شهریار حاتمی
اذعان به شکست
دیکتاتورها در عمر سیاسی خود که بر اریکه قدرت تکیه می زنند، نقاط عطفی در زندگی سیاسی خود دارند که اوج و حضیض اقتدارشان را نشان می دهد. روزگاری که جمعیت میلیونی نام رهبر را فریاد می زنند، آن ها خود را در اوج اقتدار و همه مُلک جهان را زیر پَر خویش می بینند. و زمانی که این فریاد ها دیگر نه برای آن ها ، که بر سر آن ها بلند می شوند، آن ها خود را در حضیض قدرت و منزوی می بینند. دیکتاتور در لحظه اوج مانند فواره ای می ماند که خود را در بلندترین نقطه می بیند و دچار غرور می شود. اما او نمی داند که از همان نقطه اوج، سقوط او آغاز می شود. دیکتاتورها مثل معتادان به مواد مخدر، آخرین کسانی هستند که به شرایط خود آگاه می شوند.
در تازه ترین سخنرانی خامنه ای در جمع بسیجیان که پنجم آذرماه در حسینیه خمینی برگذار شد، می توان به وضوح تفاوت هایی آشکار را در میمیک صورت او، در گردش چشمان بی فروغ و حرکات آرام دستان او دید که با سخنرانی های پیشین او بسیار متفاوت است. او در سخنرانی های پیشین خود با صلابتی که ناشی از غرور او بود سخن می گفت و دستش را با قاطعیت آشکاری در هوا تکان می داد. از آن صلابت و اقتدار در گفتار در این سخنرانی اخیر او، خبری نبود. به طور میانگین او هر کلمه را ظرف یک و نیم ثانیه ادا کرد. یعنی برای گفتن یک جمله ده کلمه ای، پانزده ثانیه وقت صرف کرد. این در حالی ست که در سخنرانی اودر جمع افسران، به طور میانگین در هرثانیه دو کلمه را ادا کرده بود. یعنی ظرف همین مدت پانزده ثانیه که در این سخنرانی فقط ده کلمه ادا کرد، در سخنرانی پیشین، سی کلمه ادا کرده بود. به عبارت دیگر، یک اُفت شصت در صدی در لحن گفتار او. جلال و جبروت و آن اطمینان خاطر همیشگی در این سخنرانی اخیر او دیده نمی شد. ما این تغییر آشکار را به فال نیک می گیریم.
گروهی، سخنرانی اخیر او را نوعی دلداری به بسیجیان که در خیابان ها مشغول سرکوب معترضین هستند، تحلیل کردند. اما آن چه که از شروع جلسه سخنرانی او و طنین صدای او می شد شنید، از اضطراب، تردید و عدم اعتماد به نفس او خبر می داد. این بار، به نظر می رسید که این بسیجیان بودند که برای دلداری رهبر خود آمده بودند.
خامنه ای به خوبی می داند که دوران اوج قدرت خود را سپری کرده است. او آگاه است که حلقه طرفداران او هر روز تنگ تر و تنگ تر می شود. او امروز در حضیض قدرت است و نیازمند ثناگویی ها و دلگرمی از طرف اندک طرفدارانی ست که هنوز حاضرند جانشان را فدای رهبر کنند. این مرحله، نقطه یکی مانده به آخرین نقطه عطف است که در نهایت به سقوط دیکتاتور خواهد انجامید.
ده دقیقه اول جلسه، تکرار مکررات شعار های، “ما همه سرباز توییم خامنه ای، گوش به فرمان توییم خامنه ای؛ ای رهبر آزاده، آماده ایم آماده و نیز ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند؛ حسین حسین شعار ماست شهادت افتخارماست” بود. بعد از آن تلاوت آیاتی انتخاب شده از سوره احزاب توسط قاری قرائت شد. آیاتی که سعادت آدمی را در پیروی از پیامبر می داند و می گوید که “از ميان مؤمنان، مردانى هستند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در انتظار شهادت و بر باور خود پایدارند”. دست آخر هم، قاری، سوره کوثر را می خواند که می گوید “ما تو را چشمه کوثر دادیم. پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. دشمنت، خود، بی تبار خواهد بود” آیاتی که کشتن، کشته شدن و قربانی کردن را رمز سعادت و پیروزی می داند. یعنی کشتی به گل نشسته جمهوری اسلامی، نیاز به دریای خون دارد تا دوباره شناور شود.
پس از تلاوت قرآن، مداح شروع به مداحی می کند و به دنبال او جمعیت حاضر یکصدا سرود مداح را همخوانی می کنند:
“عاشق راه علی هستیم. این ولایت آبرومونه. ما نمی لرزه قدم هامون، چون شهادت آرزومونه. جای فتنه نیست در سرای ما، خاک ایرانه، کربلای ما” و لبیک گویان و با ثناگویی های رهبر تا دقیقه بیست و پنجم ادامه پیدا می کند. نام علی در این سروده بدون تردید برای القای علی بودن رهبر انتخاب شده و برای التیام زخم شمشیری ست که معترضین بر فرق او کوبیده اند. یعنی یک چهارم از طول سخنرانی که در مجموع ۹۹دقیقه بود، به ثنا گویی و سرود خوانی و تأکید بر کشتار توسط آیاتی که تلاوت شد، سپری گشت.
از دقیقه بیست و پنجم، بالاخره رهبر فرزانه که تا آن زمان در پایین ترین درجه از اعتماد به نفس قرار داشت و با چشمان بی رمقش که گاهی بر بسیجیان و گاهی هم به یادداشت های خودش می چرخید، آن نیروی لازم و دلگرمی کافی را برای شروع سخن پیدا می کند. او سطوری از خطابه خمینی را که در باره بسیج گفته بود می خواند و جملات خمینی را جزو ادبیات فاخر قلمداد می کند. فرمان خمینی را برای تشکیل بسیج به تهدیدات آمریکا پس از گروگانگیری در سفارت آمریکا مربوط می کند و مثل همیشه نمی گذرد کلمه دشمن دشمن از دهانش بیفتد.
پس از آن که نقش بسیج را در مبارزات با دشمنان بسیار مهم می شمارد، شُله قلمکاری هم از تاریخ مبارزات در گوشه و کنار ایران که هیچ همخوانی ای هم با هم ندارند، می سازد تا به خورد بسیجی های از همه جا بی خبر بدهد. او ادعا می کند که کلنل پسیان در خراسان، میرزاکوچک خان در گیلان و شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، آقا نجفی در اصفهان، آقا سید عبدالحسین لاری در شیراز، رئیس علی دلواری در بوشهر و تعدادی دیگر که او به خاطر نمی آورد هم بسیجی بوده اند. آن ها با همان دشمن ها جنگیدند که شما امروز دارید می جنگید. حالا اگر انگیزه های این مبارزان هم متفاوت از هم بوده باشد دیگر برای مخاطبین بی سواد او هم اهمیتی ندارد. همین که امام خامنه ای بگوید درست است. قصد او هم از این همه این بود که بگوید، امروز شما برای در هم شکستن توطئه غرب و آمریکا دارید می جنگید و در این میدان مهم قرار دارید و اگر جا بزنید، دشمن کشور را می خورد. بعد هم مثل همیشه برای بی اهمیت جلوه دادن اعتراضات مردمی می گوید، این چهارتا اغتشاشگر هم، سرانگشت آن قدرت های بزرگ هستند. درگیری اصلی شما با این چندتا غافل و مزدور نیست مبارزه اصلی شما آن جاست، یعنی با آمریکا، غرب و صهیونیسم .
او از دیگران و به قول خودش، سیاست ورزان، انتقاد می کند که به او می گویند، “مشکل با آمریکا را حل کنید و صدای ملت را بشنوید”. او حواسش نیست که چه می گوید. او نمی فهمد که با این حرف جرم خودش را سنگین تر می کند. این اعتراف به این است که از همه چیز با خبر است اما تبختر او اجازه نمی دهد که پیشنهاد دیگران را برای شنیدن صدای مردم بپذیرد. در ادامه می گوید، آمریکا ما را در جریان آزادی گروگان ها فریب داد. جالب است که نزدیک به چهل سال از گروگانگیری و پیروزی بر آمریکا که در بوق و کرنا کرده بودند حالا اعتراف می کند که آمریکایی ها آن ها را گول زده بودند.
در دقایق پایانی هم، با توصیه هایی به آن ها می گوید، “قدر بسیجی بودنتان را بدانید و دشمن را بشناسید. نقطه ضعف های دشمن را بشناسید. دشمن سعی می کند خودش را بزرگ نشان بدهد”.
جالب تر از همه بخش کوتاه پایانی صحبت های اوست که با توسل به آیه ۱۳۹ سوره آل عمران می گوید، مأیوس نشوید و اندوهگین نباشید و اگر مؤمن باشید، پیشی خواهید گرفت. او باز هم حواسش نیست چه دارد می گوید. استفاده از این آیه یعنی، شما مأیوس و اندوهگین هستید و در جدال با معترضین عقب افتاده اید.
اگر هیچ کس معنا و تفسیر این آیه را نداند، خود او که در دوران پیش از انقلاب مفسر قرآن بود بهتر می داند که شأن نزول این آیه چیست و چه معنایی دارد. شیخ طوسی در شأن نزول این آیه می گوید این آیه به عنوان تسلیت برای مسلمین به خاطر جراحت و کشتاری که در جنگ اُحُد به آنان وارد شده بود نازل گردیده. محسن قرائتی هم در تفسیر نور می نویسد، “در جنگ اُحُد، به خاطر عدم اطاعت از فرماندهی، بر قوای اسلام شکست وارد شد و مسلمانان روحیه خود را از دست دادند. این آیه نازل شد که مبادا با شکست خود را ببازید بلکه با تقویت ایمان، خود را تقویت کنید که در این صورت برتری با شماست”.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل.
استکهلم ۶ آذر ۱۴۰۱
شهریار حاتمی
برگرفته از : عصرنو