با توسل به این ترفندهای تبلیغاتی، رژیم برآنست که خود را مدافع واقعی حقوق مردم فلسطین («پاره تن اسلام») وانمود کند، درحالی که سیاستها و اقدامات آن، در طول سالهای گذشته، از طرح و تبلیغ شعارهای یهودستیزانه گرفته تا ایجاد اختلاف و انشقاق در جنبش ملی فلسطین، از جمله از طریق حمایت و تقویت جریانات ارتجاعی مانند جهاد اسلامی و حماس، عملأ به این جنبش ضربه زده وموقعیت حقطلبانه فلسطینیها را تضعیف کرده است.
سرسخن :
حکومت اسلامی در ایران و تبعات جنگ اسرائیل و فلسطین
در پی حمله «حماس» به جنوب اسرائیل در ١٥مهر (٧ اکتبر) و حملات هوائی و زمینی انتقام جویانه و گسترده رژیم اسرائیل به نوار غزه طی پنجاه روز گذشته، و بویژه کشتار وسیع ساکنان غزه و ویران کردن خانه و کاشانه آنها، باری دیگر «مسئله» فلسطین را که سابقهای دستکم ٧٥ ساله دارد، در سرلوحه اخبار قرار داده و توجه جهانیان را به خود جلب کرده است. جنگ جاری دولت اشغالگر اسرائیل علیه فلسطینیان، که صرفأ به غزه نیز محدود نمی شود، تا کنون تبعات بسیاری در این سرزمین و در سطح منطقه خاورمیانه داشته و پیامدهای میان مدت و بلندمدت آن هم به تدریج نمایان خواهد شد. در اینجا فقط تأثیرات عمده آن در ارتباط با رژیم اسلامی حاکم بر ایران و همچنین با جامعه ما مورد بررسی قرار می گیرد.
از همان ابتدای آغاز جنگ، موضوع «دخالت مستقیم» و یا مشارکت جمهوری اسلامی در حمله نیروهای حماس به اسرائیل، از جانب دولت اسرائیل و برخی رسانه های غربی مطرح گردید که میتوانست مستمسکی برای گسترش جنگ باشد. لکن این موضوع، مورد تأیید سازمانهای اطلاعاتی و دولتهای غربی قرار نگرفت و فعلآ کنار گذاشته شد. اما، فراتر از این، خطر گسترش جنگ به سطح منطقه از هر دو سو در میان بوده و هست: از یک سو، رژیم اسرائیل در راستای مقاصد توسعه طلبانه بلند مدت خود و در جهت هر چه بیشتر به حاشیه راندن مسئله فلسطین، مقابله با ایران و نیروهای تحت حمایت آن را کماکان در دستور کار خود دارد و در ابتدای جنگ اخیر نیز، همین موضوع حمله «پیشگیرانه» علیه حزب الله به لبنان و به ایران، در کابینه جنگی این رژیم مورد بررسی قرار گرفته است. از سوی دیگر، حکومت اسلامی در ایران، با حمایتهای آشکار و پنهان از جریانان مذهبی افراطی و ارتجاعی مانند حزب الله، جهاد اسلامی و حماس، با ایجاد و تقویت نیروهای مذهبی شبه نظامی در سوریه، عراق و یمن و با تلاش برای گسترش دامنه نفوذش در منطقه، که آن را «عمق استراتژیک» خود میخواند، همواره زمینه ساز تشدید تنشها و درگیریها و بحرانها، و افزایش خطر جنگ بوده است.
چند روز پس از شروع جنگ، رهبر رژیم اسلامی ضمن اعلام حمایت رژیم از حماس، اظهار داشت که جمهوری اسلامی دخالتی در آغاز این جنگ نداشته است. چند هفته بعد از آن، رهبر حزب الله لبنان نیز موضع مشابهی اتخاذ کرده و ضمن رد تهدیدات اسرائیل و آمریکا، اعلام کرد که اقدامات بعدی این جریان، بسته به روند آتی تحولات جنگ خواهد بود. موضع رسمی غالب رژیم در این باره، تا کنون پرهیز از «گسترش درگیریها» و از دخالت مستقیم و آشکار در این جنگ بوده است. در واقع به نظر میرسد رژیمی که اساسأ مشروعیت خود را از دست داده و به خاطر گسترش آتی جنبشهای آزادیخواهانه و عدالت طلبانه تودهها، بقای بساط ستمگری و غارتگریاش را در خطر میبیند و در عین حال در چنبره بحران اقتصادی بیسابقه ای گرفتار شده است، در حال حاضر تمایلی به ورود مستقیم در جنگ ندارد و چه بسا که، با توجه به هشدارهای جدی آمریکا و اسرائیل، آن را برای خود هلاکتبار می داند.
با وجود اینکه صحنه اصلی جنگ تا به حال محدود به فلسطین بوده، اما، همراه با تداوم تهاجمات فاجعه بار ارتش اسرائیل در غزه، درگیری نظامی و کشتار به جاهای دیگری در منطقه سرایت کرده است. درگیریها در مرز لبنان و اسرائیل که در ابتدا غالبأ «عملیات ابتدائی» در حد پرتاب موشک و پهپاد بوده، در هفتههای اخیر بین حزب الله و اسرائیل شدت گرفته و به مناطق دورتر از مرزهای دو کشور کشانده شده و ده ها کشته برجای نهاده است. این درگیریها، در جریان آتش بس موقت چند روزه مورد توافق اسرائیل و حماس، که از ٣ آذر (٢٤ نوامبر) آغاز شد، ظاهرأ متوقف گردید. اما به دنبال آغاز جنگ، طبق گزارش رسانه ها، دهها مورد حمله موشکی و پهپادی از سوی نیروهای شبه نظامی مورد حمایت رژیم در عراق، علیه مواضع نظامی نیروهای ارتش آمریکا در سوریه و عراق صورت گرفته و متقابلأ ارتش آمریکا هم چندین بار مقرهای نیروهای مذکور در عراق و سوریه را هدف بمباران خود قرار داده و عده ای از آنها را کشته است. علاوه بر اینها نیروهای «حوثی» یمن نیز در این قبیل درگیریها، فعال بوده اند. در صورت ادامه جنگ اسرائیل و فلسطین، و استمرار این گونه عملیات و اقدامات تحریک آمیز، دور از انتظار نیست که آتش و دامنه جنگ باز هم گسترش پیدا کند.
موضعگیری رسمی و علنی حکومت اسلامی که، طی سالیان گذشته، همواره خود را مرکز و هدایتگر «محور مقاومت» خوانده، مبنی بر پرهیز از گسترش جنگ، در عین حال، تناقضات درونی آن را نیز آشکارتر کرده است: از یک طرف، نمیخواهد یا نمیتواند وارد جنگ رودررو بشود و، از طرف دیگر، فضای جنگ و تبلیغات جنگی را، برای مصارف درونی و بیرونی، نگه میدارد. میگوید که خواهان گسترش درگیریها نیست ولی، درهمان حال، افراد و جریانات تحت حمایتش را تحریک به ایجاد درگیری میکند.در جائی، رأی مثبت به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل میدهد که در آن عملیات حماس در کشتن افراد غیرنظامی اسرائیلی محکوم و طرح «دو دولت در یک سرزمین» مطرح میشود و در جایی دیگر شعار «نابودی اسرائیل» و یا استقرار دولت فلسطین «از بحر تا نهر» (از ساحل مدیترانه تا رود اردن) را سر میدهد و … این قبیل ریاکاریها و دغلبازیهای استبداد مذهبی حاکم، برای اکثریت مردم جامعه ما کاملأ آشکار و عیان است، اما برای باقی مانده پایگاه مذهبی و سنتی رژیم که ادعاها و مواعید آن را باور دارند، مسئله ساز است.
ملایان و پاسداران حاکم به منظور بهره برداری از این شرایط در جهت منافع خودغرضانه شان، و به قصد سایه انداختن بر مشکلات فزاینده و مطالبات حقطلبانه مردم طی این دوره به تبلیغات عوامفریبانه و اقدامات نمایشی گستردهای دست یازیدهاند. برگزاری ثبت نام نمایشی برای «اعزام به غزه»، به نمایش درآوردن موشکها، راه اندازی «رزمایش الی بیت المقدس»، با شرکت بسیجی ها و دیگر جیره بگیران رژیم در خیابانها، از جمله آنهاست که تحلیلها و شعارهای غیرواقعی و گمراهکننده نظیر«پیروزی بزرگ» حماس و «شکست رژیم صهیونیستی در غزه» هم مضمون عمده آنها را تشکیل می دهد. با توسل به این ترفندهای تبلیغاتی، رژیم برآنست که خود را مدافع واقعی حقوق مردم فلسطین («پاره تن اسلام») وانمود کند، درحالی که سیاستها و اقدامات آن، در طول سالهای گذشته، از طرح و تبلیغ شعارهای یهودستیزانه گرفته تا ایجاد اختلاف و انشقاق در جنبش ملی فلسطین، از جمله از طریق حمایت و تقویت جریانات ارتجاعی مانند جهاد اسلامی و حماس، عملأ به این جنبش ضربه زده وموقعیت حقطلبانه فلسطینیها را تضعیف کرده است. در ارتباط با مخاطبان منطقهای و خارجی، رژیم در پی آنست که با این قبیل تشبثات، خود را به عنوان ستون و صدای اصلی «محور مقاومت» جا بیندازد، هر چند که رژِیم اردوغان در ترکیه، با موضعگیریها و تبلیغات گسترده اخیر خود در این زمینه، میکوشد سردمداری این محور را خاصه در میان مسلمانان سنی و جریانات شبیه «اخوان المسلمین» (که حماس هم از جمله آنهاست) در دست خود بگیرد. اکنون که با تشدید و تداوم حملات رژیم اسرائیل علیه فلسطینیان، روند عادی سازی روابط با این رژیم از جانب برخی دولتهای عربی و اسلامی دچار وقفه، ولو موقتی، شده است، جمهوری اسلامی هم می خواهد از این وضعیت به نفع خود بهرهبرداری کند.
در حالی که طی هفته های گذشته، در بسیاری از کشورها و از جمله در جوامع غربی، که دولتهای آنها غالبأ حامی رژیم اشغالگر اسرائیل هستند، تظاهرات وسیعی در محکومیت قوم کشی و جنایات جنگی این رژیم و حمایت از حقوق انسانی و عادلانه مردم فلسطین، برگزار گردیده، در ایران هیچ گونه تظاهرات خودجوش و مردمی در این باره صورت نگرفته است. برعکس، در چند مورد در تجمعات دیگر، از جمله در استادیوم های ورزشی، برخی شعارها و حرکات علیه فلسطین مشاهده و یا شعار «نه غزه، نه لبنان- جانم فدای ایران» تکرار شده است. در هفتههای اول بعد از شروع جنگ در غزه، حتی رژیم حاکم نیز از راه اندازی تظاهرات حکومتی، به خاطر هراس از اینکه، در عمل، و به وسیله مردم به تظاهراتی ضد حکومتی تبدیل شود، خودداری کرد، تا در هفتههای بعدی که حرکتهای تبلیغاتی و نمایشی خود را در این زمینه راه انداخت. با یادآوری اینکه، در طول دهههای متوالی، اکثریت مردم ایران نه فقط به دلیل اشتراکات مذهبی و بلکه همچنین به واسطه ملاحظات انسانی و اخلاقی و سیاسی، مدافع حقوق ملی فلسطینیها و خواستار برقراری صلحی عادلانه در این سرزمین بوده اند، این تغییر رویه و روحیات بخشهایی از جامعه ما جای تأمل بسیار دارد.
در اینجا فرصتی برای کنکاش کافی این مقوله نیست، اما به اختصار میتوان اشاره کرد که مهمترین عامل تأثیرگذار در این تغییر نگاه و موضع گروههای زیادی از مردم نسبت به مسئله فلسطین، همانا عملکرد خود رژیم اسلامی بوده و هست. رژیمی که در طول چهل و چند سال گذشته، با ماجراجوئیها و دخالتگریهایش در منطقه و مجموعه سیاستها و اقداماتش، فارغ از خواست و اراده مردمان، کشور را به جنگ و یا آستانه جنگ کشانده و یا گرفتار تحریمهای کمرشکن بینالمللی ساخته، امکانات عظیم و فرصتهای گرانبها را هدر داده و در نتیجه، کار و زندگی اکثریت مردم را سال به سال دشوارتر کرده است، در واقع، هیچ پروائی جز حفظ نظام سرکوبگر، فاسد و چپاولگر خود ندارد. حکومتی که بر مرگ کودکان بیگناه فلسطینی اشک تمساح می ریزد، خود در داخل کودکان و نوجوانان معترض را در خیابانها میکشد، به زندان میاندازد، درمدارس دانش آموزان را دچار مسمومیت شیمیائی میسازد و … رویگردانی و نفرت توده ها نسبت به این حاکمیت به حدی رسیده که نه تنها سیاستها و اقدامات بلکه موجودیت آن را نیز موجب سیه روزی و تباهی آینده خود میدانند و بنابراین جریانات تحت حمایت و یا مدافع آن در منطقه را هم مردود میشمارند. مردمانی که طی سالیان متمادی و به انحای مختلف از عملکرد حکومت اسلامی گزیده شدهاند، طبعأ به سازمانهای مثل حزب الله و حماس هم که خواهان برقراری حکومت اسلامی در کشورشان هستند روی خوش نشان نمیدهند. علاوه بر این، عامل مهم دیگری که در این مقطع در تغییر ذهنیات موثر بوده، تلویزیونهای ماهواره ای فارسی زبان و شبکههای اجتماعی بوده است. در شرایطی که گروههای وسیعی از مردم، از «صدا و سیما» ی رژیم بیزار و گریزان بوده و برای اطلاع از خبرهای داخلی هم، به رسانه های خارجی روی می آورند، گزارشها و تفسیرهای اکثر این رسانه ها، در باره جنگ جاری، یک جانبه و به سود رژیم اسرائیل بوده است.
حکومت اسلامی که بویژه بر اثر جنبش «زن، زندگی، آزادی»، پایه های خود را هر چه بیشتر لرزان می بیند، با استفاده از فضای تبلیغات جنگی، در صدد تشدید هر چه بیشتر جو اختناق و ارعاب، و تلاش برای خاموش کردن صدای اعتراضات مردم برآمده است. بعد از آغاز جنگ و همراه با گسترش مانورها و نمایشهای حکومتی در این رابطه در شهرهای کشور، فضای امنیتی نیز به طور محسوسی شدت و دامنه افزونتری یافته است. بر اساس گزارشهای مراجع بینالمللی، طی مدت پنج هفته پس از شروع جنگ در غزه، حدود ١٢٠ نفر در ایران اعدام شده اند که ٢٤ نفر از آنها شهروندان بلوچ بودهاند. ارگانهای قضائی و امنیتی رژیم، به اصطلاح دادگاه های محاکمه اسیران دربند را، که اغلب در جریان جنبش سال گذشته بازداشت شده اند، برگزار کرده و به مجازاتهای سنگین محکوم می کنند، و یا تعداد بیشتری از آنان که موقتأ و با قرار وثیقه آزاد شده اند، به اجرای احکام فرا میخوانند. بازداشتهای فعالان صنفی، مدنی، اجتماعی و فرهنگی نیز که به مبارزات خود ادامه می دهند، نیز همچنان ادامه دارد. با اینکه در تهران و شهرهای بزرگ، دختران و زنان جسورانه به اعتراض علیه حجاب اجباری و عدم پایبندی به آن اقدام می کنند، رژیم حاکم نیز درتلاش برای تیز کردن تیغ سانسور و سرکوب خود در جهت مقابله با تظاهرات و اعتراضات آتی است.
درحالی که جنگ اسرائیل و فلسطین، پس از آتشبس موقتی، هنوز ادامه دارد و تمامی پیامدهای آن نیز تاکنون مشخص و آشکار نشده است، حکومت اسلامی نمیتواند برای مدت زیادی از فرصت بهرهبرداری از این فضای حاکم برخوردار شده و گریبان خود را از بحرانهای فزاینده داخلی و خارجی رها سازد. دیر یا زود، موعد رویاروئی تعیین کننده مردمان با آن، برای برانداختن سایه شوم آن از این سرزمین، فرا خواهد رسید.