پاکسازی قومی، هدف جنگی اسراییل / جان میرشایمر

ساختمان‌های ویران در اردوگاه جبلیه در غزه Mahmoud Issa – Reuters

ديدگاه

نکته‌‌ای که برای من واقعاً جای تعجب دارد، کشته شدن این تعداد از فلسطینی‌ها است که برای اسرائیل هیچ اهمیتی ندارد. و واقعیت این است که اسرائیلی‌ها، تقریباً همه‌ی آن‌ها، به‌مرور زمان و به‌تدریج، انسانیت‌زدایی از فلسطینی‌ها را پیاده کرده‌اند. اکثر مردم اسرائیل فکر می‌کنند که فلسطینی‌ها مستحق چیزی هستند که بر سرشان می‌آید، و به‌راستی همدردی بسیار ناچیزی در داخل اسرائیل – و از آن عجیب‌تر، در میان حامیان اسرائیل در غرب – درباره‌ی رخدادهای غزه وجود دارد. این هولناک است.

پاکسازی قومی، هدف جنگی اسراییل / جان میرشایمر

ترجمه‌ی مرجانه فشاهی – برگرفته از نقد اقتصاد سياسی

جان جی. میرشایمر،[1] نظریه‌پرداز برجسته‌ی رئال‌پولتیک در علوم سیاسی، در گفت‌وگو با تام سوویتزر[2] در «مرکز مطالعات مستقل»[3] در 17 مه 2024، از دلایل پیدا و پنهان جنگ اسرائیل در غزه گفته و درباره‌ی خطر پاکسازی قومی هشدار داده بود.

گزیده‌ای از این گفت‌وگو پیش روی شما قرار دارد. با این توضیح که پرسش‌ها و بخشی از پاسخ‌ها حذف و متن به‌صورت یک مقاله منتشر شده است.[4]

… ایالات متحده آمریکا خواهان تنش در منطقه‌ی خاورمیانه نیست و فکر می‌کنم آمریکا به‌هیچ‌وجه مایل نیست که اسرائیل شکست خورد و هر آنچه ممکن است، انجام می‌دهد تا اوضاع خاورمیانه باثبات باقی بماند. این هدف آمریکا است؛ یعنی عدم گسترش جنگ یا تنش‌زدایی. اما موضوع برای اسرائیل متفاوت است. برای اسرائیل چهار گزینه وجود دارد: راه‌حل یک دولتی؛ راه‌حل دو دولتی که از دور خارج شده‌اند؛ سوم، راه‌حل آپارتاید؛ و چهارم، پاکسازی قومی. اسرائیل با وقایع 7 اکتبر غافلگیر شد، زیرا به‌زعم خود کنترل را در دست داشت و می‌توانست اوضاع را مدیریت کند. با شروع جنگ، چند مورد را هدف خود قرار داد؛ ازجمله از بین بردن حماس، آزادی گروگان‌ها و غیره. اما اکنون پس از چند ماه به هیچ‌کدام از اهداف خود دست نیافته است. بنابراین به گزینه‌ی سوم و چهارم متوسل می‌شود، یعنی آپارتاید و پاکسازی قومی.

نخستین نکته‌‌ای که باید به آن اشاره کنم، هدف متفاوت اسرائیل است؛ که نه‌تنها در غزه، بلکه در کرانه‌ی باختری هم پاکسازی قومی انجام دهد. من نمی‌گویم که موفق خواهند شد هر دو منطقه را پاکسازی کنند، اما این جنگ به پاکسازی قومی تسهیل می‌بخشد. واضح است که بسیاری از نخبگان سیاسی اسرائیل خواهان گسترش جنگ بدین منظورند. دلیل دیگر برای گسترش جنگ که من شکی در آن ندارم، مشکل عظیمی است که اسرائیل در مرز شمالی خود با ‌‌حزب‌الله دارد. تمام گزارش‌ها حاکی از این است که حدود دویست‌هزار اسرائیلی از خانه‌هایشان در شمال و جنوب اسرائیل آواره شده‌اند؛ یعنی صدهزار نفر در مرز شمالی با لبنان و صدهزار نفر در جنوب اسرائیل در غزه. حال باید پرسید، اسرائیل چگونه می‌تواند آن‌ها را دوباره به خانه‌هایشان بازگرداند، تنها هنگامی که جنگ با ‌‌حزب‌الله فروکش کرده و ‌‌حزب‌الله شلیک موشک‌ها و توپخانه در نواحی شمال اسرائیل را متوقف ساخته است.

معتقدم تا وقتی جنگ در غزه ادامه دارد، ‌‌حزب‌الله به هدف قرار دادن شمال ادامه می‌دهد. آنچه اسرائیل قصد انجام آن را دارد، استفاده از قدرت نظامی است که تنش را گسترش خواهد داد، زیرا از طریق جنگ می‌توانند به پاکسازی قومی ادامه دهند. آن‌ها مایل‌اند جنگ را توسعه دهند که خسارات عظیمی نه تنها برای ‌‌حزب‌الله و لبنان، بلکه برای اسرائیل هم در بر دارد. فکر می‌کنم که این اتفاق رخ می‌دهد و از‌این‌رو، وضعیت خطرناکی را ایجاد می‌کند. آمریکایی‌ها این را فهمیده‌اند و به همین دلیل فشار زیادی برای عدم گسترش جنگ به طرفین وارد می‌کنند. اسرائیل برای حل مشکلات خود فقط ‌‌راه‌حل نظامی و کاربرد اسلحه را شناخته و می‌شناسد. نگاه کنید به جنگ‌های 1948، 1956، 1967 و تا حدودی 1973 که بسیار سریع به پیروزی رسید و اکنون می‌خواهد همین روش را در مقابل ‌‌حزب‌الله و ایران دوباره در پی گیرد. اما ‌‌این بار دیگر جنگ کوتاه نخواهد بود و دوران پیروزی سریع گذشته است. حتی اگر هم احتمالاً پیروز شود، این پیروزی دوام نخواهد داشت.

نکته‌‌ای که برای من واقعاً جای تعجب دارد، کشته شدن این تعداد از فلسطینی‌ها است که برای اسرائیل هیچ اهمیتی ندارد. و واقعیت این است که اسرائیلی‌ها، تقریباً همه‌ی آن‌ها، به‌مرور زمان و به‌تدریج، انسانیت‌زدایی از فلسطینی‌ها را پیاده کرده‌اند. اکثر مردم اسرائیل فکر می‌کنند که فلسطینی‌ها مستحق چیزی هستند که بر سرشان می‌آید، و به‌راستی همدردی بسیار ناچیزی در داخل اسرائیل – و از آن عجیب‌تر، در میان حامیان اسرائیل در غرب – درباره‌ی رخدادهای غزه وجود دارد. این هولناک است. فجایعی که اسرائیل در مورد کشتار مردم عادی، زنان و کودکان غزه انجام داده، واقعاً تکان‌دهنده است، ولی به نظر نمی‌آید که مردم اسرائیل را اذیت کند. مطمئناً استثناهایی در آنجا وجود دارد – مانند گیدییون لوی[5] – اما نه زیاد. ما در آمریکا و کشورهای اروپایی وضعیت مشابهی را می‌بینیم. از خودتان بپرسید که این چه معنایی برای آینده دارد؛ یعنی برای چند ماه یا چند سال آینده. این قطار دارد به کجا می‌رود؟ من معتقدم که اوضاع فعلی در آینده بسیار وخیم‌تر خواهد شد.

این نکته‌ی اول بود. دومین نظری که من دارم، این است که اسرائیلی‌ها این وضعیت را فرصت می‌دانند. همان‌طور که بهتر از من می‌دانید، دو مورد بزرگ پاکسازی قومی فلسطینی‌ها در گذشته وجود داشت؛ یکی در 1948 و دیگری در 1967 در کرانه‌ی باختری. هر دو پاکسازی قومی در بستر جنگ رخ داد و اگر به اوضاع فعلی هم نگاه کنیم، آشکارا در جنگ قرار داریم و این چندان شگفت‌آور نیست که جهان ناگهان و به‌یک‌باره راجع به پاکسازی قومی صحبت می‌کند. من معتقدم، قبل از 7 اکتبر، اکثر نخبگان سیاسی اسرائیل در نهان و اکثر مردم اسرائیل آشکارا به پاکسازی قومی فکر می‌کردند، زیرا راهی برای حل مشکل آپارتاید بود. آن‌ها دریافتند که تنها راه برای رهایی از باور جهانی در مورد آپارتاید بودن دولت اسرائیلی، پاکسازی قومی است. اما کاملاً هم درک کردند که فرصت پاکسازی قومی به‌آسانی به دست نمی‌آید. ولی به‌محض اتفاقات اکتبر که در جبهه‌ی مرزی رخ داد، کارگزاران سیاست آن را یک فرصت دانستند. زیرا مردم درک می‌کنند با جنگ روبه‌رو هستند و در جنگ احتمالاً فرصت پاکسازی فلسطینی‌ها برایشان ایجاد می‌شود؛ دقیق‌تر بگوییم، در غزه.

به نظر من، شهرک‌نشین‌هایی که در اسرائیل علیه فلسطینی‌ها بودند تا آن‌ها را از غزه بیرون کنند، از همان آغاز ابزار اسرائیلی‌ها برای پاکسازی قومی به حساب می‌آمدند. بنابراین، بایستی چیزی تکرار می‌شد که من در آغاز به آن اشاره کردم، یعنی پاکسازی قومی. اسرائیلی‌ها اصلاً اهمیت نمی‌دهند که جنگ همگانی در خاورمیانه که لبنان و احتمالاً ایران را درگیر کند، به راه اندازند، زیرا هر چقدر جنگ در خاورمیانه شایع شود، فرصت برای پاکسازی قومی بزرگ‌تر می‌شود. این مطلب را شکایت آفریقای جنوبی به دیوان بین‌المللی دادگستری در همان اوایل جنگ به ما نشان داد، زیرا آنان بهتر از همه شرایط آپارتاید را شناخته و تجربه کرده‌اند. حتی بسیاری از کسانی که در دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی زندگی می‌کردند – از جمله بسیاری از یهودیان – اذعان می‌دارند، سیستم آپارتاید در اسرائیل بسیار بدتر از سیستم آپارتاید در آفریقای جنوبی است.

بیایید فرض کنیم که عملیات نظامی، آنچه در غزه در حال رخ دادن است، با معاهده‌هایی به پایان برسد. خب، موضوع اختلاف غزه و قاعدتاً اسرائیل به کجا می‌کشد؟ به نظر من، از بین نخواهد رفت، بلکه مذاکرات فراوانی برای اختلافات غزه و اسرائیل انجام می‌پذیرد. حال، از من بپرسید که چرا این را می‌گویم. اول از همه، هیچ ‌‌راه‌حل آسانی برای مشکل غزه با اسرائیل وجود ندارد. این موضوعی است که سال‌ها در مورد آن تحقیق کرده‌ام. اسرائیلی‌ها نمی‌توانند حماس را شکست دهند. حماس صحیح و سالم باقی خواهد ماند و به‌عنوان نیروی نظامی سرسخت در داخل غزه ادامه‌ی حیات می‌دهد. آن‌هم تا زمانی که ‌‌راه‌حل مناسب و ساده برای رسیدن به حق فلسطینی‌ها پیدا شود. مسئله‌ی غزه مانند زخمی چرکین برای زمان طولانی در داخل اسرائیل باقی می‌ماند.

از این گذشته، سؤالاتی هست که باید از خود بپرسید. چه اتفاقی در داخل اسرائیل رخ می‌دهد؛ اعمال اسرائیل در غزه چه پیامدهایی برایش به ارمغان می‌آورد؛ و همچنین عوامل دیگر، از جمله نفرت جهانی و یا مهاجرت بسیاری از مردم اسرائیل. برای مثال، مقامات دولت لهستان گزارش می‌دهند که با موج تقاضای اقامت اسرائیلی‌ها در لهستان روبه‌رو هستند؛ و در کشورهای دیگر اروپایی هم همین‌طور. اسرائیل کشوری است که نیروهای مرکزگریز پرقدرتی در بازی‌های داخلی آن حضور دارد. و همان‌طور که مطلع هستید، قبل از 7 اکتبر صحبت از جنگ داخلی در اسرائیل می‌شد؛ به‌دلیل اصلاحات قضایی پیشنهاد شده توسط دولت نتانیاهو که قدرت قوه‌ی قضاییه را محدود می‌کند. واقعاً هم دولت توانست آن را به مرحله‌ی اجرا درآورد و موجب مشکلات عظیم، مانند راه‌پیمایی‌های چند صدهزار نفره، شد. اکنون دعوای بزرگی در داخل اسرائیل در حال رخ دادن است. که آیا نباید کمیته‌ی تحقیقاتی در مورد اشتباهات نیروی دفاعی اسرائیل در مورد 7 اکتبر تشکیل شود؟ همچنین دعوای بزرگ در کابینه‌ی دولت که با غزه چه کنند؛ جنگ را پایان دهند یا شلیک را آغاز کنند. اختلاف‌نظرات عظیمی وجود دارد. به‌علاوه، مسئله‌ی رویارویی با ‌‌حزب‌الله، و همچنین اینکه اسرائیل دولتی آپارتاید است که به‌طور فزاینده روشن شده است. و پرسش درباره‌ی اینکه این‌ها برای ادامه‌ی منازعه‌ی اسرائیل-فلسطین چه معنایی می‌دهد، در مرکز مباحثات قرار دارند. همه راجع به ‌‌راه‌حل دو دولتی صحبت می‌کنند و به‌علاوه، این واقعیت که دولت اسرائیل دولت آپارتاید است، به وخامت موضوع می‌افزاید. اسرائیلی‌ها در واقع سعی می‌کنند از طریق پاکسازی غزه به کوشش خود در پاکسازی کرانه‌ی باختری ادامه دهند و قصد دارند کلیه‌ی فلسطینی‌ها را از سرزمین بیرون رانند. چرا پاکسازی در کرانه‌ی باختری؟ زیرا محمود عباس خواهان راه‌حل دو دولتی است و حماس این را نمی‌خواهد. به همین دلیل، اسرائیل قبلاً بیشتر روی حماس حساب می‌کرد، تا با اختلاف انداختن بین آن‌ها راه‌حل دو دولتی را به حاشیه ببرد. بنابراین، حال فرصتی پیش آمده تا نخست در غزه پاکسازی شروع شود و پس از آن، به تداوم پاکسازی قومی در کرانه‌ی باختری بپردازند. این هدف از بین نمی‌رود.

بنابراین، باید بگویم که اگر شما به کرانه‌ی باختری و غزه نگاه کنید و آینده‌ی پیش روی این دو قطعه و همچنین جامعه‌ی اسرائیل و بدنه‌ی سیاسی اسرائیل را ملاحظه کنید، تا جایی که چشم کار می‌کند، حجمی از مشکلات را می‌بینید. قدرت بازدارندگی آن‌ هم کاهش یافته است؛ برای مثال، گنبد آهنین که سال‌ها به آن افتخار می‌کردند. در 14 آوریل، هنگامی‌که ایران در پاسخ به بمباران سفارتش در دمشق که به کشته شدن دوازده نفر منجر شد، با موشک به اسرائیل حمله کرد – که البته فقط قدرت‌نمایی از جانب ایران بود – 80 درصد از راکت‌ها توسط پدافندهای دفاعی آمریکا و متحدانش رهگیری شد، و نه گنبد آهنین. به‌رغم این‌که ایران به همه خبر داده بود. ممکن است شما بگویید که اسرائیل بمب اتمی در اختیار دارد و از قدرت بازدارندگی زیادی برخوردار است. من در پاسخ می‌گویم، شکی در این نیست که سلاح‌های هسته‌ای بازدارنده‌ی نهایی هستند، اما دولت آپارتاید آفریقای جنوبی هم که تسلیحات اتمی در اختیار داشت، از بین رفت. آنچه در داخل جامعه و بدنه‌ی سیاسی اتفاق می‌افتد، مهم است و سلاح‌های اتمی هم دیگر قادر نیستند از آن محافظت کنند.

واقعیت این است که اسرائیل عمیقاً و به‌راستی در مشکلات فرو رفته است. با خواندن رسانه‌های اسرائیل می‌توان پی برد که راه آسانی در آنجا وجود ندارد. اکنون اسرائیلی‌ها درگیر نسل‌کشی هستند و به‌دلیل اینکه نتوانسته‌اند فلسطینی‌ها را از سرزمین خود بیرون کنند، مجبور می‌شوند نه فقط میزان کشتار را افزایش دهند، بلکه غزه را از طریق ایجاد قحطی، کمبود آب آشامیدنی و همچنین نابود کردن زیرساخت‌ها و… غیرقابل سکونت کنند. حتی اگر جنگ فروکش کند که این آرزوی همه‌ی ماست، چندی بعد، جنگ به نحوی دیگر از نو آغاز می‌شود. باید هر کار ممکن را برای توقف هرچه زودتر جنگ انجام داد، زیرا نسل‌کشی، قتل عام و کشتاری عظیم در حال رخ دادن است و باید فوراً متوقف گردد.

حال بازمی‌گردیم به این سؤال که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد. اسرائیل جهان و قوانین آن را به هیچ می‌گیرد، اما من از آن استفاده می‌کنم. اسرائیل دولت آپارتاید است. سازمان‌های جهانی مانند عفو بین‌الملل، دیدبان حقوق بشر و بتسلیم[6] گزارش مشترک مفصلی ارائه دادند که با طرح کردن جزئیات دقیق ماهیت آپارتاید دولت اسرائیل را اثبات می‌کند. طبق آمارهای جمعیتی، در داخل خاک فلسطین-اسرائیل[7] (شامل غزه و کرانه باختری) حدود 7.3 میلیون فلسطینی و حدود 7.3 میلیون یهودی داریم؛ یعنی جمعیتی کاملاً برابر. و تنها راهی که اسرائیل می‌تواند با این موضوع کنار آید، دولت آپارتایدی است، زیرا در غیر این صورت، در نظامی دموکراتیک باید دولت فلسطین هم با جمعیتی یکسان تشکیل شود که یهودیان اسرائیل هیچ‌گاه آن را نمی‌پذیرند. و این دلیلی است بر بطلان دموکراتیک‌بودن دولت اسرائیل که اسرائیلی‌ها و کل غربی‌ها همواره لاف آن را می‌زنند و اسرائیل را تنها دولت دموکرات در خاورمیانه می‌خوانند. به همین دلیل، پاکسازی قومی این‌‌قدر برای اسرائیل جذاب است؛ و همان‌طور که در آغاز گفتیم، پاکسازی قومی ‌‌راه‌حل آن‌ها برای رهایی از باور جهانی به آپارتاید بودن اسرائیل است.

در هر حال، دولت آپارتاید در اسرائیل حاکمیت را در دست دارد. اما آن‌ها دو ملت دارند که جمعیت‌شان با هم برابر است. یکی می‌خواهد بر دیگری سلطه یابد؛ سلطه‌گری ظالمانه، سیستماتیک و غیرضروری با قربانیان فراوان. آن‌ها می‌خواهند مشکل خود را از این طریق حل کنند، ولی مطمئناً دچار 7 اکتبر می‌شوند و این موضوع دوباره و دوباره اتفاق خواهد افتاد.

سؤال اینجا است: چگونه اسرائیل می‌تواند از این تسلسل نجات یابد. استدلال من و استفان والت[8] در کتاب مشترکمان به نام «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا»[9] که مدت زیادی روی آن کار و تحقیق انجام دادیم و بسیاری دیگر هم به آن معتقد هستند، این است که اسرائیل می‌بایست مدت‌ها قبل ‌‌راه‌حل دو دولتی را می‌پذیرفت و قلمرو وسیعی را در اختیار فلسطینی‌ها قرار می‌داد تا آن‌ها بتوانند دولت خودکفا تشکیل دهند؛ نوعی زندگی مطابق با عزت انسانی.

این را بسیاری از رؤسای‌جمهور آمریکا فهمیدند؛ جیمی کارتر و همین‌طور بعدی‌ها. بیشتر آن‌ها فهمیدند که بهترین ‌‌راه‌حل یک ‌‌راه‌حل خوب نیست، اما بهترین ‌‌راه‌حل برای پایان دادن به آن یا لااقل سعی برای برقراری یک پایان، خلق ‌‌راه‌حل دو دولتی بود. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم به ‌‌راه‌حل یک دولتی برسیم، یعنی دولت اسرائیلی. ما در آمریکا نتوانستیم ‌‌راه‌حل اولی را تحقق بخشیم. چرا؟ به‌خاطر لابی‌های اسرائیل در آمریکا. در این باره از باراک اوباما بپرسید. او به شما خواهد گفت که چه ترسی از جانش داشت. و یا دولت جو بایدن، هنگامی‌که به اسرائیلی‌ها گفت که دیگر بمب اضافی به آن‌ها نمی‌دهد، زیرا به‌اندازه‌ی کافی بمب در اختیار دارد؛ اما انواع و اقسام حامیان اسرائیل به او گفتند: «شما می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید و ما آن را فراموش نخواهیم کرد.»

بنابراین، ما موفق نبودیم. حال چگونه می‌توانیم ‌‌راه‌حل دو دولتی را تصور کنیم؟ تصور آن غیرممکن است، به‌ویژه این‌که اسرائیل در این نقطه‌ی زمانی قرار دارد. نگاه کنید به ترکیب کابینه‌ای که هدایت اسرائیل را به عهده دارد. ولی قبل از این‌که همه‌چیز باخته شود، باید ‌‌راه‌حل دو دولتی را به اجرا رساند. به غزه و کرانه‌ی باختری و مهم‌تر از آن به ‌‌حزب‌الله در شمال اسرائیل نگاه کنید و همزمان هم به رسانه‌های آلترناتیو، به اینترنت، به دوربین‌ موبایل‌ها؛ برای جهان بسیار آسان شده که ببیند شما چکار می‌کنید. امکان هم دارد که آمریکا به شما کمک کند.

جان میرشایمر

[1] John Joseph Mearsheimer (1947-)

[2] Tom Switzer (1971-)

[3] Centre for Independent Studies (CIS)

[4] متن کامل این گفت‌وگو را در یوتیوب مرکز مطالعات مستقل زیر می‌توانید ببینید:

متن پیاده‌شده را هم اینجا بنگرید:

Why Israel is in Deep Trouble: John Mearsheimer with Tom Switzer | Transcript

[5] Gideon Levy

روزنامه‌نگار چپ‌گرای اسرائیلی که در روزنامه‌ی هاآرتس مطالب درباره‌ی اشغال سرزمین‌های فلسطینی توسط اسرائیل می‌نویسد. برخی او را «روزنامه‌نگار قهرمان» و برخی دیگر «تبلیغاتچی حماس» توصیف می‌کنند.

[6] B’Tselem

سازمان حقوق بشری در اسرائیل که در 1989 تأسیس شد.

[7] میرشامیر برای توصیف کل منطقه‌ی مورد مناقشه‌ی اسرائیل و فلسطین، از اصطلاح «اسرائیل بزرگ» استفاده کرده است که ما آن را به «فلسطین-اسرائیل» بدل کردیم. م.

[8] Stephen Waltاستاد علوم سیاسی در مدرسه‌ی کندی، هاروارد.

[9] The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy (2007)