مرون راپاپورت : آسیب های طرح ترامپ برای غزه از خیلی پیشتر وارد شده است

تا وقتی که  افکار عمومی یهودی، اخراج فلسطینی‌ها را به عنوان یک گزینه عملی ببیند ، چه انگیزه‌ای برای هر دولت یا حزبی وجود خواهد داشت که به دنبال توافق سیاسی با فلسطینی‌ها باشد ؟ هر توافق، هر آتش‌بس، ممکن است صرفاً به عنوان یک گام موقت به سمت هدف نهایی انتقال جمعی تلقی شود. در نتیجه، امکان همکاری سیاسی مؤثر بین یهودیان و فلسطینی‌ها به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت

مرون راپاپورت : ۷ فوریه ۲۰۲۵

آسیب های طرح ترامپ برای غزه از خیلی پیشتر وارد شده است

پیشنهاد پاکسازی غزه از فلسطینیان، ریشه‌های عمیقی در جامعه اسرائیل دارد وهرگونه امید به آینده‌ای صلح‌آمیز در منطقه را به خطر می‌اندازد

در سپتامبر ۲۰۲۰، در اواخر دوره اول ریاست‌جمهوری خود، دونالد ترامپ نظارت بر امضای توافق‌نامه‌های ابراهیم بین اسرائیل، امارات متحده عربی و بحرین را در محوطه کاخ سفید بر عهده داشت. این توافق‌نامه‌ها که سودان و مراکش نیز در ماه‌های بعد به آن‌ها پیوستند، به عنوان “توافق‌نامه‌های صلح” معرفی شدند، اما توصیف دقیق‌تر آن‌ها “توافق‌نامه‌هایی برای به حاشیه راندن مردم فلسطین” بود. هدف این توافق‌ها ایجاد صلح نبود—زیرا اساساً بین این کشورها جنگی وجود نداشت—بلکه ایجاد یک واقعیت جدید منطقه‌ای بود که در آن مبارزه فلسطینیان برای آزادی به حاشیه رانده شود و در نهایت به فراموشی سپرده شود.

چهار سال و نیم بعد از آن، این دوره خونین‌ترین دوران در تاریخ درگیری اسرائیل و فلسطین بوده است. تنها شش ماه پس از امضای این توافق‌ها، نیروهای اسرائیلی به عبادت‌کنندگان در مسجدالاقصی در ماه رمضان حمله کردند و اقدام به تخلیه خانواده‌های فلسطینی از محله شیخ جراح در بیت‌المقدس کردند. این رویدادها باعث شلیک راکت‌های حماس از غزه و آغاز درگیری‌های خشونت‌بار بین یهودیان (که توسط نیروهای نظامی و پلیس اسرائیل حمایت می‌شدند) و فلسطینیان شد، که برای اولین بار از سال ۱۹۴۸، تمام مناطق بین دریای مدیترانه و رود اردن را دربر گرفت. در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، تعداد بی‌سابقه‌ای از فلسطینیان به دست سربازان و شهرک‌نشینان اسرائیلی کشته شدند و حملات علیه اسرائیلی‌ها نیز افزایش یافت. سپس در ۷ اکتبر، واقعیتی رخ داد که نشان داد تلاش برای به حاشیه راندن مبارزه فلسطینیان مانند نادیده گرفتن یک مانع در بزرگراه است: در نهایت به یک تصادف مرگبار منجر خواهد شد.

چه ترامپ این موضوع را درک کند یا نه، رویکرد جدید او اساساً این پیام را منتقل می‌کند: اگر نتوانیم فلسطینیان را دور بزنیم، پس آن‌ها را تبعید کنیم. او در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، گفت: «شنیده‌ام که غزه برای آن‌ها خیلی بد بوده است.» او افزود که بهترین راه‌حل این است که تمام جمعیت نوار غزه به یک “سرزمین خوب، تازه و زیبا” منتقل شوند.

آیا این طرح قابل اجراست؟

یکی از اولین معیارهایی که این ایده بر اساس آن مورد بررسی قرار گرفته، میزان عملی بودن آن است. از این نظر، قطعاً این طرح شکست خواهد خورد. احتمال اینکه بیش از دو میلیون فلسطینی—که اکثراً پناهنده یا از نسل پناهندگان نکبت سال ۱۹۴۸ هستند و برای ۷۵ سال در اردوگاه‌های پناهندگان در غزه مانده‌اند تا سرزمین خود را ترک نکنند—اکنون حاضر باشند آن را ترک کنند، تقریباً صفر است.

احتمال اینکه کشورهایی مانند اردن یا مصر حتی بخشی از این جمعیت را بپذیرند نیز بسیار اندک است، زیرا چنین اقدامی می‌تواند حکومت‌های آن‌ها را بی‌ثبات کند. علاوه بر این، این تصور که ایالات متحده، پس از پایان دادن به اشغال‌های طولانی، پرهزینه و مرگبار در عراق و افغانستان، اکنون مایل خواهد بود که غزه را تصرف، اداره و توسعه دهد، به همان اندازه دور از ذهن است.

اما این طرح فراتر از مجموع اجزای آن، خطرناک‌تر است. حتی اگر این ایده یک گام هم به جلو برداشته نشود، تأثیر عمیقی بر گفتمان سیاسی یهودیان-اسرائیلی‌ها داشته است. در واقع، شاید بهتر باشد بگوییم که پیشنهاد ترامپ، یک جریان عمیق در جامعه اسرائیل را آشکار کرده است.

استقبال گسترده از طرح ترامپ در اسرائیل

در همان کنفرانس مطبوعاتی، نتانیاهو اولین کسی بود که از این ابتکار ترامپ استقبال کرد. او گفت: «این همان نوع تفکری است که می‌تواند خاورمیانه را دگرگون کند و صلح را به ارمغان بیاورد.» این سخنان تعجب کسی را برنینگیخت، زیرا رهبران راست‌گرای مذهبی-ملی‌گرای اسرائیل نیز با اشتیاق از این طرح استقبال کردند و کنفرانس ترامپ را همچون یک “وحی الهی” تلقی نمودند. اما آن‌ها تنها کسانی نبودند که چنین واکنشی داشتند.

بنی گانتز، که به دلیل اختلافات بر سر جنگ در غزه از دولت خارج شد، طرح انتقال جمعیتی ترامپ را «خلاقانه، اصیل و جالب» توصیف کرد. یائیر لاپید، رهبر حزب میانه‌روی یش عتید، این کنفرانس مطبوعاتی را «به نفع اسرائیل» دانست. حتی یائیر گولان، رهبر حزب دموکرات‌های صهیونیست چپ‌گرا، تنها به “عدم امکان عملی شدن” این ایده اشاره کرد. گویی سیاستمداران در سراسر طیف سیاسی صهیونیستی، فقط منتظر بودند تا ایده پاکسازی قومی، مهر تأیید «ساخت آمریکا» را بگیرد تا آن را بپذیرند.

. این زهر انتقال‌طلبی به این زودی‌ها از جریان سیاسی اسرائیل پاک نخواهد شد. و پیامدهای آن می‌تواند برای کل منطقه فاجعه‌بار باشد.

هیچ انگیزه‌ای برای مذاکرات وجود ندارد

خطرات برای کل منطقه

حتی اگر ارتش آمریکا مستقیماً درگیر این طرح نشود، احساس اینکه اسرائیل به یک فرصت تاریخی برای تخلیه نوار غزه از فلسطینیان دست یافته است، به شدت مطالبات تندروهایی مانند بتسلائل اسموتریچ و ایتمار بن‌گویر را تقویت خواهد کرد. آن‌ها نتانیاهو را برای توقف مذاکرات آتش‌بس، تصرف غزه و بازسازی شهرک‌های یهودی در نوار غزه تحت فشار قرار خواهند داد.

بر اساس گزارش‌ها، هماهنگ‌کننده فعالیت‌های دولت اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی (COGAT) در حال تدوین برنامه‌هایی برای این کار است. در صورتی که مصر اجازه ندهد از گذرگاه رفح برای اجرای این طرح استفاده شود، ارتش اسرائیل ممکن است مسیرهای دیگری را از طریق دریا یا زمین باز کند و فلسطینیان را به “کشورهای مقصد” منتقل نماید.

در سطح منطقه‌ای، طرح ترامپ به منزله یک تهدید مستقیم برای دولت‌های عربی است. اردن نگران است که ورود تعداد زیادی از فلسطینیان به کشور، تعادل جمعیتی شکننده آن را بر هم بزند و حکومت این کشور را بی‌ثبات کند. حتی در سایر کشورهای عربی که ارتباط مستقیمی با فلسطین ندارند، واکنش‌ها پر از شوک و نگرانی بوده است.

این وضعیت می‌تواند منطقه را به سمت یک جنگ تمام‌عیار سوق دهد. اردن قبلاً هشدار داده است که اگر اسرائیل سعی کند پناهندگان فلسطینی را به زور به خاک این کشور منتقل کند، ممکن است علیه اسرائیل اعلام جنگ کند.

طرح ترامپ، که اسرائیل با شور و شوق آن را پذیرفته است، نشان می‌دهد که اسرائیل به‌دنبال تحمیل اراده خود بر منطقه بدون نیاز به مذاکره یا توافق است. اما تاریخ نشان داده است که چنین رویکردی، عواقب ویرانگری خواهد داشت.

حتی اگر آتش‌بس به مراحل دوم و سوم پیش برود، تمام گروگان‌ها آزاد شوند، ارتش از غزه خارج شود و آتش‌بس دائمی برقرار گردد، طرح ترامپ از عرصۀ سیاست یهودیان اسرائیلی ناپدید نخواهد شد. تا وقتی که  افکار عمومی یهودی، اخراج فلسطینی‌ها را به عنوان یک گزینه عملی ببیند ، چه انگیزه‌ای برای هر دولت یا حزبی وجود خواهد داشت که به دنبال توافق سیاسی با فلسطینی‌ها باشد ؟ هر توافق، هر آتش‌بس، ممکن است صرفاً به عنوان یک گام موقت به سمت هدف نهایی انتقال جمعی تلقی شود. در نتیجه، امکان همکاری سیاسی مؤثر بین یهودیان و فلسطینی‌ها به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت.

و چرا فقط غزه؟ هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که پیشنهاد ترامپ به فلسطینی‌های کرانه باختری – منطقه‌ای که او احتمالاً آن را برای فلسطینی‌ها «بسیار بدشانس» می‌داند – یا اورشلیم شرقی، یا حتی ناصره، گسترش نیابد.

در میان فلسطینی‌ها، طرح ترامپ تنها باعث تضعیف بیشتر هرگونه ایده‌ای برای آشتی با اسرائیل خواهد شد. از زمان توافقات اسلو در سال ۱۹۹۳ (و حتی قبل از آن)، رهبری سیاسی فلسطین، گاهی با اشتیاق و گاهی با اکراه، امکان زندگی در کنار کشوری را تأیید کرده است که از طریق تحمیل آوارگی گسترده بر مردمشان و بر ویرانه‌های کشورشان در سال ۱۹۴۸ ایجاد شد. این روند هرگز بدون ابهام نبوده است؛ موانع زیاد وجود داشته، سخنان دوپهلو بیان شده، و مخالفت‌های خشونت‌آمیز فراوانی – از جمله از سوی حماس – وجود داشته است، اما این رویکرد برای دهه‌ها غالب بود.

اما هنگامی که رئیس‌جمهور آمریکا، «انتقال» را به عنوان راه‌حلی برای «مشکل فلسطینی» پیشنهاد می‌کند و هنگامی که تمام اسرائیل – از راست افراطی مذهبی گرفته تا مرکز لیبرال و حتی چپ صهیونیست – از آن استقبال و آن را می‌پذیرند، پیام برای فلسطینی‌ها روشن است: هیچ امکانی برای مصالحه با اسرائیل و حامی آمریکایی آن، حداقل در شکل فعلی‌شان، وجود ندارد، زیرا آن‌ها مصمم هستند که مردم فلسطین را ریشه کن کنند.

این بدان معنا نیست که فلسطینی‌ها بلافاصله به مبارزه مسلحانه روی خواهند آورد، اگرچه این یک نتیجه‌ی ممکن است. اما بدون شک، این وضعیت امکان هرگونه حمایت عمومی از رهبران فلسطینی که تلاش می‌کنند با اسرائیل به توافق برسند را از بین خواهد برد. مشروعیت تشکیلات خودگردان فلسطین در حال حاضر در پایین‌ترین سطح است؛ اگر این تشکیلات دوباره وارد روند سیاسی با اسرائیل شود، آن هم در سایه‌ی طرح ترامپ، مشروعیتش حتی بیشتر از بین خواهد رفت.

نسخه‌ای برای جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای

و خطر تنها به اینجا ختم نمی‌شود. ترامپ، با ناآگاهی کامل خود از خاورمیانه (در طول کنفرانس مطبوعاتی، بارها گفت که «هم عرب‌ها و هم مسلمانان» از رفاهی که طرح او به ارمغان خواهد آورد، بهره‌مند خواهند شد)، مسأله فلسطین را «منطقه‌ای» کرده است. او حل این مسأله را نه به عنوان موضوعی میان یهودیان و فلسطینی‌های ساکن در منطقه‌ی بین رود و دریا، بلکه به عنوان مسئولیتی که بر دوش کشورهای اطراف است، تلقی می‌کند. او نه تنها از مصر، اردن، عربستان سعودی و سایر کشورها می‌خواهد که صدها هزار فلسطینی را در سرزمین‌های خود بپذیرند، بلکه عملاً از آن‌ها می‌خواهد که با دفن کردن مسأله فلسطین موافقت کنند.

چنین درخواستی تهدیدی مستقیم برای رژیم‌های کشورهای عربی محسوب می‌شود. دولت اردن از این بیم دارد که ورود تعداد زیادی فلسطینی به قلمرو پادشاهی، تعادل جمعیتی شکننده‌ی کشور را که پیشاپیش به شدت به نفع فلسطینی‌ها متمایل است، برهم بزند و موجب سقوط حکومت شود. اما حتی در سایر کشورهایی که ارتباط مستقیم‌تری با فلسطین ندارند، اوضاع به همان اندازه شکننده است. کافی بود که کانال‌های خبری سعودی را در روز اعلامیه ترامپ مشاهده کنید تا سطح شوک، تهدید و ترسی که این حرکت ایجاد کرده است را درک کنید.

پانزده سال پیش از آنکه سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) به یک مصالحه‌ی تاریخی با اسرائیل دست بزند، مصر به این نتیجه رسیده بود که نه تنها می‌تواند وجود اسرائیل را در منطقه بپذیرد، بلکه از آن سود ببرد و در نتیجه، معاهده‌ی صلح ۱۹۷۹ را امضا کرد. اردن نیز همین مسیر را در پیش گرفت و چهار سال و نیم پیش، امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش نیز این خط فکری را پذیرفتند. حتی بدون عادی‌سازی رسمی روابط، به نظر می‌رسد که عربستان سعودی، این قدرت منطقه‌ای، به نتیجه‌ای مشابه رسیده باشد.

اما حرکت بی‌ملاحظه‌ی ترامپ و استقبال اسرائیل از آن، می‌تواند به رژیم‌های خاورمیانه – حتی آن‌هایی که «میانه‌رو» تلقی می‌شوند (که در واقع اغلب خودکامه‌تر از بقیه هستند) – این پیام را برساند که هرگونه سازش بیهوده است. این حرکت نشان می‌دهد که اسرائیل، به لطف قدرت نظامی خود و حمایت ایالات متحده، معتقد است که می‌تواند هر راه‌حلی را که می‌خواهد، بر منطقه تحمیل کند، از جمله جابجایی اجباری میلیون‌ها نفر از سرزمین‌های خود و انکار حقی که تقریباً در سراسر جهان برای تعیین سرنوشت خود به رسمیت شناخته شده است.

در طول یک سال و نیم گذشته، اسرائیل به کشتار گسترده در غزه و نابودی زیرساخت‌های ضروری برای حیات انسانی بسنده نکرده است. ارتش این کشور همچنین بخش‌هایی از لبنان را اشغال کرده و برخلاف توافق آتش‌بس، از خروج از آن مناطق خودداری می‌کند. علاوه بر این، مناطقی از سوریه را نیز تصرف کرده است، بدون آنکه قصد خروج از آن‌ها را داشته باشد. این واقعیت تنها این تصور را تقویت می‌کند که اسرائیل تصمیم گرفته است با توسل به زور، یک نظم جدید را در خاورمیانه برقرار کند – بدون هیچ توافقی و بدون هیچ مذاکره‌ای.

آخرین باری که اسرائیل علیه ارتش‌های کشورهای مستقل جنگید، جنگ ۱۹۷۳ بود، نه علیه گروه‌های شبه‌نظامی غیردولتی که همیشه ضعیف‌تر بوده‌اند. حتی اگر کتاب‌های درسی تاریخ اسرائیل اکنون ادعا کنند که این کشور هیچ مسئولیتی در قبال آن جنگ نداشت، شکی نیست که مصر و سوریه آن را آغاز کردند، زیرا دریافتند که هیچ شانسی برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی ۱۹۶۷ از طریق راه‌های مسالمت‌آمیز ندارند.

مسیر کنونی اسرائیل، تحت تأثیر ترامپ، می‌تواند آن را به همان نقطه سوق دهد، جایی که همسایگانش به این نتیجه برسند که اسرائیل فقط زبان زور را می‌فهمد. «میدل ایست آی» به نقل از منابعی در امان گزارش داد که اردن آماده است در صورت تلاش نتانیاهو برای انتقال اجباری پناهندگان فلسطینی به خاکش، به اسرائیل اعلان جنگ کند.

البته این امر اجتناب‌ناپذیر نیست. بسیاری از مسائل به تصمیمات لحظه‌ای ترامپ و میزان پایبندی او به این طرح در برابر مخالفت‌های جهانی بستگی دارد. مقاومت نباید فقط از سوی فلسطینی‌ها باشد، بلکه باید از سوی یهودیان در اسرائیل که درک می‌کنند بدون برابری با ساکنان بومی این سرزمین آینده‌ای ندارند، نیز صورت گیرد. همچنین، ممکن است ائتلاف‌های جدیدی در خاورمیانه و فراتر از آن شکل بگیرد که از پذیرش دیکته‌های آمریکا سر باز زنند.

آنچه روشن است این است که طرح‌های جنگ‌طلبانه‌ی ترامپ و تلاش اسرائیل برای بهره‌برداری از آن‌ها، خطر واقعی پاسخگویی قهرآمیز را به همراه دارد – و این برای همه فاجعه‌بار خواهد بود.

https://www.972mag.com/trump-gaza-damage-israeli-society