کار آن دسته از مردم ما که در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شرکت کردند اشتباه بود

ديدگاه

نیروهای سیاسی- مذهبی خواهان ماندن رژیم، در رابطه با سرکوب های وحشیانه و شوینیستی ـ مذهبی رژیم در مناطق کردستان، بلوچستان، اعراب خوزستان و … سکوت می کنند و خود را مدافع “تمامیت ارضی” می نمایند، در حالیکه جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت ضد ایرانی، اصلی ترین خطر برای همبستگی خلقهای ایران است.

علی جلال

کار آن دسته از مردم ما که در “انتخابات ریاست جمهوری اسلامی” شرکت کردند اشتباه بود

نوشتهٔ حاضر شامل سر فصلهای زیر است
1ـ آیا در انتخابات‌های جمهوری اسلامی و بویژه انتخابات ریاست جمهوری تقلب می شود یا نه؟
2ـ آیا در انتخابات ۸۸ تقلب شده بود؟
3ـ آیا در انتخابات ریاست جمهوری کنونی تقلب شده؟
4 – آنهائی که به امید بهبود شرایط به روحانی رأی دادند آیا امیدشان واقعی است؟
5ـ تحریم ها! مشکل غرب به رهبری آمریکا با جمهوری اسلامی چیست؟
6ـ چرا اصولأ شرکت در انتخابات‌های رژیم به امید بهبود اوضاع، در چارچوب جمهوری اسلامی، اشتباه و به ضرر مردم ایران است ؟
7ـ چرا درست ترین کار “تحریم انتخابات” بود؟
8ـ ما با تحریم های غرب علیه مردم ما و کشور ما مخالفیم، ما در برابر هر تهدیدی از جانب هر کشوری علیه ایران، مقابله خواهیم کرد.
9ـ نیروهای سیاسی که مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند باید در برابر عواقب آن پاسخگو باشند
1ـ آیا در انتخابات‌های جمهوری اسلامی و بویژه انتخابات ریاست جمهوری تقلب می شود یا نه؟
بنا به قوانین این رژیم، بر انتخابات‌های جمهوری اسلامی هیچ نظارتی از جانب هیچ آدم، جریان، نهاد مستقل، نیمه مستقل مردمی و حتی کمی بیطرف انجام نمی گیرد (مثلأ در قوانین مشروطه ایران، انتخابات را معتمدین مردم هر منطقه نظارت و شمارش می کردند.
پس انتخابات‌های جمهوری اسلامی از نظر حقوقی غیرقابل “درستی سنجی” هستند، از این روی بطور بالقوه متقلبانه می باشند. انتخابات دو سوی دارد، حکومت و ملت، از جانب ملت، حتی با واسطه، هیچ نظارتی بر انتخابات نیست. فقط نظارت “خدا” توسط نماینده او فی الارض (خامنه ای) برقرار است.
انتخابات‌های جمهوری اسلامی مانند معامله ایست که فروشنده در آن هیچ شرحی در باره کم و کیف کالا نمی دهد و هیچ تعهد نسبت به آن نمی پذیرد، هیچ قبض و رسید و فاکتوری هم نمی دهد. چنین معامله‌ای از لحاظ حقوقی باطل است و تنها به عنوان یک جرم قابل “پیگرد” می باشد.
بنا به قانون اساسی جمهوری اسلامی، خامنه‌ای “ولی” مردم ایران است (و همه مسلمان‌های جهان!) کسی که ولی و سرپرست دارد، اگر اشتباه کند آنگاه “ولی” او مسئول است. یعنی اگر مردم ایران در انتخابات به کسی رأی دهند که آقای “ولی” آن کس را برای “اسلام مفید” نداند، آنگاه با اشارت ایشان، سربازان امام زمان، رأی مردم را بنام آن نامزدی که برای “اسلام مفید” است، میخوانند.
مردمی که مطمئن هستند که در انتخابات ۸۸ تقلب شده، شاید از خود بپرسند، “پس چگونه است که خامنه‌ای در جمع ملایان قم با تأکید می گوید “در انتخابات هیچ تقلبی نشده”، آنها که می دانند شده! پس چنین دروغ آشکار چگونه؟!
پاسخ این است که زبان آخوندها با زبان مردم و زبان دانشگاه فرق می کند. بنا به آنچه در بالا آمد از نظر خامنه‌ای و آخوندهای حکومتی، عمل او در انتخابات ۸۸ تقلب نیست، بلکه “حق و تکلیف”مقام ولایت است در قبال مردم (“او چوپان است و مردم …”)
2ـ آیا در انتخابات ۸۸ تقلب شده بود؟
بنا به آنچه در بالا آمد انتخابات‌های جمهوری اسلامی مبتنی بر معیارهای علم حقوق نیست، از این روی، از نظر حقوقی به مثابه یک “جرم اجتماعی” قابل تحقیق و “پیگیرد” است.
خامنه‌ای می گوید که احمدی نژاد در سال هشتادوهشت ، ۲۴ میلیون رأی آورده بود.
در تمام دنیا میزان رأیی که رئیس جمهور می آورد، در انتخاب‌های سایر ارگانهای کشوری و در میزان حمایت توده‌ها از تصمیمات و لوایح رئیس جمهور و دولت (اقلأ تا مدتی) خود را در جامعه نشان می دهد.
مثلأ در انتخابات ۷۶، خاتمی ۲۰ ملیون رأی آورد. این ۲۰ ملیون رأی چون از جانب ساکنین همین کشور و از جانب آدم‌های عینأ موجود همین کشور بود (نه اجنه و نیروهای غیبی)- خود را در انتخابات مجلس ششم نشان داد که بطور عمده، حامیان خاتمی برای نمایندگی، رأی آوردند و حتی کسانی مثل رفسنجانی و یا سوگلی خامنه ای- حداد عادل- هم بطور واقعی رأی نیاورده بودند. و همینطور بود انتخابات شورای شهر، که نه تنها باز همه اصلاح طلبان رآی آورده بودند، بلکه از زور و فشار” پشتیبانی” مردمی از اصلاح طلب ها، شورای نگهبان نیز عقب نشست و حتی صلاحیت سیاسی- مذهبی هائی مانند نهضت آزادی را هم تأئید کرد (که البته مردم به هیچیک از نامزدهای آنان رأی ندادند). آری این نیروی ۲۰ ملیونی رأی دهنده، کم و بیش، پشت اصلاح طلبان حکومتی بود. در قتل‌های زنجیره ای، دستگیری برخی سران وزارت اطلاعات، تعویض وزیر اطلاعات و … آزادی نسبی مطبوعات اصلاح طلبان و … ، عینیت ۲۰ ملیون رأی حاضربود(گرچه خاتمی تمام این پشتیبانی‌های صادقانه مردم را که از نفرت از خامنه‌ای بسوی او بود، دو دستی به زیرپای خامنه‌ای می ریخت)- آری در همین انتخابات ۹۲، به قرار شواهد، پس از اعلام نتایج، کسانی از خوشحالي رأی نیاوردن کاندیدهای نزدیک تر به خامنه ای، علنأ ابراز شادمانی نمودند و این در شعارهایشان آشکار بود.
حال چگونه می شود که در همین دهه کنونی، در همین حکومت و توسط همین مردم به کسی (احمدی نژاد) ۲۴ ملیون رأی داده شود ولی در تمام این ۴ سال، این “پشتیبانی” ۲۴ ملیونی”، یکبار ولو حتی یکبار!، خود را در پشتیبانی از “رئیس جمهور برگزیده”! نشان ندهد. و از قضا این رئیس جمهوری در این ۴ سال، با رهبر، مجلس، “اصولگرایان”، با “اصلاح طلبان”، با دنیا، با “چپ، با راست”، با همه مساله داشته است، او در هیچیک از انتخابات‌های مجلس، نتوانست تعداد قابل ملاحظه‌ای از هواداران خود را به مجلس رژیم بفرستد. در انتخابات کنونی شورای شهر، یک نفر، حتی یک نفر هم از لیست نامزدهای مورد پشتیبانی او رأی نیاورد. درهمینجا بد نیست یادآوری کنم که کسانی (حتی در بین چپها) می گفتند که چون احمدی نژاد “پول” به مردم داده (یارانه ها) پس پشتیبان دارد (و گویا بویژه بین روستائیان).
اینجانب همواره این نظر را به دلایل مختلف از جمله به دلیل بزرگواری و هوشمندی مردم شریف و یقینأ بزرگواری و بزرگمنشی و هوشیاری و وجدانمندی هم میهنان روستائی، رد می کردم.
مذهبی که مایه درآمد مبلغان خود است هدفش تحمیق توده هاست. مهمترین ابزار چنین مذهبی، دروغ ، دروغ و دروغ است. یکی از تفاوت‌های احمدی نژاد با سایر رئیس جمهورهای این رژیم در این است که او فرآورده جمهوری است، یعنی او دانشجو بود (یک دانشجوی غیرسیاسی) که انقلاب درگرفت و او به خمینی پیوست، “شخصیت سیاسی” او تمامأ در این دستگاه شکل گرفت. اما تجسم احمدی نژاد در ذهن مردم چیست؟ دروغ!
دروغ بسیار! و بی‌پروا!. گوئی او از “اسلام” فقط یک چیز یاد گرفته است: دروغ!
مگر این همان ملتی نیست که این رژیم طی ۳۴ سال، آنها را فداکارترین و صادق‌ترین “ملت” اسلام و در طول تاریخ و حتی “مسلمانان صدر اسلام!؟” (یا بالاتر) می نامید.
حال چگونه است که دوونیم ملیون نفر در فردای اعلام نتایج در سال ۸۸ به خیابان‌ها می ریزند و در ۸ ماه تظاهرات، خواهان “پس گرفتن” رأی خود می شوند، خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و برپائی جمهوری ایرانی، می گردند و … . بطوریکه خامنه‌ای و دستگاهش بارها می گویند که حکومتشان به لبه پرتگاه برده شده و …؟؟!
مردم که می بینند که شما از ترس تظاهرات آنان در ۲۲ بهمن ۸۸ چه کردید، مردم که می بینند که شما از ترس تظاهرات آنان بعد از ۲۲ بهمن تا یکسال و بیشتر، تمام مراسم‌های حکومتی را در وحشت از جمع شدن مردم لغو کردید.
خامنه‌ای و سرکردگان کودن و بیسواد سپاهش با برداشت ابلهانه از اندرزهای گوبلز وزیر اطلاعات هیتلر که می گفت “برای اینکه مردم به دروغ‌های حکومت شک نکنند، دروغ را هرچه بزرگتر گفته و روی آن بشدت تبلیغ و پافشاری کنید”، گمان کرده بودند که اگر رأی ۸-۷ ملیونی احمدی نژاد به یکباره ۲۴ ملیون اعلام کنند، دروغ را آنقدر بزرگ گفته اند که مردم شک نکنند!
میدان دید آنها، نقطه! است.
3ـ آیا در انتخابات ریاست جمهوری کنونی تقلب شده؟
از قرار معلوم تقلب به این شکل که آرای کاندیدی را به حساب کاندید دیگر بگذارند نه! اما دیده‌ها نشان می دهد که علیه ملت تقلب صورت گرفته است. رژیم شمار کل شرکت کنندگان در انتخابات را (به نسبت) ۷۳% اعلام کرده که به نظرم نمی توان این ادعا را باور کرد.
دیده ها:
3.1ـ رژیم، انتخابات شوراها را با انتخابات ریاست جمهوری در یک روز قرار داد، زیرا می پنداشت که مردم در انتخابات شوراها، بیشتر شرکت می کنند چون غیر سیاسی است
3.2- وزارت کشور هنوز از اعلام میزان آرا به تفکیک شهرها و استانها خودداری کرده است.
3.3-دیده‌ها نشان می دهد که میزان مشارکت در انتخابات شوراها بطور چشمگیر کمتر از حد انتظار بوده است و رژیم ترجیح می دهد که این موضوع مسکوت بماند.
3.4- اگر ۷۳% مشارکت کرده باشند، خب منطقا دستگاه‌های امنیتی رژیم در نزدیکی‌های انتخابات اوضاع را ارزیابی (نظر سنجی) کرده و می دانستند که مشارکت “بالا” است، پس لازم نمی بود خامنه‌ای تا روزهای آخر، دوسه بار از مردم خواهش کند که در انتخابات شرکت کنند.
3.5- پرسش هائی مطرح است:
اگر در “انتخابات” ۸۸ تقلب نمی شد و جنبش تنفر از رژیم اسلامی، در سال ٨٨ بروز نمی کرد . اگر خاتمی را می گذاشتند نامزد شود. اگر حذف‌های بسیار تحریک کننده شورای نگهبان انجام نمی شد. اگر عارف بجای روحانی می بود و خلاصه اگر خانم رهنورد و آقای موسوی و آقای کروبی رویکرد عدم شرکت در انتخابات نمی داشتند (و یا اصلأ می آمدند و رأی می دادند)، آنگاه “میزان شرکت کنندگان در انتخابات” از نظر رژیم چقدر می شد؟ ۷۸% ؟، ۸۰% ؟، خب تفاوت در آنچه رخ داد و آنچه بنا به فرض‌های بالا می توانست رخ دهد، در حد ۷-۶ درصد نیست .
نکته آخر در این زمینه اینکه از زمانی که “اصلاح طلبان” در حکومت نیستند، معمولأ آمارهای حکومت درباره میزان شرکت کنندگان در انتخابات را تحلیل کرده و درستی سنجی می کردند، اما اینبار ترجیح می دهند که با “دیمبلو و دمبل” “پیروزی روحانی”، سر مردم را گرم نگهدارند.
خامنه ای- خاتمی- رفسنجانی، برای حفظ نظام، در دروغ گفتن به مردم متحدند .
به نظرم “جبهه تحریم” در انتخابات کنونی قوی بود. این جبهه می رود که قوی تر شود و نیرو بگیرد. اما خامنه‌ای و اصلاح طلب‌ها وسیاسی ـ ‌مذهبی هائی چون ملی- مذهبی‌ها و نهضت آزادی ترجیح می دهند در رقم ۷۳% “تشکیک” نکنند، آنان در ضدیت با تحریم کنندگان متحدند.
4 – آنهائی که به امید بهبود شرایط به روحانی رأی دادند آیا امیدشان واقعی است؟
به نظرم و متأسفانه نه! چرا؟
برای اینکه اگر امکان بهبودی در چارچوب این نظام باشد با فشار به آن و عقب راندنش میسر است.
هم میهنان ۳۴ سال است که نظام اسلامی حرفهای بی‌سوادانه “اقتصاد مال خر است”، “انقلاب برای اقتصاد نبود”، “اقتصاد اسلامی”، “کشاورزی اولویت اول توسعه اقتصاد” و … می زند. حالا بظاهر همه دست اندرکاران این نظام “الهی” قبول کرده اند که مردم درست می گویند که “توسعه اقتصادی” محور توسعه است. بدون پیشرفت مداوم اقتصادی، سایر امور اجتماعی همچون فرهنگ و اخلاق پیش نخواهد رفت.
توسعه اقتصادی یک کشور ربطی به کارهای پراکنده و موردی عمرانی، مثل اینجا پلی زدن، آنجا راهی ساختن، برای آن روستا منبع آب درست کردن و … ندارد و ربطی به کارهای “ضربتی!”: “حل مساله بیکاری در یکسال”، “حلی مشکل مسکن”، “بردن آب دریا به کویر” نیز ندارد، حتی اگر برای انجام این کارها شب و روز نخوابند و بدوند.
آخوندها و کت و شلوارِیهای پیرو آنها، از “اداره کشور” حرف می زنند، در حالیکه “کشورداری” مربوط به حکومت‌های عهد قدیم است. در عصر ما، “توسعه جامعه و کشور” در دستور حکومت ها است. پایه این توسعه، توسعه اقتصادی است و اینهم در چارچوب یک برنامه جامع، مثلأ پنجساله، که توسط جمع وسیعی از بهترین محققان دانشگاهی بحث و بررسی و تنظیم شده باشد، میسر است. اجرای چنین برنامه‌ای بدون داشتن مشارکت داخلی (مردم) و خارجی (روابط خارجی خوب بویژه با کشورهایپیشرفته شدنی نیست.
در این رابطه جمهوری اسلامی با سه مشکل ماهوی روبروست:
4.1- در این ۳۴ سال، آدم هائی را که پایه‌های علمی نداشتند، درس خوان نبودند و حتی کودن بودند ولی مثلأ مرثیه خوب می خواندند یا در قرائت قرآن اول بودند، بدون کنکور به دانشگاه‌ها فرستادند و سرانجام به آنها دکترا دادند. پس اکنون جمهوری اسلامی جمعی “متخصص” و “دکتر” بی‌سواد دارد (نمونه‌اش وزیر اقتصاد احمدی نژاد) و اصولأ جوانان واقعأ با استعداد و خوب درس خوانده ماهیتأ با جمهوری اسلامی فاصله دارند، رابطه جمهوری اسلامی و علم، مثل رابطه تاریکی و روشنائی است.
4.2- مشارکت داخلی (بویژه در کشور ما که سرمایه داری نزدیک به ۱۰۰ سال تاریخ دارد)، بدون داشتن دادگستری مدرن، مبتنی بر اصول حقوق مدرن، بدون آزادیهای سیاسی، مشارکت داخلی، برای اجرای برنامه توسعه، فراهم نمی شود.
4.3- امروزه بدون داشتن روابط خوب با کشورهای پیشرفته، امر توسعه، به معنی واقعی موضوع، و با نرخ رشد متناسب با نرخ رشد جهانی، ممکن نیست.
جمهوری اسلامی از برآورد سه مورد بالا، ماهیتأ ناتوانست، اما در این نوشته فرض می کنیم که موارد ۱ و ۲ فراهم شده باشد. پس می پردازیم به مورد سوم یعنی داشتن روابط خوب خارجی با کشورهای پیشرفته.
5ـ تحریم ها! مشکل غرب به رهبری آمریکا با جمهوری اسلامی چیست؟
این “تحریمها”، از آن “تحریم”‌ها نیست. از چند سال پیش، (شاید همزمان با آمدن اوباما) غرب تصمیم
گرفت که مشکل خود با جمهوری اسلامی را یکبار برای همیشه “حل” کند ولو با “جنگ”، پس تحریم‌های کنونی می خواهد کار جنگ را بکند، از این روی مرتبأ گسترش خواهد یافت.
ـ مشکل غرب به رهبری آمریکا، با جمهوری اسلامی چیست؟ به نظرم با یک مثال کاملأ واقعی می توان موضوع را به خوبی نمایاند:
ـ جمهوری اسلامی با بوق و کرنا به همه دنیا اعلام می کند که “در جنگ اسرائیل علیه مردم غزه، حماس پیروز شده است “.
ـ جمهوری اسلامی با اصرار تعجب برانگیزی به دنیا اعلام می کند که “پیروزی حماس علیه اسرائیل ممکن نبود مگر بخاطر موشک‌های فجر ۵ که ما (جمهوری اسلامی) به حماس داده بودیم که به اسرائیل پرتاب کند و حماس هم اینکار را کرد” (خود حماس در این مورد سکوت کرد. حماس این جنگ را “قادسیه” نامید)(1).
ـ سیدعلی خامنه‌ای رسمأ و علنأ اعلام کرد که “هر که با اسرائیل مبارزه کند، جمهوری اسلامی به او کمک می کند و ما این را پنهان نمی کنیم”.(1)
ـ سیدعلی خامنه‌ای در سفر سالانه خود در نوروز به مشهد، امسال، در صحن مسجد گوهرشاد اعلام کرد که “اگر اسرائیل فلان کند، جمهوری اسلامی شهرهای اسرائیل را (نام این شهرهارابرد) با خاک یکسان می کند.(1)

  • سران جمهور اسلامی از آغاز حکومت خود تا کنون، همواره خواهان نابودی اسرائیل شده اند، (در حالیکه منافع ملی اسرائیل از نظر دولتمردان آن کشور، اساسأ در دوستی با ایران است)
  • اسرائیل اقلأ دارای ۲۰۰ موشک مجهز به کلاهک اتمی، آماده پرتاب است.
    ـ جمهوری اسلامی خود به صدای بلند می گوید که در فعالیت‌های اتمی خود می خواهد تا آخر پیش رود اما بمب اتمی نمی خواهد.
  • همه می دانند که از آغاز پیدایش اسرائیل تا کنون دولت‌های غربی به رهبری آمریکا، امنیت اسرائیل را امنیت خود اعلام کرده اند و نشان داده اند در صورت تهدیدی علیه اسرائیل دخالت خواهند کرد.
    ـ نزدیک به ۵۰ سال است که خاک اعراب در اشغال اسرائیل است، اما از جمله بدلیل همین حمایت استراتژیک کشورهای غربی به رهبری آمریکا از اسرائیل ، اعراب نتوانستند زمین‌های خود را پس بگیرند.
    ـ به مجموعه بالا دخالت‌های فتنه گرایانه جمهوری اسلامی در عراق، در لبنان، در فلسطین و در سوریه را هم اضافه کنید. و کشورهای آفریقائی می گویند که جمهوری اسلامی برای بوجود آوردن جنگ داخلی برای شورشیان آنها مخفیانه سلاح می فرستند. کشورهای آفریقائی در این ارتباط، آدم‌های رژیم را دستگیر کرده و محاکمه می کنند. جمهوری اسلامی از دستگیرشدگان حمایت می کند، ملیونها دلار برای رشوه و وکیل برای آنان خرج می کند.
    در آمریکای لاتین، جمهوری اسلامی نیز هزینه‌های سنگین می کند و …
    برپایه آنچه گفته شد، کشورهای غربی به رهبری آمریکا به جمهوری اسلامی می گویند: شما خواهان نابودی اسرائیل هستید، شما در این راه اقدام عملی می کنید، موشک فجر، به حماس می دهید که به اسرائیل پرتاب کند.
    شما هواپیمای بدون سرنشین برای حزب اله لبنان می خرید تا بالای مراکز حساس اسرائیل پرواز کند. اسرائیل بمب اتمی دارد و شما هم فعالیت‌های اتمی مشکوک دارید (مدتی هم آنرا پنهان کردید)، حال ما چگونه می توانیم قسم حضرت عباس شما را که: ” بمب اتمی نمی خواهید” را بپذیریم.
    شما علیه کشوری که بمب اتمی دارد (اسرائیل) موشک (فجر ۵) پرتاب می کنید، شما خواهان نابودی آن کشور می شوید، بعد می گوئید اصلأ و ابدأ نمی خواهید به بمب اتمی مجهز شوید، در حالیکه شما بشدت مشغول فعالیت‌های اتمی هستید، اگر شما مسائل سیاسی را نمی فهمید، اگر شما نمی فهمید که منافع استراتژی یعنی چه، خب ما که می فهمیم از ما که نمی توانید بخواهید که مثل شما بیسواد باشیم، شما که تا بحال بمب اتمی ندارید اینهمه مزاحم ما هستید، علیه کشوری که ما ، ۶۵ سال است امنیت آنرا امنیت خود اعلام کرده ایم، اقدام خصمانه می کنید و …؛ شما ۳۴ سال است خود را دشمن غرب و دشمن تمدن غرب معرفی می کنید حال اگر بمب اتمی داشته باشید، چه می کنید؟!
    از ما می خواهید که بنا به “قسم حضرت عباس” شما، ما چشممان را بر روی فعالیت‌های هسته‌ای شما ببندیم- “باشد! ما چشممان را می بندیم!” اما نمی گذاریم از کشورهای ما، از امکانات و فر آوردهای صنایع ما و مردم ما، علیه ما استفاده کنید- شما تجهیزات اتمی خود را، تجهیزات موشک‌های خود را، حتی پارچه‌های عبا و عمامه‌ خود را از بازارهای ما تهیه می کنید شما پول این خریدها را و پول فعالیت‌های فتنه گرایانه خود را از فروش نفت خود به ما بدست می آورید، دولتمردان خود شما می گویند که: “پولی که شما در ٨-٧ سال گذشته از فروش نفت بدست آوردید هفتصد میلیارد دلار، بیشتر از مجموعه درآمد نفت درتاریخ ایران بوده و برای آبادانی ایران بکار نرفته و…” پس ما هم بازارهای خود را بروی شما می بندیم، نفت شما را هم نمی خریم (نفتی که پولش را نه برای ایران، بلکه برای جاهای دیگر، خرج میکنید) برای اینکه محصولات ما را از دیگر کشورهائی که ما به آنها میفروشیم، تهیه نکنید، پس به همه کشورها می گوییم اگر با جمهوری اسلامی معامله کنید آنگاه با ما (آمریکا و کشورهای غربی) نخواهید توانست معامله کرد و …؛
    حالا بدین ترتیب خواهیم دید که شما بدون ما، بدون بهره گیری از تکنولوژی و بازارهای ما، آیا می توانید اهداف “الهی” “نظام الهی” خود را پیش ببرید؟!!.
    آری هموطنان! غرب به رهبری آمریکا، “منطق” خودش را چنین فرموله می کند:
    بنا به اعمال شما در این ۳۴ سال ما به فعالیت‌های اتمی شما مشکوک هستیم و مصمم هستیم که به هر قیمت، ولو جنگ، جلو شما رابگیریم. اما حاضریم،برای روشن شدن مسائل، با شما مذاکره مستقیم بدون پیش شرط بکنیم تا شما ما را مطمئن کنید که بسوی بمب اتمی نخواهید رفت. اگر شما درخواست ما برای مذاکره را نپذیرید (مذاکره مستقیم با آمریکا) و به کارهای خود که بشدت باعث نگرانی ماست ادامه دهید، ما هم راه مقابله با شما را برمی گزینیم: تحریم! و تحریم گسترش یابنده!، آنقدر تحریمها را گسترش می دهیم که یا شما به مذاکره بیائید یا دست از فعالیت‌های مشکوک بردارید و اگر باز هم نشد، آنگاه “جنگ”.
    آری هم میهنان گرامی! اوباما این برنامه و این میسر را می دانست و می دانست که آمریکا از عراق و افعانستان خارج می شود و آنگاه تنها به جمهوری اسلامی خواهد پرداخت و …؛ پس در ابتدا کوشید تا از ساده‌ترین راه پیش برود. او در آغاز پیام‌های “دوستانه” به سران رژیم داد، رسمأ اعلام کرد که آمریکا نمی خواهد جمهوری اسلامی راسرنگون کند رسمأ اعلام کرد که آمریکا نمی خواهد فعالیت اتمی رژیم را متوقف کند، او گفت غرب و آمریکا می خواهند در یک مذاکره رودررو با جمهوری اسلامی اطمینان کسب کنند که این حکومت بسوی بمب اتمی نخواهد رفت. اما سید علی خامنه‌ای بی‌سواد، ناتوان از درک مسائل بین المللی، سخنان اوباما و پیام کتبی و شفاهی او در آغاز کارش را نشانه “ضعف” آمریکا (آنهم در برابر جمهوری اسلامی!!) تلقی کرد، و “موقعیت” را “مناسب” دید تا سرداران از جنگ گریخته خود را گرد آورده و در برابرآنها “سلحشوری” نماید ، او با درشتی و تبختر به پیام‌های “صلح طلبانه” آمریکا پاسخ دادو…
    او( خامنه ای) هیچ راهی ندارد یا جام زهر (ولو در خفا) را سرمی کشد و یا بدتر از آن در انتظارش است.هر چه دیرتر!، بدتر! (این از سرشت اوست، که به ایران و مردم ما چنین ضرر زند)
  • اینجانب تا اینجا کوشیدم “منطق” غرب برای این تحریم‌ها را شرح دهم و همچنین نشان دهم که در رابطه با آسیب هائی که به مردم ما و میهن ما وارد می شود، مسبب اصلی “جمهوری اسلامی” است. اما این سخنان به معنای آن نیست که در رابطه با مصالح و منافع مردم ما و کشور ما، ما حق را به غرب و یا آمریکا می دهیم، خیر، ما با همه اعمال آنها مخالفیم. در صفحات بعد در این باره توضیح خواهم داد.
    6ـ چرا اصولأ، شرکت در انتخابات‌های جمهوری اسلامی به امید بهبود اوضاع در چارچوب جمهوری اسلامی، اشتباه است و به ضرر مردم ایران؟
    جمهوری اسلامی خود را با سه اصل زیر تعریف می کند:
    اصل اول: حفظ نظام اوجب واجبات است. یعنی حفظ نظام از هر “واجبی” واجب تر است. یعنی اگر لازم شد مسلمانان باید نماز روزه، حج و … را انجام ندهند؛ یا باطل کنند و برای ماندن “حکومت جمهوری اسلامی” بکوشند.
    اصل دوم: جمهوری اسلامی برای ارتقای “اسلام” آمده. برای حل مهمترین مسائل و گرفتاریهای “جهان اسلام” آمده. در مرحله کنونی مهمترین مساله “جهان اسلام”، مساله اسرائیل و فلسطین، “قدس شریف” و … است.
    اصل سوم: ایران؛ مردم ایران، آینده ایران، اقتصاد ایران، خوشبختی و پیشرفت ملت ایران و …، برای ما (جمهوری اسلامی) اصل نیست. اصول ما همان ۲ اصل ۱ و ۲ است. اما از آنجا که حفظ نظام اوجب واجبات است و “نظام” در کشور ایران مستقر است، از این روی حفظ ایران اهمیت دارد. ایران و مردم ایران، ابزارهای این “نظام الهی” هستند برای تحقق اهداف ما که در اصل ۲ آمده (یعنی پرداختن به مسائل جهان عرب)، ما (جمهوری اسلامی) در حد اهمیت “ابزار”! به ایران و مردم ایران می پردازیم.
    آری بین همه جناح‌های این حکومت از خامنه‌ای و خاتمی و رفسنجانی و اصلاح طلب و … بر سر این “اصول” وحدت نظر است.
    منظور همه آنها از “وفاداران به نظام” آدم‌های ضد ایرانی هستند که به چنین “اصولی” اعتقاد دارند.
    تفاوت رفسنجانی و اصلاح طلبان با خامنه‌ای در این است که جناح خامنه‌ای معتقد است که به ایران و مردم ایران در یک حد “بخور و نمیر” باید رسید و بس! ولی رفسنجانی و خاتمی از ترس قیام مردم ایران می گویند به این “ابزار” بیشتر برسیم تا برای تحقق “وظایف الهی” (در سرزمین‌های عربی) کارآتر باشد.
  • لازم است تا در همین جا تأکید کنم که در حقیقت “نظام” یعنی گروهی آدمِ‌ بی‌سواد، مفتخور، دست و پا چلفتی که هیچ کاری از آنها برنمی آید، خنگ و کودن هستند و از عقب مانده‌ترین اقشار که بدلایلی، در جریان تحولات ایران از نیمه قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم، قرار نگرفته و فسیل مانده اند، می باشند “علمای” آنان، یک برگ از تاریخ، فرهنگ، ادبیات ایران نخوانده اند برعکس هرآنچه را قرائت کرده اند غیر ایرانی و در مواردی ضد ایرانی بوده است. برخی از آنان (که شمارشان کم هم نیست) اصلأ در ایران متولد نشده اند، در ایران بزرگ نشده و به مدرسه نرفته اند، آموخته‌های آنان عملا، در ستایش ناسیونالیسم عرب (عراق و …) بوده است. اصول آنان (که شرح داده شد) با اعتقادات اکثریت مؤمنان ایرانی تفاوت اساسی دارد. این “اصول” سوء استفاده آشکار آنان از وجدانیات مردم برای حفظ سلطه خود، دم و دستگاه غارتگری و چپاول و الدنگی خود است.
    مردم ایران از خود می‌‌پرسند که چگونه است که ملاها پیش از انقلاب ،که در حکومت نبودند، اسلام را به شرح زیر تعریف می‌‌کردند :
    “امام اول شیعیان وقتی به خلافت رسید بارها گفت که ارزش این حکومت برای او از ارزش کفش پاره‌اش کمتر است. او بارها گفت که این حکومت را نمی خواسته، از زور مردم ناچار شده است.
    امام اول شیعیان در مواجهه با عمروعاص و در جریان حکمیت گفت: اگر اصول اعتقاداتش مانع او نمی بود از هر سیاسی، سیاس تر می بود.
    ص و ۱۸و و ۱۹و۱۷
    امام سوم شیعیان در شب عاشورا همراهان خود را جمع کرد و به آنان گفت که فردا همه ما کشته میشویم، پس بهتر است شماها به خانه‌هایتان برگردید.
    او تنها خود با مردان خانواده خود و تنی چند از اصحاب به جنگ رفت.
    قیام کنندگانی که آخرین خلیفه بنی امیه را شکست دادند، در آغاز از امام ششم شیعیان خواستند که خلیفه شود، اما او قبول نکرد.
    اما هشتم شیعیان از پذیرش خلافت اکراه داشت و…”
    پیش از انقلاب ملاها می گفتند:
    “معاویه، یزید، عمروعاص، هارون و … برای حفظ حکومت خود دست به هر کاری می زدند.” اما حتی آنان نیز جرأت نکرده بودند که بگویند حفظ حکومتشان (خلافتشان) از نماز و روزه و حج و … واجب تر است.
    در حمله صدام به ایران، جوانان ایران درعرض ۲ سال، متجاوزین را با خفت از ایران بیرون کردند و صدام تسلیم شد و حاضر شد غرامت بپردازد، اما خمینی و یارانش ۶ سال با شعار فتح کربلا و قدس، جنگ را ادامه داده، اقلأ یک ملیون از مسلمانان دو طرف را به کشتن دادند و چون شکست خوردند و نوبت به خودشان رسید، باخفت تسلیم صدام (صدام یزید کافر!!) شدند، بدون اینکه کمترین زخمی به هیچ یک از آنان و یا خانواده‌شان رسیده باشد.
    آری هم میهنان، بنا به آنچه در بالا آمد نتیجه می گیریم که:
    اولین وظیفه هر ایرانی آن است که این حکومت ضد ایرانی را از ایران برافکند.
    آری بنا به اصولی که خود این رژیم خود را با آنها معرفی می کند و در این ۳۴ سال هم دیدیم، این رژیم! تا چالشی! ، اخمی، قهری، اعتراض، پرخاشی ! را علیه “نظام” خود احساس نکند، عقب نخواهد نشست، برعکس هر عمل مردم که رژیم آنرا “لبخند”، “مدارا”، “گفتگو”، “سازش” و…؛ با “نظام” خود تلقی کند، آنرا نه از جانب مردم بلکه “الطاف الهی” حساب کرده و در انجام “وظایف الهی” خود یعنی: فعالیت‌های اتمی مشکوک، فتنه گری در عراق و لبنان و فلسطین و سوریه، تهدید اسرائیل … (در خارج از کشور) و در داخل: بگیر و ببند، سانسور، اعدام، اعدام‌های وسیع (۳۴ نفر در یکهفته) و …، مصرتر می شود.
    از این روی شرکت در هر انتخاباتی در چارچوب جمهوری اسلامی به ضرر ایران و مردم ایران است. مگر در یک شرایط استثنائی که یقینأ به تضعیف جمهوری اسلامی و تقویت جبهه مردم منجر شود( انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ چنین نبود).
    از آنچه گفتم نتیجه می گیرم که در مرحله کنونی تا “تحریم”‌ها هست (که التبه مرتبأ گسترش می یابد ا) گشایشی در کار مملکت پیش نخواهد آمد. و مقصر اصلی این تحریم‌ها هم خود جمهوری اسلامی است. تا خامنه‌ای و جناح او دست از تحریکات علیه منافع استراتژیک غرب به رهبری آمریکا، در خارج از مرزهای ایران برندارند، وضع کشورما بدتر خواهد شد . تا خامنه ای، چالشی، “فشاری” و یا …؛ بر “نظام” خود احساس نکند، عقب نمی نشیند. شرکت عده‌ای از مردم ما در انتخابات به نظرم مشوق خامنه‌ای در ادامه فتنه گری‌های خود و در نتیجه تشدید “تحریم ها”، بوده و است. متأسفانه پیامدهای بد “شرکت درانتخاب” را خواهیم دید.
    برای روشن شدن بیشتر موضوع می کوشیم پرسش و پاسخی با یک شرکت کننده فرضی انجام دهیم:
    شرکت کننده: برای جلوگیری از روی کارآمدن احتمالی جلیلی رفتیم به روحانی رأی دادیم.
    پاسخ : آیا باید به خامنه‌ای پیام داد که به مرگ بگیر تا به تب راضی…؟ آیا برای رأی آوردن جلیلی، خامنه‌ای باید به شورای نگهبان بگوید فقط جلیلی و یک نفر بدتر از او را بفرمائید که “مردم” رأی دهند.
    شرکت کننده: فکر می کنیم که چون روحانی از سوی خاتمی و رفسنجانی حمایت شده، پس کاری تواند کرد.
    پاسخ: خاتمی، قاعدتأ می بایست پشتیبان عارف می بود، اما او به دنبال رفسنجانی رفت و روحانی،که به رفسنجانی نزدیک است، را تایید کرد. بهرحال روحانی، خامنه ای، خاتمی، رفسنجانی روی اساس فعالیت‌های اتمی رژیم کاملأ هم نظر هستند، هریک از آنها افتخار می کند که بنیان گذار و گسترش دهنده این فعالیت‌ها بوده اند.
    در سال ۷۶ وقتی خاتمی سرکار آمد، هم شرایط داخلی و هم شرایط خارجی بهتر از اکنون بود و خود خاتمی و همراهانش هم بهتر از روحانی و همراهانش در امروز، بودند، اما خاتمی سرانجام دولت را تحویل احمدی نژاد داد. آیا باید ۸ سال دیگر با آرزوهائی که پایه‌اش محکم نیست، زمان از دست بدهیم؟ اصلاح طلبان به دروغ شعار می دهند: “ایران برای ایرانیان”! در دولت خاتمی “گزینش” در همه جا برقرار بود. عارف معاون اول خاتمی ، اینبار بعنوان تنها کاندیدای اصلاح طلب ظاهر شد.
    عارف در مناظره ریاست جمهوری، در بخش دوم زیر عنوان “نگاه و برنامه نامزدها برای نظام تصمیم گیری در کشور و نهادهای نظارتی چیست”؟، چنین گفت: “هر مسئولی در هر سطحی که در نظام جمهوری اسلامی خدمت می کند باید وفاداری خود به نظام، قانون اساسی و به همه ارزش‌ها را به اثبات رسانده باشد و بهیجوجه چالشی در این زمینه با دوستان اصول گرا نداریم”.
    6.1- عارف می گوید: “هرکس و در هر سطحی” ، معنی‌اش این است که نه فقط وکیل و وزیر و استاندار و فرماندار بلکه مثلأ استاد دانشگاه هم.
    6.2 – او فقط وفاداری به قانون اساسی را شرط نمی کند، او می گوید “وفاداری… به همه ارزش ها”؟!!
    6.3- او نمی گوید که داوطلب “خدمت گزاری” باید به “ارزش ها” وفادار باشد. او می گوید شخص باید وفاداری‌اش به ارزش‌ها را به اثبات رسانده باشد (یعنی از پیش، اول باید اثبات کرده باشدا بعد …)
    6.4- عارف این نظر را تنها از جانب خود نمی گوید، او از جانب جمع اصلاح طلبان صحبت می کند زیرا فعل را جمع بکار می برد و خطابش “اصول گرایان” هست. توجه کنید:
    بهیچ وجه چالشی در این زمینه، با “اصول گرایان” نداریم
    آری اصلاح طلبان با اصول گرایان به اقرار خود بر سر نظارت استصوابی، گزینش و … کاملأ وحدت نظر و عمل دارند. (گرچه مردم در عمل دیده اند) .
    هموطن! آیا سفاک تر از رفسنجانی در کل این “نظام” آدمی سراغ دارید؟ آیا دروغ گوتر از رفسنجانی (البته بعد از احمدی نژاد) در کل این “نظام” سراغ دارید؟
    هموطن “شرکت کننده” مگر شما در انتخابات مجلس ششم رفسنجانی را کنار نگذاشته بودید؟ خب امروز چه چیزی تغییر کرده؟! صرفأ حرفهای رفسنجانی!؟!
    اگر اینطور باشد پس احمدی نژاد هم چند سالی صبر کند، بعد شروع کند به حرفهای قشنگ زدن بعد هم در انتخابات بعدی…!
    هموطن تا کی باید در این دایره تنگ از “این” به “آن” دست دراز کنیم.
    ای ملت بزرگ! ای ایرانی بزرگ!
    راهی دگر، راهی مدنی دیگری(کم هزینه یا بدون هزینه) نیست؟ (در سطرهای بعدی به این پرسش خواهیم پرداخت)
    شرکت کننده: منطقه شلوغ است، برای دوری از بدترشدن احتمالی اوضاع رفتیم، رأی دادیم.
    پاسخ: آری منطقه شلوغ است و باید کشور خود را از نا آرامی ها دور بداریم، اما آیا مطمئن هستید که “شرکت در انتخابات در جهت این هدف است و نه عکس آن؟!
    جمهوری اسلامی خود از عوامل آشوبزای منطقه است. جمهوری اسلامی اصلی ترین عاملی است که کشور ما را در خطر و از جمله در خطر دخالت خارجی قرار می دهد، شرکت درانتخابات، مشوق خامنه ای در اقدامات ضد ایرانی است و نه بازدارنده آن.
    شرکت کننده: دو چالش می توان در نظر گرفت: “چالش بین حکومتیان” و چالش بین مردم و حکومت”، ما با شرکت در انتخابات، چالش بین حکومتیان را دامن می زنیم.
    پاسخ: شاید حق با شما باشد، اما به نظر من انتخاب روحانی بیش از اینکه در درون حکومت چالش را دامن زند، موضع حکومت علیه ملت را تقویت می کند. بویژه اگر شرکت در انتخابات را “با تحریم و با تلاش برای تحریم وسیع” مقایسه کنیم (در سطرهای پسین به آن خواهیم پرداخت)
    شرکت کننده: پس چه باید می کردیم؟!
    پاسخ: تحریم! :
    7ـ چرا درست ترین کار “تحریم انتخابات” بود؟
    7.1- بنا به آنچه در صفحات پیشین گفتم و بنا به تجربیات 34 ساله:
    الف: هر عمل سیاسی- اجتماعی که رژیم آنرا “خوشروئی”، “لبخند”، “مذاکره مردم ” و … نسبت به خود تلقی کند، باعث می شود که خامنه ای و سرکردگان سپاه هرچه بیشتر دست به اعمال “ضد ایرانی” بزنند.
    ب: همواره باید، به هر راه و روش خردمندانه ای، با جمهوری اسلامی، مخالفت و مبارزه کرد.
    ج: هر وقت، سران رژیم، از “فرصت” (به معنی انجام کار “مثبت”) سخن می گویند، هنگامی است، که به گفته خود، “تهدیدی” داشته اند. (جمله معروف: “تهدید را به فرصت تبدیل می کنیم”)، آنان اعتراف می کنند که تا “نظام” خود را با چالش روبرو نبینند به سر عقل (ولو اندکی) نمی آیند. آری مردمی که در همین سال ٨٨ ، با دست خالی، بدون حزب و سازمانیابی های کلاسیک و …؛ دوونیم ملیون تظاهرکننده در یک روز به خیابان آوردند. مردمی که طی 8 ماه، هربار که اراده کردند، انبوهی نیروی معترض به خیابان ها آوردند و عصر نوینی در تاریخ مبارزاتی دمکراسی خواهانه ملل منطقه (و تا حدی در سطح بین المللی) را آغازیدند. به راحتی می توانستند در راه شکل دهی یک “تحریم وسیع” به مثابه یکی از اشکال عالی مبارزه مسالمت جویانه و مدنی بسیج شوند.
    بویژه که همراهی بسیاری از نیروهای ترقی خواه و همراهی خانم رهنورد و آقای کروبی و آقای موسوی را هم داشتند. زیرا اینان نیز تا بحال به مواضع خود در انتخابات 88 و همراهی خود با جنبش 88 وفادار مانده و پایداری تحسین برانگیزی نموده اند، آری آنان در این انتخابات رأی ندادند و رویکرد عدم شرکت در انتخابات را داشتند. بله! شرایط منطقه و جهان هم مساعد بود.
    آری هموطنان یک “تحریم چشمگیر” شدنی و انجامش در حد توان کنونی مردم ما بود، در این صورت به نظر من حتمأ خامنه ای و سرکردگان سپاهش می ترسیدند و در نتیجه عقب می نشستند. خامنه ای بیش از پیش روحیه خود را می باخت و حاضر می شد به سخنان “عاقل ترهای” نظامش گوش دهد، از فتنه گری در عراق و لبنان و فلسطین، تحریک اسرائیل، فعالیت های مشکوک اتمی و … (ولو کمی) پس نشیند، این عقب نشینی چه بسا راه مذاکره با کشورهای بزرگ و کنترل “تحریم ها” را میسر می کرد.
    رسانه های “جامعه جهانی” در توجیه خسارات مالی و بویژه جانی ناشی از حمله احتمالی آمریکا (و یا اسرائیل) به ایران مایلند تا وانمود کنند که “این خواست خود مردم ایران بوده است” (؟ !!). تحریم چشمگیر انتحابات، در ادامه جنبش 88، افکار عمومی جهانیان را به حمایت از مردم، بیش از پیش، بر می انگیخت و جنگ طلبان آمریکائی (اسرائیلی) را به عقب می راند.
    اگر “تحریم گسترده” به راه می افتاد، یقینأ خامنه ای می ترسید و چه بسا با کروبی و موسوی به مذاکره می پرداخت و اقلأ قشار بر آنها را کمتر می کرد (کما اینکه از بعد از انتخابات، خامنه ای می گوید: دیدید! در 88 تقلب نشده بود، پس موسوی و کروبی … مقصرند و …) .
    هموطنان با کمال تاسف باید یادآوری شود که : آری جمهوری اسلامی در فردای شرکت عده ای از هموطنان در انتخابات، “پاداش” آنان را داد: کشتن کارگر زندانی (افشین اسانلو) در زندان، بیش از 20 اعدام در عرض یکهفته و…
    8ـ ما با تحریم های غرب علیه مردم ما و کشور ما مخالفیم، ما در برابر هر تهدیدی از جانب هر کشوری علیه ایران، مقابله خواهیم کرد.
    از آنچه در صفحات پیشین در تشریح “منطق” غرب به رهبری آمریکا برای “تحریم” ها و گسترش آن و حتی “جنگ” و … گفتم منظور این بود که اولأ روشن شود که “آنها” چه می گویند و چه می خواهند، در ثانی اینکه مقصر اصلی این “تحریم” ها و “تهدید”ها علیه ایران، جمهوری اسلامی است.
    از آنچه گفتیم بهیچوجه منظور این نمی تواند باشد که گویا “تحریم” کنندگان در برابر ملت ما حقی دارند. آنها از زاویه منافع خود اینکارها را می کنند. ما بنا به منافع ملت خود به آنها پاسخ می دهیم:
    8.1- ما مخالف فعالیت های مشکوک اتمی جمهوری اسلامی هستیم، فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی در درجه اول، ایران و ایرانیان را در معرض خطرات مرگبار و نابود کننده قرار می دهد. (این جانب چندین مقاله در این باره نوشته ام)
    8.2- ما مخالف دخالت های جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر از جمله در عراق و لبنان و فلسطین و سوریه هستیم.
    8.3- ما سخنان تحریک آمیز حکومتگران جمهوری اسلامی علیه اسرائیل را محکوم می کنیم
    8.4- ما با “تحریم” ها مخالفیم، زیرا:
  • این کشورهای بزرگ غربی بودند که به خمینی و یاران او کمک کردندن تا قدرت را بدست بگیرند.
  • این قدرت های غربی بودند که جنگ صدام علیه ایران را دامن زدند. آمریکا با فرستادن نماینده خود، مک فارلین، به خمینی اسلحه داد و….
  • این کشورهای غربی هستند که تا همین اواخر به پروژه های اتمی جمهوری اسلامی کمک کرده اند. (زیمنس آلمان)
  • شما کشورهای غربی، دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی را آموزش داده و ابزارهای سرکوب و تعقیب مردم را به آنها دادید و می دهید. (آلمان از زمان رفسنجانی تا همین امروز ،دستگاههای شنودو … انگلستان! تا همین امروز، فروش انواع سلاح و ماشینهای سرکوب مردم)
  • صنایع و بانکهای شما تا همین امروز با جمهوری اسلامی همکاری می کنند.
    مردم ما برای کسب آزادی خود، برای رشد مستقل و آزاد، برای بروز همه استعدادهای شگرف خود با مانع بزرگی بنام جمهوری اسلامی روبرو هستند. اما ما خوب می دانیم که شما! دولت های غربی تحریم کننده! با رشد آزادانه مردم ما مخالفید، شما از فردای آزادی ملت ما، پس از سرنگونی جمهوری اسلامی هم نگرانید زیرا شما توان ملت ما را رقیبی برای خود می دانید. (بویژه انگلستان و در درجه بعد فرانسته از زمان سارکوزی )
    اگر شما به کشور ما حمله کنید (که هرگز مباد)، فقط جمهوری اسلامی و تأسیسات خاص این حکومت را نخواهد زد، شما کشور ما را خراب خواهید کرد تا نتواند سال های سال کمر راست کند.
    آری ما با همه قوایمان برای سرنگونی جمهوری اسلامی و رهائی میهن و مردممان مبارزه می کنیم. و در عین حال با “تحریم”های شما کاملأ مخالفیم و علیه هر تهدید و تهدید کننده ای نیز با تمام توان مقابله خواهیم کرد.
    9ـ نیروهای سیاسی که مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند باید در برابر عواقب آن پاسخگو باشند
    الف- نیروهای سیاسی- مذهبی که خواهان ماندن جمهوری اسلامی هستند که از آن جمله اند: (ملی- مذهبی ها، نهضت آزادی و…)
    این نیروها با بهره گیری از فضای تک صدائی، که رژیم با سرکوب نیروهای ترقی خواه در داخل ایران ایجاد می کند، می کوشند همواره مردم را تهییج و وسوسه کنند تا در انتخابات ها شرکت نمایند . البته اگر آنها احساس کنند که برای گروه خودشان، شرکت در انتخابات، خوب نیست، آنگاه شرکت نمی کنند. مثلأ انتخابات مجلس ششم که اصلاح طلبان بست نشسته بودند و … .
    این نیروها گاهی اوقات برای تهییج حداکثر مردم، احساسات میهن پرستانه آنها را تحریک می کنند، مثلأ می گویند اگر در انتخابات شرکت نکنید، “ایران در خطر قرار می گیرد”، اما این نیروها بهیچوجه خود را در رابطه با عواقب “توصیه هایشان” پاسخگو نمی دانند. کما اینکه در انتخابات 88 آنها به مردم اطمینان داده بودند که در صورت شرکت انبوه، تقلب حکومت امکان نخواهد داشت و مردم بیشتر از انتظار آنان شرکت کردند و بعد تقلب شد و اوضاع طوری شد که اگر مردم قیام پرشکوه 88 را برپا نکرده بودند، آنگاه واقعأ ایران در خطر قرار می گرفت، اما ملی- مذهبی ها و نهضت آزادی نه تنها در این جنبش شرکت نکردند بلکه سران آنها رسمأ به مخالفت با این جنبش برخاستند. در زیر برخی ویژگی های آنها را برمی شمارم:
    9.1- آنان تا همین امروز افتخار می کنند که در روی کار آوردن خمینی نقش بالائی داشته اند.
    9.2- نیروهای سیاسی- مذهبی خواهان ماندن رژیم، در ساختن دستگاه حکومتی آخوندی نقش درجه اول داشتند.
    9.3- سرمایه داری ملی در ایران تاریخا ضعیف بود. پس از ناکامی نهضت ملی (مصدق) و با روند جهانی شدن سرمایه پس از جنگ دوم، سرمایه داری ملی ایران محو شد. به نظرمن، سیاسی- مذهبی های خواهان جمهوری اسلامی نماینده فکری بخش تجاری سرمایه داری ملی بودند. آنان امروز هیچ قشر معین اجتماعی را نمایندگی نمی کنند.
    9.4- آنها اصرار دارند که خود را ملی بنمایانند اما منش آنها بسیار با سمبل ملی گرایی ایران، دکتر مصدق، تفاوت دارد. آنها نشان داده اند که هنگامیکه برای ایدئولوژی سیاسی- مذهبی شان احساس خطر کنند، ایران را فدا می نمایند. آنان با رژیمی (جمهوری اسلامی) همبسته اند که آشکارا خود را ضد ملی گرائی ایرانی معرفی می کند.
    9.5- درک آنان از منافع ملی، ارتجاعی است، بنظرم برخی از آنان می کوشند که خود را مفید به جمهوری اسلامی نشان داده تا امکان فعالیت داشته باشند، برای اینکار آنهاخود را پشت “منافع ملی” پنهان می کنند.
    در جنگ 8 ساله، که 6 سال آخرآن، جنگی ضد میهنی بود، آنان سکوت کردند مگر در اواخر جنگ، که از درون حکومت خبر داشتند، که رژیم در حال عقب نشینی است.
    آنان از اساس فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی دفاع می کنند با اینکه می دانند که در سر، سردمداران این رژیم، چه می گذرد
    نیروهای سیاسی- مذهبی خواهان ماندن رژیم، دخالت های جمهوری اسلامی در عراق، لبنان، فلسطین، سوریه و … را “اقتدار ایران” می نامند در حالیکه از فتنه انگیز بودن این فعالیت ها آگاهند. آنان چنان تنگ نظرند که قادر نیستند بفهمند که دخالت های جمهوری اسلامی به روابط نیکو و تاریخی ملت ما با ملل منطقه آسیب جدی می زند.
    آنان به دلیل درکشان از مذهب قادر نیستند بفهمند که دخالت های جمهوری اسلامی در امور کشورهای منطقه به احترام تاریخیِ فرهنگ و ادب ایرانی، در بین مردم منطقه، خسارت های جبران ناپذیری میزند.
    9.6- نیروهای سیاسی- مذهبی خواهان ماندن رژیم، میل دارند خود را طرفدار “آزادی” و دمکراسی بنمایانند در حالیکه در تمام دوران 34 ساله جمهوری اسلامی، آنان در برابر شنیع ترین، وحشیانه ترین، ضد انسانی ترین سرکوب های رژیم سکوت کرده و می کنند.
    اینان از حمله خونین اردیبهشت 59 به دانشگاه های ایران (انقلاب فرهنگی) حمایت کردند. این نیروها در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 سکوت کرده و تا امروز به این سکوت ادامه می دهند. افزون بر آن در مواردی کوشیدند تا آنرا لاپوشانی کنند.
    9.7- نیروهای سیاسی- مذهبی خواهان ماندن رژیم، در رابطه با سرکوب های وحشیانه و شوینیستی ـ مذهبی رژیم در مناطق کردستان، بلوچستان، اعراب خوزستان و … سکوت می کنند و خود را مدافع “تمامیت ارضی” می نمایند، در حالیکه جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت ضد ایرانی، اصلی ترین خطر برای همبستگی خلقهای ایران است.
    9.8ـ در جریان قیام ۸۸ یکی از سران آنها رسما شعار توده‌های مردم: “جمهوری ایرانی” را “محکوم” کرد و دلیل مخالفت خود را ضدیت آین شعار با “جمهوری اسلامی” اعلام نمود(2)
    9.9 – در دوران پیش از انقلاب، هر چه نیروهای ترقی خواه جامعه، فرهنگ صداقت، راستی، پایداری، جوانمردی، سلحشوری، صراحت ، دوری از دو رویی، ازخود گذشتگی در راه پیشرفت مردم و اعتلای ایران و … را رواج دادند
    سیاسی- مذهبی های خواهان بقای جمهوری اسلامی، در جامعه بعد از انقلاب روحیه سازشکاری، دو دوره بازی سیاسی، تسلیم طلبی، سرفرود آوردن، دورویی، توسل به دعا و ندبه و … را رواج دادند.
    به عنوان نمونه : در اردیبهشت 59 برای اولین بار در تاریخ دانشگاه در ایران، شماری دانشجو (خط امام)، دانشگاه ها را به خاک و خون کشیده، استادان و دانشجویان را بیرون کرده و 3 سال دانشگاه ها را تعطیل کردند(انقلاب فرهنگی) و سپس گروه حکومتی- دانشجوئی “… وحدت دانشگاه و حوزه” را برپا کرده، خود را بزرگترین تشکل دانشجوئی نامیدند ، وقتی “مأموریت”شان به پایان رسید، رژیم دست خود را از پشت آنان کشید، آنگاه در سال 88 با یک حمله رژیم، صحنه را کاملأ ترک نمودند. آری این گروه مورد پشتیبان نیروهای سیاسی- مذهبی بوده و توسط آنان آموزش “اسلامی” دیده بودند
    درحالیکه در سالهای پیش از انقلاب، حتی در بدترین شرایط سرکوب، هیچ گاه دانشگاه در سالگرد 16 آذر ساکت و آرام نبود .
    یادآوری می کنم که، منظورم تایخچه این گروه و آموزش های سیاسی آنان است، اما یقینأ بودند دانشجویانی که بویژه در این سالهای آخر که با این گروه کار می کردند و رزمندگی و پایداری و مردم دوستی شان مورد احترام همه است.
    ب- نیروهای سیاسی غیر مذهبی و برخی افراد سیاسی چپ که مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند (خوشبختانه شمار اینان زیاد نیست). در اینجا پرسشی از آنان، بویژه از “چپ های” آنان دارم.
    9.10- آیا در انتخابات 88، شما مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کرده بودید؟
    9.12- آیا قبول دارید که در آن انتخابات، تقلب بزرگی صورت گرفته؟
    9.13- آیا شما جنبش سال 88 مردم را که از فردای اعلام نتایج انتخابات پیش آمد، تأئید می کنید؟
    اگر پاسخ شما به دو پرسش 9.12 و 9.13 منفی است، آنگاه من پرسش دیگری ندارم، درغیر اینصورت از شما می پرسم که اگر بفرض (ولو فرض محال) در انتخابات 88 این ارزیابی را داشتید که ممکن است حکومت به اعتماد مردم خیانت کند و آنگاه مردم بطور خودانگیخته به خیابان ها بریزند و … .
    آیا باز هم شما مردم را تشویق به شرکت در انتخابات می کردید؟.
    اگر بلی! درین صورت کار شما به‌‌‌ توطیه | شبیه است، و شما در فدا شدن جان ندا و شراب و شهرام …مسٔول هستید و دهها تن دیگرمنجر شود!
    و اگر جواب شما منفی است آنگاه این پرسش پیش می آید که با اینکه شما معتقد بودید که در انتخابات 88 تقلب بزرگ صورت گرفته (پرسش 2)، آیا هنگامی که امسال مردم را بار دیگر دعوت به شرکت در انتخابات کردید، نگران نبودید و نیستید که اگر مردم احساس خیانت کنند انگاه ممکن است دست به اعتراضات خودانگیخته بزنند؟ آیا در این صورت تحریم چنین انتخابات هائی بهتر و مدنی تر نیست ؟! آیا در پروژه دمکراسی خواهی” شما “تحریم” بهیچوجه و در هیچ شرایطی جائی ندارد!؟”
    ج- کسانی با عنوان “جامعه شناس”، “روانشناس”، “اقتصاد دارن”، “استاد دانشگاه” و … مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند.
    طبعأ این نوشته در ضمن پاسخ آنها را هم در بردارد، اما بد نیست یادآوری کنم که در بین آنان کسانی هستند که در 30-20 سال اخیر، هنگام صحبت پیرامون انقلاب ایران، همواره انقلاب، تظاهرات و … را بد، غیرمدنی، باعث آشوب و خشونت و … معرفی کردند. اینان می گفتند که انقلاب ضد دمکراسی است با انقلاب نمی توان به دمکراسی رسید و …
    اما اینها در وقایع سالهای اخیر منطقه که خود آنرا بهار عربی نامیده اند، هر گروه ناشناخته، هر گروه مشکوک، هر گروه تفنگچی را “انقلابی” نامیده و می نامند.
    آنان هر شورشی، هردخالت ارتش در جابجائی های سیاسی و تظاهرات چندروزه ویا حتی دخالت نظامی خارجی و … را “انقلاب” نامیده و با آب و تاب به ستایش آن پرداخته اند.
    اینان وقتی از جوامع دمکراتیک اروپائی سخن می گویند طوری دمکراسی آن هارا ستایش می کنند، گوئی خود در برپائی آن مبارزه کرده اند.
    به این آقایان یادآوری می کنیم که پیشتاز ترین دمکراسی های غربی با انقلاب و دقیقأ با انقلاب! و نه یک انقلاب! بلکه در یک کشور معین! چندین انقلاب! و از قضا اکثر آنها خونین تر از انقلاب ایران، جوامع کنونی خود را بنیان نهادند . در این کشورها و در آمریکا شما از هر کس بپرسید که مهمترین روز ملی شما کدامست، بیشترین آنها سالروز انقلاب خود را نام خواهند برد و واقعأ هم سالروز انقلاب در این کشورها، مهمترین روز ملی و مهمترین جشن ملی است
    این نوشته را در همیجا به پایان می برم به امید پیروزی و بهروزی مردم ایران
    علی جلال ١٢ مرداد ١٣٩٢ برابر ٠٣ اوت ٢٠١٣
    پاورقی:(1)
    http://www.youtube.com/results?search_query=%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87+%D8%A7%DB%8C%2C+%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84&oq=%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87+%D8%A7%DB%8C%2C+%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84&gs_l=youtube.12…8612.16146.0.18346.4.4.0.0.0.0.156.265.3j1.4.0…0.0…1ac.1.11.youtube.shk0hXw-WIw
    (2) اعظم طالقانی