انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، نگاهی به اوضاع کنونی، رابطه بین ایران و غرب و چشم انداز تحولات بعد از این انتخاب را ضروری می سازد. اخبار و شایعات در مورد مذاکره بین آمریکا و ایران، امکان تغییر سیاست حکومت ایران از جمله مسائلی هستند که در جهت دادن به حوادث ماه های آتی نقش بارزی خواهند داشت.
امروز درگیری ها در درون حکومت هم چنان رو به گسترش است. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری رقابت در درون جناح های حاکم شدت گرفته است. هر اتفاقی هر چند کوچک، حکومتیان را به جان هم می اندازد. قتل ستار بهشتی نمونه گویائی است که هر کدام از جناح ها، تلاش نمودند دیگری را مقصر جلوه دهند. درگیری ها بین مجلس و دولت به رغم تاکیدات خامنه ای بر پائین آوردن فتیله ها، هم چنان ادامه دارد. سوال از احمدی نژاد تنها با دخالت مستقیم خامنه ای پس گرفته شد. همه شواهد بیانگر عدم انسجام و ناتوانی حکومت برای مقابله با دشواری ها و بحرانی است که کل جامعه را در چنبره خود گرفته است. از سوی دیگر در حال حاضر تحریم های بین المللی و بویژه تحریم های فلج کننده غرب، اقتصاد کشور را به رکود کشانده است. گرانی بیداد می کند و مردم را به شدت زیر فشار گذاشته و به نقطه انفجار نزدیک کرده است. بخشی از حکومت نیز به نظر می رسد خطر را فهمیده است و توصیه به عقب نشینی می کند، اما در میان حلقه اصلی تصمیم گیری در کشور یعنی خامنه ای و بیت او، به نظر می رسد هنوز گوش شنوایی پیدا نکرده است. هاشمی رفسنجانی بر شروط بعد از انتخابات ۸۸ دوباره تاکید می کند، اما هم چنان از این که سخنانش در میان قدرتمداران شنیده نمی شود، گله مند است و این روزها خود نیز پایش به زندان اوین باز شده است. زندانیان نه فقط آزاد نشده اند، فرزندان او هم جزو زندانیان هستند.
دیدار ولایتی مشاور خامنه ای از ایالات متحده آمریکا چند صباحی این ظن را تقویت کرد که خامنه ای و دستگاه ولایت فقیه به فکر عقب نشینی افتاده اند. هم چنین تغییر لحن مسئولان حکومت در برخورد به انتخاب مجدد اوباما این گمانه را تشدید کرد. نشانه های تغییر در سیاست خارجی را می توان در سخنان جریانات اصولگرا از احمدی نژاد گرفته تا رضائی و لاریجانی مشاهده کرد که از مذاکره با آمریکا صحبت می کنند. رابطه با آمریکا پیش از این تابوئی بود که کسی جرات نزدیک شدن به آن را نداشت. در مجموع چنین به نظر می رسد که بخشی از حکومت در امکان ادامه این وضعیت به تردید افتاده است. در این که در درون حکومت امکان عقب نشینی طرفداران پر نفوذی یافته است، تردیدی نیست، هر چند ابعاد آن هنوز روشن نیست. اما این عقب نشینی، اگر هم صورت بگیرد، در درجه اول در رابطه با سیاست خارجی و برای خلاص شدن از تحریم های بین المللی خواهد بود. در رابطه با داخل کشور، نشانه ای جدی از تغییر در اوضاع دیده نمی شود.
استبداد دینی و ولایت فقیه چهار رکن اصلی دارد : نفت، سپاه، روحانیت حکومتی و بازاریان و مدیران وابسته به رژیم. تحریم ها و سقوط درآمد فروش نفت، از سوئی سپاه و روحانیت حکومتی و بازاریان و مدیران وابسته به رژیم را تضعیف می کند و از سوی دیگر بخشی از این نیروها را، که به دلیل تحریم ها درآمد کلانی از بازار سیاه کالاهای مورد نیاز مردم به دست می آورند، راضی نگهمیدارد. از این رو عقب نشینی از سیاست های هسته ای برای رفع تحریم ها و فروش نفت، با مخالفت در درون این سه رکن، بخصوص بخشی از سپاه پاسداران، مواجه شده، تنش زا شده است. درگیری های روزانه درون حکومتی و انعکاس مواضع مختلف انها در رسانه ها، حول رابطه باغرب و سیاست های هسته ای از این تناقض بر می خیزد. بدیهی است که در میان مزدبگیران، بیکاران، زحمتکشان، کشاورزان، صنعتگران و اقشار متوسط نسبت به عواقب بحران و تحریم های اقتصادی و نیز در اعتراض به تبعیضات مختلف نارضایی های رو به تعمیق است و در ادامه می تواند به برآمد مبارزات مردمی علیه استبداد بیانجامد. استبداد دینی در برابر انتخاب بین عقب نشینی و یا تداوم سیاست های تا کنونی اش، قرار دارد.
غرب به رهبری آمریکا، روشن ساخته است که فعلا راه حل نظامی و جنگ در برخورد با بحران اتمی ایران را در اولویت قرار نداده است. آمریکا از جنگ به اشکالی که سربازان و نیروی انسانی اش، به خطر بیفتند، احتراز می کند. از عراق نیروی خود را عقب کشانده و وعده خروج از افغانستان را هم داده است. در رابطه با ایران اوباما نشان داده است که خواهان جنگ نیست. او در این دور قاعدتا بدون ملاحظه کاری برای انتخاب مجدد خود قاطع تر سیاست ۴ سال گذشته را دنبال خواهد کرد. اوباما در این باره در اولین نشست رسانه ای پس از انتخاب مجدد خود میگوید در ماههای آینده دست به تلاش تازهای برای حل دیپلماتیک مناقشه هستهای ایران خواهد زد. او گفته است: «باید راهی باشد که هم ایران از انرژی هستهای صلحآمیز بهره ببرد و هم تعهدات بینالمللی را رعایت کند و تضمینهای مشخص بدهد که به دنبال سلاح اتمی نیست». در حال حاضر اتخاذ سیاست در قبال ایران یکی از مهمترین مسائل سیاست خارجی آمریکاست. جدا از اهمیت خود ایران برای آمریکا، نقش ایران در بحران اسرائیل و فلسطین، و به تبع آن وضعیت لبنان و سوریه و آینده عراق برای آمریکا مهم است. افزون بر اینها اوضاع خاورمیانه انفجاری است. کویت و اردن دارند ملتهب می شوند. درگیری اسرائیل و فلسطین نشان می دهد که وضعیت و تعادل قوا در قیاس با قبل در حال تغییر است. سلاح ها و موشک هایی که حماس به کار برده و تل اویو را زده است، نشان دهنده تغییر اوضاع هستند. در سوریه اوضاع در حال حاضر به شکلی پات شده است. هنوز هیچکدام پیروز میدان نیستند. به شکلی می توان دو طرف را بازنده دانست. در مصر اوضاع معلوم نیست به کجا منتهی می شود. هر چند که به نظر می رسد کشور مصر امروز دارد شبیه دوره دولت بازرگان را طی می کند. اما هنوز اوضاع ثبات ندارد. بعد از صدور فرمان اخیر محمد مرسی و اعلام مطلق العنانی رئیس جمهور،باز هم جنبش دمکراسی خواهی به خیابان آمده است تا این بار در برابر دیکتاتوری اخوان المسلمین بایستد.
خلاصه این که در سیاست آمریکا در رابطه با ایران طی چهار سال گذشته چند عنصر کلیدی برجسته بوده است. اوباما مخالف ایران اتمی است و اعلام کرده است که نمی گذارد ایران به سلاح اتمی دست یابد. اما فعلا با دخالت نظامی موافق نیست و می خواهد از طریق تحریم ایران را وادار به عقب نشینی نماید. حتی در برابر تلاش دولت دست راستی اسرائیل برای دخالت نظامی به شکل قاطع و علنی مخالفت کرده است
چند نتیجه:
نخست اینکه جنگ از دستور کار کوتاه مدت آمریکا و اسرائیل به میزان زیادی خارج شده و زمینه مثبتی برای حل اختلافات از طریق مذاکره فراهم شده است. اما پیشرفت گفتگو ها، با موانعی جدی روبروست. اولا تحریم هائی که اجرا شده است لغو آن ها در بهترین حالت زمان بر(طولانی) خواهد بود. عموم کشورهای منطقه نظیر ترکیه، عربستان، قطر و حتی پاکستان و کشورهای همسایه شمالی ایران، از این تحریم ها سود برده و موقعیت بهتری کسب کرده اند. این کشورها خود از متحدان آمریکا و عامل فشار و مانعی برای برداشتن تحریمها هستند. مهمتر از این کشورها، دو کشور روسیه و چین از این شرایط برای منافع اقتصادی خود بهترین استفاده را می برند و چندان از این تحریمها نارضی نیستند. در نتیجه این تحریمهاست که کالاهای بنجول چین بازار ایران و حتی بازار سنتی را قبضه کرده است. ثانیا ایران بعید است یکباره تغییر جهت دهد. حتی عقب نشینی کامل ج.ا تا زمانی که اعتماد برانگیز نشود، لغو کامل تحریمها در دستور قرار نمی گیرد. به ویژه در حال حاضر که اختلافات درون حکومت بالاست، در نتیجه روند تصمیم گیری در ایران کند و در مواقعی متناقض خواهد بود. بالاخره تصمیمات برای لغو تحریمها در کشوری نظیر آمریکا می بایست توسط ارگانهای قانونگذار گرفته شود که این خود احتیاج به زمان دارد.
دومین نتیجه این است که به میزانی که حکومت روی خوشی به مذاکره و عقب نشینی نشان دهد به همان میزان سیاست تقویت اپوزیسیون جمهوری اسلامی مورد نظر غرب، از دستور آمریکا خارج می شود و رابطه با این جریانات برای روز مبادا نگهداری خواهد شد. نتیجتا با پیشرفت مذاکره با جمهوری اسلامی نیروهایی که مصلحت اندیشانه روی کمک های خارجی و نقش آفرینی آمریکا در سرنوشت مردم ایران حساب باز کرده بودند، تاکیدات سابقشان ضعیف شده رو به داخل و اپوزیسیون دموکرات ساختار شکن خواهند داشت.
و سومین نتیجه قابل اعتنا این است که در صورت عقب نشینی حکومت در برابر آمریکا، ممکن است موقعیت اصلاح طلبان حکومتی بهتر شود. اگر فشار در حدی افزایش پیدا کند که ولی فقیه تن به عقب نشینی بدهد، کسانی که به اصلاح جمهوری اسلامی دلبسته بوده و هنوز هم دلبسته اند، زمینه میدان آمدن پیدا می کنند و بسته به اینکه درنتیجه مجموعه فعل و انفعالات خارجی و وضعیت جنبش مردم، دستگاه ولایت فقیه تا چه اندازه ای عقب نشینی کند، ابعاد اصلاح طلبی دامنه اش متفاوت خواهد شد.
و بالاخره: انتخابات ریاست جمهوری که در پیش روست، مقطع حساسی است هم برای حکومت، که تغییر سیاستها را می تواند مدیریت شده پیش ببرد انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی می تواند به تحولات غیر قابل پیش بینی منجر شود، این بار نیز به دلیل بحرانی بودن وضعیت حاکمان و نارضایتی رو به فزون مردم امکان بروز شرایط ویژه و بروز اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی نامحتمل نیست. علیرغم همه تمهیدات رژیم، امکان ابتکار عمل مردم در انتخابات کنترل شده حکومت را هم نباید نادیده گرفت. هر چند که تا کنون علائمی دال بر عقب نشینی حاکمان به بیرون منعکس نشده است.