گامی دیگر برای بازخوانی کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢

ديدگاه

مردم، جوانان بویژه زنان طعم تلخ ارتجاع را چشیده اند و خواهان دمکراسی، آزادی و تعیین حق سرنوشت خود هستند، دیگر قالب ولایت و سلطنت را نمی پذیرند، از آن رو تلاش محمد مصدق برای برپایی حاکمیت ملی زنده و پایدار باقی خواهد ماند.

محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se

گامی دیگر برای بازخوانی کودتای ٢٨ مرداد

این روزها مصادف است با 70 مین سال روز کودتای ننگین 28 مرداد که در سال 1332 بدست ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و با همکاری عوامل داخلی آنها بوقوع پیوست. کودتا از مدت ها پیش طراحی شده بود که باید عوامل و آکتور های آن شناسایی می شدند تا به اجرا دربیاد.کودتا چندین هدف را دنبال می کرد که در راس آنها نزدیک کردن دربار به فدائیان اسلام و ایجاد اتحاد بین ارتجاع داخلی و نیرو های امپریالیستی برای فراهم کردن زمینه و ساز و کار های آینده بود که چند دهه بعد خود را نشان می داد. هدف دیگر کودتا خنثی کردن و یا از بین بردن نیرو های مترقی، آزادی خواه و عدالت جو بود که از ابتدای دهه 20 به سرعت در جامعه شکل گرفته بود. امپریالیسم و ارتجاع نقشه های شومی برای سرکوب نیرو های مترقی کشیده بودند، تا تاریخ را به عقب برگردانند و بقول خود سازی کنند، با تبلیغات گسترده و دروغین خود افکار عمومی را مخدوش، واقعیت های اجتماعی را انکار و جامعه در حال تحول را از مسیر واقعی و رو به جلو منحرف سازند.  

پیآمد های کودتا نشان داد که کودتاگران با یاری بیگانگان به قلع و قمع نیرو های مردمی و مترقی پرداختند، ده ها نفر از نیرو های نظامی میهن دوست را اعدام، صد ها نفر را زندانی و هزاران نفر را تبعید و یا مجبور به ترک میهن کردند، تا به اهداف شوم خود برسند و همه دستآورد های دهه 20 را نابود سازند، تا آثاری از آنها در دید و اذهان باقی نماند. جنبشی که در اواخر دهه 20 شکل گرفت محصول همان دهه بود که با جنبش ملی آذربایجان و کردستان تقویت شده بود. زمینه هر جنبش اجتماعی ( فرماسیون اجتماعی ) در دوره ماقبل خود شکل می گیرد، پرورده می شود و به بلوغ سیاسی و اجتماعی می رسد و سیاستمداران با استعداد و گاهی میهن دوست از آن استفاده می کنند. « دکتر محمد مصدق » از جمله سیاستمدارانی بود که شرایط زمان و مکان را درک می کرد و واقعیت های جامعه را زیر نظر داشت و ملی شدن صنعت نفت را که پیشتر ها در میتینگ های کارگران صنعت نفت آبادان از سوی مبارزین کارگری و فعالین حزبی ( حزب توده ایران ) مطرح شده بود و پایگاه مردمی پیدا کرده بود، برگزید و به عرصه سیاسی و مجلس شورای ملی وارد کرد.در نتیجه معمار ملی کردن صنعت نفت به نام مصدق ثبت شد. تلاش و اقدام مصدق خوشآیند بریتانیا نبود هر چند دولت مصدق حاضر به پرداخت غرامت به شرکت انگلیسی بود و راه های آن را به شیوه های گوناگون سیاسی و حقوقی جستجو می کرد.

مصدق بر این باور بود که می توان پایه های مدرنیته را بر روی ساختار کهنه و فرسوده سنت استوار کرد، هرچند از حاکمیت ملی و آزادی سخن می گفت ولی شرایط را برای فعالیت نیرو های مترقی که خواستار مبارزه پیگیر با سنت فرسوده بودند مهیا نمی کرد، از یک سو به تقلب انتخاباتی مجلس 14 اعتراض می کرد و می گفت: اینجا مجلس نیست، دزدگاه است ( مجلس چهاردهم متشکل از افراد وابسته به بزرگ مالکان و دربار که اعتبار نامه پیشه وری و خویی را رد کرد ) از سوی دیگر به حاکمیت ملی پا می فشرد در پاسخ به نامه تهدید آمیز « نواب صفوی » که فدائیان اسلام و « کاشانی » را نمایندگی می کرد فریاد برمی آورد و می گفت: هدف دولتی که من در راس آن قرار دارم آن نیست که مردم را به بهشت ببرد، هدف ما این است که با استفاده بهینه از منابع اقتصادی رفاه مردم را بالا ببریم و در رابطه با تهدید های مکرر ارتجاع به اجبار حجاب هم می گفت: انسان آزاد است و حق انتخاب دارد، نمی توان چیزی را بر آن تحمیل کرد.شاید یکی از دشمنی های ارتجاع با مصدق همین گفتار و رفتار وی باشد که بعد از انقلاب 1357 بیشتر از گذشته خود را نمایان ساخت. به هر روی در این مدت 70 سال ده ها کتاب و صد ها مقاله در رابطه با عملکرد مصدق به چاپ رسیده و از زوایای مختلف عملکرد وی زیر زره بین قرار گرفته است در همه این نوشته های تحقیقی پیرامون پاکدستی، قانون گرایی و میهن دوستی مصدق سخن گفته شده و تلاش وی برای اعمال حاکمیت ملی مورد ستایش قرار گرفته است. ولی شوربختانه هنوز افرادی پیدا می شوند که کودتای 28 مرداد را قیام ملی می خوانند و از بردن نام کودتا پرهیز می کنند در حالی که سازمان دهندگان کودتا در ایالات متحده و بریتانیا به آن اذعان دارند و بعد از چند دهه چگونگی آن را در فرصت های مناسب به زبان می آورند. آخرین آنها « دیوید اوئن » وزیر امور خارجه بریتانیا است که هنگام انقلاب 1357 این سمت را بعهده داشت و با آمدن « مارگارت تاچر » از آن سمت کناره گیری کرد. اوئن در گفتگو با روزنامه « گاردین » می گوید: دولت بریتانیا باید نقش خود را در براندازی دولت دمکراتیک محمد مصدق قبول کند و به رسمیت بشناسد.

بریتانیا با اسم رمز « چکمه » به این عملیات پیوست و مدیریت آن را « ام آی 6 » و سرهنگ « کریستوفر وودهاس » ( مونتی ) به عهده داشت که آرشیو آن در سال 1999 از طبقه بندی خارج شد و در سال 2013 انتشار یافت تا مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد. همراه با آن عملیات سیا با نام رمز ( آژاکس ) بود که مدیریت آن را « کرمیت روزولت » به عهده داشت و ایالات متحده بار ها هزینه کودتا و چگونگی پخش آن را در میان کودتاگران به شیوه های مختلف اعلام کرده است، واقعا جای شگفتی دارد که هنوز هم برخی از ذوب شدگان در سلطنت آن را قیام مردم خطاب می کنند که نشانگر عدم آگاهی و بلوغ سیاسی آنها است. جالب است خود مقامات آمریکایی مانند « مادلین آلبرایت » وزیر امور خارجه ایالات متحده در دولت اول « بیل کلینتون » به کودتا و دخالت آمریکا در آن اعتراف می کنند و آلبرایت در یک سخنرانی در شورای آمریکایی_ ایرانی می گوید: آمریکا در سال 1953 نقش مهمی در سازماندهی برای براندازی دولت قانونی مصدق ایفا کرد که نتیجه برداشت « آیزنهاور » از شرایط بود زیرا فکر می کرد که اهداف استراتژیک اعمال و رفتارش را توجیه خواهد کرد، در حالیکه کودتا یک عقبگرد تاریخی در توسعه سیاسی بود، از آن رو بسیاری از ایرانی ها از دخالت آمریکا ناخشنود و گله مندند… ایالات متحده باید منصفانه مسئولیت خود را در قبال مشکلات روابط بین دو کشور را بپذیرد، در این رابطه « هیلاری کلینتون » هم بعنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده در گفتگو با خبرنگار بی بی سی در سال 2011 گفت: ما قبلا تاسف خود را از آنچه در سال 1953 انجام شد ابراز کردیم. این گفتار نشان می دهد که ارتجاع داخلی همراه با نیرو های خارجی به جنگ مردم و اراده آن رفته اند تا جاده را برای حاکمیت ارتجاع هموار سازند، هنوز برخی خود را به خواب زده اند و آینده کشور را در گذشته جستجو می کنند، جامعه ای که توان ساخت آینده را نداشته باشد در گذشته های دور سیر می کند در نتیجه متوجه تحولات کشور و جهان نمی شود. مردم، جوانان بویژه زنان طعم تلخ ارتجاع را چشیده اند و خواهان دمکراسی، آزادی و تعیین حق سرنوشت خود هستند، دیگر قالب ولایت و سلطنت را نمی پذیرند، از آن رو تلاش محمد مصدق برای برپایی حاکمیت ملی زنده و پایدار باقی خواهد ماند.