سناریوی فریب : انفجار بندر رجایی، پنهان‌کاری سیستماتیک و مسئولیت خامنه‌ای / علی مختاری

در این بندر، کالاهایی با عنوان جعلی ثبت می‌شوند، اسناد جعلی تهیه می‌شود، و کانتینرها از نظارت عمومی و حتی دولتی دور نگه داشته می‌شوند. عبارت “براداران قاچاقچی” که در جنگ قدرت درونی حکومت به بیرون درز کرد به گوش مردم ایران آشناست. شرکت “سینا”، یکی از متهمان اصلی، وابسته به همین ساختارهای پنهان است و به گفته برخی گزارش‌ها، مواد خطرناک را با اسامی دیگر ثبت کرده است تا از تحریم‌ها عبور کند

علی مختاری (اخبار روز) :

سناریوی فریب: انفجار بندر رجایی، پنهان‌کاری سیستماتیک و مسئولیت خامنه‌ای

انفجار مرگبار در بندر شهید رجایی بندرعباس که به کشته‌شدن دست‌کم ۶۵ تن و زخمی‌شدن بیش از هزار نفر منجر شد، تنها یک حادثه گمرکی و صنعتی نیست؛ این رویداد، سندی است بر وضعیت آشفته، فاسد و ضدکارگری ساختار حکومتی‌ای که کارگران را قربانی منافع سپاه، بیت رهبری و سودجویان حاکم می‌کند و بعد، با سناریویی از پیش‌طراحی‌شده، افکار عمومی را فریب می‌دهد.

علی مختاری

در پس خاکستر و دود بندر رجایی، نه‌تنها جان‌های از دست‌رفته، بلکه پرده‌ای دیگر از بحران ساختاری نظام جمهوری اسلامی نمایان شده است. اما این بار، مسئولیت را نمی‌توان به گردن «اشتباه چند کارمند و کارگر»، «خطای فنی» یا «گرمای بالای هوا» انداخت؛ این فاجعه، محصول مستقیم ساختار قدرت، فساد نهادی و تصمیمات پنهان از دید جامعه است.

واکنش نمایشی رهبر

رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای، یک روز پس از انفجار، بیانیه‌ای صادر کرد و در آن با لحنی رسمی و متظاهر، ابراز تأسف نمود. او از مسئولان امنیتی و قضایی خواست تا «هرگونه سهل‌انگاری یا تعمد» را بررسی کنند. اما همین لحن، گواهی است بر تلاش آگاهانه او برای ایفای نقش “ناظر بی‌طرف”، در حالی که خود در رأس ساختاری قرار دارد که این فاجعه از دل آن زاده شده است.

خامنه‌ای نه‌تنها از فعالیت‌های نهادهای اقتصادی وابسته به بیت رهبری و سپاه در بندر رجایی اطلاع دارد، بلکه بر هرگونه پنهان‌کاری و سانسور اطلاعات درباره رویدادهای امنیتی و نظامی در کشور نظارت مستقیم دارد. این‌که اکنون در قامت یک “طلبکار” ظاهر می‌شود، خود بخشی از سناریوی فریب است؛ نمایشی برای منحرف‌کردن افکار عمومی از مسئولیت واقعی نهادهای بالادستی و نظامی در بروز این فاجعه.

رییس‌جمهور یا شریک جرم؟

اظهارات مسعود پزشکیان رییس‌جمهور در محل حادثه در جمع وزرا، نطامیان و مدیران نیز کمابیش در همین خط قرار داشت. او که به جای پاسخ‌گویی درباره علت انفجار، از «کندی تخلیه کانتینرها» و لزوم «مطالعه تطبیقی بنادر دنیا» سخن گفت، یا از عمق فاجعه بی‌خبر است یا آگاهانه در حال تکمیل همان سناریوی فریب است.

در کشوری که رئیس دولت، عملاً در برابر سپاه و بیت رهبری فاقد قدرت اجرایی و آبدارچی است، و عنوان مقام رییس‌جمهور کارکردی تزئینی دارد. سکوت یا همراهی با سناریوهای این‌چنینی، به معنای شریک بودن در جرم است. نمی توان در مقام رئیس جمهور در سناریوی فریب رهبر مشارکت کرد و به بهانه محدودیت اختیارات از خود سلب مسئولیت کرد.

در این فاجعه، کارگران و کامندان جزء – نه مدیران، نه سپاهیان، نه صاحبان قدرت – کشته و مجروح شدند. بیش از ۹۰ درصد قربانیان، کارگران شرکت‌های تخلیه، بارگیری، انبارداری و صنایع دریایی بودند. مردانی که در دمای بالای ۴۰ درجه، در دل کانتینرها و اسکله‌ها، بدون حداقل امکانات ایمنی و بدون آگاهی از خطری که در کنارشان انبار شده، مشغول کار بودند.

این کارگران، نه تنها به دلیل انفجار، بلکه پیش از آن نیز قربانی بودند: قربانی قراردادهای موقت، شرایط نابرابر، بی‌توجهی به ایمنی، و انبوهی از قوانین ضدکارگری. قربانیانی که زندگی‌شان بی‌ارزش و مرگ‌شان بی‌صدا است. حتی در روزهای پس از حادثه نیز، رسانه‌های حکومتی سعی در پنهان کردن هویت آن‌ها داشتند. نه عکسی، نه اسمی، نه گزارشی.

همچنان‌که یکی از شاهدان عینی گفته است: «ما مشغول کار بودیم که بیگ‌بنگ اتفاق افتاد؛ انگار آخرالزمان شد. همکارانم را دیدم که هرکدام گوشه‌ای افتاده‌اند یا در هوا معلق‌اند…». فاجعه‌ای این‌چنین، با جان انسان‌هایی گره خورده که هر روز در سکوت، زیر بار بی‌عدالتی و استثمار زندگی می‌کنند.

ریشه‌ی بحران: اقتصاد پنهان و سپاه در سایه

در گزارش‌های رسمی، علت انفجار «گرمای هوا» و «مواد اشتعال‌زا» اعلام شد. اما منابع بین‌المللی و ناظران امنیتی، سناریویی دیگر را بیان می‌کنند: حضور و جابه‌جایی غیرقانونی مواد نظامی، از جمله پرکلرات سدیم (ترکیب کلیدی سوخت موشک بالستیک) در محوطه‌ی بندر، به‌دست شرکت‌های وابسته به سپاه و نهادهای زیر نظر بیت رهبری.

بندر رجایی، سال‌هاست که به یکی از گلوگاه‌های عبور کالاهای تحریمی و عملیات اقتصادی پنهان بدل شده است. در این بندر، کالاهایی با عنوان جعلی ثبت می‌شوند، اسناد جعلی تهیه می‌شود، و کانتینرها از نظارت عمومی و حتی دولتی دور نگه داشته می‌شوند. عبارت “براداران قاچاقچی” که در جنگ قدرت درونی حکومت به بیرون درز کرد به گوش مردم ایران آشناست. شرکت “سینا”، یکی از متهمان اصلی، وابسته به همین ساختارهای پنهان است و به گفته برخی گزارش‌ها، مواد خطرناک را با اسامی دیگر ثبت کرده است تا از تحریم‌ها عبور کند. حالا حتی مدیرعامل شرکت توسعه خدمات دریایی و بندری سینا به عنوان شرکتی که انفجار مهیب روز گذشته بندر شهید رجایی در محوطه اختصاصی این شرکت رخ داده برای نجات جان خود گفته است: این سانحه درپی اظهار خلاف محموله‌های وارداتی رخ داده و محموله‌های «بسیار خطرناک» منفجر شده بندر شهیدرجایی تحت عنوان «کالای معمولی» وارد و دپو شده بود. غیر از سپاه، نهادهای اقتصادی تحت نظارت رهبری و نهادهای امنیتی چه نهاد و فردی قادر است دست به چنین کاری بزند؟

این واقعیت، ریشه‌ی اصلی فاجعه را نشان می‌دهد: ساختاری که فساد، پنهان‌کاری و نظامی‌گری را با اقتصاد درآمیخته و جان انسان‌ها را هزینه‌ی حفظ قدرت خود کرده است.

فاجعه‌ای که بارها تکرار شده؛ چرا کسی پاسخگو نیست؟

بندرعباس تنها یک ایستگاه در مسیر فاجعه‌های تکراری است. در سال‌های اخیر، حادثه معدن یورت، آتش‌سوزی پتروشیمی‌ها، ریزش ساختمان متروپل و بسیاری فجایع دیگر، همگی الگویی مشابه داشته‌اند: ضعف ایمنی، غیاب پاسخ‌گویی، پنهان‌کاری رسانه‌ای، و در نهایت، معرفی چند «کارمند یا کارگر» به‌عنوان مقصر نهایی.

چرا با وجود فاجعه‌هایی مانند انفجار بندر بیروت یا بندر تگزاس، هیچ استانداردی برای نگهداری مواد خطرناک در ایران اجرا نمی‌شود؟ پاسخ روشن است: در جمهوری اسلامی، خطر برای مردم و کارگران است، سود برای سپاه و نهادهای امنیتی.

مسئولیت خامنه‌ای و نظام در قبال این جنایت

نمی‌توان این فاجعه را صرفاً نتیجه «سهل‌انگاری» دانست. اگر دهه‌ها سرمایه‌گذاری در ماجراجویی‌های هسته‌ای، موشکی و منطقه‌ای صرف امنیت داخلی و توسعه زیرساخت‌های ایمنی شده بود، شاید امروز ۴۰ خانواده در بندرعباس داغ‌دار نبودند.

خامنه‌ای که همه نهادهای امنیتی، قضایی، اقتصادی و نظامی کشور را در کنترل دارد، مسئول مستقیم چنین فجایعی است. هیچ حادثه‌ای در چنین ابعادی، بدون اطلاع یا بی‌تفاوتی دستگاه‌های تحت فرمان او رخ نمی‌دهد. سناریوی فریب او برای نجات خود و سپاه از تیررس اتهام، نه‌تنها غیراخلاقی بلکه جنایتکارانه است.

حکومت بحران‌زا، فاجعه‌آفرین است

فاجعه بندر رجایی نه اولین است و نه آخرین. تا زمانی که قدرت در ایران بر پایه‌ی سرکوب، رانت، پنهان‌کاری و بی‌ارزش دانستن جان مردم بنا شده باشد، چنین فجایعی تکرار خواهند شد.

این حکومت، به‌جای اصلاح ساختار، ریشه‌زدایی فساد و پاسخ‌گویی، تنها به دنبال “فریب” است. اما فریب، جایگزین حقیقت نمی‌شود. مسئول واقعی، رهبر جمهوری اسلامی و نظامی است که او بر آن سلطه دارد.

تا زمانی که این ساختار باقی‌ست، اسکله‌ها، معادن، کارخانه‌ها و خیابان‌ها، همچنان قتلگاه کارگران و فرودستان خواهند بود. حقیقت را باید فریاد زد؛ حتی اگر رهبر حکومت با سناریو فریب بخواهد آن را خاک کند.

فریاد خاموشی که باید طنین‌انداز شود

این روزها، در آستانه روز جهانی کارگر، انفجار بندر رجایی، نشانه‌ای است گویا از آنچه جمهوری اسلامی بر سر کارگران آورده است: مرگ در سکوت، بی‌عدالتی در روز، و فریب در شب.

امروز، سخن از همبستگی با کارگران تنها یک شعار نیست؛ ضرورتی تاریخی است. کارگرانی که در سایه سپاه، بنیادهای خصولتی و نهادهای امنیتی، جان خود را از دست می‌دهند اما هرگز در دایره امنیت و سلامت قرار نمی‌گیرند، نیازمند حمایت همگانی‌اند.

در روز کارگر، باید یادآور شد: تا زمانی که کارگران ایران «بی‌صدا» بمانند، تا زمانی که حاکمان تنها به فکر موشک، معامله و بقای خود باشند، نه تنها فاجعه بندر رجایی، که فجایعی بدتر از آن تکرار خواهد شد.

روز جهانی کارگر را با یاد قربانیان بندر رجایی گرامی می‌داریم؛ با سوگ، با خشم، و با امید به روزی که کار، زندگی، و کرامت انسانی، در این سرزمین دوباره معنا یابد.