گزارش تحصن سه روزه گوتنبرگ – سوئد
در دفاع از جنبش عظیم زن-زندگی-آزادی و مبارزات مردم سراسرایران!
گزارشگر: امیرجواهری لنگرودی
دوشنبه ۳ بهمن ۱۰۴۱ برابر با ۲۳ ژانويه ۲۰۲۳
همايشی سه روزه(تحصن)با نصب چادرطی روزهای يکشنبه،دوشنبه وسه شنبه درشهرگوتنبرگ(سوئد) برگزارشد. اوج تجلی خود را درسومین روز،سه شنبه ۱۷ژانويه،باپايان بردن تحصن درفضای به غايت سرد و بارانی میدان برنس پارکن به نمايش گذاشت…
يكشنبه ۱۵ژانويه ۲۰۲۳،اولین روزازسه روزتحصن فراخوان داده شده ازجانب «کانون همبستگی با مبارزات جنبش انقلابی ايران – گوتنبرگ(سوئد)» با موفقیت پیش رفت. آنروزسازهوای گوتنبرگ با ما خوش نبود.طوفانی ازراه رسیدکه هردم نگرانی به هوا بردن چادرنصب شده درمحل را برای سازمان دهندگان تحصن بدنبال داشت و همه توش و توان ما را از ابتدای نصب چادر در میدان را به خود به همراه داشت…
اگرهوا با ما سازنبود،سازدل هامان ِکُوک بودويگانگی،همدلی وهمسانی رنگارنگیِ آدم هایِ جمع شده درمیدان را درکناريکديگربا حجمی ازمهربانی و يکدلی به همراه داشت
ازباد وطوفان که گذر کرديم ، رگبار و باران از راه رسید ، در چشم بهم زدنی
نشان های فراهم آمده درپیرامون چادرودرمحوطه میدان برنس پارکن که حاصل تلاش جمعی مان بود – تابلوها – عکس های نمايشی- پلاکادرها و بانرول های تبلیغی رابه درون چادرجای داديم…
با صراحت وقاطعیت می توان بگويم: آنچه درهمايش روزشنبه درمیدان برنس پارکن درراستای پاسخگويی به دعوت « کانون همبستگی …..» و منشور آن که برپايه تحرک فراگروهی وفراسازمانی،جامعه ايرانی را مخاطب قرارداد که درکنارهم باشیم؛تا بتوانیم به شکل توامان،مبارزات مردمان ايران در سراسر کشور، را مورد پشتیبانی و مدافعه خود قرار دهیم ، اينگونه با استقبال روبرو گردد.
کانونی که با احترام به همه احزاب وسازمان های انقلابی ومخالف کلیت نظام اسلامی،حضورآنان رادرحمايت وپشتیانی ازاقدام خويش مخاطب قرارمیدهد تا نیروی چپ وتحول طلب جامعه بتواند نقش خود را دربرابر مخالفان ودشمنان طبقاتی شان که کوس رسوايی آنان درهمصدايی با مرتجع ترين نیروی مادون تاريخ همنوايی می نمايد،بتوانند متحدانه ودرهمبستگی و پیوستگی باجامعه میزبان، ازخواستگاه عمومی مبارزات مردم ما حمايت نمايند واعدام های اخیررا به قوی ترين شکل محکوم سازند . خواست آزادی زندانیان سیاسی را بر زبان رانند و همه احکام صادره برای زندانیان زن- دانشجويان – کارگران – معلمان – بازنشستگان – پرستاران – نويسندگان – سینماگران – ورزشکاران ، وکلا را قويا محکوم نمايند وخواست بی قید و شرط آزادی بازداشت شدگان انقلاب نوين «زن- زندگی- آزای» اداره شورايی را با صدای بلند خواستار گردند.
تحصنی که با فراخوان:« کانون همبستگی با مبارزات جنبش انقلابی ایران- گوتنبرگ /سوئد» برای پشتیبانی ازجنبش«زن- زندگی- آزدی» درسراسرایران ومحکوم کردن جنایات صورت گرفته درتمامی سالهای حاکمیت سیاه اسلامی ایران! به مدت سه روزادامه داشت. اجتماع کنندگان درتحصن سه روزه؛خواستارآزادی فوری همه زندانیان سیاسی وعقیدتی، آزادی فوری همهی بازداشت شدگان ماههای اخیر در ایران شدند؛ از منظراجتماع کنندگان درچادرتحصن،اعدام قتل عمد حکومتی است، ما خواستار اقدام فوری علیه اعدامها و متوقف کردن ولغو مجازات اعدام درایران طی سه روز فریاد زدیم!
ظهرسه شنبه که چادررا برپا کردیم، باران شلاقی ازراه رسید. تنها توانستیم باندرولهای پارچهای را برپا داریم. اصلاً این همه نیرو چگونه خود را رساند، تظاهرمادی وجمعی این همه رنگارنگی آدمها درفهم مسئله، اینگونه نشان داده میشد که فرماندهیای ازبالا درکارنبود.توگویی همه خودراصاحبِ کار میشناختند. به عبارتی آنچه دیده شد، نشان داد؛این حرکت دعوت کننده و دعوت شوندهای نداشت، همه صاحب خانه مینمودند!
به قول رفیقی با بیان صمیمیاش: ما با “تنی عریان” و”دستی خالی” بدون کمک ازجایی، تنها به همت وپشتوانهی جمعیمان دست به کار “هرکولی” زدیم و الان صاحب یک چادراثاثیه و اموال هستیم.
ازهمان ظهرسه شنبه، با کم شدن باران، صحنههای زیبای رخداد برون و درون چادر،شگفتی میآفرید. دو تن ازخانمها، با دیگی فوق سنگین از سوپی گرم و بهغایت خوشطعم، خود را به چادر رساندند و این دیگها، خیل وسیع سوپ خورهای – سرما زده- را تا نزدیکیهای جمع کردن چادر به سرو سوپ دعوت کردند.
مادر “مهوش” برای، تولد بیست سالگی دخترش “نیایش” با شادمانی و شیرینی تولد به درون چادرآمد… به محض قطع شدن باران درهوای بارانی سهشنبه، شعارسردادنهاوپخش بروشورهای اطلاعاتی،به مضمون تحصن گره میخورد.
به یکباره با پخش موسیقی “بلاچاو” خانم “نیایش” با جمعی ازدوستانش از راه رسیدند. همه را به درون چادرراهنمایی کردیم. “نیایش”این نزدیکی وهمراهی و همسوئی رایگانه جشن تولدجمعیشان دردوران پناهندگی پنداشتند. حضور “نیایش” که برای دوستانش درمیان دوستان چادرکه آنان تجمعات دیگرشهر را تجربه کرده بودند، بیان یگانگی جمعی ما را تعبیرمیکرد، دوستان جوانش موجب دریافت این تفاوت برخورد شدند.
این همهیِ کارِ روزسوم نبود؛ با توجه به پیشنهاد کار گروه تحصن در پیوند با هیئت هماهنگی ونظرخواهی و داوری حاضرین درچادر، برای روانه شدن هیئیتی ازچادروعمدتاً با شرکت فعال خانمها به جانب روزنامهی «یتبوری پستن»، دراعتراض به عدم پاسخگویی آنان دربرابردعوت ما از آنان برای تهیه گزارش و انعکاس خبر تحصن، خود شور و شوقی دیگر آفرید.
هیئت با عکسهای زندانیان سیاسی و طنابهای اعدام که نشان اوج خشونت دولتی نظام اسلامی است، با پلاکادر «نه به اعدام» به شکل جمعی از چادر راهی روزنامهی یتبوری پستن شدند… تا طی دیدار با مسئولین روزنامه، زبان حال ما گردند.
بعد از بازگشت، همهی دوستان راضی و خشنود از این کار، طی گزارش خود ، دیدار با دو تن از بخش خاورمیانه روزنامه را مثبت ارزیابی کردند. تلفنهای رد و بدل شده بر آن بنا نهاده شد که ما بتوانیم طی نوشتهای فضای سیاسی ایران و چرایی تحصن و دفاع از مبارزات جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران و فراز و فرودهای آنرا به روزنامه برسانیم.
با قطع شدن باران و گرد آمدن رفقایی که بعد از پایان کار روزانه به چادر آمده بودند، تحصن فضای دیگر به خود گرفت؛ زنجیرهای انسانی دور چادر به حرکت درآمده و شعار میدادیم و صحنهی گردآمدن جمعی و دست در دست هم و زنجیر انسانی ساختن؛ دور هم گشتن در نمای میدان برنس پارکن و سرود خوانی رفیقمان مجتبی پشت بلندگو: «یادمان باشد به گلگشت بهاران زنده داریم یاد یاران / ای رفیقان، ای رفیقان، ای رفیقان، ای رفیقان»! شو و شادمانی به جمع میبخشید.
چه شادمانانه مینمود تماشای ترانهخوانی رفیق مجتبی به «یادمان گلگشت زنده داشتن نام یاران» به هنگامهای که آنان در میان ما نیستند و اندوه آن پرشماران و یاران جوانی که در کوچهها و خیابانهای ایران هر روزه از دست میدهیم و نمایش چهرههای نیست شدهی آنان جان آدمی را میآزارد؛ در این هنگامه خوانندگی، سوئدیهای رهگذر مسحور موزیک و پایکوبی این صحنه بودند و مرتب با گوشیهایشان عکس و فیلم میگرفتند.
همه برگههای تبلیغاتی به زبان سوئدی ما تا تک برگ آخرش پخش گردید.
هرچه به سوی پایان کار چادر پیش میرفتیم، احساس میکردیم دلها به هم نزدیکتر شده و نقشهی راه برای جمع کردن چادر در برابر ماست. خواهش کردیم قبل از جمع کردن چادر به برخی موارد مربوط به تحصن سه روزه توجه گردد.
ازجانب کار گروه تدارک تحصن سه روزه به اطلاع همگان رسید:
*- چادر و شمعدانی و مجمع، امانتی حسن آقا به ما بوده. بدین وسیله از ایشان تشکر میکنیم.
*- ماشینی که تمامی سه روز و شب در اختیار کانون برای جابجایی این حجم وسائل چادر و تحصن بود از آن رفیق جلال و نقشش در جابجایی این وسائل در تاریخ تحصن کم سابقه است. از رفیق سپاسگزاریم.
*- نفش رفقا کریم نوری، رفیق شهلا و مهرزاد و رضا طالبی و مرکز آموزشی در تولید این حجم ماتریال تبلیغی، قابل قدردانی است.
*- رفیق سلیمان قاسمیانی در ترجمهی مطالب مربوط به تحصن، خاصه بیانیهی مطبوعاتی،ودعوت ازهمه رسانه ای خبری وتصویری به تحصن سه روزه سهم جدی داشت . ازایشان سپاسگزاریم .
*- رفیق کریم نوری در بازتاباندن حرکت تحصن رو به جامعه سوئد به دفعات بعد از کار در پای چادر بوده و صحبت داشته است و رفقای زیادی بروشورها و تراکتهای تبلغاتی را پخش میکردند؛ از همه آنان سپاسگزاریم.
*- در روز اول تحصن، رفیق نیکی میرزایی، خود را به جمع چادر رساند و از سخنرانان جمع ما بود، از ایشان تشکر میکنیم.
*- نقش رفقا هدایت، بهزاد سهرابی و حبیب و سیاوش و آذرنوش و رفقای زن نسیم و مهوش و دیگررفقا درنصب روزاول چادر که سختترین مرحلهی کار بود، بهغایت سازنده بوده است. سپاس از یکایک رفقا!
*- رفقا هدایت، بهزاد سهرابی و توفیق و سیاوش در نصب چادر روزهای دوم و سوم، پر نقش بودند؛ سپاس فراوان از آنان داریم.
*- نقش تابلونویس ما، رفیق عسکر درآفرینش این حد پلاکادر قابل تشکر است.
*- یکایک رفقای زن در رابطه با همتشان در نقش آفرینی وسایل چادر، چای، قهوه، سوپ، تولید انواع کاکا پر اهیت بود.
*- نقش رفقا کیارش جوان و سیوان و حسین مهینی در ثبت تصویری این سه روزپراهمیت میباشد، کیارش جوان کلیپهای فراهم آورده را به تلویزیونهای ازما بهتران (ایران انترناسیونال، من وتو و فردا و…) فرستاد و هیچ بازخوردی نداشت. از یکایک رفقا تشکر داریم.
*- از رفیق مجتبی عزیز به خاطر خلق اثرهنریاش و ارائه آن در فضای تحصن و یاریهای بیدریغ رفیق تشکر داریم.
*- از تلاشهای رفیقانه عزیزمان توفیق درگرداندن قلک وجمع آوری کمکهای مالی برای یاری به هزینههای جاری تحصن و رفیق گلباخ مسئول مالی کانون ،حسابی باید تشکر نمود.
*- بلندگوی روز دوم و سوم، امانتی رفیق عبدالله به ما برای ترمیم صدا شد که از حسن اعتمادش به ما کمال تشکر را داریم.
*- سرانجام گروه تدارک تحصن یعنی رفقا (هدایت، جلال، توفیق، امیر) از اعتمادی که رفقای هیئت هماهنگی کانون به ما کردند و تدارک این حرکت موفق را به ما سپردند، کمال تشکر را داریم. چنانچه این اعتمادها نبود، ما هم دلگرم نمیشدیم که هر شب جلسه فرا بخوانیم و بنشینیم و نقشه روزانه طرح کنیم. از همهی شما و تلاش یکایک رفقا و همراهان سپاسمندیم!
با پایان این بخش از گزارش کار گروه تدارک تحصن سه روزه، جمع چهار نفرمان با همراهی حاضرین به جمع کردن چادر و جمع و جور کردن محوطه و گردآوری تمامی وسایل برای جابجایی آنان پرداختند… که با همدلی و همراهی و یکی شدن این همه عزیز برای جمع کردن چادر، در چشم برهم زدنی انجام شد. همه چیزبا نمایش جمعی گردآوری گردید و در کنار ماشین حمل و نقل قرار گرفت. خداحافظی از همدیگر بعد از سه رو پیاپی تحصن سخت مینمود. بیگمان همگی ما نشانههای از همدلی، نزدیکی و کنار هم بودن طی این سالها به دفعات تجربه کرده بودیم… ولی طی این سالها که رفاقتها ترک برداشته و بی اعتمادیها نسبت به هم فزونی یافته بود، تدارک و انجام موفق تحصن سه روزه، آنرا در بین بخش وسیعی از ما فروخشکاند. آنچه در حرکت روز سوم به مانند دو روز پیشین جلوهگری مینمود، این بود که طی این سه روز، گفتتمان یک نیرو وجه غالب نداشت، بلکه یک اینهمانی و بالانسی بین همه نیروهای شرکت کننده گروهی و سازمانی و منفردین دیده میشد و هیچکس خود را صاحب حق نمیدانست، همهی شرکت کنندگان حس میکردند که در برآیند کار به سهم خویش نقش دارند. همه و همه با خویشتنداری فزایندهای و در چشم برهم زدنی به ردیف کردن کارها بر میآمدند. هر عزیزی ابتکار عمل خود را به طریقی به نمایش میگذاشت. در اساس فرماندهیای در کار نبود و نوعی خود مدیریتی ابتکار آمیز در هر زمینه توسط شخص آفرینندهاش، خود را بهنمایش میگذاشت. حرکت سه روزه بار دیگر نشان داد میتوان با اتکاء به نیروی خود، دست به انجام کار زد. باید موانع را زدود و باید با خویشتنداری و اعتماد به هم، این راه را به جلو برد تا اعتمادهای سوخته را بار دیگر در سطح خانوادهی چپ شهر باز یابیم.
ما با همدلی گسترده و همراهی و هم پیمانی و همگراییهای عمق یافته میتوانیم گرایش راست و خود برگزیده را به عقب رانیم و در کنارهم به بدل به نیروی پرتوانتر در امر دفاع از مبارزات مردم ایران و طبقهی رنج و کار آن گردیم.