مجموعه مطالب/ ٦ : جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، غزه، فلسطين

نوشته های زير در ادامه درج مطالبی در مورد جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، وضعيت غزه و موضوع فلسطين از نظر خوانندگان می گذرد با اين تاکيد که درج آنها به معنی تائيد اين مطالب نمی باشد

مجموعه مطالب/ ٦ : جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، غزه، فلسطين

  • آینده حماس در دستگاه فکری اسرائیل / سفی بارئیل – ترجمه حماد شيبانی
  • سوژه خودکار و پارادوکس آن / ا. مقدم
  • چپ ضد امپریالیسم و مسئله فلسطین / مهرداد لطفی
  • جنگ اسرائیل – حماس : آیا جامعه بین‌المللی ناتوان وُ وامانده است؟ / الن فراشون ( لوموند) ترجمه‌ی علی شبان

***

سفی بارئیل : آینده حماس در دستگاه فکری اسرائیل

آینده حماس در دستگاه فکری اسرائیل
نویسنده ستون در هاارتص : سفی بارئیل

ترجمه : حماد شیبانی

این روزها گفتگوی عجیبی بین اسرائیل و حماس در جریان است. هر روز، اگر نه هر ساعت، پیامهایی بین اورشلیم و تونلهای غزه در مورد آزادی گروگانهای اسرائیلی: سن، جنسیت، و چگونگی بازگرداندن آنها به میهن، و آزادی زندانیان امنیتی فلسطینی محبوس در زندانهای اسرائیل رد و بدل می شود.

حتی اگر این ارتباط از طریق میانجی هایی مانند قطر، مصر و ایالات متحده انجام شود، هیچ تفاوتی بین این مذاکرات و گفتگوهای مستقیم قبلی که اسرائیل و حماس بر سر آزادی زندانیان، آتش بس و بازسازی غزه انجام می دادند، وجود ندارد. اما این بار، بر خلاف مذاکرات قبلی، اسرائیل آشکارا می گوید که پس از پایان مذاکرات، تصمیم دارد تا اطمینان از عدم دستیابی مجدد طرف مقابل به حکومت در غزه و کشتن رهبران حماس، جنگ را ادامه دهد. بنابراین ، با در نظرداشتن این که اسرائیل در حالی که به توافق موقت با حماس تن داده اما همچنان قصد دارد آنرا نابود کند ، دشوار است که به وضعیت و شرایط دیگری فکر کنیم.

دلیل این که چرا اسرائیل می خواهد به مذاکرات ادامه دهد، کاملاً روشن است. اما سؤال اینست که حماس چرا حاضر است این کار را انجام دهد، در حالی که به خوبی می داند زمانی که مذاکرات به پایان برسد، هیچ چیز نمی تواند اسرائیل را متوقف کند.

از این گذشته، برخلاف اعلام “قطعیت حذف حماس”، اهرم فشار قطر و مصر تنها تا زمانی مؤثر است که حماس مطمئن باشد می تواند در صحنه باقی بماند و به حضورش ادامه دهد. بدون این چشم انداز، تصور این که بکارگیری نیروی نظامی قدرتمند، کشتار هرچه بیشتر و تخریب گسترده تر توسط اسرائیل باعث می شود حماس گروگانها را آزاد کند، امکان پذیر نیست.

حتی اگر بپذیریم که ضربه به زیرساختهای حماس و فرماندهان آن و نیاز این جریان به آتش بس، چاره ای جز آغاز مذاکرات برای آزادی گروگانها پیش روی او باقی نگذاشته است، در نهایت به این درک خواهیم رسید که باقیماندۀ گروگانها دیگر به عنوان سپر انسانی به او خدمتی نخواهند کرد و تنها یک بار اضافی روی دوشش خواهند بود. در این صورت اسرائیل در برابر تصمیمی دشوار قرار خواهد داشت: یا ربوده شدگان باقی مانده را رها کند و آنها را به عنوان تلفات جنگ بحساب آورد یا مذاکرات بی پایان را ادامه دهد وهزینۀ بالای نگهداری نیروهای خود را در غزه باضافۀ هزینۀ دهها هزار بیخانمان شدۀ کیبوتسها را بپردازد و در عین حال وظیفۀ بازگرداندن رونق به اقتصاد بحران زدۀ خود را نیز انجام دهد. تصمیم دولت اسرائیل برای شروع مذاکره با حماس ، نشان می دهد که او اجازه ندارد از تلاش برای نجات گروگانها دست بکشد، هدفی که ظاهراً و بنا بر گفته های نتانیاهو، اولویت اصلی جنگ بوده و تنها هدفی است که نتایج مشخصی را ببار می آورد.

“کشتن یک مقام ارشد” یا تخریب یک تونل استراتژیک با احساس آرامش و شادمانی بازگرداندن کودکان و سالمندان به خانه، قابل مقایسه نیست. احساسات عمومی مردم اسرائیل، به درستی، به دولت دیکته می کرد که عملیات در غزه باید به نفع آزادی گروگانها، حتی برای یک دورۀ کوتاه، به حالت تعلیق درآید.

اما، با نزدیک شدن به پایان وقت آتش بس موقت و رسیدن به زمان تصمیم گیری و گزینه های مطرح شده ای که نمی توانند نتایج را در زمینۀ “قطعیت حذف حماس” تضمین کنند، باید گزینه هایی سوای از سرگیری جنگ و یا ادامه مذاکرات بی پایان را بررسی کنیم.

در اوت ۱۹۸۲، ما توانستیم توافقنامه ای را امضا کنیم که بر اساس آن سازمان آزادیبخش فلسطین با خروج از لبنان موافقت کرد. رهبری ساف و هزاران جنگجو، تحت حمایت بین المللی و تضمینهای ایالات متحده، به تونس پرتاب شدند. امروزه هرچند نمی توانیم مطمئن باشیم که این تجربه می تواند در غزه نیز به کار آید و مثلا رهبری حماس و جنگجویان آن موافقت کنند که به تبعید بروند و یا یک کشور عربی آمادۀ پذیرش آنها باشد، اما باید این گزینه را تنها به عنوان یکی از سناریوهای روز مبادا در نظر بگیریم و بررسی کنیم.

درست است که این به معنای پایان حماس نخواهد بود، زیرا حماس همچنان در خارج از غزه وجود خواهد داشت. اما دیگر کنترل بر سرزمینی که جهت ادامۀ جنگ علیه اسرائیل مناسب باشد را نخواهد داشت.

ائتلاف دیپلماتیک قدرتمندی که برای مذاکره پیرامون آزادی گروگانها تشکیل شده است، دستآورد و فرصتی است که می تواند مورد بهره برداری اسرائیل قرار گیرد تا به اتکای آن حداقل تلاش کند برای عملی کردن چنین سناریوئی. این توافق هم گروگانها را آزاد خواهد کرد و هم حماس را از مرز اسرائیل دور خواهد کرد.

سربازان اسرائیلی در کنار ویرانیها در امتداد جادۀ صلاح الدین راه اتصال شمال نوار غزه به جنوب (عکس از: محمود حمزه – خبرگزاری فرانسه ـ 28 نوامبر 2023.)

Zvi Bar’el – Haaretz*
If Israel Is Already in Talks With Hamas, It Should Start Thinking Outside the Box – Opinion – Haaretz.com

***

ا. مقدم : سوژه خودکار و پارادوکس آن

این نوشتاری است به بهانه ی جنگ میان حماس و اسرائیل از دیدگاه نقد اقتصاد سیاسی.
در مرکز عموم گفتمانهای سیاسی روزمره درباره جنگ میان دو جبهه ی تروریستیی حماس که نمونه وار سمبل شیزوفرنی گونه تروریسم بی عاطفه و بی رحم بربر منش است، و جبهه ی تروریستهای دیگری که بهشت خود را روی جهنم دیگران بنا کرده اند و با وجودی پر از شراره های انتقام و تنفر و بیگانه از کمترین اصل اخلاقی به بهانه ی جنگ با تروریسم دیوانه وار باران بمب بر سر ساکنین زندان غزه فرو میریزند، به درستی گفتگو بر سر این نیست که در جدال میان فلسطینی ها و اسرائیل حق با کیست و راه چاره اساسی برای خاتمه این جنگ چیست. تقریبا برای تمام آنهایی که  نگران از ادامه بی افق این کشتار دیوانه وار هستند، آغاز و روند تاریخی تحولات آن روشن است. همه این را میدانند که این کشمکش خونین قرن ۲۰ و ۲۱ام مانند بسیاری از جنگهای قرون گذشته، بخاطر زمین و توسعه ی قلمرو قدرت است. 

ادامه :
نسخه‌ی کامل پی‌دی‌اف

***

مهرداد لطفی : چپ ضد امپریالیسم و مسئله فلسطین

چپ ضد امپریالیسم و مسئله فلسطین

مهرداد لطفی (برگرفته از بخش مقالات اخبار روز)

چپ ضد امپریالیسم چپ فریز شده در اعماق تاریخ است. پشت کرده به فلسفه مارکس و چسبیده به فلسفه نیچه وهایدگر ،منتقد مدرنیسم است.

از این زاویه هنوز دارد دنبال مبارزه ضدامپریالیستی می گردد ،این جا و آنجا سرک می کشد تا تقی به توقی بخورد وچند شعار مرگ بر امریکا بشنود و قند در دلش آب شود و یک لحظه نگاه نکند تا ببیند چه کسانی و چرا دارند مرگ بر امریکا می گویند و تیر بسوی امپریالیسم جهانخوار شلیک می کنند.

و غافلند که از روزگار جنگ سرد وتقسیم جهان به دو اردوگاه زشت و زیبا گذشته است و بازیکنان صحنه سیاست جهان بکل عوض شده اند.

امروز چپ ضد امپریالیست دست در دست ارتجاعی ترین بخش های عقب افتاده سرمایه بسوی امریکا و هم پیمانانش تیر و موشک شلیک می کند.نگاه کنیم به آخرین عکس های فیدل کاسترو و ببینیم با چه اجنه ها و شیطان هایی عکس های یادگاری گرفته است .

چپ ضد امپریالیسم از این امر غافل است که روزگار دیگر شده است و امپریالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی معنا و مفهوم آن روزگار را ندارد و باید مبارزه کار و سرمایه را در کانتکتس دیگر دید .

داستان فلسطین و چپ ضد امپریالیسم

داستان فلسطین داستان خونچکان خاورمیانه است زخمی کهنه به قدمت یک قرن که با تیغ جهالت مدام شرحه شرحه می شود و درمانی برایش نیست.

اما برای چپ ضد امپریالیست فرقی نمی کند جنگ در اوکراین باشد یا فلسطین یا هر کجا دیگر جهان ،مهم هم نیست عامل اصلی یا نیابتی جنگ کیست مهم این است که دست امریکا برای فروش سلاح و دسترسی به منابع گاز و نفت در کار است ، و باید در سویی ایستاد که دارند با اعضا باشگاه غرب مبارزه می کنند، پوتین یا اسماعیل هنیه سوپر میلیاردر غزه ای برای او فرقی نمی کند باید دوشادوش هنیه، بایستد و توجیه کند آنچه که اتفاق افتاده است

یک نمونه

معروف است که می گویند مشت نمونه خروار است .پس نگاهی می کنیم به مقاله ای و خم می شویم روی گفته های این مقاله:

فواره جوشان فلسطین*

اینکه این فواره چیست بدان می رسیم.

نخست شعر لورکا را از زبان شاملوچاشنی می کند. جسم زیبایی که فلسطین هست می خواست خود را بیابد اما دید رگ هایش گشوده شده است .کاتب فریاد می زند که دل دیدن خونی را که از رگ فلسطین فواره می زند ندارد.واضافه می کند که خون و درد دارد از میان نوشتن او بیرون می زند.

داستان چیست

در هفتم اکتبر جنگاوران حماس در شبیخونی بیک کنسرت در اسرائیل از ملیت های مختلف همه را بخون می کشندونزدیک به ۱۴۰۰ نفر را می کشند و۲۴۲ زن و کودک و پیر و جوان اسرائیلی وغیر اسرائیلی را که دارند زندگی شان را می کنند به گروگان می گیرند با صحنه هایی فجیع و ضبط شده توسط رزمندگان حماس برای ثبت در تاریخ.

فکر نکنید دل خون چکان کاتب برای این کشتار است نه به برای چیز دیگری ست که به آن خواهیم پرداخت.

برخورد با چنین نمایش وحشتناکی برای هر انسانی که هنوز از انسانیت گلبول قرمزی بفهمی نفهمی در رگ های او باقی مانده است در این روز گار مرگ انسانیت چیزی نیست جز انزجار و محکومیت و همدردی با خانوادهای جانباخته از هر نژاد و ملیت و دینی.

اما ببینیم واکنش چپ ضد امپریالیسم چیست؟

باید دنبال کنیم مقاله فواره جوشان فلسطین را:شعف و شادی از طوفان الاقصی.

طوفان الاقصی که همان کشتار وحشیانه مردم بی دفاع و شرکت کنندگان در کنسرت در اسرائیل است.

طوفانی که به زعم کاتب نتیجه سیاست های دولت صهیونیستی ست که نه تنها کار درستی بوده است که می رود تا توازن قوا را در منطقه به نفع انقلاب و به ضرر امپریالیسم بهم بزند .

واین امر با درایت و صبر و تیز هوشی فرزندان غزه و کمک های جمهوری اسلامی که با پیشرفت های سنجیده اش در زمینه سلاح های هوا و فضا وکمک های لجستیک و مالی آنها محقق شده است.و در خاتمه اظهار امیدواری می کند با پیش بینی ها و اقدامات درست این پیروزی و ثمراتش را حفظ کنند و بر باد ندهند.البته توصیه ای دلسوزانه که امری خلاف انتظار از چپ ضد امپریالیست نیست .

از این امر می گذریم که کمک های بی شائبه مالی و لجستیک وکمک های تسلیحاتی هوا و فضای نظام به رزمندگان حماس چگونه قند در دل چپ ضد امپریالیست آب می کند و لحظه ای از خود نمی پرسد که آیا این کمک ها در جهت منافع ملی ما هست یا نه و آیا این کمک ها بر ضایت مردم این ولی نعمت های کارتون خواب هست یا نه.

در نزد چپ ضد امپریالیست که همه چیزبا کد مبارزه ضد امپریالیستی معنا می شود.جنایت هم خوب داریم هم بد .آدم خوب داریم و بد.قاتل خوب داریم و بد . بعضی آدم ها آدمند بعضی بیشتر آدم وبعضی با چغندر و هویچ هیچ فرقی ندارند.

وبعد فریاد یا مصیبتا که اسرائیل دارد زن و بچه مردم بیگناه غزه را می کشد و این عین جنایت علیه بشریت است که راست می گوید. البته این جنایت علیه بشریت در مورد ۱۴۰۰ نفر دیگر صدق نمی کند.

ویادش می رود که در همین مقاله کذایی ش حماس را فرزندان زبده مردم غزه می داند و با استناد به یک همه پرسی می گوید که اکثریت مردم غزه خواهان جنگ تا محو کامل اسرائیل اند. و نمی فهمد که دارد مردم غزه را به کام مرگ می فرستد و بزودی از غزه جز خرابه ای باقی نخواهد ماند و اسرائیل هم استناد می کند به این امر که این رزمندگان زبده فرزندان مردم غزه اند و طبق گفته کاتب مردم غزه پشت این کشتار ۱۴۰۰ نفر ایستاده اند پس مستحق مرگ وبمبارانند.

با این درجه از بیخبری چه باید کرد. هر آدم عادی برایش روشن است که هر حزب و سازمانی شعاع محدودی در بین مردم دارد. واین جنگ جنگ حماس است با اسرائیل بهزار دلیل و جنگ زمین و اشغال نیست بلکه جنگ دین بر علیه دین است و حکم یهود از زمان جنگ خندق و داستان بنی غریظه روشن شده است و امر پنهانی نیست.

پیشاپیش بگویم در رذالت و جنایت صهیونیسم هیچ شک و شبهه ای نیست. بنیاد گرایی در هر شکلش با جنایت و حذف دیگران عجین است .و در تمامی دوران شکل گرفتن دولت اسرائیل تا امروز ازهیچ جنایتی در حق مردم فلسطین فرو گذار نبوده است.

اما اگر کمی هوش و درایت در کار بود باید از شروع این داستان چپ ضد امپریالیسم کاسه خودرا از حماس جدا می کرد و ضمن محکوم کردن عملیات ۷ اکتبر و دزدیدن ۲۴۲نفر مردم بیگناه هشدار می داد که این جنگ مردم غزه با اسرائیل نیست و صهیونیست ها حق ندارند به بهانه تنبیه حماس و گرفتن گروگان ها مردم بی گناه را بمباران کنند و باید راه دیگری برای رهایی گروگان ها از طریق مجاری بین المللی بیابند .وکشتن مردم بیگناه غزه پیشاپیش محکوم است وخواستار آزادی بی قید و شرط گروگان ها و خروج حماس از غزه می شد و تکرار هزار باره داستان شکل گیری فلسطین و اسرائیل واین که تاریخاً حق با کیست وچرا .

فلسطین و قوم یهود

این که چرا کشوری بعنوان اسرائیل تشکیل شد از جمله مسائلی ست که به سختی می توان روی آن به اجماع رسید.چپ ضد امپریالیسم تشکیل کشور اسرائیل را توطئه ای از سوی امپریالیسم می داند .و اسرائیل را نه کشوری برای قوم یهود که پاسگاهی امپریالیستی برای توطئه و دخالت امپریالیسم در منطقه حساب می کند.

این نگاه در نظر نمی گیرد وضعیت قوم یهود را در داستان بر آمدن نازی ها و کشتن چند میلیون یهودی بین سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵و این که داستان هلوکاست بر وجدان غرب سنگینی می کرد و باید جوری خود را از دست این وجدان معذب رها می کرد و از سویی دیگر قوم آواره و زخمی یهود بدنبال سر پناهی می گشت تا از دربدردی تاریخی و کشتار رهایی یابد .

سرزمین کنونی اسرائیل که تا سال ۱۹۱۶ و فروپاشی امپراطوری عثمانی بخشی از متصرفات امپراطوری عثمانی بود و بعد از آن تحت سرپرستی انگلستان قرار گرفت تا سال ۱۹۴۸ که انگلیس تصمیم گرفت از منطقه خارج بشود و با تشکیل کشورهای اردن و عراق و سوریه ومصرتصمیم گرفته شد این منطقه بدوقسمت مسلمان نشین و یهودی نشین تبدیل شود ودو کشور فلسطین و اسرائیل به جمع کشور های جهان اضافه شوند.در این زمان مفتی اورشلیم که الحسینی نامی بود و از نزدیکان دولت نازی بود این تصمیم را نپذیرفت وکار به جنگ کشید.اگر درآن‌سال ها رهبران فلسطینی تن داده بودند به این تقسیم بندی وضعیت منطقه بگونه ای دیگر بود.

تشکیل کشور اسرائیل و برسمیت شناخته شدن آن از سوی قدرت های جهانی این حقی شناخته شده در حقوق بین الملل است.

از سوی دیگر قوم یهود حقی تاریخی بر این منطقه دارد .این منطقه از دیر باز متعلق به قوم یهود بوده است و طبق اسناد دینی یهود این منطقه عرض موعود است که خداوند به این قوم وعده داده است . واین داستان بر می گردد به ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و هنوز خبری از اسلام و پیامبرش در کار نیست. بعد هاست که این منطقه توسط جنگاوران عرب فتح می شود وبعنوان قبله اول مسلمین اهمیت می یابد .این هم حق تاریخی قوم یهود بر این سرزمین.

می ماند حق انسانی هر انسان بر سرزمینی که در آن زندگی می کند جدا از آن که این حق را حقوق بین الملل به او داده است یا این حق حقی تاریخی و دینی ست.

ملت فلسطین

ما ملتی بنام ملت فلسطین نداریم.هم چنان که کشوری بنام کشور فلسطین نداریم.سرزمینی ست متعلق به امپراطوری عثمانی و بعد تحت قیمومیت انگلیس لااقل تا سال ۱۹۴۹ اما این چیزی از حقوق مردمی که جدا از نژاد یا دین شان در آن منطقه زندگی می کردند کم نمی کند.

مشکل از آن جا برخاست که نژاد پرستی در اروپا آتشی بر افروخت و یهودی ها گرفتار این آتش شدند. و در پی سرپناهی بودند پس راهی سرزمین آباء و اجدادی خود شدند.یهودیانی که می خواستند با اتکا به دین خود صاحب سرزمین و کشوری شوند.بنیاد گرایی یهودی یا صهیونیسم از این باور شکل گرفت .

این مهاجران در کنار یهودی هایی قرار گرفتند که از دیر باز در آن جا ساکن بودند و بخش هایی از زمین ها را خریداری کردند و سکنی گزیدند.اگر امپراطوری عثمانی فرو نمی پاشید ما با مسئله ای بنام فلسطین و اسرائیل روبرو نبودیم اما وقتی مسئله تشکیل کشورهای کوچک در منطقه تحت نفوذ انگلیس و فرانسه مطرح شدواین منطقه بین مسلمانان و یهودیان تقسیم شد کینه هزار ساله مسلمان و یهودی سرباز کرد و خودرا نشان داد.از یک سو صهیونیسم بعنوان بنیاد گرایی یهودی و از سویی دیگرمسلمانان افراطی با سردمداری مفتی اورشلیم.

جنگ آغازشد اما بجایی نرسید و کشور اسرائیل تشکیل شد و توسط سازمان ملل متحد برسمیت شناخته شد تا جنگ ۱۹۶۷ که مصر و اردن و عراق با اسرائیل وارد جنگ شدند و شکست خوردندو بخش هایی از مصر واردن توسط اسرائیل اشغال شد. وپس دادن آن ها منوط شد تا برسمیت شناختن اسراییل.وبعد جنگ ۱۹۷۳ را داریم و شکست دوباره اعراب و اشغال بخش هایی دیگر از کشور های در گیر جنگ.

مسئله ای بنام اشغال

شکی نیست که سرزمین هایی که از سال ۱۹۶۷ گرفته شده است سرزمین های اشغالی ست وحالا با هر بهانه ای که اسرائیل می آورد مثل پس دادن بشرط برسمیت شناختن چیزی از اشغالگری اسرائیل کم نمی کند.اما پرسش اصلی این است که چرااعراب اسرائیل را برسمیت نمی شناسند تا اسرائیل سرزمین های اشغالی را پس بدهد.یک دلیل عمده آن جدا از موش دواندن قدرت های بزرگ و منطقه ای برای شعله ور بودن این آتش منازعه قدرت گرفتن بنیاد گرایی دینی در هر دو طرف ماجراست. یکطرف می خواهد عرض موعود را به تمامی از آن خود کند وبرای این هدف تا کنون از هیچ جنایتی فرو گذار نبوده است بی توجه به آنچه قرن ها از این ماجرا و بر این ماجرا گذشته است و سویی دیگر می خواهد این قوم را بدریا بریزد تا حکم رسولش را در مورد این قوم جامه عمل بپوشاند. وکاری ندارد که این کار غیر ممکن چه تبعات شومی برای مردم غزه و کرانه غربی وکل منطقه دارد .

چه باید کرد

تشکیل دو دولت با تقسیم اورشلیم به شرقی و غربی وپس دادن تمامی مناطق اشغال شده بعد از جنگ ۱۹۶۷ وباز گشت آزادانه فلسطینی های تبعیدی عملی ترین راه حلی ست که فعلا در دسترس است. راه حل یک دولت با دو ملت اکنون شدنی نیست.بهزار و یک دلیل . یکی از دلایل آن شرط بازگشت فلسطینیان به موطن خود است که از مرز۶ میلیون گذشته است و بمحض بازگشت ترکیب جمعیتی بهم می خورد و در هر انتخاباتی شکست خورده آن قوم یهود هستند.اما از آن جا که علم سیاست علم بهره برداری از امکانات موجود برای رسیدن به تفاهم است دو کشور مستقل چیزی ست که در دسترس است و باقی قضایا می ماند برای بعد.

*

فواره جوشان فلسطین
کمال اطهاری کانال تلگرامی نشریه ایران فردا ،آبان ۱۴۰۲

***

الن فراشون ( لوموند) : جنگ اسرائیل – حماس : آیا جامعه بین‌المللی ناتوان وُ وامانده است؟

برگرفته از عصرنو

الن فراشون ( لوموند) – ترجمه‌ی علی شبان

جنگ اسرائیل – حماس : آیا جامعه بین‌المللی ناتوان وُ وامانده است

حاشیه‌ای بر متن :

«جمهوری اسلامی ایران متحد قویی است که پوتین و رئیس جمهور چین از نزدیک در پرورش آن کوشا هستند. برای رژیم ایران که با میل و رغبت زنان را به شهادت می‌رساند و حماس را مسلح می‌کند، هیچ وضعیت منحوسی در آن دیده نمی‌شود : با حمایت مسکو و پکن، عضویت ایران در بریکس* BRICS ، گروه اقتصاد های نوظهور جنوب، با استقبال روبرو شد و در ۲ و ۳ نوامبر امسال به ریاست سالانه شورای حقوق بشر سازمان ملل (برای بی‌اعتبار کردن سازمان ملل)انتخاب گردید. تهران برای جنگ پوتین در اوکراین به روسیه تسلیحات و به چین هیدروکربن را به بهاء کم می‌فروشد.» اَلن فراشون – لوموند


پیش از اینکه تازه ترین مقاله اُلن فراشون سردبیر امور بین‌الملل ِ روزنامه لوموند، درباره جنگ اسرائیل – حماس را بخوانیم، نگاهی می‌اندازیم به مقاله دیگری که دو روزنامه‌نگار لوموند – سورن سیلو و کریستف آیاد- در شماره ۳ نوامبر ۲۰۲۳منتشر کرده‌اند. ناگفته پیداست که مقاله این دو روزنامه‌نگار، نمونه‌ای از یک واقعیت تلخ را که اسلام سیاسی در منطقه کارگردانی می‌کند، نشان می‌دهد.

در مقاله‌ی این دو روزنامه‌نگار می‌خوانیم که یاسمین زِنیدی ۴۳ ساله که در سال ۲۰۱۹ به دلیل «تامین مالی یک مؤسسه تروریستی» و «ایجاد یک انجمن به منظور عملیات جنایتکارانه تروریستی»، در چهار‌چوب فعالیت‌های خیریه، به صورت غیابی در دادگاه‌های فرانسه محاکمه و محکوم شده‌بود. دو فرزند از سه فرزندش در بمباران‌های اخیر اسرائیل در غزه جان باختند. پس از آن‌که این خبر توسط وزارت خارجه فرانسه اعلام شد، لوموند تائید کرد که مادر این دو جوان، همان یاسمین زِنیدی است که پلیس فرانسه از سال‌ها پیش برای دستگیری او تلاش می‌کند.

دو فرزند او، ۷ و ۱۰ ساله، پسری به‌نام اَبیدا و دختری بنام جانا می‌باشند که در غزه کشته می‌شوند. سومین فرزند او، چون مادرش، یاسمین زِنیدی که از سال ۲۰۱۶ در غزه زندگی می‌کنند، زخمی شده‌اند. یاسمین پس از محکومیت غیابی خود، در ۸ فوریه ۲۰۱۹، تحت یک حکم بازداشت بین‌المللی قراردارد. شعبه شانزدهم دادگاه کیفری پاریس، به دلیل حمایت مالی از گروه‌های جنگجوی غزه مانند جهاد اسلامی و حماس، از طریق توزیع کمک‌های جمع‌آوری شده توسط «‌ارتباط های جنایتکارانه تروریستی» و «تامین مالی یک شرکت تروریستی» او را به شش سال زندان محکوم کرد. موسسه خیریه‌ای که او در فرانسه ریاست آن را بر عهده داشت، «مروارید امید» نامیده می‌شد.

این انجمن طی اظهاریه خود به ریاست اداره پلیس پاریس در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۲، ماموریت خود را کمک به مردم فلسطین و سوریه از طریق اقداماتی در جهت ترویج « آموزش»، «‌بهداشت»، «فرهنگ و مدنیت» و «دموکراسی» اعلام کرد. اما سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه با تردید به این ساختار نگریستند و به سوء‌استفاده کاروان‌های بشر دوستانه برای تأمین گروه‌های جنگجو در سوریه و غزه مشکوک بودند. «مروارید امید» به ویژه در تماس نزدیک با گروه «صفور الشام» (شاهین‌های شام)، فعال در شمال سوریه همکاری داشت: وابسته به ارتش آزاد سوریه که شامل مبارزان با گرایش های جهادی مانند شیخ بسام ایاشی بود که پسرش در سال ۲۰۱۳ در حین جنگ در منطقه ادلب کشته شد. این مورد از حمایت مالی از تروریسم که در آن زمان توسط لوموند فاش شد، اولین مورد از نوع خود به‌شمار می‌آمد.

گذشته از همه ی آن‌چه را که گفته شد، یاسمین زنیدی در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۴، که ۳۴ ساله بود، از احضاریه پلیس و کنترل قضایی خود در فرانسه سر باز زد که این‌بار، برای بررسی از حضانت دخترش از سوی مرجع قضایی فرانسه صورت می‌گرفت. و پس از آن، بدون گذر‌نامه از طریق ایتالیا به مصر سفر کرد و به همسرش پیوست. یاسمین در یکی از تونل‌های بنا شده توسط حماس برای حمل مواد مخدر و اسلحه، با او آشنا شده‌بود. یاسمین زنیدی در آن زمان در گفت و گویی با وبلاگ «جهادُلوژی» که میزبانی آ‌ن‌را روزنامه لیبراسیون (چاپ پاریس) به‌عهده داشت، شوهرش را «عضو فعال مقاومت» معرفی کرد، بی آن‌که از تعلق او به حماس حرفی به‌میان آورد.ع.ش

***

و اینک مقاله اُلن فراشون، روزنامه‌نگار سرشناس فرانسوی را می خوانیم که این بار نیز با نگاه موشکافانه جنگ‌های جاری و نقش «جامعه بین‌المللی» را به چالش می‌کشد. این مقاله در لوموند ۱۰نوامبر ۲۰۲۳ منتشر شده‌است** :

جنگ روسیه-اوکراین و یا اسرائیل-حماس چون آئینه‌ای صحنه‌های تکه‌تکه شده، دو پاره، و متضاد را در سیاست بین المللی به‌خوبی به ما نشان می‌دهند. آن‌چه که می‌توان گفت: آن‌ها در حال حاضر تا حد زیادی ناتوان و وامانده هستند. چه در مناقشه روسیه و اوکراین و چه بین اسرائیل و جنبش فلسطینی حماس، این وجه تسمیه به خوبی نمایان است. تاکنون از سوی «جامعه بین المللی» نه حمایت و نه تحمیل یک راه حل در این جنگ‌ها، دیده نشده‌است.

کشتار ۷ اکتبر در جنوب اسرائیل می‌بایستی به اتفاق آراء، از جنوب تا شمال، از شرق تا غرب از سوی دولت ها محکوم می‌شد. ما می‌توانستیم انتظار داشته‌باشیم که یک جبهه متحد از کشور هایی که همگی بهترین روابط را با دولت یهود دارند، تشکیل شود. ولی آن‌چه که دیده شد، تنها به مقایسه‌ی این رویداد و ضربه روحی قابل مقایسه آن با آسیب‌پذیری ناشی از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در ایالت متحده آمریکا بود. و فراتر از این گفتمان، چیزی از سوی کشورهای دوست اسرائیل شنیده نشد. و در جاهای دیگر- آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین، تفسیرهای متفاوت به‌گوش می‌رسید. و در فضای نسبی گرایی مطلق، ۷ اکتبر به یک رویداد تروریستی تنزل یافت که خاورمیانه به آن عادت کرده است: همان‌طور که می‌دانیم «تروریست ها» از چشم یک گروه، می‌توانند قهرمانان برای گروه مقابل به‌شمار آیند. و سپس پاسخ اسرائیل، که همراه قحطی آب، قطع برق، سوخت و بمباران‌های وحشیانه و هزاران قربانی، ویژگی رویداد‌های ۷ اکتبر را پنهان کرد و یا حداقل کم اهمیت جلوه داد. اما حتی پیش از مداخله اسرائیل، چین شی جین پینگ و روسیه‌ی ولادیمیر پوتین به صراحت حمله حماس را محکوم نکردند. این دو کشور روابط بسیار خوبی با دولت یهود و هم‌چنین با کل جهان عرب و ایران دارند.

« سطح نابرابر نفرت»

چینی‌ها و روس ها دست ِ باز تری برای اعمال میانجیگری داشتند و البته آن‌چه که مسلم است انتخابشان نیز به‌روشنی معلوم بود: همبستگی با فلسطینی‌ها و انتقاد از اسرائیلی‌ها و در نهایت محکوم کردن سیاست ایالات متحده آمریکا در منطقه. آن‌چه که مسلم است، پیدا کردن یک نقطه شروع در داشتن توافق بر سر این مسأله کار آسانی به‌نظر نمی‌رسد. و تنها چیزی که در شورای امنیت سازمان ملل تهدید برانگیز است، حق وتوی این و یا آن عضو است که سازمان ملل را به فلج کامل دچار می‌کند. چرا؟

با امضاء ی اعلامیه «دوستی بی حد و حصر» بین چینی‌ها و روس‌ها در ۴ فوریه ۲۰۲۲ در پکن؛ و درست چند هفته پیش از حمله روسیه به کیف، چین و روسیه یک هدف سیاسی-ایدئولوژی مشترک دارند: محکوم کردن هژمونی آمریکا (یا غرب) در سیستم بین‌المللی که از سال ۱۹۴۵ به ارث رسیده‌است. و هدف، جاه طلبی‌ی تضعیف و تأثیر گذاری بر سیستم جاری در جهتی مطلوب‌تر برای منافع مسکو و پکن است.

واشنگتن در حالت تدافعی است. ایالات متحده به دلیل پایبندی بی قید و شرط به جنگ به رهبری بنیامین نتانیاهو در غزه، به‌طور فزاینده‌ای منزوی می‌شود. رهبران اروپایی خواستار توقف بشر دوستانه در جنگ هستند؛ راهی برای متمایز کردن خود از واشنگتن برگزیده‌اند. در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، مانند بسیاری از افکار عمومی ابراز شده در غرب، همبستگی بیشتری پس از یک ماه بمباران غزه، کفه ترازو را به نفع پشتیبانی از فلسطینیان سنگین‌تر کرده‌است. یک کارشناس منطقه خلیج فارس به ما می‌گوید که «در جهان عرب، حتی در میان مستقل‌ترین اذهان، به سطح بی نظیری از نفرت علیه اسرائیل می‌رسیم». چین و روسیه که قهرمانان نظم جهانی ضدآمریکایی هستند، از این امر سود می‌برند. هدف این است که بخش مهمی از این گروه – غیررسمی و مبهم – را که در آفریقای جنوبی، آسیا و آمریکای لاتین هستند، علیه ایالات متحده آمریکا متحد کنند. روس‌ها و چینی‌ها روی این پروژه کار می‌کنند. نیویورک تایمز در ۳ نوامبر ۲۰۲۳خاطر نشان می‌کند که مسکو، تهران و تا حدی پکن، از طریق رسانه‌های رسمی و سایت‌های آنلاین «موجی از تبلیغات به نفع حماس و علیه ایالات متحده» را پخش کرده‌اند که صد ها میلیون در جهان آن‌ها را دنبال می‌کنند.

جمهوری اسلامی ایران متحد قویی است که پوتین و رئیس جمهور چین از نزدیک در پرورش آن کوشا هستند. برای رژیم ایران که با میل و رغبت زنان را به شهادت می‌رساند و حماس را مسلح می کند، هیچ وضعیت نابخردی در آن دیده نمی‌شود‌: با حمایت مسکو و پکن، ایران به عضویت بریکس BRICS ، گروه اقتصاد های نوظهور جنوب، با استقبال روبرو شد و در ۲ و ۳ نوامبر امسال به ریاست سالانه شورای حقوق بشر سازمان ملل (برای بی‌اعتبار کردن سازمان ملل)انتخاب شد. تهران برای جنگ پوتین در اوکراین به روسیه تسلیحات و به چین هیدروکربن را به بهاء کم می‌فروشد.

محدودیت‌هایی در منطق بُلوک های گوناگون وجود دارد

جو بایدن سعی کرده‌است اسرائیل را در حملاتش به غزه آرام‌تر کند. اما در عمل نتیجه‌ای را که می‌خواست به‌دست نیاورده‌است : به‌طور مشخص قدرت ِ قدرتمندان بزرگ دیگر آن‌گونه که فکر می‌کردیم عمل نمی‌کند و اسرائیل استقلال عمل خود را در برابر حامی آمریکایی‌اش حفظ کرده‌است. مسکو و پکن توانسته‌اند در بخشی از کشورهای آفریقایی، جهان عرب، هند و نیز برزیل؛ ایالات متحده و و غرب را به انزوا کشانند. با این حال، سخن از «جبهه» چین- روسیه و نفوذشان در کشورهای نوظهور در صحنه بین‌المللی، خواه در جنگ روسیه-اوکراین و یا اسرائیل-حماس، خطای بزرگی است. هند، عضو پایه‌گذار بریکس BRICS از اسرائیل دفاع می‌کند و از سوی دیگر مدافع عدم گسترش زبان چینی در آسیا است. در ترکیه اردوغان به‌هیچ‌وجه نمی‌خواهد خروج از پیمان OTAN را بشنود ولی از حماس در غزه پشتیبانی می کند. قطر ، یکی از بزرگت‌رین پایگاه های آمریکایی در خاورمیانه، تأمین مالی اسلام گرایان فلسطینی را به‌عهده دلرد. منطق جبهه‌ها (بلوک ها) حد و مرزی دارد: اگر آن‌ها بهر نحوی شده می‌خواهند ایالات متحده را تضعیف کنند، چینی‌ها و روس‌ها نمی‌خواهند که درگیری‌ها در غزه به جنگی تمام‌عیار ِ منطقه ای تبدیل شود.
_____________________

* گروهی از شش کشور که جمهوری اسلامی به تازگی به آن پیوسته‌است و می‌خواهند در صحنه بین‌المللی و به‌ویژه از نظر اقتصادی با آمریکا و اتحادیه اروپا مقابله کنند.
**https://www.lemonde.fr/