
ديدگاه
احزاب کُرد در جنگ ۱۲ روزه از مداخله خارجی حمایت نکردند و بر ادامە مبارزه دموکراتیک تأکید کردند. دویچه وله فارسی بررسی میکند :
آیا این موضع راه را برای اتحاد در ایران هموار میکند؟ آیا کُردها مروج خط سوم هستند؟
کُردها و جنگ ۱۲ روزه؛ پایان اتهام تجزیهطلبی؟
حملات گسترده اسرائیل به ایران، که به “جنگ ۱۲ روزه” معروف شد، نهتنها به شدت به زیرساختهای نظامی و هستهای این کشور آسیب رساند، بلکه با حذف چهرههای کلیدی سپاه پاسداران، شوک عمیقی به ساختار امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی وارد آورد. این حملات که به منظور تضعیف هر چه بیشتر جمهوری اسلامی و نابودی برنامه هستهای آن صورت گرفت، ایران را در موقعیتی شکننده قرار داد و گمانهزنیها درباره آینده سیاسی آن را به اوج رساند. در این میان، کردستان ایران بهعنوان منطقهای با سابقه طولانی مقاومت، سازماندهی سیاسی و نفوذ احزاب کرد بار دیگر در کانون توجه جهانی قرار گرفت.
چرا کُردها؟ مسلما کردها تنها اقلیت اتنیکی در ایران نیستند و بزرگترین آن هم نیستند. اما این منطقه نهتنها به دلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک، بلکه به دلیل سابقهاش در مبارزه برای اختیارات منطقهای، فرهنگی و دموکراسی، همواره در بزنگاههای سیاسی ایران مورد توجه و متمایز بودە است. احزاب کُرد به دلیل پایگاه اجتماعی، سازمانیافتگی و البته بعضا رویکردهای مسلحانه، احتمالاً از بازیگران کلیدی در فردای معادلات سیاسی ایران به شمار میروند.
در جریان جنگ ۱۲ روزه برخی تحلیلگران و رسانهها، از جمله رسانههای اسرائیلی پیشبینی کردند که این احزاب ممکن است از ضعف جمهوری اسلامی برای اقدامات مسلحانه یا حتی “تحرکات جداییطلبانه” استفاده کنند. علیالخصوص کە تمرکز حملات اسرائیل روی غرب ایران بیشتر نیز بود. این گمانهزنیها با اظهارات برخی گروههای اپوزیسیون، که از حملات اسرائیل حمایت کردند و یادداشتی از سوی سردبیر جروزالم پست که خواستار تقویت نیروهای فدرالیست یا استقلالطلب در ایران توسط دونالد ترامپ شده بود، قوت گرفت. در داخل نیز رسانهها و چهرههای وابسته به جمهوری اسلامی بر این مسئله مانور زیادی دادند و حتی احتمال “جنگ زمینی از طریق نیابتیها” را مطرح کردند، که در اینجا منظور از احزاب کرد نیز بود.
با این حال، احزاب کُرد در وجه عمده نهتنها از مداخله خارجی حمایت نکردند، بلکه با محکوم کردن سیاستهای تنشزای جمهوری اسلامی بر مبارزه دموکراتیک و راهحلی غیرمتمرکز برای آینده ایران تأکید کردند. این موضعگیری، که برخی آن را “خط یا صدای سوم” در برابر “دوقطبی موجود داخلی و خارجی” خواندهاند، پرسشهای متعددی را برانگیخت: چرا احزاب کرد از فرصت ظاهری برای اقدام نظامی استفاده نکردند؟ آیا اتهام تجزیهطلبی، که دهههاست علیه آنها به کار میرود، ریشه در واقعیت دارد یا ابزاری برای سرکوب است؟ و آیا واکنش آنها به حمله اسرائیل میتواند به اتحاد سراسری در ایران کمک کند؟ البته بررسی این موضوع کە خیزش مردمی در کردستان یا ورود احزاب کرد با چه واکنشها یا نتایجی همراه میشد، خود موضوعی دیگر است کە باید جداگانه بە آن پرداخت.
دویچه وله فارسی برای پاسخ به این پرسشها، با سه کارشناس گفتوگو کرده است: عباس ولی، استاد جامعهشناسی سیاسی و متخصص مسائل خاورمیانه؛ مهرداد درویشپور، جامعهشناس و استاد دانشگاه ملاردالن در سوئد؛ و آزاد حاجیآقایی، استادیار دپارتمان شرقشناسی دانشگاه یاگیلونسکی لهستان. این گزارش، با تکیه بر بیانیههای رسمی احزاب کرد، گزارشهای رسانهای بینالمللی و مصاحبههای اختصاصی به تحلیل این موضوع میپردازد.
زمینه تاریخی؛ کردستان در بستر بحرانهای ایران
در تبعید بودن اکثر احزاب کرد ظاهراً دستکم آنطور که جمهوری اسلامی میخواسته به تضعیف پایگاه مردمی آنها منجر نشده است. علیرغم تمامی انتقادها و اختلافات میان احزاب کرد با یکدیگر، به گفتە بسیاری از کارشناسان این احزاب، نسبت به گروههای دیگر اپوزیسیون از نفوذ قابلتوجهتری در جامعه هدف خود برخوردارند. این احزاب بارها نفوذشان در معرض چالش قرار گرفته و کمتر با مشکل موجودیتی روبرو شدهاند. در دهههای گذشته این احزاب بارها در فراخوانهایی درخواست اعتصاب یا اعتراض داشتهاند و عملاً در اکثر مواقع پاسخ مثبت بوده است. در جنبش “ژن، ژیان، ئازادی”، (زن، زندگی، آزادی) علیرغم سرکوب و فضای امنیتی شدید، این احزاب بارها این پتانسیل خود را نشان دادند.
مسئله نظامی را نیز نباید فراموش کرد. حزب دموکرات و شاخههای کومله سابقه سالها فعالیت مبارزه مسلحانه را در کارنامە خود دارند. اگرچه اکنون بر فعالیت سیاسی تمرکز دارند، اما ادعا میکنند کە از توانایی سازماندهی سریع برخوردارند. نیروهای مسلح پژاک نیز دو منطقه کوهستانی آسوس و قندیل کە هممرز با ایران هستند حضور دارند. این حزب ادعا میکند کە بخشی از نیروهایش بە شیوەهای چریکی در داخل مناطق کردنشین حضور دارند. همزمان بر اساس برخی از گزارشها نیروهای این حزب در جبهههای جنگ علیه داعش در عراق و سوریه حضور داشتەاند. این مسئلە به تجارب نظامی این حزب افزوده است. با این اوضاع مبنای برخی از استدلالهای مخالفان و موافقان احزاب کرد را میتوان فهمید. اما سؤال اصلی اینجاست که ریشه موضعگیری احزاب کرد در مورد جنگ ایران و اسرائیل در چیست؟
پروفسور عباس ولی، در گفتوگو با دویچه وله فارسی ریشه موضعگیری محتاطانه احزاب کرد را در تجربه تاریخی آنها جستوجو میکند: «تجربه احزاب کرد در جنگ ایران و عراق نشان داد که محاسباتشان درباره نتایج جنگ درست نبود و انگ تجزیهطلبی و همکاری با بیگانه را برایشان به ارمغان آورد که هنوز گریبانگیر آنهاست.» او میافزاید: «این تجربه تلخ، همراه با خوانش منطقی از شرایط کنونی، احزاب کرد را از حمایت از مداخله خارجی بازداشت. آنها دریافتند که جنگ، برخلاف تصور برخی اپوزیسیون راست، ابزار موثری برای سرنگونی رژیم نیست.»
دکتر مهرداد درویشپور نیز به تفاوتهای تاریخی اشاره میکند: «اغلب احزاب کرد ایرانی در جنگ ایران و عراق از حمایت از حمله عراق خودداری کردند. امروز اما انزجار عمومی از حکومت و ماهیت هوایی جنگ، شرایط متفاوتی ایجاد کرده است.» او خاطرنشان میکند که برخی احزاب چپ رادیکال کرد حمله اسرائیل را صراحتاً محکوم کردند، اما دیگران، با وجود ادعای “صدای سوم”، از محکومیت رسمی آن خودداری کردند، که میتواند نشانهای از “گرایشهای واگرایانه” باشد.
مواضع احزاب کرد؛ خط سوم در برابر دوقطبی جنگ و استبداد
پژاک در بیانیهای جنگ ایران و اسرائیل را “جنگ قدرتها” خواند. این حزب خواستار همگرایی نیروهای دموکراتیک، بهویژه زنان برای پیشبرد انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” شد و هشدار داد: «مردم نباید بین استبداد داخلی و ویرانی خارجی گرفتار شوند.» پژاک گذار به “جمهوری دموکراتیک” را از طریق کنار گذاشتن مرکزگرایی، ناسیونالیسم و مردسالاری ممکن دانست.
حزب دموکرات کُردستان ایران (حدکا)، به عنوان یکی از قدیمیترین احزاب ایران سیاستهای جنگطلبانه جمهوری اسلامی را عامل انزوای ایران و خطر جنگ تمامعیار خواند. این حزب تأکید کرد: «این جنگ، جنگ مردم نیست.» حدکا خواستار پایان حاکمیت کنونی و ایجاد نظمی مشارکتی شد که حقوق اقوام را تضمین کند.
کومله کُردستان ایران نیز برنامه هستهای ایران را “بیفایده و جاهطلبانه” خواند و تأکید کرد که تغییر باید از درون جامعه صورت گیرد. عبدالله مهتدی، رهبر این حزب، خواستار برپایی نظامی سکولار و فدرال شد که حقوق زبانی و فرهنگی اقلیتها را تأمین کند.
کومله – سازمان کُردستان حزب کمونیست ایران نیز جنگ موجود را نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی دانست و خواستار خیزش سراسری برای توقف جنگ و سرنگونی رژیم شد.
کومله زحمتکشان کُردستان هم جمهوری اسلامی را مسئول چهار دهه سرکوب و بحران اقتصادی دانست و از مردم کردستان خواست تا با سازماندهی شوراهای محلی، از این فرصت برای رهایی از “سلطه استبدادی” استفاده کنند.
پروفسور ولی این مواضع را استراتژیک میداند: «تأکید احزاب کرد بر استراتژی دموکراتیک، جانمایه هر اپوزیسیون در شرایط کنونی است. این رویکرد، مبتنی بر جامعه مدنی، میتواند مطالبات کردها را در چارچوب یک پلورالیسم دموکراتیک تضمین کند.»
دکتر درویشپور اما معتقد است: «اینکه احزاب کرد بر نقش مخرب جمهوری اسلامی تأکید کردند، درست است، اما خودداری برخی از آنها از محکوم کردن رسمی حمله اسرائیل کاستی بزرگی است. با این حال، خوشحالکننده است که آنها مواضع جنگطلبانه برخی اپوزیسیون را نپذیرفتند.»
چرا احزاب کُرد دست به اقدام مسلحانه نبردند؟
آزاد حاجیآقایی، استادیار دانشگاه یاگیلونسکی این تصمیم را عقلانی و مبتنی بر درک عمیق از جامعه کرد میداند: «احزاب کرد، با رابطه ارگانیک با مردم کردستان، نگرانیهای آنها را درک میکنند و با تجربه زیسته با جمهوری اسلامی، قادر به پیشبینی رفتارهای این سیستم هستند. آنها بهجای اقدام نظامی، از فضاهای فرصت به شیوهای عقلانی استفاده کردند.»
پروفسور ولی این تصمیم را دوراندیشانه میخواند: «احزاب کرد پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» دریافتند که اپوزیسیون خارج از کشور فاقد فکر استراتژیک و پایگاه اجتماعی قوی است. آنها نمیخواستند تجربه جنگ ایران و عراق را تکرار کنند، جایی که کردستان پیشتاز شد اما به حاشیه رانده شد.» او میافزاید: «احزاب کرد بهجای اقدام نظامی، منتظر خیزشهای دموکراتیک از مرکز ایران هستند و معتقدند که کردستان نباید بار دیگر قربانی محاسبات غلط شود.»
دکتر درویشپور اما محتاطتر است: «هنوز زود است که بگوییم این تصمیم استراتژیک است. اگر جمهوری اسلامی سقوط کند و هرجومرج یا جنگ داخلی رخ دهد، ممکن است رویکرد این احزاب تغییر کند.» او هشدار میدهد که “روابط نزدیک اسرائیل با جامعه کرد، بهویژه در اقلیم کردستان عراق، میتواند بر موضعگیری برخی احزاب تأثیر بگذارد”، اما تأکید میکند که “اکثر احزاب کرد از ایرانی دموکراتیک سخن میگویند.”
اتهام تجزیهطلبی؛ ابزاری برای سرکوب یا سوءتفاهم؟
اتهام تجزیهطلبی علیه کُردها، کە بە گفتە احزاب کرد دهههاست برای مشروعیتزدایی از مطالبات آنها به کار میرود، در جریان جنگ ۱۲ روزه بار دیگر شدت گرفت. برخی از گروههای اپوزیسیون که از حملات اسرائیل حمایت کردند، احزاب کرد را بارها به وابستگی به قدرتهای خارجی متهم کردهاند.
آزاد حاجیآقایی این اتهام را بخشی از “فرایند به حاشیهراندن کردها” میداند و میگوید: «ناسیونالیسم فارسمحور و تمرکزگرا، با تنگ کردن عرصه بر کردها، خود آنها را به سوی استقلالطلبی سوق داده است. اما اکثر احزاب کرد بر دموکراتیزه کردن و حقوق سیاسی-فرهنگی در چارچوب ایران پافشاری میکنند.»
پروفسور ولی نیز این اتهام را رد میکند: «احزاب کُرد نشان دادند که نه ستون پنجم هستند و نه ابزار نظامی-امنیتی اسرائیل. این تصمیم، حباب تبلیغات رژیم و اپوزیسیون ضد کرد را ترکاند.» او تأکید میکند که برنامههای رسمی احزاب کرد، از جمله فدرالیسم و کنفدرالیسم دموکراتیک با جداییطلبی مغایرت دارد.
گزارش دیدهبان حقوق بشر (۲۰۲۴) تأیید میکند که جمهوری اسلامی از اتهام تجزیهطلبی برای توجیه اعدام و بازداشت فعالان کرد استفاده کرده است. بررسی اساسنامههای احزاب کرد نشان میدهد که هیچیک جداییطلبی یا استقلال را هدف خود قرار ندادهاند. حزب دموکرات و کومله بر “فدرالیسم”، پژاک بر “کنفدرالیسم دموکراتیک”، و کومله زحمتکشان بر “اداره شورایی” تأکید دارند.
با این وجود درویشپور هشدار میدهد: «گرایشهای واگرایانه در برخی احزاب کُرد وجود دارد، اما بخش عمده آنها از ایرانی دموکراتیک سخن میگویند. امید است که این سیاست دستخوش تغییر نشود.»
جنبش “ژن، ژیان، ئازادی”؛ بستری برای تحول
احزاب کرد، بهویژه پژاک و کومله زحمتکشان، بر تداوم جنبش “ژن، ژیان، آزادی” تأکید کردهاند. آزاد حاجیآقایی این جنبش را شالودهشکن میداند: «این گفتمان تمامی هیرارشیهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حکومتی را واسازی میکند. زنان کرد، پیشاهنگان این گفتمان هستند و حتی احزاب کرد، اگر مردسالار بوده باشند، تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند.» او میافزاید: «تأکید بر این جنبش میتواند هژمونی دولتسالاری، دینسالاری و مردسالاری را در ایران درهم شکند.»
پروفسور ولی نیز معتقد است که تجربه این جنبش به احزاب کرد آموخت که “کردستان نباید تجربه گذشته را تکرار کند و پیشتاز خیزشهایی باشد که از مرکز حمایت نمیشوند”. او میگوید: «احزاب کرد دریافتند که حرکت دموکراتیک باید از مرکز ایران آغاز شود».
دکتر درویشپور نیز این جنبش را فرصتی برای همکاری میداند: «در صورت برآمد جنبشهای اجتماعی مانند زن، زندگی، آزادی، زمینه همکاری میان نیروهای دموکراتیک سراسری و احزاب کرد افزایش مییابد. البته این دل نگرانی وجود دارد که با گسترش جنگ بین اسرائیل و ایران بین احزاب کردی و جریان های سراسری ضددجنگ و ضد جمهوری اسلامی فاصله ایجاد شود.»
با تمامی این اوضاف میتوان گفت که کُردستان با سابقهای طولانی در مقاومت و سازماندهی، میتواند نقشی کلیدی در تحولات آینده ایران ایفا کند، به شرط آنکه اتهامات سیاسی کنار گذاشته شود و صدای کُردها در گفتوگوی سراسری شنیده شود.