برای خاطر بازماندگان و یاران آن گرامی ترین یار
روز چهارشنبه است پس از 16 روز تحصن جلوی درب UN ترکیه مثل همیشه می روم روی انترنت. در سایت اخبار روز خبر فوت یکی از یاران آشفته ام می کند. روی آن خبر کلیک می کنم بغض گلویم را می فشارد و گریه امانم نمی دهد. خصوصا با خواندن مطلب آقای غلامرضا بقا یی روز یکشنبه همایون با من تماس گرفت و گفت به کمک آن هم وطن که من نمی شناسم بشتابیم. هرچه خواستم مطلبی در مورد ژاک دریدا فیلسوف فرانسوی را بخوانم نتوانستم و نیمه تمام آن را رها کردم و با دیدن عکس آن عزیزبا آن چهره معصومانه و پر از مهر و عطوفت و دوست داشتنی ناگاه به یاد ا. کایا آن خواننده چپ ترک می افتم که در تبعید زندگی را بدرود گفت آنهم در سن جوانی. و آیا اینکه سرنوشت آزادگان همین است در تبعید مردن؟
در رسای فرهاد
کوه از شنیدن آوای انسانیت سرتعظیم می نهد
فرهاد
هم چون تبار عاشقت آن کوه کن را می گویم
یکی آمد ترا با خود برد
نمی دانم ستارخان بود
شاید شاملو
و شاید فروغ
و شاید لورکا بود نمی دانم
و تنها اشک این باران بی وقفه
در این برهوت هیچ ستان
در این دشت بی منظومه است
که تسلایم می دهد
و ما همچنان در استوای زمین ایستاده ایم
با شعری بر لب
وسئوالی در اندیشه
فریبرز کاظمی- ترکیه- آنکارا
چهارشنبه دهم نوامبر