نوشته های زير در ادامه درج مطالبی در مورد جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، وضعيت غزه و موضوع فلسطين از نظر خوانندگان می گذرد با اين تاکيد که درج آنها به معنی تائيد اين مطالب نمی باشد.
- ضرورت دستیابی به صلح پایدار، حق تعیین سرنوشت و ایجاد کشوری مستقل حق مشروع مردم فلسطین است/جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
- موانع صلح فلسطین – اسراییل / سعید رهنما
- غزه: پیامد غم انگیز یک کوربینی. گفتگو با خبرنگار فرانسوی-اسرائیلی/ برگردان: ف. دوردانی
- نسلکشی در غزه: اعتراض و استعفای عضو انجمن قلم آلمان/ اسفندیار کوشه/ الاهه نجفی
***
جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور: ضرورت دستیابی به صلح پایدار، حق تعیین سرنوشت و ایجاد کشوری مستقل حق مشروع مردم فلسطین است
دردفاع از سوسیالیسم (۸۴)
بیانیه تحلیلی جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
از حمله گسترده حماس به جنوب اسرائیل نزدیک به چهار هفته میگذرد. حملهای که بیش از ۱۲۰۰ نفر کشته، صدها نفر مجروح و بیش از ۲۰۰ نفر گروگانگیری را به همراه داشت. بنا به گزارش ارتش اسرائیل ۳۱۱ نفر از کشتهشدگان حمله حماس نظامی و بقیه از مردم عادی از جمله زنان و کودکان بودهاند.
حمله غافلگیرکننده حماس با واکنش سریع و گستردهتر ارتش اسرائیل مواجه شد؛ عکسالعملی که تاکنون بیش از نیم میلیون نفر آواره، ۸۳۰۰ نفر کشته و بیش از ۲۱ هزار نفر مجروح به همراه داشته که بنا به گزارش صندوق نجات کودکان بیش از ۳۲۰۰ کودک جزو قربانیان و حدود ۱۰۰۰ کودک دیگر جزو مفقودین هستند. در حال حاضر دهها هزار نفر از مردم غیر نظامی غزه در بیمارستانهایی که ارتش اسرائیل دستور تخلیه آنها را صادر کرده و هر لحظه امکان دارد بمباران شوند پناه گرفتهاند. بخش اعظم شهر غزه و سکونتگاههای انسانی پیرامون در نتیجه بمباران هوایی و پرتاب موشک به تلّی از خاک و آوار تبدیل، زیرساختها نابود و آب و برق و گاز به روی مردم گرفتار بسته شده است. حملهای که همچنان ادامه دارد و هر روز صدها نفر از کودکان و زنان بیدفاع را به کام عفریت مرگ میکشاند.
جنگ بین حماس و اسرائیل در شرایطی شروع شد که دولت راستگرا و نژادپرست اسرائیل در بحران مشروعیت دست و پا میزد و شکاف عمیقی در ساختار مدیریت سیاسی و نیروهای مخالف سیاستهای دولت بنیامین نتانیاهو پدید آمده بود. تصمیم دولت و مجلس در تصویب لایحه اصلاحات قضایی و محدود کردن اختیارات دیوان عالی کشور با این هدف که دولت سهم عمدهای در تعیین قضات دیوان عالی و مطیعترکردن آن داشته باشد، با موج مخالفت اپوزیسیون، نگرانی صاحبان شرکتها و سرمایهها و بخصوص فعالان استارتآپها و مخالفت برخی از وزرا از جمله وزیر دفاع و همحزبیهای نتانیاهو که خواستار به تعویق انداختن تصویب این لایحه بودند، همچنین هشدارهای مکرر فرماندهان نظامی به دولت در باره تاثیر منفی این بحران داخلی بر نیروهای نظامی، روبرو شده و بحران گسترده و بیسابقهای را به شکل تظاهرات وسیع مردم و اعتصاب نهادهای اقتصادی و مالی در داخل اسرائیل پدید آورده بود. این بحران میتوانست حتی به سقوط دولت راستگرا و نژادپرست فعلی اسرائیل بیانجامد.
سوی دیگر میدان جنگ، حماس بعنوان نیروی ارتجاعی مخالف آزادی در درون جنبش آزادیبخش فلسطین قرار داشت که به همراه حامیان خود بویژه جمهوری اسلامی، از یک سوی از روند گسترش ارتباط دیپلماتیک دولتهای عربی با اسرائیل و حذف تدریجی مسئله فلسطین از گفتمان عربی در چارچوب پیمانهایی همچون «پیمان ابراهیم» بشدت نگران بودند و از سوی دیگر با سیاستهای دیگر گروههای فلسطینی و بویژه دولت محمود عباس مخالفتهای جدی را بروز میدادند. مخالفتهایی که ریشه در مسائل انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین در سال ۲۰۰۶ و درگیریهای خونین بین حماس و فتح (به رهبری محمود عباس) در ژوئن سال ۲۰۰۷ داشت. اظهارات علی خامنهای چهار روز قبل از حمله حماس به جنوب اسرائیل در دیدار با مهمانان کنفرانس وحدت و تاکید بر این مسئله که «دولتهایی که قمار عادیسازی با رژیم صهیونیستی را برای خودشان سرمشق کار قرار میدهند ضرر خواهند کرد، باخت منتظر اینهاست. اسرائیل رفتنی و در حال مرگ است»، در شرایطی که عربستان سعودی ظرف یک هفته میزبان دو وزیر اسرائیل بود، عمق این نگرانی را نشان میداد.
برخوردها با این جنگ متفاوت و متضاد است. جهان به دو قطب «طرفداران اسرائیل» و «طرفداران حماس» تقسیم شده و شبکه رسانهای امپریالیستها و صهیونیسم با بمباران خبری و پروپاگاندای وسیع، دروغپردازی، سانسور، جعل اخبار و موجسازی رسانهای در صدد است افکار عمومی را به سمت خود جلب کند تا صدای سومی را که مخالف جنگ و حل انسانی موضوع فلسطین هست را خفه کند. جهان سرمایهداری غرب و بویژه دولت آمریکا یکپارچه و تمام قد به حمایت از اسرائیل برخاسته و اقدامات جنایتکارانه ارتش اسرائیل را به بهانۀ «حق اسرائیل در دفاع از خود» تأیید و هر قرائتی به غیر از قرائت رسمی دولت اسرائیل از جنگ را تخطئه میکند. در مقابل، بسیاری از کشورهای عربی، اسلامی و آمریکای لاتین و خیل گستردهای از مردم اروپا و آمریکا بصورت آشکار و یا تلویحاً از حماس در چارچوب مبارزات حقطلبانه مردم فلسطین حمایت میکنند، ضمن اینکه از محکوم کردن اقدامات مغایر با میثاقهای بینالمللی این گرایش ارتجاعی در فلسطین بویژه در کشتن و گروگان گرفتن غیرنظامیان، زنان و کودکان امتناع میورزند.
نیروهای سیاسی و اجتماعی دیگری نیز هستند که قرائتی متفاوت از جنگ اسرائیل و حماس را نمایندگی میکنند. این طیف که نیروهای مترقی، مردم آزادیخواه، عدالت طلب و صلحدوست منطقه و جهان را شامل میشوند ضمن تاکید بر حقانیت تاریخی مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خود، مخالف جنگ، پاکسازی قومی، شهرکسازی و اشغال سرزمینهای فلسطین توسط صهیونیسم و مخالف گرایشات ارتجاعی و واپسگرای مذهبی در درون نیروهای فلسطینی و سلطه اسلام سیاسی بر حقانیت تاریخی مبارزات خلق فلسطین هستند. آنها خواستار برقراری صلحی پایدار در منطقه، عمل به قوانین بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل، به رسمیت شناختن حق حاکمیت خلق فلسطین و ایجاد کشور مستقل فلسطین در همسایگی اسرائیل میباشند.
اکنون جنگ اسرائیل و حماس به مرحله بسیار نگران کنندهای رسیده است. بعداز کشتار هزاران فلسطینی بیگناه با آتش توپخانه، موشک باران و بمباران جنگندهها، و آواره شدن صدها هزار نفر و نابودی زیرساختهای شهری و زیست انسانی در غزه، اسرائیل عملیات زمینی خود را با جلب نظر آمریکا و شرکای غربیاش به بهانه «نابودی حماس» و «آزادی گروگانها» و در واقع، برای اشغال شمال غزه جهت کنترل اوضاع و جابجایی و تخلیه تحمیلی جمعیت به جنوب آن و در ادامه به کشورهای همجوار شروع کرده است. این اقدام بدین معناست که در ادامه این جنگ نه نیروهای حماس، که مردم بیدفاع غزه آواره و نابود میشوند و فجایع بیشتری بر سر آنها آوار خواهد شد که معنایی جز پاکسازی قومی و نسلکشی توسط دولت فاشیستی اسرائیل ندارد. در این راستا، سیاست امریکا در دور نگهداشتن مستقیم حامیان حماس از جمله جمهوری اسلامی از صحنه جنگ و چگونگی برخورد آن در شورای امنیت سازمان ملل متحد، در واقع به منظور ایجاد فرصت عمل برای اشغالگران و تثبیت اشغال شمال غزه در چارچوب جنگی محدود و تحقق دیگر اهداف نظامی اسرائیل میباشد. وتوی قطعنامه پیشنهادی برزیل برای آتش بس انساندوستانه، و پیشتر از آن رد قطعنامه پیشنهادی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، همچنین اظهارات سخنگوی کاخ سفید مبنی بر این که، «آتشبس در جنگ بین اسرائیل و حماس در حال حاضر پاسخ درستی نیست و گروه اسلامگرای فلسطینی تنها طرفی خواهد بود که از آن سود خواهد برد.»، و اظهارات بنیامین نتانیاهو که «تن دادن به آتشبس در این جنگ به منزله تسلیم شدن در برابر حماس است»، همگی نشانههای روشنی هستند از هماهنگی آمریکا و اسرائیل برای اشغال سرزمینهای بیشتر و سرکوب مردم غزه و از بین بردن زیرساختهای نظامی حماس، جهاد اسلامی و دیگر گروههای درگیر در جنگ با اسرائیل. غافل از این که، ادامه این جنگ میتواند به چندجبههای شدن و گسترش دامنه آن به نقاطی دیگر، تداوم جنگی سخت، طولانی و خونبار، کشته شدن تعداد زیادی از مردم بیدفاع و غیرنظامیان دو طرف و در نهایت ورود مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای نظامی منطقهای و بینالمللی به صحنه جنگی ویرانگر در ابعاد منطقهای و بینالمللی منجر گردد.
جنگ اسرائیل و حماس اگر چه برای مردم هر دو طرف جز از دست دادن عزیزان و ناامنی اجتماعی و بویژه برای مردم دربند غزه جز کشته و مجروح شدن هزاران انسان بیگناه، نابودی سکونتگاههای انسانی و زیرساختهای زیستی، آوارگی و فلاکت اجتماعی بیش از نیم میلیون نفر چیز دیگری به همراه نداشته، ولی برای طرفین مستقیم جنگ و حامیان آنها ثمرات و دستاوردهای سیاسی و سودهایِ هنگفت مالی به ارمغان آورده و همچنان میآورد:
جنگ، دولت در آستانه سقوط بنیامین نتانیاهو را نجات داد و بر بحران سیاسی اجتماعی جاری در جامعه اسرائیل بطور موقت هم که شده فائق آمد و راستهای افراطی و نژادپرست صهیونیسم را از زیرضرب مردم معترض به سیاستهای اقتدارگرانه آنها خارج ساخت. جنگ، فضای سیاسی و اجتماعی ماههای اخیر اسرائیل را که تحت تاثیر طرح اصلاح نظام قضایی مورد نظر دولت نتانیاهو قرار گرفته بود به فضای همبستگی ملی و ناسیونالیسم افراطی مذهبی سوق داد. جنگ، همگرایی اپوزیسیون اسرائیل در مخالفت با زیادهخواهی و قدرتطلبی دولت راستگرا را با تشکیل «دولت وحدت ملی زمان جنگ» به نفع حمایت از نتانیاهو در حمله به غزه و کشتار مردم بیدفاع و غیرنظامی تغییر داد. در این میان، آمریکای سلطهگر که با توطئه و فریب هر از گاهی در نقطهای از کره خاکی کانون بحرانی ایجاد و جنگی را شعلهور میسازد پیشرفتهترین تجهیزات نظامی، حمایتهای سیاسی و میلیاردها دلار کمکهای مالی خود را در اختیار راستگراها و نژادپرستان اسرائیل قرار داد تا همچنان آتش جنگ را شعلهور نگهدارند تا از قِبَلِ آن، سازندگان و فروشندگان تسلیحات، ارائه دهندگان خدمات نظامی و امنیتی و دلالان مرگ و نیستی انسانها سودهای سرشار ببرند و امریکا نیز حضور خود در منطقه خاورمیانه را این بار به شکلی دیگر تجربه نماید.
جنگ اسرائیل و حماس برای جمهوری اسلامی نیز که با کشتن صدها تن از جوانان و دستگیری و سرکوب هزاران تن از معترضین توانسته خود را موقتا از بحران جنبش سراسری «زن، زندگی، آزادی» بیرون کشد حائز اهمیت است. جمهوری اسلامی با سخنان ۱۱ مهر علی خامنهای در دیدار با مهمانان کنفرانس وحدت که عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل را «شرطبندی روی اسب بازنده» اعلام کرد، رسما ضرورت برهم خوردن توازن قوا در مصاف با اسرائیل را اعلام کرد. این اظهارنظر بدین معنا بود که بر هم خوردن برنامه عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل، از جمله سیاستهای جمهوری اسلامی در موضوع فلسطین است و گروههای نیابتی نقش تعیین کنندهای در اجرای این سیاست میتوانند داشته باشند. هر چند در شروع جنگ امریکا توانست با برخوردهای دیپلماتیک، هشدارهای نهان و آشکار و تاکید عامدانه بر نبود شواهد دال بر مداخله جمهوری اسلامی در حمله حماس به جنوب اسرائیل، مدیریت خود را بر رویکرد احتمالی جمهوری اسلامی در برخورد با جنگ اعمال نماید، ولی ادامه جنگ نشان خواهد داد که نقش جمهوری اسلامی را نمیتوان از اقدامات گروههای جهادی منطقه همچون: حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، حوثیها، کتائب و دیگر گروههای ریز و درشت اسلامی معروف به «محور مقاومت» در منطقه جدا کرد.
جنگ اسرائیل و حماس بار دیگر نشان داد که خاورمیانه بویژه در مرزهای بین مناطق فلسطین اشغالی و اسرائیل دستخوش تحولات فاجعهباری است که در این میان مردم فلسطین همچون ۷۵ سال گذشته بیشترین آسیبهای انسانی، آوارگی و دربدری را متحمل خواهند شد. این که امپریالیسم آمریکا و دولتهای سرمایهداری اروپا به بهانه «حق اسرائیل در دفاع از خود» و یا هر ادعای دیگری در کنار هارترین جناح رژیم صهیونیستی اسرائیل قرار بگیرند و به جنایات آن مشروعیت بخشند؛ این که جمهوری اسلامی بر زمینه خصومت با اسرائیل و یهودیستیزی رسماً در کنار نیروهای ارتجاعی و واپسگرایی همچون حماس و جهاد اسلامی قرار بگیرد و برای غلبه بر بحرانهای ساختاری خود در داخل کشور، ایران را وارد جنگ کند؛ این که روسیه از ادامه این جنگ برای تحتالشعاع قراردادن تبعات جنگ روسیه و اکراین بهرهبرداری سیاسی و رسانهای بکند و در کنار رژیم ضدمردمی جمهوری اسلامی قرار گیرد؛ این که با اقدام حماس «پیمان ابراهیم» به محاق رود و روند عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل از دستور کار خارج شود، این واقعیت تاریخی را تغییر نخواهد داد که سیاستهای غیرانسانی و نژادپرستانه اسرائیل علیه مردم آواره و رنجدیده فلسطین بیش از هفت دهه است ادامه دارد و جنگ فعلی را نمیتوان مستقل از زمینه تاریخی آن و به صورت مجزا بررسی نموده و به نتیجهای منطقی رسید. این جنگی نیست که از ۷ اکتبر و با حملۀ نیروهای حماس به جنوب اسرائیل شروع شده باشد. این جنگ ۷۵ سال پیش آغاز شده و دهها بار کشتارها و قتلعامهایی فجیعتری را شاهد بوده است. طی این مدت بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی به دست نیروهای اسرائیلی کشته و بیش از ۶ میلیون فلسطینی از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند. ۸۵ درصد از زمینهای اشغالی فلسطینیها امروز به نام «اسرائیل» شناخته میشود و آنچه که در مجامع بین المللی از آن به عنوان «فلسطین» یاد میکنند تنها شامل ۱۵ درصد از اراضی فلسطین در نوار غزه و کرانه باختری میباشد.
آنهایی که جنگ را به هفتههای اخیر محدود میکنند و همصدا با اسرائیل و همپیمانانش با توسل به جنایت حماس در کشتن غیرنظامیان و افراد بیدفاع در روز حمله به جنوب اسرائیل، کل ماجرا را زیر سوال میبرند و آنهایی که به دلیل نفرت از جمهوری اسلامی و حمایت آن از حماس، عملا در کنار اسرائیل قرار میگیرند، در واقع چشم بر حقانیت تاریخی مردم فلسطین در حق تعیین سرنوشت خود میبندند. حماس بعنوان نیرویی ارتجاعی و واپسگرا محصول رفتار اسرائیل با فلسطینیان در دهههای گذشته است. امروز دیگر برکسی پوشیده نیست که اسرائیل در دهه ۸۰ برای شکلگیری «حماس» و ایجاد آلترناتیوی در برابر سازمان آزادیبخش فلسطین شرایط مالی و فکری را آماده کرد. حمله به مقر «ساف» در بیروت و راندن نیروهای فلسطینی از لبنان به تونس و رفتار تحقیرآمیز با ساف در جریان توافقنامه صلح اسلو و به سخره گرفتن تعهدات خود در اسلو با گسترش شهرکهای یهودی نشین در زمینهای مصادرهای فلسطینیها در کرانه غربی رود اردن، زمینه را برای رشد حماس و تفکرات بنیادگرایی در غزه فراهم نمود. در این مدت دولتهای اسرائیل با استقبال از برجسته شدن نقش جریانات افراطی اسلامگرا در موضوع فلسطین، عملا موضوع اشغال و حق مردم فلسطین در تشکیل دولت مستقل خود را به جنگ بین «اسلامیت» و «یهودیت» تغییر دادند و امروز هم دولت راستگرا و نژادپرست بنیامین نتانیاهو با همین ادعا، جنایت خود در غزه را با توسل به یهودیستیزی جریانات افراطی اسلامگرا توجیه میکند و به توصیهها و پیشنهادات نهادهای بینالمللی و جامعه جهانی خواهان صلح و آتشبس گردن نمینهد؛ همانطور که دولتهای پیشین اسرائیل نیز به ۲۲۵ قطعنامه لازمالاجرای سازمان ملل که در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۶ در مورد تجاوزات صهیونیستها، کشتار مردم فلسطین و شهرکسازی در زمینهای فلسطینیها صادر شدهاند توجهی نکردهاند.
امروز ادامه جنگ اسرائیل و حماس منطقه را در وضعیت بسیار خطرناکی قرار داده است و هر آن امکان دارد دولتهای دیگری از جمله آمریکا و رژیم ولایت فقیهی حاکم بر ایران بعنوان حامیان و پشتیبانان دولت راستگرای اسرائیل و گروههای واپسگرای فلسطینی، عملا در کنار یکی از طرفین جنگ قرار بگیرند و آتش جنگ ویرانگری را شعلهور سازند. امریکا نشان داده است که پیوند ناگسستنی با اسرائیل دارد و سیاستهای منطقهای آن با بقا و موجودیت دولت اشغالگر گره خورده است و دولت نژادپرست نتانیاهو نیز برای سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی احتیاج به ادامه این جنگ دارد. در سوی دیگر جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن قرار دارند که وضعیتی مشابه اسرائیل در نیاز به درگیر کردن افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر بحرانهای ساختاری خود با توسل به موضوع جنگ فعلی دارند. جمهوری اسلامی در طول عمر خود با ایجاد و تقویت گروههای نیابتی اسلامگرا، لحظهای از تضعیف جریانات ترقیخواه، سکولار و سازمان آزادی بخش فلسطین دست نکشیده و توانسته است راه حل سازمان ملل برای همزیستی مسالمتآمیز اسرائیل و فلسطین در چارچوب طرح «دو کشور مستقل» را به حاشیه ببرد. بنابر این مستعد ادامه این سیاست مخرب در منطقه میباشد.
در چنین شرایطی وظیفه جامعه جهانی صلحطلب، مردم آزادیخواه، نیروهای ترقیخواه و چپ و مدافعین همزیستی مسالمتآمیز ملتها است که: با تمام قوا به مخالفت با ادامه جنگ برخیزند و خواستار آتشبس فوری شوند؛ تجاوز، اشغالگری و نسلکشی دولت راستگرا و نژادپرست اسرائیل و نابودسازی فضاهای زیست انسانی و زیرساختهای غزه و کرانه باختری توسط ارتش اسرائیل را محکوم کنند؛ به دفاع از حقانیت تاریخی مردم فلسطین در حق تعیین سرنوشت خود و داشتن کشوری آزاد و مستقل برخیزند؛ نقش مخرب دولتهای امیریالیستی آمریکا، بریتانیا، ناتو و اتحادیه اروپا و دولتهای حامی بنیادگرایی اسلامی همچون جمهوری اسلامی را در روند صلح افشا کنند؛ توقف شهرکسازی در سرزمینهای فلسطین را بعنوان نماد اشغالگری صهیونیستها خواستار شوند و قبل از هر چیز تمام توان خود را به کار گیرند تا زندگی هزاران انسان بی گناه و بی دفاع غزه که هر لحظه در معرض نابودی هستند را نجات دهند و زندانیان و گروگانهای هر دو طرف را آزاد و به آغوش خانوادههای خود برگردانند.
جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
۱۰ آبان ۱۴۰۲
***
سعید رهنما: موانع صلح فلسطین – اسراییل
اگر القاعده و داعش محصول غیرمستقیم سیاست امپریالیسم امریکا و متحدانش بودند، حماس محصول مستقیم و ساخت اسراییل است. بدون نگاهی گذرا به بخشی از تاریخ این جنگ و کشمکش دردناک ۷۵ ساله، نمیتوان جنگ کنونی حماس/اسراییل را درک کرد.
جنبش فلسطین، در آغاز یک جنبش رهاییبخش و ترقیخواه بود، و بهرغم حضور افراد مذهبی مسیحی و مسلمان، عمدتاً گرایشهای چپ و لیبرال داشت. با آن که در اوایل دههی ۱۹۲۰، یک روحانی سوریهای، بهنام عزالدین القسام، از درسآموختههای دانشگاه مذهبی الازهر مصر که به فلسطین آمده، یک گروه چریکی برعلیه انگلیسیها راه انداخته بود، و در توطئهای بهدست انگلیسیها با همکاری جریانات رادیکال یهودی کشته شد؛ همچنین در دههی ۱۹۳۰ حاج امینالحسینی، مُفتی اورشلیم برگزیده از سوی انگلیسیها از اعتصاب عمومی فلسطینیان برعلیه مهاجرتهای یهودی حمایتهایی میکرد، و در ۱۹۴۵ اخوانالمسلمین هم شعبه خود را در فلسطین ایجاد کرده بود، اما حرکتهای اسلامی، بهویژه بنیادگرایی اسلامی چندان نفودی در جنبش فلسطین نداشتند.
جنبش اولیهی فلسطینی
قبل از استقرار دولت اسراییل، فلسطینیان هم از سوی انگلیس و هم گروههای تروریستی یهودی سرکوب میشدند. بعد از استقرار دولت اسراییل در ۱۹۴۸، نزدیک به ۸۰ درصدٍ فلسطینیها (حدود ۷۰۰ هزار نفر) آواره شدند و به کرانهی غربی، غزه، و کشورهای مجاور ازجمله لبنان، سوریه، اردن، مصر، و عراق پناه بردند، سازماندهیهای متعددی صورت گرفت، که مهمترین آنها «حرکته القومیین العرب» بود که در ۱۹۵۱ از سوی جرج حبش و هانی الهندی، نایف حواتمه و دیگر دانشجویان رادیکال ایجاد شد، و بر اتحاد عربی، سکولاریسم، سوسیالیسم، و بعداً مارکسیسم تأکید داشت. تشکلهای مهم بعدی نیز که به دنبال انحلال این تشکل پس از شکست در جنگ ۶ روزهی ۱۹۶۷، به وجود آمدند، بهویژه جبههی خلق برای آزادی فلسطین، و انشعابات بعدی از آن جمله جبههی دموکراتیک خلق، همگیگرایش چپ داشتند. سازمان فتح نیز که در ۱۹۵۹ از سوی یاسرعرفات ایجاد شد، و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ۱۹۶۵، با وجود حضور عناصر مذهبی، عمدتاً ملیگرا و سکولار بودند.
ادامه: نسخهی کامل پیدیاف
***
برگردان: ف. دوردانی: غزه: پیامد غم انگیز یک کوربینی. گفتگو با خبرنگار فرانسوی-اسرائیلی
شارل اندرلن از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۵ خبرنگار (ویژه) تلویزیون فرانس-۲ در اورشلیم بود. وی آثار متعددی در مورد سیاست اسرائیل و همچنین مناقشه اسرائیل و فلسطین تالیف کرده است. شارل اندرلن به تازگی کتاب « اسرائیل، احتضار یک دموکراسی» (۲)- Editions du Seuil – را به چاپ رساند. این کتاب به طور برجستهای نشان میدهد چگونه و از چه راهی راست های افراطی و همچنین بنیادگرایان مذهبی یهودی در اسراییل آگاهانه از طریق لابی گری سیاسی و با اتحاد با بنیامین نتانیاهو، اسلام گرایی رادیکال، به ویژه در غزه، را تغذیه و تقویت کرده اند. گفتگوی روزنامه ی فرانسوی “لادپش” را با شارل اندرلن می خوانید:
لادپش: شما فرانسوی-اسرائیلی هستید و پدر و پدربزرگ سربازانی که جزو نیروهای ذخیرهٔ هستند، می باشید. شما خودتان در سال ۱۹۷۳ جزو نیروهای نظامی ذخیره بودید و همچنین شاهد و ناظر انتفاضه های متعدد، ترور اسحاق رابین در سال ۱۹۹۵، تخلیه غزه در سال ۲۰۰۵، ظهور حماس و بنیادگرایان تندرو یهودی در اسرائیل هستید. غزه و این جنگ جدید امروز به شما چه می گویند؟
شارل اندرلن: این پیامد غم انگیز یک سیاست، یک بینش، و یک کوته نگری است، (که ناشی) از تمایل جناح راست ناسیونالیست و بنیادگرایان «کلیمی-مسیحی» (۱) برای الحاق کرانه باختری، پس از شکست روند صلح اسلو، میباشد. آریل شارون در سال ۲۰۰۵ تصمیم گرفت به طور یکجانبه شهرکهای غزه را تخلیه کند. تمام جهان (برای این اقدام او) کف زدند و معتقد بودند که این یک گام بسوی صلح است. آریل شارون در واقع تصمیم گرفته بود که غزه را به دست حماس بسپارد. تاکید براینکه هرگونه توافق سیاسی با سازمان اسلام گرا (حماس) غیرممکن است، بمعنای نسخ راه حل (سیاسی) «دو دولتی» بود. وقتی در سال ۱۹۹۷حماس کنترل نظامی این منطقه را بدست گرفت، ژنرال های اسرائیلی از اهود اولمرت، نخست وزیر (وقت) درخواست کردند تا اجازه دهد که هلیکوپترهای جنگی را جهت حمایت از نیروهای «اقتدار فلسطین» (دولت خود گردان فلسطین) به این منطقه اعزام کنند. اما پاسخ منفی بود. زیرا در واقع حماس باید پیروز می گردید. این باعث کشته شدن نزدیک به ۱۵۰ نفر و صدها زخمی از نیروهای فتح گردید. اسلام گرایان هم برای اجرای سیاست خود باید ابزاری در دست داشته باشند… و در همین راستا دولت اسرائیل اجازه تأمین مالی حماس را صادر کرد. از آن مقطع ببعد، هر ماه یک جت شخصی از قطر در فرودگاه بن گوریون در تل آویو به زمین می نشت و یک فرستاده قطری با چمدانهایی پر از دلار از آن پیاده می شد و با اسکورت پلیس اسرائیل به غزه میرفت و در آنجا پول را به حماس تحویل میداد… دو سال پیش این روش (ارسال) تغییر کرد، اما تامین مالی هرگز متوقف نشد. در سال ۲۰۱۹ نتانیاهو در دیداری با فعالان لیکود توضیح داد که برای جلوگیری از تشکیل دولت فلسطینی، می بایستی اجازه داد تا به حماس کمک مالی بشود.
آیا جنگ غزه از آنگونه درگیریهاست که از طریق نظامی قادر به پیروزی است ویا هم اکنون از نظر سیاسی هم باشکست مواجه شده است؟
از سال ۱۹۵۶، اسرائیل در تمام درگیریهای نظامی برنده بوده، اما از لحاظ سیاسی شکست خورده است.
زندگی در غزه قبل از ۷ اکتبر چگونه بود؟
نمی توانم به شما پاسخی بدهم. از وقتیکه حماس قدرت را در دست گرفت من دیگر نمیتوانستم به غزه قدم بگذارم. ارتش اسرائیل ورودم را به غزه منع کرده است.
در شرایط کنونی، آینده فلسطینیهایی که در نوار غزه، با مساحت ۳۶۰ کیلومتر مربع، اسیر شدهاند و فلسطینیهایی که در کرانه باختری زندگی میکنند را چگونه ارزیابی می کنید؟
این یک فاجعه غیرقابل تصور در غزه است. همانگونه که در کرانه باختری نظامیان (اسراییلی) برای حافظت از فلسطینی ها در مقابل حملات مسلحانه شهرک نشینان افراطی غایب هستند. به نظر من، در پایان این جنگ قرار دادن غزه تحت یک نظارت بین المللی ضروری خواهد بود. باید اسرائیل را ودار کرد تا به بازسازی و همچنین برگذاری انتخابات سراسری در فلسطین، در غزه، در کرانه باختری و در بیت المقدس شرقی، تن دهد. امری که (تاکنون) هنوز به انجام نرسیده است. ملی گرایان بسیار افراطی و مذهبی با چنین ابتکاری مقابله خواهند کرد.
آیا ممکن است که حمله حماس (آخرین) نغمه قو باشد بگوش بنیامین نتانیاهو و کسانیکه بر اساس شواهد، ترجیح دادند تا بجای شنیدن«هشدارهایی» که از سوی غزه میامدند، به«تامین امنیت» شهرک نشینان در کرانه باختری بپردازند؟
آنها برای ماندن در قدرت به هر کاری دست میزنند و شکستشان نه تنها نظامی، بلکه ایدئولوژیک است. مذهبیون درون دولت در واقع متغدند که جهان وارد دوره موعود شده است. آنها معتقدند که ابزار اراده الهی هستند تا ببینند «جهانشان» تحقق یافته و جهان ما به پایان رسیده است. آنها برای حفظ نتانیاهو و ائتلافی که بخشی از آنرا تشکیل میدهند و از آن بودجه و قدرت می گیرند، دست به هر کاری خواهند زد.
توضیحات:
(۱) شارل اندرلن در سال ۲۰۱۳ کتاب «بنام معبد» را به چاپ رساند. وی در این کتاب شرح میدهد که چگونه بنیادگرایی مسیحایی/ یهودی با اتکا بر قدامت بالای «کتاب مقدس»، از ژوئن ۱۹۶۷ و پس از گرفتن کرانه باختری و به ویژه حرم الشریف – این سومین مکان مقدس مسلمانان که در آن کوه معبد یهودیت قرار گرفته است – قدرت گرفتند. این مریدان مذهبی صهیونیسم که با راست ناسیونالیست متحد میباشند ث از آن زمان ببعد با هرگونه واگذاری ارضی اشغالی به فلسطینیها مخالفت میکنند.
(۲) شارل اندرلن در آخرین کتابش «اسرائیل: احتضار یک دمکراسی»، به برسی خطرات عمده ای که آینده کشورش (اسراییل) را تهدید میکند می پردازد. او بر بنیادگرایی افراطیون ارتدوکس -که از شرکت در زندگی و دفاع از ملت، از پرداختن مالیات و از حمل اسلحه خود داری میکنند – و فعالان صهیونیسم مذهبی که میکوشند تا هلاخا (قوانین شرعی یهود) بر قوانین اسرائیل تقدم یابد، انگشت می گذارد: لابی(گری) در همه سطوح، فشار برای رفرم قضایی و همچنین امور آموزش و پرورش در جهت منافع مذهب و به ضرر علم و دانش …..… این (نیروها) خواهان (بر قراری) یک حکومت دینی تمام عیار هستند و شکاف و تضاد میان یهودیان ارتدوکس و اسرائیلیهای سکولار و سنت گرا را تئوریزه میکنند. آنان منطق آپارتاید در رابطه با فلسطینهای ساکن کرانه باختری را به خود منتسب میکنند. شارل اندرلن یادآوری میکند که از سال ۱۹۷۶، اشغال سرزمینهای فلسطین، تحت لوای تهدید برای موجودیت اسرائیل، از جانب اسحاق رابین، سپس اولمرات و باراک، همه از روسای سابق اسراییل دولت محکوم شده است. دراین مورد که آیا فراتر از (مسئله) غزه، خطر جنگ داخلی اسرائیل را تهدید می کند؟ شارل اندرلن پاسخ میدهد که «من به جنگ داخلی اعتقادی ندارم. اما، یک نسل کامل از اسرائیلیها که در خط مقدم قرار گرفتهاند، خشم بینهایتی دارند. اینها جوانانی هستند که در خط مقدم بوده و هستند. هزاران نفری که عزیزان، رفقا، دوستان و والدینشان کشته یا مفقود شده اند.این شامل همه کسانی میشود که برای مرحله دوم این جنگ اونیفورم به تن کردهاند و زمانی که این جنگ خاتمه یابد، با این رهبری (اسرائیل) که آنها را رها کرد، تسویه حساب خواهند کرد.»
***
اسفندیار کوشه/ الاهه نجفی: نسلکشی در غزه: اعتراض و استعفای عضو انجمن قلم آلمان
سارا احسان، شاعر ایرانیتبار فهرستی از هنرمندان، نویسندگان و روزنامهنگارانی را ارائه داده که در بمبارانهای غزه کشته شدهاند. استعفانامه او از انجمن قلم آلمان، شکاف و دودستگی در محیطهای فرهنگی و رسانهای در رویکرد به کشتار غزه را آشکار میکند.
زمانه – اسفندیار کوشه/ الاهه نجفی
تا ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ۲۵ روزنامهنگار و عکاس و پنج هنرمند و نویسنده در غزه کشته شدهاند. نیروهای اسرائیلی خانه ۳۰ روزنامهنگار را بمباران کردهاند و در جریان این حملات، چندین تن از اعضای خانوادهی هر یک از آنها جان باختهاند. سارا احسان، شاعر و مترجم ایرانیتبار عضو انجمن قلم آلمان که این اطلاعات را از طریق ارتباطاتش با وزارت بهداشت غزه به دست آورده در اعتراض به این کشتارها از عضویت در انجمن قلم آلمان استعفا داد و از جامعه جهانی خواست کشته شدن نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان در غزه را گزارش و ضمن نام بردن از آنان و دلایل مرگشان، این کشتار را محکوم کنند.
روزنامهنگاران جانباخته در بمبارانهای غزه
۱-یاسر صبحی ابو ناموس، خبرنگار موسسهی رسانهای الساحل، تاریخ قتل: ۲۶/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: خانیونس
۲-دعاء شرف، خبرنگار رادیو صدای الاقصی، تاریخ قتل: ۲۶/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۳-جمال الفقعاوی، خبرنگار موسسهی رسانهای میثاق، تاریخ قتل: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: خانیونس
۴-سلمی مخیمر، خبرنگار آزاد، تاریخ قتل: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: رفح
۵-احمد ابو مهادی، خبرنگار شبکهی ماهوارهای الاقصی، تاریخ قتل: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: خانیونس
۶-سائد الحلبی، خبرنگار شبکهی ماهوارهای الاقصی، تاریخ قتل: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: کمپ جبالیه
۷-محمد عماد سعید ابد، خبرنگار موسسهی رسانهای الرساله، تاریخ قتل: ۲۳/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۸-رشدی ربحی السراج، مدیر شرکت رسانهای عین مدیا، تاریخ قتل: ۲۲/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۹-محمد علی (ابو عهد)، خبرنگار رادیو الشباب، تاریخ قتل: ۲۰/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: شمال غزه
۱۰-خلیل ابو عاذره، عکاس تلویزیون الاقصی، تاریخ قتل: ۱۹/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: شمال رفح
۱۱-سمیح النادی، از مدیران شبکهی ماهوارهای الاقصی، تاریخ قتل: ۱۸/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۱۲-محمد بعلوشه، خبرنگار شبکهی فلسطین الیوم، تاریخ قتل: ۱۷/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۱۳-عصام محمد بهار، خبرنگار تلویزیون الاقصی، تاریخ قتل: ۱۶/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۱۴-عبد الهادی حبیب، خبرنگار تلویزیون آموزشی اونروا، تاریخ قتل: ۱۶/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۱۵-سلام خلیل میمه، عکاس آزاد، تاریخ قتل: ۱۳/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: کمپ جبالیه
۱۶-حسام مبارک، گویندهی شبکهی الاقصی، تاریخ قتل: ۱۳/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: شمال غزه
۱۷-احمد شهاب، تهیهکنندهی برنامه در رادیو صدای زندانی، تاریخ قتل: ۱۲/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: کمپ جبالیه
۱۸-محمد فایز ابو مطر، عکاس آزاد، تاریخ قتل: ۱۱/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: رفح
۱۹-هشام النواجعه، عکاس آژانس خبر، تاریخ قتل: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غرب غزه
۲۰-سعید رضوان الطویل، مدیر آژانس الخامسة، تاریخ قتل: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غرب غزه
۲۱-محمد رزق صبح، عکاس آژانس خبر، تاریخ قتل: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غرب غزه
۲۲-اسعد عبد الناصر شملخ، خبرنگار آزاد، تاریخ قتل: ۸/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: غزه
۲۳-محمد الصالحی، عکاس آژانس السلطه الرابعه، تاریخ قتل: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: شرق بریج
۲۴-ابراهیم محمد لافی، عکاس شرکت رسانهای عین مدیا، تاریخ قتل: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: گذرگاه بیت حانون
۲۵-محمد جرغون، گزارشگر آژانس سمارت مدیا، تاریخ قتل: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل قتل: شرق رفح
در متن استعفانامه این شاعر ایرانیتبار که سپیده جدیری، شاعر و مترجم آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و در اختیار زمانه قرار داده آمده است:
یک نویسنده فلسطینی در پیام خود به من نوشته است: «بهدلیل قطعی برق و مشکلات ارتباطی قابل توجهی که ایجاد شده، مستندسازی بهدشواری صورت میگیرد و این یعنی که تمام جنایات امکان مستندسازی پیدا نکردهاند.»
به گفته سارا احسان، طبق آخرین اسناد انتشار یافته از سوی سندیکای روزنامهنگاران، اشغالگران ۵۰ ستاد و مراکز مؤسسههای رسانهای را ویران کردهاند. خانواده الدحدوح، رییس دفتر الجزیره در غزه، خانواده معتز عزایزه روزنامهنگار و خانه یک کاریکاتوریست بمباران شده و به او در مدرسه «اونروا» پناه دادهاند. علی نسمان، بازیگر، کنشگر سیاسی، کمدین و بلاگر فلسطینی نیز در غزه کشته شده و در همان حال شمار کشتهشدگان به سرعت رو به افزایش است. محمد سمیع غریقه، که بهعنوان معلم داوطلب به کودکان در بیمارستان باپتیست الاهلی (المعمدانی) غزه، هنر تدریس میکرد و از هنرمندان رشته نقاشی دیواری بود، در بمباران هفته گذشته این بیمارستان کشته شد. هبه قاضی زقوت، هنرمند تجسمی فلسطینی و هبه ابو ندی، شاعر و نویسنده جوان نیز در حمله راکتی، جان خود را از دست دادند.
نویسندگان و هنرمندان جانباخته در بمبارانهای غزه
۱-نسمه ابو شعیره، هنرمند و مدرس دانشگاه الاقصی، علت قتل: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسراییل
۲-هبه ابو ندی، شاعر و نویسنده، علت قتل: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسراییل
۳-شام ابو عبید، هنرمند گروه موسیقی تشامبيونز للدبكه، علت قتل: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسراییل
۴-لیلی عبد الفتاح، هنرمند گروه موسیقی تشامبيونز للدبكه، علت قتل: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسراییل
۵-هبه زقوت، شاعر و نویسنده، علت قتل: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسراییل
این شاعر ایرانی – آلمانی تاکید کرده است:
جانباختگان غزه فقط آمار و ارقام نیستند، آنها مردمان، رؤیاها و تجربههایی هستند که از دست رفتهاند. آنها پدران، مادران، دامادها، پدربزرگها، مادربزرگها، دانشآموزان، امدادگران، روزنامهنگاران، هنرمندان، شاعران و از این دست انسانها هستند. این تمام آن چیزی است که در میانهی این بلبشویی که جهان ریاکار با پشتیبانی از جنایتکاران جنگی به وجود آورده، میتوانم به شما ارائه دهم.
سارا احسان در سال ۱۹۷۷ در ایران متولد شده و در سالهای جنگ ایران و عراق همراه با خانوادهاش به آلمان مهاجرت کرده است. از او به زبان آلمانی تاکنون سه مجموعه شعر منتشر شده، در برخی پروژههای فیلمسازی مشارکت داشته و در حال حاضر در شهر کارلسروهه آلمان زندگی میکند.
جانباختگان غزه فقط آمار و ارقام نیستند، آنها مردمان، رؤیاها و تجربههایی هستند که از دست رفتهاند.سارا احسان، شاعر ایرانی – آلمانی
احسان در بخشی دیگر از این نامه با انتقاد از انفعال انجمن قلم آلمان در برابر جنگ غزه نوشته است:
بندی از اطلاعیهی شما را مغتنم میشمارم که در آن از همه خواستهاید برای صلح به پا خیزند. متاسفانه، آن «دیگر هرگز چنین مبادِ» تاریخی حتی برای اعضای انجمن قلم، صرفاً تبدیل به یک شعار شده است. دیروز به «نامهی وحشت» برخوردم که نام خود را «ادبیات، فوراً!» گذاشته است. این نامه با قدرت تمام در شیپور جنگ دمیده است، وقتی که میگوید: «اسراییل تنها دموکراسی خاورمیانه است و بهمانند هر دولت روی کاری باید از مردم خود مقابل ترور محافظت کند.» به زبان ساده، این یعنی که امنیت اسراییل میتواند و باید بهقیمت خُرد شدن استخوانها و تکه تکه شدن بدنهای غیرنظامیان فلسطینی تامین شود. تا این تاریخ، بیش از هفت هزار غیرنظامی در غزه کشته شدهاند. این جنایات از تمام ویژگیهای یک نسلکشی برخوردار است. دولت اسراییل دارد در دادگاه لاهه بابت جنایات جنگی بازخواست میشود. آیا اینکه در این نامه فقط با یک طرف این جنگ اعلام همبستگی شده، توجیهی دارد؟ واقعا توجیهی دارد؟ این است سهم جهان ادبیات در صلح و آشتی؟ که از نسلکشی حمایت کنیم؟
انجمن قلم آلمان در برلین در جریان برگزاری نمایشگاه کتاب فرانکفورت همایشی با عنوان «نگرانی پیرامون اسرائیل» برگزار کرده بود.
یورگن بوس، مدیر نمایشگاه کتاب فرانکفورت هم با اسرائیل اعلام «همبستگی کامل» کرده بود. سارا احسان در استعفانامه خود از نبود فضای گفتوگوی واقعی انتقاد کرده و سرکوب نویسندگان فلسطینی را غیرقابل قبول خوانده است:
دوپارگی در محیط فرهنگی آلمان در موضوع اسرائیل و فلسطین با محرومیت عدنیه شبلی از دریافت جایزه ویژه نمایشگاه کتاب فرانکفورت به خاطر رمان «تفصیل ثانوی» آغاز شد و به تدریج، با پیشرفت جنگ، گستردهتر و عمیقتر شد. در تمام این مدت، فضایی برای بحث و گفتوگو وجود نداشته و در عوض، چندین نویسنده فلسطینی نظیر عدنیه شبلی، غیاث المدهون و امثال آنها حذف شدهاند. این سرکوب خشونتآمیز صداهای منتقد، پذیرفتنی نیست و انجمنی که برای آزادی بیان و علیه هر شکلی از سانسور به پا خاسته است نیز نباید آن را بپذیرد. اما انجمن قلم آلمان نیز در اطلاعیهی رسمی خود، فقط با یک طرف یعنی یهودیان اعلام همبستگی کرده و حتی این را ذکر نکرده است که فلسطینیها در معرض بیشترین سرکوب دولتی و فرهنگی قرار گرفتهاند و زیست فلسطینی نیز باید در آلمان و هر نقطهی دیگری از جهان میسر باشد.
انتشار شیوهنامه سانسور اخبار در شبکه نخست تلویزیون آلمان در اواخر هفته گذشته به بحثهایی پیرامون سانسور اخبار جنگ در این کشور دامن زده است. سارا احسان در نامه خود خاطرنشان کرده که بسیاری از اعضای انجمن قلم آلمان موضع متفاوتی از موضع رسمی دارند.
به باور سپیده جدیری، شاعر و مترجم، این نامه و فهرست پیوستی آن بسیار مهم و برای نخستین بار است که منتشر میشود. جدیری میگوید: سارا احسان با ارتباطاتی که در وزارت بهداشت فلسطین داشته، این فهرست را به دست آورده است.
جامعه فرهنگی ایران هم در برابر کشتار فلسطینیان در غزه و تبهکاری حماس در حمله به شهروندان غیرمسلح در شهرکهای یهودینشین جنوب اسرائیل بیتفاوت نماند. فرشته مولوی، از نویسندگان سرشناس ایرانی در بیانیهای با عنوان «ما که شهروند جهانیم» نوشته است:
ما امضاکنندگان این بیانیه که خود را شهروند ایران و خاورمیانه و جهان میدانیم، باور داریم که همه از یک گوهریم و عدالت و آزادی برای ما در گرو عدالت و آزادی برای همنوعان و همسایگان ماست. ما با پایبندی به این باور، همزمان با محکومکردن بنیادگرایی اسلامی و کنش و واکنش تروریستی حماس و هرگونه مداخلهی جمهوری اسلامی، کنش و واکنش بنیادگرایان صهیونیست و سیاستمداران راست افراطی اسراییل را هم محکوم میکنیم. ما برعهدهی خود میدانیم که با صدای رسا و زبان گویا خواستار آتشبس بیدرنگ، رهایی ساکنان غزه از مجازات جمعی و جنایت جنگی، برقراری صلح و امنیت برای یهودیان اسراییل، و نیز پاسخگویی اسراییل و جهان به خواست برحق فلسطینیها برای داشتن کشوری مستقل باشیم.
این بیانیه را شماری از نویسندگان، شاعران و روزنامهنگاران ایرانی امضا کردهاند.