تبریز بود. ایشان خود انسان فرهیختە و در ضمن فامیل ما بود. خانوادە ما دست به دامن ایشان شدند. در این میان اواخر اسفند ماە است و رژیم با چالشهایی جدی روبروشدە است. دادگستری تبریز مسئولیت دستگیر شدگان را بعهدە گرفت واز طريق مرحوم محمد مرتضایی ما دریافتیم انور در قرنطینە است وزندە است. خوشبختانە معالجە شد و فروردین ١٣٥٧ بەخانە باز گشت و مصمم تر از همیشە علیە رژیم بەفعالیت پرداخت.کسانی کە در شهر سقز کتابهای برگ سفید را بیاد دارند حتما بیاد میاورند کە انور اعظمی یکی از آن افرادی بود کە این کتابها را ارائە میکرد. در همە اعتراضات علیە رژیم در صف نخست قرار داشت. برای کارگران شهرداری ودخانیات ونانواییها سخنرانی میکرد و آنها را راهنمایی می کرد کەچگونە از حق خود دفاع کنند. در جریان انقلاب بهمن انور مدتی باسازمان جوانان حزب دمکرات کردستان ایران همکاری کرد ولی خیلی زود از آن سازمان دلسرد شد وگفت جای من آنجا نیست. سپس باجمعیت زحتمکشان همکاری کرد ولی دیری نپایید که معلوم شد از جمعیت نیز رضایت چندانی نداشت.
نهایتا دراواخر سال ١٣٥٨ بەسازمان چريکهای فدائی خلق ایران پیویست .در جریان انشعاب سازمان در خرداد ماە ٥٩،انور بە شاخە اقلیت پیویست وبە مبارزە مسلحانە علیە رژیم در کردستان همراە ان سازمان ادامەداد .
در فاصلە خرداد ٥٩ تا زمان شهادت (شهريور ٦١) در چندین عملیات نظامی علیە سرکوبگران رژیم شرکت داشت. در بیشتر موراد فرماندهی سیاسی ونظامی باوی بودەست وهموارە عملیات با پیروزی پیشمرگان بر تجاوزگران همراە بودەاست. در شهريور ماە ١٣٦١ رژیم از زمین وهوا در جادە سقز – بوکان با نیروهای پيشمرگ فدائی بە سرپرستی انور در گیر میشود .در این درگیری رژیم ناکام می ماند تعدای از پاسداران بە اسارت پیشمرگان در می آیند. هلکوپترهای های رژیم باپرتاب خمپارە مانع پیشروی پیشمرگان میشوند ودراین میان انور از ناحیە سر باتراشەی راکت پرتابی از هلکوپتر زخمی میشود. متاسفانە او به اين زخم اهمیت نمیدهد و اسرا را با چند پیشمرگ بە مقر سازمان در روستای “قروچە” هدایت می کند، در حالیکە، نباید حرکت می کرد.
شاهد عینی کەدر بیمارستان کومهلە در آن ناحیە کار میکرد، می گوید : دم غروب بود، دربان بەمن گفت یک پیشمرگ سقزی شما را میخواهد، رفتم دیدم انور روی سنگ جلو بیمارستان صحرایی چمباتمە زدە، مثل همیشە بذلە گو وخوشرو واز هر دری سخن گفت جز از زخمی شدنش. ناگهان من متوجە شدم از بناگوشش کە کلاە مَرَز (مەرەز پشم بزیست بەهمین نام کە برای بافتن کلاە و جوراب از آن استفادە میشود) آنرا پوشاندە بود خون جاری شد. نگو این همە مدت خون جاری بودە کلاە آنرا نگهداشتەبود. ما بلافاصلە بە دکتر بیمارستان صحرایی مراجعە کردە واورا با اصرار بستری کردیم. دکتر توضیح داد امیدوارم خونریزی بداخل سرایت نکردە باشد.
متاسفانە انور پس از چند ساعت نتوانست دیگر حرفی بزند وبەکُما رفت .دکتر ناامیدانە با وسایل بسیار ابتدایی وی را عمل کرد ولی نتوانست جان وی را نجات دهد.
این انقلابی برجستە در میان اندوە دوستان، رفقا و فامیل خود در گورستان “قروچە” بە خاک سپردە شد.
یادش گرامی باد.
تارنمای سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران ضمن گراميداشت خاطره و ياد عزيز همه پيشمرگان جانباخته جنبش مقاومت خلق کُرد و خاصه پيشمرگ فدائی رفيق انور اعظمی در چهلمين سالروز جانباختن وی، با بستگان و همه ياران رفيق انور اظهار همدردی نموده و اعلام می کند که سعی می کند در مناسبتهای مختلف به درج مطالب بيشتری در رابطه با اين برهه از حيات جنبش فدائی مبادرت ورزد. اميدواريم از ياری و مدد بستگان، ياران و علاقمندان ذيربط برخوردار شويم.