يدی بلدی
نگذاريم افغانيستيزي نهادينه شود و ستمديدگان بر ديگر ستمديدگان ستم روا دارند
يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۱ – ۱۵ ژوييه ۲۰۱۲
يدالله بلدي
روزگار تلخ و ناگوار و پر از بيم و هراسي را مردم افغانستان در ماههاي اخير در ايران ميگذرانند. مردم افغانستان که همواره از سوي حاکميت جمهوري اسلامي مورد ظلم و تبعيض و تحقير قرار گرفتهاند در ماههاي اخير با مشکلات ديگري روبرو شدهاند از جمله تبعيض و تحقير آشکار از جانب رژيم و تهاجم به خانهها و محلههاي آنان از سوي مردم خشمگين شهر يزد، که تهاجم اخير ميتواند زنگ خطري براي آينده باشد و آغازي گردد براي خشونت عليه افغانها و افغانستيزي.
مردم افغانستان که سالهاست به دليل شرايط خاص کشورشان يعني جنگ و عدم امنيت که خود مشکلات اقتصادي و تأمين هزينههاي زندگي را در پي دارد ناچار براي برخورداري از امنيت و يافتن کار، سرزمين خود را ترک کرده و به کشورهاي همسايه، يعني ايران و پاکستان پناهنده شدهاند. اکثر فارسيزبانان و شيعيان، ايران را براي زندگي برگزيدند و پشتونها و پيروان مذهب تسنن به پاکستان مهاجرت کردند و ميليونها نفر در اين دو کشور بهطور قانوني و غير قانوني ساکن شدند و در اين سالها ظلم و تحقير حکومتهاي ايران و پاکستان را تحمل ميکنند. اما بهندرت از جانب مردم مورد اهانت و تحقير و يا تهاجم قرار گرفتهاند هر چند در مواردي از سوي کارفرمايان و پيمانکاران سودجو مورد سوءاستفاده قرار گرفته و حقوق آنان ناديده گرفته شده است و در مواردي هم مورد سوءظن و اتهام قرار گرفتهاند اما هيچگاه از سوي مردم مورد تهاجم و هتاکي قرار نگرفتهاند.
در ماههاي اخير در پي گفته استاندار استان گلستان و تعيين مهلت براي اخراج افغانها از اين استان و ممانعت از ورود افغانها به پارکها در روز سيزده بدر در اصفهان و گفته يکي از مسئولين استان فارس در باره اقامت افغانها و ارتکاب قتل دختري در يزد باعث تهييج بخشي از افکار عمومي عليه افغانها شد. با توجه به اينکه مردم يزد به سختکوشي و مدارا مشهورند اين مورد ميتواند نشانگر آينده ناخوشايندي در برخورد با افغانها باشد.
جمهوري اسلامي در آغاز حاکميت خود براي کسب مشروعيت و مقبوليت در جهان اسلام و گسترش باورهاي خود و جذب افکار عمومي تودههاي مسلمان و به دست آوردن رهبري معنوي جهان اسلام با آغوش باز از پناهندگان افغاني استقبال کرد و در تبليغ عليه حکومت کمونيستي افغانستان با امريکا و عربستان و پاکستان همسو گرديد و خميني اظهار داشت که اسلام مرز ندارد و ايران جايگاه و مأمن مسلمانان است از اينرو بيش از دو ميليون افغاني به ايران پناهنده شدند و اکثريت آنان در شرق ايران بهويژه در استان خراسان سکني گزيدند و تمامي احزاب و سازمانهاي سياسي و مذهبي که مورد تائيد جمهوري اسلامي بودند در ايران فعاليت داشتند و افغانهايي که مورد اعتماد رژيم بودند در کارهاي اداري بهويژه حوزه قضايي و اداره زندانها به کار گمارده شدند و حتي بعضي نيز به علت اعتقادات مذهبي در جنگ شرکت کردند اما اکثريت افغانها که فاقد تخصص بودند در کارهاي سخت بدني مانند کارگري ساختمان، کار در مزارع و راهسازيها به کار مشغول شدند و بيشتر آنان افزون بر تأمين هزينه زندگي خود و خانوادههايشان بخشي از درآمد خود را براي اقوام و يا آشنايان خود به پاکستان يا افغانستان ارسال ميداشتند.
بديهي است که برخي از جوانان مجرد افغاني مانند جوانهاي ديگر بهويژه هنگامي که در يک کشور بيگانه به سر ميبرند اقدام به کارهاي غيراخلاقي و غيرقانوني مينمايند و اين مشکلي است که در تمام جهان وجود دارد اما متأسفانه ديدگاه بعضي از هموطنان ما در باره افغانها غير منصفانه و غير عادلانه است زيرا نميتوان اقدامات خلاف يا حتي جنايتکارانه يک فرد يا گروه را به يک قوم تعميم داد و آن را به عنوان دستاويزي براي رفتار و عملکرد يک ملت مبناي قضاوت قرار داد.
آيا ميتوان وجود صدها نفر ايراني را که در کشورهاي آسياي جنوب شرقي بهويژه مالزي به جرم قاچاق مواد مخدر در زندان به سر ميبرند و بعضي نيز به اعدام محکوم شدهاند بهعنوان معيار قضاوت در باره ايرانيها قرار داد. بهعنوان مثال در سال گذشته 160 نفر ايراني به جرمهاي مختلف از جمله قاچاق مواد مخدر، سرقت، باجگيري و قتل و ديگر موارد مشابه در زندان هامبورگ زنداني بودند. آيا وجود اين زندانيان اندک ميتواند مبناي قضاوت ما در باره هزاران ايراني تحصيلکرده که به مقامهاي علمي نائل آمدهاند باشد و يا ميتواند نماينده هزاران ايراني که از بام تا شام به کارهاي شرافتمندانه در اين شهر اشتغال دارند باشد. در همين شهر هزاران افغاني نيز مانند ايرانيان مشغول تحصيل و کار هستند و چندين کانون سياسي و فرهنگي تشکيل دادهاند.
در ايران، پس از پايان جنگ، برخورد با افغانها روز به روز سختگيرانهتر و تحقيرآميزتر شد بهطوري که در ساليان اخير در اغلب شهرها حق تحصيل و آموزش از آنان سلب شد و فرزندانشان از حق آموزش محروم بودند و تنها خارجياني که در صورت ازدواج با شهروند ايراني نميتوانستند تابعيت ايران را به دست بياورند افغانيها بودند. اينگونه تبعيض غير انساني در هيچ کجاي دنيا يافت نميشود. کساني که تا ديروز برادران مظلوم ديني بودند امروز از حق تحصيل محروماند و در صورت ازدواج با شهروند ايراني حق شهروندي ندارند.
تصاويري که در تلويزيونها و سايتهاي اينترنتي از رفتار تحقيرآميز و ستمگرانه با افغانها به چشم ميخورد بسيار دردناک است. در يکي از اين تصاوير دهها افغاني روي زمين نشستهاند و پاسداران با خنده و تمسخر، آنان را وادار ميکنند که بر سر خود يا فرد ديگري بکوبند و اخيراً در مرز ايران و ترکيه 18 نفر از شهروندان افغاني که عازم ترکيه بودند به دست پاسداران بيرحم و فرومايه کشته شدند.
آيا مقامات رژيم حاضر به پاسخگويي در باره اين همه بيداد که بر برادران دينيشان روا ميشود هستند. آنها که ستم بي حد و مرزي را بر ملت ايران روا ميدارند بديهي است که اين ستم بر افغانها نيز روا خواهند داشت.
در اين سالها سازمانهاي سياسي و روشنفکران و رسانههاي گروهي مردمي آنچنان که ضروري بود به نحوه رفتار جمهوري اسلامي با افغانها نپرداختند و اکنون قبل از اينکه افغانستيزي نهادينه شود و افکار عمومي مردم عليه افغانها بسيج گردد اين کمکاري گذشته را بايد جبران کنيم و وظيفهمنديم در حد توان خود اما با صداي رسا و پيوسته نگذاريم پديده افغانآزاري که عامل اصلي آن عملکردهاي انسانستيزانه رژيم است گسترش يابد و بايد تلاش کرد تا فضايي آکنده از دوستي بين ملت ايران و افغانهاي ساکن ايران به وجود آيد.
در خارج از کشور بايد با همکاري سازمانهاي مترقي افغاني، ائتلافي براي پيشبرد اين امر بهوجود آوريم که خوشبختانه در شهرهاي برلين و هامبورگ، اقداماتي در اين زمينه صورت گرفته است.
بيا تا جهان را به بد نسپريم
به گيتي همي دست نيکي بريم