
آنتونیو نگری فیلسوف، جامعه شناس و مبارز معروف چپگرا، مدرس علوم سیاسی در دانشگاه پاریس و دانشگاه پادوا بود. او گروه قدرت (PotereOperaio) را در ۱۹۶۹ بنیان گذاشت و یکی ازاعضای برجسته خودگردانی کارگری AutonomiaOperaia بود. او یکی از نظریهپردازان محبوب در جنوب اروپا بهشمار میرود و نویسنده کتابهای معروفی همچون “امپراتوری”، “کار دیونیسوس”، “انبوه خلق”، “جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوری” با مشارکت مایکل هارت است. از دیگر آثار او میتوان اشاره کرد به “مارکس فراسوی مارکس: درسهایی در مورد گروندریسه”، “هنر و انبوه خلق”، “۳۳ درس از لنین”، “تاریخچه یک کمونیست”، “خداحافظ آقای سوسیالیسم”، “اسپینوزا و ما” . آنچه پیشرو دارید مجموعهای از مقالات و یادداشتهایی است که از او پیشتر در زمانه منتشر شده است و به پرسشهای اساسی زمانهای میپردازند که در آن زندگی میکنیم.
زمانه : آنتونیو نگری چهره شناختهشده مارکسیست- اتونومیست جمعه شب ۱۵ دسامبر ۲۰۲۳ در ۹۰ سالگی در پاریس درگذشت. مجموعهای از یادداشتها و مقالات او که پیشتر در زمانه منتشر شده است:
مجمع
نوشته مایکل هارت و آنتونیو نگری / ترجمه ایمان گنجی
مایکل هارت، آنتونیو نگری مینویسند: «امروز در مرحلهی گذار زندگی میکنیم و باید برخی از فرضیات سیاسی بنیادینمان را به پرسش بکشیم. نباید تنها به پرسش از چگونگی قبض قدرت اکتفا کنیم و بهعلاوه باید بپرسیم که خواهان چگونه قدرتی هستیم و چه بسا مهمتر از آن، میخواهیم چه کسی بشویم.»
متن پیشرو ترجمه پیشگفتار کتاب Assembly مایکل هارت و آنتونیو نگری است. Assembly را میتوان گردهمآیی، تجمع، انجمن و … نیز ترجمه کرد. مجمع به خاطر استفاده آن در ترکیب «مجمع عمومی» (general assembly)، یعنی نشستهای همگانی در اعتراضها برای تصمیمگیری انتخاب شده است. باید به ویژه به نزدیکی معنایی assembly با assemblage (سرهمبندی) توجه کرد چراکه انبوهه یا مالتیتود به عنوان سوژه جمعی سیاست برای مولفان کتاب، حاصل نوعی سرهمبندیِ ماشینی است.
پرسش درباره کمونیسم صد سال پس از انقلاب اکتبر
نوشته آنتونیو نگری / ترجمه ساسان صدقینیا
این مقاله، سخنرانی نگری است که در صدمین سالگرد انقلاب اکتبر، نخست در کنفرانس کمونیسم در شهر رم در ژانویه ۲۰۱۷ و سپس در آوریل ۲۰۱۷ درسمیناری در لندن ارائه شد. و طی آن، فیلسوف ایتالیایی این پرسش را طرح میکند که: امروز در دوران نولیبرالیسم، در زمانه سلطه سرمایهداری بر تمام عرصههای، زندگی، کمونیست بودن یعنی چه؟ به چه کسانی میتوان گفت کمونیست؟ و مبارزه کردن برای کمونیستها امروز چه معنایی دارد؟
نگری و اسناتو: چهار تِز در باب بحران فرانسه
آنتونیو نگری و مارکو اسِناتو / ترجمهی ساسان صدقینیا
نگری و استانو در این یادداشت از دور مبارزات در فرانسه پس از تغییر قانون بازنشستگی مینویسد. به نظر آنها، این مبارزات در حال دگرگون ساختن شعار «آزادی، برابری، همبستگی» اند. آنها میگویند که آزادی حالا به معنای مشارکت مستقیم در قدرت تصمیمگیری است، و برابری دیگر صرفا مالی یا کمی نیست، امروز برابری در امر مشترک، در بازتولید و در سازماندهی زندگی معنا میشود.
قیام فرانسوی
ترجمه آنتونیو نگری/ ترجمه ساسان صدقی نیا، فرنوش رضایی
در این یادداشت، نگری به حرکت جلیقهزردها در فرانسه میپردازد و آن را یک جنبش مالتیتودی معرفی میکند؛ جنبشی متفاوت از جنبشهای قرن بیستم، در اعتراض به فلاکت ناشی از اصلاحات نئولیبرالی.
ماجراهای فرانسوی
نوشته آنتونیو نگری / ترجمه ساسان صدقی نیا، فرنوش رضایی
در این یادداشت، فیلسوف ایتالیایی ضمن سنجش وعدههای مکرون و با تأکید بر خلأ نهادهای واسطهگر اجتماعی، تصریح میکند که جلیقه زردها از حاشیه شهرها به مرکز شهرها نقل مکان کردهاند.
جلیقه زردها: یک ضد قدرت؟
نوشته آنتونیو نگری / ترجمه ساسان صدقی نیا، فرنوش رضایی
آنتونیو نگری در این یادداشت جلیقهزردها را همچون یک ضد قدرتِ سیال، چندگانه و متکثر، گسترده و غیرمتمرکز، اجتماعی و غیرهویتی مفهومپردازی میکند؛ ضد قدرتی که تن به رابطه نمایندگی و چانهزنی سندیکایی نمیدهند.
بازتاب جلیقهزردها
نوشته آنتونیو نگری / ترجمه فرنوش رضایی و ساسان صدقینیا
یادداشت چهارم آنتونیو نگری در مورد جنبش و اعتراضات در فرانسه: فیلسوف کمونیست ایتالیایی در این یادداشت به گرایشهای درون خود جنبش جلیقه زردها میپردازد و میگوید جنبش جلیقهزردها جنبشی برای ارزشگذاری مجدد کار است و امتناع از نولیبرالیسم
برآمد یک چپ جدید در اروپا
نوشته آنتونیو نگری و رائول سانچز سدیلو / ترجمه فرشاد خدیری
در این مقاله که بدوا با عنوان “چپِ جدید در اروپا باید رادیکال باشد ــ و البته اروپایی” در گاردین منتشر شد، نگری به بررسی وضعیت چپ اروپایی در سال ۲۰۱۵ پس از پیروزی بلوک چپ “سیریزا” در یونان و برآمد همتای اسپانیایی آن، “پودموس” میپردازد.
اروپا احمقانه عمل میکند
گفتوگوی «ال پائیس» با آنتونیو نگری / ترجمه نوژن اعتضادالسلطنه
در این گفتوگو که در سال ۲۰۱۵ انجام شده، نگری توضیح میدهد که اتحادیه اروپا در سیستمی که امریکا، چین و روسیه در آن نقش مهمی دارند نیازمند اصلاحات اساسی است.
مبارزه با رژیم جنگ در سطح جهانی
آنتونیو نگری و ساندرو متزادرا / ترجمه ساسان صدقینیا
آنتونیو نگری و ساندرو متزادرا در مقالهای مشترک درباره ظهور یک «رژیم جنگی جهانی» هشدار میدهند و میگویند که مطالبه پایان جنگ در اوکراین باید با مطالبه از بین رفتن و خنثی شدن این رژیم جنگی جهانی همراه شود.
*
آنتونیو نگری معروفترین فیلسوف پسامارکسیست ایتالیایی درگذشت
ار اف آی: آنتونیو نگری، معروف به تونی نگری، فیلسوف پسامارکسیست ایتالیایی در سن نود سالگی چشم از جهان فروبست. بعد از آنتونیو گرامشی، آنتونیو نگری یکی از تاثیرگذارترین متفکران نومارکسیست ایتالیا در پهتۀ جهانی بود. نگری از سالهای ۱٩٦٠ میلادی یکی از مبتکران اصلی نحلهای پسامارکسیستی در ایتالیا و سپس در سراسر اروپا تحت عنوان “اُپرائیسم” بود.
دوران تبعید
او در سال ۱٩٧٩ به شرکت در قتل نخست وزیر وقت ایتالیا “آلدو مورو” متهم شد. دادگاه او را از این اتهام تبرئه کرد ولی به دلیل پناهنده شدن نگری به فرانسه در دورۀ زمامداری فرانسوا میتران او را غیاباً به بیش از هفده سال زندان محکوم نمود.نگری طی دورۀ تبعید به شهرتی جهانی در فرانسه و کشورهای آنگلوساکسون دست یافت. او در سال ۱٩٩٠ به همراه فیلسوف مارکسیست فرانسوی، ژان-ماری ونسان، نشریۀ پرطرفدار “فوتور آنترییور” را پایه گذاشت و تا سال ٢٠٠٧ از همکاران فعال نشریۀ فرانسوی “مولتیتود” بود.
تا زمان بازگتشش به ایتالیا در سال ۱٩٩٧ نگری به تدریس فلسفه در دانشگاه های پاریس، به ویژه دانشگاه ونسن و کالج بینالمللی فلسفه روی آورد. نگری از جوانی مترجم و مفّسر معروف آثار حقوقی و سیاسی هگل بود و کتاب معروف او “قدرت مؤسس” یا “قدرت بنیانگذار” (که توسط منوچهر هزارخانی به فارسی برگردانده شده) از متون کلاسیک فلسفۀ حقوق و سیاسی اواخر سدۀ گذشته به شمار می رود.
کتابی که نگری مشترکاً با فیلسوف آمریکایی “مایکل هاردت” تحت عنوان “امپراتوری” در سال ٢٠٠٠ منتشر کرد بیش از یک میلیون نسخه به فروش رسید (منوچهر هزارخانی این اثر و اثر دیگر این دو نویسنده تحت عنوان “مولتیتود” -بیشماران – را نیز به فارسی برگرداند).
نگری، بحران مفهوم پرولتاریا و گروندریسه
حوزۀ فعالیت فکری آنتونیو نگری فلسفه سیاسی بود و مسئلۀ کلیدی که ذهن او را بیش از همه به خود مشغول میداشت پیوند هستی شناسی و سوژۀ رهایی پس از بحران مفهوم سنتی پرولتاریا بود. این امر باعث نزدیکی بیشتر نگری با متفکران فرانسوی نظیر دولوز، گوآتاری و فوکو از دهۀ ۱٩٧٠ به این سو شد.
“مولتیتود” یا “بیشماران” مفهومی است که نگری با استناد به اسپینوزا برای رفع بحران مفهوم پرولتاریای سنتی ابداع کرد. او می گفت از آنرو مفهوم “مولتیتود” را جایگزین پرولتاریا یا طبقۀ کارگر کرده، زیرا در دورۀ حاضر “مفهوم طبقۀ کارگر بسیار محدود است و بر پایه حذف دیگر طبقات و در تمایز با آنها تعریف می شود”، با این حال، نگری تأکید میکرد که این جایگزینی به این معنا نیست که طبقۀ کارگر صنعتی اهمیت خود را از دست داده است. به گفتۀ نگری، معنای این انتخاب صرفاً این است که “در درون مولتیتود کارگران هیچ امتیاز سیاسی ویژه ای نسبت به سایر طبقات موّلد ندارند. برخلاف مفهوم سنتی طبقۀ کارگر، مولتیتود مفهومی باز و منبسط است و کاملترین تعریف را از پرولتاریا ارایه می دهد. یعنی : کلیت افرادی که تحت قانون سرمایه، کار و تولید می کنند.” زیرا، “شیوۀ تولید پساصنعتی که بر “سرمایۀ فکری” یا به تعبیر مارکس در گروندریسه بر “فکر عمومی” مبتنی شده “قدرت تولیدی کار زنده را به یاری همبستگی و همکاری کارگران افزایش می دهد.”
گروندریسه فراسوی کاپیتال
همانند آندره گُرز، فیلسوف اتریشی- فرانسوی، نگری نیز به بحران این مفهوم از اواخر دهۀ ۱٩٧٠ پی برده بود، اما، در قیاس با آندره گُرز، نگری راه حل این بحران را در “گروندریسه”، دست نوشتههای اقتصادی مارکس که پس از مرگ وی در سدۀ بیستم منتشر شدند، جستجو میکرد.
او با استناد به تحولات نیروی کار از اواخر نیمۀ دوم قرن بیستم میگفت که این تحولات دقت و صحت پیش بینی های مارکس را در گروندریسه و تفاوت آن با خطای مهم فکری مارکس در کتاب سرمایه را در خصوص دوقطبی شدن جامعه سرمایه داری نشان میدهند.
یک دهه پس از انتشار کتاب خوانش سرمایه اثر لوئی آلتوسر (و شاگردانش)، نگری درسگفتارهایی را به دعوت خود آلتوسر، مدیر وقت دانشسرای عالی پاریس (“اِکول نُرمال سوپرییور”) در این مؤسسه به گروندریسه اختصاص داد که بعداً در مجلدی با عنوان مارکس فراسوی مارکس منتشر شدند.
مارکس فراسوی مارکس کاملترین پاسخی بود که تا آن زمان به خوانش سرمایه اثر آلتوسر داده شده بود. در این کتاب نگری تأکید میکرد که کتاب سرمایه باید در پرتو گروندریسه بازخوانی، تصحیح و تکمیل شود. فیلسوف ایتالیایی سرمایه را تنها جزئی، آنهم جزء ناقص ِتحلیل تاریخی مارکس دربارۀ جامعۀ سرمایه داری می دانست که به گفتۀ وی عمیقاً تحت تاثیر انگاره ها و مقوله های اقتصاد سیاسی بورژوائی نوشته شده است. در قیاس با آن نگری گروندریسه را “اوج اندیشۀ انقلابی مارکس” میخواند و می افزود که منظور وی از “مارکس فراسوی مارکس” در حقیقت “گروندریسه فراسوی سرمایه” است.
از نگاه نگری خصوصیت انقلابی گروندریسه در قیاس با سرمایه در این بود که از مواجهۀ مارکس با نخستین بحران فکری وی پس از تجربۀ شکست انقلابهای ۱۸٤۸ پرده برمی داشت. نگری به این داوری و نتایج مهم فکری آن تا آخرین آثارخود از جمله در کتاب قدرت مؤسس و اثر مشترک او با نویسندۀ آمریکایی “مایکل هاردت” به نام “مولتیتود”، جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوری وفادار ماند.
تحت تاثیر خوانش گروندریسه آنتونیو نگری همانند آندره گُرز به این ملاحظه می رسید که “در جریان آخرین دهه های قرن بیستم کار صنعتی [و به تبع پرولتاریا] هژمونی خود را به سود کار غیرمادّی از دست داد” و منظور نگری از “کار غیرمادّی” “صورتی از فعالیت تولیدی است که فرآورده های غیرمادّی نظیر دانش، اطلاعات، ارتباطات، مناسبات یا حتی واکنش های عاطفی می آفریند” که البته نگری از آن همانند مارکس در گروندریسه تحت عنوان “کار زنده” یاد میکرد.
نگری از این نیز فراتر رفته و میگفت که انقلاب اطلاعاتی در تولید باعث شده که از منظر کیّفی کارغیرمادّی با دگرگون کردن شرایط کار به “کار هژمونیک” تبدیل شود. به گفتۀ او، در وضعیت جدید، “استثمار دیگر به اخذ ارزش اضافی بر اساس زمان کار فردی یا جمعی محدود نمی گردد.” استثمار ، به گفتۀ نگری، از این پس کسب ارزش تولید شده بر مبنای کار جمعی، کار مشترک است. استثمار کسب ارزش مشترک (valeur commune) است و به همین دلیل “بیش از هر زمان هژمونی کار غیرمادّی منشاء مناسبات و صورت های اجتماعی مشترک است. “
بر پایۀ همین ملاحظات، آندره گُرز می گفت که با غلبۀ کار غیرمادّی در فرآیند تولید، کار مجرد، آنطور که نظریۀ ارزش مارکس در سرمایه تعریف کرده به عنوان کار قابل اندازه گیری، کمیّت پذیر، قابل تفکیک از انسان کارگر و قابل مبادله در حال اضمحلال و نابودی برگشت ناپذیر است : “سومین انقلاب صنعتی همبستگی های سنتی را از بین می برد، مرزهای طبقاتی را جابجا می کند و پیوندهای اجتماعی و خانوادگی را از هم می گسلد.” خود کارگران نیز بیش از پیش منابع همبستگی را خارج از محیط کار که در اصل به کانون نابودی کار و اضمحلال همبستگی بدل شده، جستجو می کنند. به گمان گُرز پایان کار، سرمایه داری معاصر را در آستانۀ جامعه یا تمدنی کاملاً متفاوت قرار داده است. زیرا، “اقتصاد غیرمادّی ناسازگار با قوانین بازار است که دائماً در پی تولید مادی برای دستیابی به ارزش کالائی است. نمی توان اطلاعات، مبادلۀ اجتماعی یا فرهنگ را به همان شیوه ای تولید کرد که خودرو و صابون تولید می شوند.”