سرسخن: اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا

در داخل حداقل برای چند صباحی معترضین اصلاح طلب حکومتی شکرگزار از این لقمه نانی که برایشان پرتاب کرده اند، خاموش خواهند شد و یا به توهم پراکنی ادامه خواهند داد. همچنین به نظرمیرسد بخشی از سیاستهائی که مستقیما به ضرر مردم است را به دست پزشکیان به اجرا در آورند. در چنین شرائطی حکومت ضمن تداوم سیاست‌های خود، با دست بازتر سرکوب مخالفان را پیش خواهد برد.
اين امید دست اندرکاران حکومت اما، با واقعیت جامعه ما و همین نتیجه انتخابات همخوانی ندارد. تحریم بیش از شصت در صدی دور اول انتخابات و بیش از پنجاه درصدی (طبق ارقام رسمی دولت) دور دوم انتخابات، نشان داد که این ترفندها برای خام کردن مردم دیگر فایده‌ای ندارند.

سرسخن :

اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا !

روز جمعه ١٥ تیر دور دوم نمایش «انتخابات» زودرس ریاست جمهوری اسلامی، بدنبال کشته شدن ابراهیم ریسی در سانحه سقوط هلیکوپترش، برگزار شد و مسعود پزشکیان پیروز «انتخابات» اعلام شد.
در نگاه اولیه انتصاب پزشکیان، کسی که در انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ توسط شورای نگهبان رد شده بود و در جریان انتخابات مجلس در سال ١٤٠٢ توسط هیئت اجرایی انتخابات نیز رد صلاحیت شده بود، با روند تحولات در حکومت و تلاش دولت پنهان و ولی فقیه در یکدست کردن حکومت که با انتصاب ابراهیم رئیسی، به نقطه اوج رسیده بود، همخوانی ندارد. بر اساس روند تا کنونی سعید جلیلی کاندیدای مناسبتری برای این پست بود. چه شد که حکومت تصمیم گرفت تا در جمع شش نامزد برگزیده از دل هشتاد کاندیدای ذوب شده در ولایت، یک اصلاح طلب بی رمق را تائید کند؟ و نهایتا هم به وی اجازه دهد تا رئیس جمهور شود؟

پاسخ به این پرسش را باید در وضعیت حکومت و جامعه جستجو کرد. در جمهوری اسلامی نهادهای انتخابی چندان قدرتی ندارند و در بهترین حالت مجریان خوب فرامین ولی فقیه و دولت در سایه باید باشند. پس از انتخابات سال ١٣٧٦ و انتخاب محمد خاتمی و شکست «کاندیدای مطلوب» رژیم، حکومت با توجه به این تجربه ناخوشایند، مهندسی انتخابات را در دستور کار خود قرار داد و از آن پس با توجه به اوضاع اجتماعی و نیازهای حکومت و بحرانهای جامعه، هم کاندیداها و هم رئیس جمهوری که از دل صندوق در می‌آمد، دستچین شده بودند. انتخاب روحانی در پس احمدی نژاد برای پیشبرد نرمش«قهرمانانه» نمونه ای از این انتخاب رئیس جمهور مطلوب نظام برای پیشبرد سیاستی معین بود.
در شرائط حاضر رژیم با مشکلات بسیاری دست به گریبان است. چه در جامعه، چه در درون حکومت، چه در منطقه و جهان.
بحران اقتصادی تشدید شده و جامعه هر روز گسترده تر با مشکلات کار و زندگی روبرو است. دولت حتی بودجه لازم برای خرج دستگاه عریض و طویل خود را هم ندارد. گرانی و بیکاری بیداد میکنند و نرخ اقلام و مایحتاج روزمره مردم افزایش پیدا کرده و از قدرت خرید کاسته میشود. حکومت ناتوان در پاسخگوئی به نیازهای مردم، با توسل به سرکوب تلاش در حفظ قدرت دارد.
تحریمهای گسترده، مشکلات را دو چندان کرده است و سیاست خارجی ستیزه جویانه رژیم در سطح منطقه و جهان جائی برای خروج از انزوای بین المللی نمی‌گذارد. تحریم گسترده انتخابات ریاست جمهوری در سال 1400 و مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در ١٤٠٢، نشان عمیق از کاهش مشروعیت رژیم داشت و بیانگر شکاف عمیق بین مردم و حکومت است. در چنین شرائطی بروز خیزش های اجتماعی همچون سال ٩٦ یا ٩٨ و خیزش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» در سال ١٤٠١ بسیار محتمل خواهد بود.

چنین به نظر میرسد که حکومت نیز به وضعیت بحرانی موجود و خطر اعتراضات اجتماعی واقف است. با توجه به بحران منطقه و جنگ اسرائیل و فلسطین و بویژه خطر گسترش جنگ در مرزهای لبنان و اسرائیل، ظاهرا کشتیبان را سیاستی دگر آمد و لازم شد تا چهره ای معتدلتری در صندلی ریاست جمهوری بنشیند، و اینجا است که اصلاح طلب دست سومی چون پزشکیان رئیس جمهور می‌شود.
اميد رژیم آن است که با انتخاب پزشکیان، حداقل از فشار بین‌المللی کاسته خواهد شد و احتمالا باب مذاکره با امریکا و اروپا مجددا گشوده خواهد شد و شاید زمینه یک عقب نشینی «قهرمانانه» دیگر مهیا شود. همزمان در داخل حداقل برای چند صباحی معترضین اصلاح طلب حکومتی شکرگزار از این لقمه نانی که برایشان پرتاب کرده اند، خاموش خواهند شد و یا به توهم پراکنی ادامه خواهند داد. همچنین به نظرمیرسد بخشی از سیاستهائی که مستقیما به ضرر مردم است را به دست پزشکیان به اجرا در آورند. در چنین شرائطی حکومت ضمن تداوم سیاست‌های خود، با دست بازتر سرکوب مخالفان را پیش خواهد برد.
اين امید دست اندرکاران حکومت اما، با واقعیت جامعه ما و همین نتیجه انتخابات همخوانی ندارد. تحریم بیش از شصت در صدی دور اول انتخابات و بیش از پنجاه درصدی (طبق ارقام رسمی دولت) دور دوم انتخابات، نشان داد که این ترفندها برای خام کردن مردم دیگر فایده‌ای ندارند.
این روشن است که نه ولی فقیه و دولت پنهان قصد تغییر راه و روش حکومت داری خود را دارند و نه پزشکیان توان به اجرا گذاشتن وعده و وعیدهای توخالی خود را. خاتمی با بیست میلیون رای و مجلس ششمی که با وی همراه بود؛ دست آخر اعتراف کرد که «تدارکاتچی» بیش نبوده است. بنابراین انتظار چندانی از این یک نباید داشت. «تاریخ تکرار می‌شود بار اول به عنوان تراژدی، سپس به صورت کمدی»!

در زمان انقلاب مردم شعاری سر میداند «ما میگیم شاه نمیخواهیم، نخست وزیر عوض میشه!». این شعار مصداق امروز هم هست، مردم اساسا با این حکومت و ولی فقیه‌ش مشکل دارند و آنها رئیس جمهور «اصولگرا» را با «اصلاح طلب» عوض می‌کنند. مشکل جامعه ما حکومت اسلامی است. این باید عوض شود، از بیخ و بن و چنانچه خواست اکثریت جامعه است، یک نظام دمکراتیک و سکولار مبتنی بر حق حاکمیت واراده مردم برقرار شود.