ديدگاه
یکی از تاثیرات مخرب ادامهی طولانی مدت سرکوب فلسطینیها و تخریب بیشتر مناسبات با آنها و حذف و کنار گذاشتن نیروهای صلح طلب، افتادن سکان قدرت در میان نیروهای فلسطینی به دست نیروهای رادیکال و افراطی از جمله حماس بودهاست. حامیان این قبیل نیروها هم، اساسا دولتهائی مثل دولت جمهوری اسلامی ایران هستند که موجودیت اسرائیل را قبول ندارند.
مسعود فتحی : عصرنو
گسترش جنگ در منطقه و خطر درگیری جمهوری اسلامی در آن
صلح و آرامش در منطقه با مهار جنگ طلبان میسر میشود!
در نخستین سالگرد فاجعهی ۷ اکتبر در اسرائیل و یک سال بعد از شروع دور جدید جنگ در غزه و گسترش تنش در منطقه، نه فقط تمام غزه ویران شده، بیش از ۴۲ هزار تن توسط ارتش اسرائیل به قتل رسیدهاند. اکنون لبنان هم در آتش جنگ و بمباران میسوزد و علیرغم درخواست آتسبس از سوی کشورهای مختلف و بسیاری از مردم جهان در تظاهرات ضد جنگ روزهای اخیر، دامنهی جنگ در آن گستردهتر میشود. بمبارانهای همچنان ادامه دارد، اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل آغاز شدهاست. مراکز حزبالله در لبنان بعد از قتل فرماندهان و رهبر آن حسن نصرالله، همچنان بمباران میشود. موشکباران جمهوری اسلامی علیه اسرائیل بعد از قتل حسن نصرالله، تغییری در معادلات دولت دست راستی اسرائیل نداده، برعکس، خطر گسترش دامنهی تنش و جنگ بە کشور ما را بیشتر کردهاست. حوادث همین چند روز اخیر بیش از پیش آشکار ساختهاست، که فعلا هیچ قدرتی قادر و یا مایل نیست جنگسالاران حاکم بر اسرائیل را وادار به توقف قتل و کشتار کند، بە پای میز مذاکرە بکشاند و ماشین کشتاری را که همچنان از طرف حامیان غربی آن در غرب، قبل از همه آمریکا، با بمبها و تجهیزات دیگر تقویت میشود، متوقف سازد.
آغازی برای جنگی بزرگتر؟
بعد از حملهی موشکی ایران به اسرائیل، نفتالی بنت نخست وزیر پیشین اسرائیل پاسخ اسرائیل به این حمله را «بزرگترین فرصت ۵۰ سال اخیر برای تغییر چهرهی خاورمیانه» دانست. او تاکید کرد که «ما باید همین اکنون برای نابودی برنامهی هستهای ایران، تاسیسات انرژی و فلج مرگبار این رژیم تروریستی اقدام کنیم.» بنت درست با همان زبان و بیانی که نتانیاهو از جمهوری اسلامی صحبت میکند، با استفاده از واژهی «اختاپوس» برای توصیف جمهوری اسلامی، بعد از قتل نصرالله مینویسد «بازوان اختاپوس اکنون به طور موقت از کار افتادهاند» الان وقت آناست که «باید سر اختاپوس ترور را قطع کرد.»
این تنها بنت نیست که چنین فکر میکند، در دولت دست راستی اسرائیل این فکر غالب است. درست است که بنیامین نتانیاهو از لولوی خصومت رژیم ایران با اسرائیل، در انتخاباتهای چند دورهی اخیر این کشور بهرهی زیادی برده، اما اگر برایش مقدور بود، زودتر از این وارد جنگ با این رژیم هم میشد. خود بنت هم معترف است که اسرائیل بدون توافق با آمریکا و اطمینان از پشتیبانی آن، قادر به ادامهی درگیری با ایران نخواهد بود. هر چند اسرائیل در حال حاضر مجهزترین ارتش خاورمیانه را دارد، تغییر چهرهی خاورمیانه کاری نیست که از عهدهی فقط اسرائیل برآید. تجربهی عراق و افغانستان نشان داد که چنین تغییری، برای آمریکا و متحدان آن هم چندان کمهزینه و آسان نبود.
عوامل متعددی دال بر تلاش آمریکا برای ترسیم محدودیت در پاسخ اسرائیل به جمهوری اسلامی وجود دارد. بیانات اخیر جو بایدن در مورد اقدامات محتمل اسرائیل و مستثنی کردن تاسیسات اتمی ایران از اهداف حمله از آن جمله است. پشتیبانی از حزبالله، حماس و غیره، به عنوان نیروهای درگیر با اسرائیل، جمهوری اسلامی را به یکی از طرفهای جنگ تبدیل نمودهاست، اما موشکباران اسرائیل به نام انتقام قتل نصرالله اقدامی است که پای جمهوری اسلامی را هم مستقیما به جنگ رو در رو با اسرائیل و طبعا حامیان آن میکشاند. موضعگیری اتحادیهی اروپا و هفت کشور صنعتی در این مورد واضح و روشنتر از آن است کە نیاز بە تفسیر داشتەباشد. در بیانیهی آنان اساسا بهطور یک سویە و بدون در نظر گرفتن زمینەهای آن بر حق «اسرائیل در دفاع از خود» و محکومیت قاطع حملهی موشکی جمهوری اسلامی تاکید شدهاست.
جنگ در لبنان، بهنوعی ادامهی جنگی است که در غزه در جریان است. اما حضور جمهوری اسلامی در این جنگ، مثل حضور این رژیم در مناطق بحرانی خاورمیانه و حمایت از گروههای نیابتی، در غزه و در لبنان، تاکنون مستقیم نبود؛ اما موشکباران اسرائیل میتواند این رو در روئی را تشدید نماید.
چرا لبنان؟
عملیاتی که اسرائیل تاکنون در لبنان انجام دادهاست، نشان میدهد که نقشهی انجام این جنگ از قبل وجود داشتهاست. حملهی کنونی به لبنان چهارمین حملهی اسرائیل به این کشور است، که اسرائیل به بهانهی حفظ امنیت مرزهای شمالی خود انجام دادهاست. هدف هم همواره تخلیه مناطق جنوبی لبنان و به کنترل در آوردنِ آن بودهاست. در همهی حملههای پیشین (۱۹۷۸، ۱۹۸۲، و ۲۰۰۶)، اسرائیل بعد از قتل و کشتار و تخریب مناطقی از جمله بیروت، مجبور به عقب نشینی شدهاست. آخرین قطعنامهای که در این مورد در سازمان ملل تصویب شد و بر اساس آن اسرائیل از جنوب لبنان عقب نشینی کرد، قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل بود، که هنوز هم مفاد آن از سوی طرفین به طور کامل عملی نشدهاست. از جمله این که اسرائیل علیرغم عقبنشینی از لبنان مزارع شبعا و منطقهی دِه غجر را هنوز تحت اشغال خود دارد و حزب الله نه خلع سلاح و نه در ارتش لبنان ادغام شدهاست و نه به شمال رودخانهی لیتانی عقب نشستهاست. برعکس، طی این مدت، با یاری و حمایت جمهوری اسلامی به یک ارتش قویتر تبدیل شده و دهها هزار نیروی مسلح و زرادخانهای بزرگ را تدارک دیدهاست. مهمترین هدف حملهی اخیر اسرائیل بە جنوب لبنان هم، تضعیف این نیرو است.
با این همە بەنظر نمیرسد این بار نیز اسرائیل با جنگ و بمباران، در دراز مدت بە اهداف این حملە نائل آید. اقدامات جنایتکارانە و بیرحمانە بهجای اینکە اسرائیل را بە اهدافاش نزدیک کند، بە کینە و دشمنی بیشتر نسبت بە این کشور در لبنان دامن خواهد زد و بە تداوم چرخەی جنگ و خشونت و انزوای جهانی بیشتر اسرائیل منجر خواهد شد.
موشکهائی که شلیک میشوند…
یکی از اصلیترین شعارهای سران جمهوری اسلامی از خمینی تا خامنهای، از آغاز تاکنون، محو اسرائیل از صفحهی روزگار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده و هنوز هم برای این رژیم امتناع از بهرسمیت شناختن اسرائیل، یک اصل تخطیناپذیر تلقی میشود. تا آنجا کە حتی ورزشکاران ایران هم نباید در مسابقات بینالمللی با ورزشکاران اسرائیلی مسابقه دهند. تاثیر چنین نگرشی در سیاست خارجی کشور، بسیار مخرب بوده و هست. در نشریات رژیم به جای اسرائیل «رژیم صهیونیستی» نوشته میشود. بر این اساس هم، محور مقاومت رژیم شکل گرفتهاست، که شامل همهی جریانها و گروههای شبه نظامی از جمله حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، حشدالشعبی و غیره، در منطقه میشود، که همگی به نحوی با این سیاست همراه هستند.
سیاست «نابودی اسرائیل» و «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی و دشمنی کور آن با اسرائیل عاملی در تشدید بیثباتی، درگیر کردن کشور ما در بحرانهای منطقهای و موجبی برای تخریب مناسبات کشور با همسایگان و شماری از کشورهای جهان است. سران جمهوری اسلامی به نام دفاع از «فلسطین» و «مقاومت» در برابر «استکبار» حضور دخالتگرانه، توسعهطلبانه و تنش افزای خود در منطقه را توجیه میکنند و با ادعای «آزادی قدس» و «محو اسرائیل» تلاش می کنند اقدامات خود را مشروع جلوە دهند. ادعای حمایت از آزادی فلسطین و مردم آن توسط رژیم در شرایطی بهطور مکرر تکرار میشود کە مردم ایران طی ۴۶ سال عمر رژیم هموارە با سرکوب شدید مواجە بودە و از ابتداییترین آزادیهای اساسی محروم هستند. حضور و دخالتهای نظامی جمهوری اسلامی و نیروهای شبهنظامی وابسته بهآن در کشورهای منطقه، علاوه بر اینکە مغایر با قوانین بین المللی و تنش زاست و هزینەهای گزافی را نیز بر مردم کشور ما تحمیل نمودە، تهدیدی علیه امنیت کشور و مردم ایران است.
دولت اسرائیل هم به موازات تلاشهای جمهوری اسلامی برای شکل دادن به محور مقاومت، اقدامات گستردهای را برای مقابله با جمهوری اسلامی انجام دادهاست. مهمترین عرصهای که تاکنون بیشترین نیرو را گذاشتهاست، تخریب برنامهی اتمی جمهوری اسلامی و لطمه زدن به آن از طریق تخریب سایبری، قتل و ترور دانشمندان، ربودن آرشیو اتمی رژیم و بعضا انفجارهائی در این یا آن مورد بودهاست. نفوذ در دستگاههای امنیتی رژیم و حتی ترور اسماعیل هنیه بعد از مراسم تحلیف پزشکیان در حفاظت شدهترین مکانها هم، از آن جمله است.
صلح تنها گزینه است …
ماشین جنگی مهیب دولت دست راستی اسرائیل باید متوقف شود. تنها راه ایجاد صلح و امنیت در منطقه، پایان دادن به زنجیرهی جنگهای پایانناپذیر اسرائیل علیه همسایگان خود است. این امر تنها با پذیرش عقب نشینی اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ و به رسمیت شناختن حق فلسطینیها برای داشتن کشور و دولت در سرزمین خود ممکن است. امری که دولت دست راستی اسرائیل، اعتقادی به آن ندارد و حامیان این دولت از آمریکا تا اروپا نیز، پایبندی به آن ندارند و در عمل همان کاری را تا به حال کردهاند، که اسرائیل و دولتهای آن خواستهاند. در مقابل سرکشی اسرائیل از پذیرش قطعنامههای سازمان واکنشی نشان ندادهاند که هیچ، خود نیز این اقدامات را طبیعی جلوه دادهاند.
یکی از تاثیرات مخرب ادامهی طولانی مدت سرکوب فلسطینیها و تخریب بیشتر مناسبات با آنها و حذف و کنار گذاشتن نیروهای صلح طلب، افتادن سکان قدرت در میان نیروهای فلسطینی به دست نیروهای رادیکال و افراطی از جمله حماس بودهاست. حامیان این قبیل نیروها هم، اساسا دولتهائی مثل دولت جمهوری اسلامی ایران هستند که موجودیت اسرائیل را قبول ندارند.
اسرائیل بعد از مذاکرات اسلو فرصت بزرگی را از دست داد و فلسطینیها را که برای توافق با اسرائیل گام به جلو گذاشتهبودند، عملا کنار گذاشت. همین هم باعث شد سکان قدرت در دو طرف به دست نیروهای راست و افراطی بیفتد. صلح زمانی برقرار خواهد شد که نیروهای صلح طلب در هر دو سو، نیروهای افراطی و جنگ طلب را مهار کرده، امکان دیالوگ، گفتوگو و مصالحهی متقابل را فراهم کنند. آنگاه دیگر نه جمهوری اسلامی ایران و نه محور مقاومت آن محلی از اعراب نخواهند داشت.