مرحله ای که بدرستی آن را باید دروازه ورود به کامیابی های استراتژیک در این مبارزه ملی و بین المللی تلقی کرد. در سالی که گذشت برای نخستین بار پارلمان یک کشور یعنی کشور کانادا، کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران در تابستان ١٣٦٧ را جنایت علیه بشریت دانست و ضمن گرامیداشت یاد قربانیان مدفون در قبرهای جمعی گورستان خاوران و دیگر خاک های سرد سراسر ایران که فرزندان دربند این مردم طی آن تابستان و پائیز خونین را در خود فرو بلعیدهاند، روز اول سپتامبر را به عنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام کرد
اعلامیه مشترک به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی
پنجشنبه ۷ شهريور ۱۳۹۲ – ۲۹ اوت ۲۰۱۳
از کشتار سال ١٣٦٧ زندانیان سیاسی بیست و پنج سال گذشت. با آن که هنوز هم آمار باورپذیری از آن جنایت بزرگ که به دست زندانبانان مجری فرمان آیت الله خمینی انجام گرفت، منتشر نشده است اما همه منابعی که نام قربانیان این فاجعه را لیست کرده و انتشار دادهاند، دستکم بر رقم بالای چهار هزار نفر اتفاق نظر دارند. درنگ بر آمار منتشره غیرقابل انکار آن جنایت و اصولاً حتی آگاهی برخصلت جمعی این کشتار، برای بیان ابعاد هول انگیز این جنایت کفایت می کند و نیز کافی است برای این که اعلام شود که در آن تابستان سیاه، در ایران ما و علیه فرزندانش چه فاجعه بزرگی از نوع جنایت در حق همه بشریت صورت گرفته است.در همه این ربع قرن، حکومت برای جلوگیری از افشاء ابعاد این جنایت هولناک از هیچ ترفندی باز نایستاده است. در همه این سالها، سیاست امنیتی “سکوت مطلق” بر حکومت سیطره داشته است تا به گمان قاتلان، بتوان قتل عام بیش از چهار هزار نوجوان تا پیر سال، زن و مرد، از هر باور و دیدگاه سیاسی و در انواع ردههای “حقوقی” – از محکومیت تا در انتظار محاکمه، را پوشیده نگهداشت. در همه این بیست و پنج سال، از حکومتیان جز آقای منتظری کمتر کسی از آنان در رابطه با این جنایت مهیب، لب از لب گشوده است. هر حرفی هم اگر در این رابطه از کسی شنیده شده است، زمانی بوده که یا این فرد به گونهایی از حکومت طرد شده و یا خود در موضع نقد حکومت متبوع خویش قرار گرفته است. این جنایت، تروریسمی بوده از نوع دولتی، که در شکل تماماً سازمان یافته و کاملاً از پیش اندیشیده صورت وقوع بخود گرفت.در قبال این جنایت، نه تنها رهبر وقت جمهوری اسلامی که همه دست اندر کاران امر تصمیم گیریهای کلان حکومتی در آن زمان، مسئولیت مستقيم دارند؛ همه آنان آگاه به موضوع و مسئول در قبال وقوع آن بودهاند. این مسئولیت، امروز نیز بجای خود باقی است: مقدمتاً بر دوش شخص ولی فقیه و در درجه بعد بر عهده هر آن کسی که پاسدار این نظام و خواستار تداوم آن بوده و هست.
در برابر “سکوت مطلق” حکومت، از همان روزهایی که نخستین خبرها از پشت دیوارهای زندان ها و کشتارگاههای حکومتی بیرون زدند، اقدام دادخواهان شروع شد که همچنان تا روشن شدن تمام ابعاد این جنایت بزرگ ادامه خواهد یافت. “مادران خاوران” – آن جمع فداکار مادران، همسران، دختران، پدران و پسران، خواهران و برادران، همبستگان و دوستان قربانیان -، همه انسانهای آزادیخواه مسئول و مسئولیت پذیر درگیر این موضوع، نهادهای حقوق بشری دادخواه در ایران و جهان، احزاب و تشکلهای سیاسی که اعضایشان در این فاجعه کشتار شدند، و هر فرد و جمعی که بر این فاجعه گریسته و همچنان به یاد تلخ آن خون می گریند، از اقدام بازنماندهاند.
این بیست و پنج سال را باید تلاش ربع قرنی علیه اعدام، کشتار و خشونت نامید؛ تلاشهایی که سخت جانکاه و پرهزینه بوده و هستند. بسیاری از این تلاشگران در طول این سالها فقط و فقط خواستهاند که میعادگاه “خاوران” تهران و شبه “خاوران”ها در شهرستانها چونان نمادی از جان باختگان پاس داشته شوند و خواستار این شدهاند که فقط یک اعتراف ساده صورت بگیرد مبنی بر این که، سر عزیزان آنها تنها در پی چند سئوال بفرموده “شرعی” و دقیقاً هم به نیت قتل قربانی، بر سر دار رفته است. پاسخ بسیاری از تلاشگران در این راه پرسنگلاخ عبارت بوده است از: به سختی مورد ضرب و جرح قرار گرفتن، به حبس افتادن و حکم زندان گرفتن، شغل خود را از دست دادن و متحمل انواع فشارهای جسمی، روحی و مالی شدن. با این همه آنها در همه این سالها پیروزمندان معنوی بودهاند و اکنون، حتی در مقام لمس حاصل سیاسی رنج های بسیاری که دیدند. این تلاش ها، از چندی پیش به بر نشستهاند و با گذشت زمان بار باز هم بیشتری می دهند.
دستاوردهای این تلاشها را به وضوح در فضای سیاسی کشور و در سطح بین المللی شاهدیم و از آن شادیم. در ایران بیشتر از هر وقت دیگر، در سال خیزش اعتراضات مردم ایران طی سال ١٣٨٨ بود که نتیحه دهی این تلاشها را دیدیم. در بستر این جنبش، سخن گفتن از این جنایت تاریخی و همه بشری نه تنها جنبه فراگیر یافت و گفتمانی شد که همچنان جاری است، بلکه حتی کسانی از متعلقان به دورهای از تاریخ این نظام را نیز به سخن گفتن در این زمینه واداشت. این، کم موفقیتی نیست. در عرصه جهانی اما، تلاش ها در همه این سال ها بگونه آهسته و پیوسته روند حاصل دهی گام به گام را طی کرده اند. تعداد اعلامیه های حزبی، نهادی و دولتی، انواع نامه های مبنی بر محکومیت فردی یا جمعی این قتل عام، اقسام طومارهای امضا در اعتراض به آمران و عاملان این کشتار جمعی زندانیان سیاسی، بسيارند. می توان گفت که امروزه عموم نهادهای سیاسی معتبر جهانی از وقوع قتل های دهه شصت و سال ١٣٦٧ در ایران با خبرند و اکثر این نهادها یک یا چند بار از این جنایتها ابراز انزجار کرده اند. اینهمه، حاصل فعالیت بازماندگان قربانیان، فعالان و نهادهای حقوق بشری، مطبوعات روشنگر ایرانی و خارجی و تلاش های احزاب و سازمان های سیاسی دمکراسی خواه ایرانی است. ما امضاء کنندگان این اعلامیه مشترک، خود جزیی از این روند بودهایم و هستیم؛ اما بیش از آن اعلام می داریم که قدردان همه آنانی هستیم که در این کار سترگ سهمی گرانقدر داشتهاند.
این تلاشها اکنون به مرحله دستاورد ملموس رسیده اند؛ مرحله ای که بدرستی آن را باید دروازه ورود به کامیابی های استراتژیک در این مبارزه ملی و بین المللی تلقی کرد. در سالی که گذشت برای نخستین بار پارلمان یک کشور یعنی کشور کانادا، کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران در تابستان ١٣٦٧ را جنایت علیه بشریت دانست و ضمن گرامیداشت یاد قربانیان مدفون در قبرهای جمعی گورستان خاوران و دیگر خاک های سرد سراسر ایران که فرزندان دربند این مردم طی آن تابستان و پائیز خونین را در خود فرو بلعیدهاند، روز اول سپتامبر را به عنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام کرد. ما به نوبه خود این پیروزی را که دستاورد تلاش همه کوشندگان نهضت خاوران در سراسر جهان است به همه آنان و مقدم بر همه به “مادران خاوران” تبریک می گوئیم و شجاعت اخلاقی پارلمانترهای کانادایی را ارج می نهیم. ما از این موفقیت نیرو می گیریم تا تلاشهای بیشتری را در این راستا انجام دهیم. تلاشی دامنگستر که بیانگر همسویی ملی و بین المللی گسترده در راه این هدف انسانی باشد.
تلاش ها را باید ادامه داد. به باور ما در مرحله کنونی لازم است تا بر این موارد تمرکز صورت گیرد:
– مراجعه به همه پارلمان ها و درخواست از آنها که به اقدام درخور پارلمان کانادا تاسی بجویند و ضمن ابراز همدردی با خانواده های همه داغدیدگان فاجعه ملی سال ١٣٦٧ و اعدام های سیاسی همه سه دهه و نیم گذشته در ایران به ياد قربانيان فاجعه ملی، روز اول سپتامبر را روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران بنامند.
– درخواست از پارلمان اروپا و نهاد بین المللی بین المجالس که با اعلام روز اول سپتامبر به نام روز فاجعه ملی و آنگاه عمل به الزامات چنین اقدامی، سهم خود را در دادخواهی از این جنایت علیه بشریت ادا کنند.
– در این مراجعات از این پارلمان ها خواسته شود که از جمهوری اسلامی ايران بخواهند تا ورودی میعادگاه خاوران را به روی خانواده جانباختگان فاجعه ملی و همه آنانی که گرامی داشت خاطره همه خفتگان در خون را وظیفه انسانی خود می دانند، باز کنند.
– از پارلمانترها خواسته شود که جمهوری اسلامی را از اعمال فشار به خانوادههائی از جان باختگان که در پی آگاهی از چگونگی قتل عزیزانشان و نیز دادخواهی علیه قاتلان آنان هستند، باز بدارند.
ـ همچنین از آنان خواسته شود که نسبت به فاجعه ملی در سال ١٣٦٧موضعگیری کنند و از مبارزه خانواده زندانیان قتل و عام شده برای اجرای عدالت و روشنگری حمایت کنند.
– خواست “اسناد پرونده کشتار جمعی زندانیان سیاسی را علنی کنید!” و در گام نخست “اسامی تمامی قربانیان این کشتار را اعلام کنید!” را همه جا طنین انداز کنیم.
– مشوق دولت ها و شهرداری ها برای نصب لوح یادبود تمام قربانیان جنایات سیاسی باشیم.
ما امضاء کنندگان این اعلامیه مشترک دست هر نهاد و هر کوشنده را برای همراهی و همکاری در این وظیفه ملی و بشری می فشاریم و برای رایزنی و ابتکارورزی مشترک در این زمینه اعلام آمادگی می کنیم.
حزب دموکرات کردستان ایران
حزب کومله کردستان ایران
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران
شورای هماهنگی جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران