
برای درک مقصود او باید بیشتر به حالات او، نگاه و بیان او، به صدای آرام و اطمینانبخش او توجه میکردی تا به کلماتش. مفهوم والای هنر تئاتر برای او تبدیل به جوهری درونی شده بود، و در کلماتی که ادا میکرد منعکس نمیشد، بلکه نقش تاریخی تئاتر بود که او از ابتدا این معنی را جذب کرده بود، در روح و جان او عجین شده بود و با آن زیسته بود؛ در زندگی و همینطور بر صحنهی تئاتر
ناصر رحمانی نژاد
(برگرفته از :عصرنو)
هومن آذرکلاه، یکی از بازیگران توانا و خوشنام تئاتر تبعید، تبعید خاکی را ترک گفت و …
برای بنفشه مسعودی آذرکلاه عزیز
برای من سخن گفتن دربارهی هومن مطلقاً آسان نیست. نمیدانم از کجا شروع کنم و از او چگونه بگویم که شایستهی او باشد، و کلمات لازمی را بهکار برم که بهدرستی او را توصیف کند. آشفتگی درونم بر اثر این حادثهی غافلگیر کننده اجازه نمیدهد که نظم و نسقی در سخنانم داشته باشم. هر چه میگویم یادها و آشناییهایی از ذهن پراکندهی فعلی من از هومن است که در طول سالها آشنایی در ایران و چند سال همکاری تئاتری در پاریس، دوستی صمیمانه، وفاداری و پشتگرمی در فعالیتهای تئاتریمان بهدست آمده.
هومن بازیگری قابل اتکاء و قابل اعتماد بود. بازیگری بود که تئاتر برایش ابزار یا اهرمی نبود که از طریق آن بخواهد پیامی به مخاطب خود انتقال دهد. تئاتر برای او قبل از هر چیز هنر بود؛ هنری ویژه و برتر از هر هنر دیگری که تا امروز انسان در جهان آفریده است. هومن هنرمندی بود کم سخن. و آنجا که گاه اراده میکرد یا ناگزیر میشد از هنر تئاتر سخن بگوید، با موجزترین عبارات و با سادهترین واژهها نظرش را بیان میکرد. برای درک مقصود او باید بیشتر به حالات او، نگاه و بیان او، به صدای آرام و اطمینانبخش او توجه میکردی تا به کلماتش. مفهوم والای هنر تئاتر برای او تبدیل به جوهری درونی شده بود، و در کلماتی که ادا میکرد منعکس نمیشد، بلکه نقش تاریخی تئاتر بود که او از ابتدا این معنی را جذب کرده بود، در روح و جان او عجین شده بود و با آن زیسته بود؛ در زندگی و همینطور بر صحنهی تئاتر. و این مفهوم را بیشتر باید در جریان کار با او، از نزدیک، و روش او در خلق شخصیتهای تئاتری، و سپس بر صحنهی تئاتر میدیدی. همین مفهوم والا و یگانهای که او برای هنر تئاتر قائل بود، برایش چند اصل اخلاقی و هنری جا انداخته بود که به نحو وفادارانه، و شاید بتوان گفت تعصبآمیزی به معنای غیرت، آنها را در سراسر حرفهی تئاتریاش رعایت میکرد. او هیچگاه حاضر نشد در نمایشنامهای نقش بپذیرد که این اصول اخلاقی و هنری در آن نادیده گرفته شده باشد. تعهد هومن به نقش تاریخی و اجتماعی تئاتر، از نوعی که او شناخته بود، به او کاراکتر ویژهای بخشیده بود. رویکرد او به تئاتر سیاسی بود، اما نه حزبی. بههمین جهت او، برخلاف اکثریت بازیگران تئاتر، تنها با معدودی کارگردان همکاری کرد.
دربارهی هومن آذرکلاه میتوان بسی بیش از این سخن گفت؛ آنگونه که بتوان حق مطلب را در مورد او بهانجام رساند. برای من در حال حاضر واقعاً دشوار است از هومن بگویم. از لحظهای که دوست عزیزم ناصر مهاجر این خبر را دیروز به من داد – و چقدر از او سپاسگزارم که با همهی دشواری، لازم دید مرا بیخبر نگذارد – در طول تمام ساعات گذشته، هومن مرا رها نکرده است؛ همه جا، در گوشه و کنار پاریس، بر صحنهی تئاتر، پشت صحنه و هر جای دیگر در آن سالهای اول تبعید با همهی تنگناها و کمبودهای تبعید، با من است.
در اینجا، سخن گفتن دربارهی هومن را به فرصتی وامیگذارم تا از اندوه سنگین فعلی فاصله گرفته باشم.


