Regents Park : «اگر شما هم یکی از شهروندان خانهنشین معمولی باشید، احتمالاً تصورتان مردی در لباس بیمارستان باشد که لنگ میزند یا در بدترین حالت، بدنی متلاشی که روی برانکار جمع شده. اما انواع دیگری از صدمه هست که ذهن از تصورش طفره میرود. مردانی هستند که وقتی از جنگ برمیگردند دوپایشان سالم است، دستانشان سرجایش است و بدنشان زخمی برنداشته اما مصیبتزدهترین قربانیان جنگ هستند و بار این مصیبت تا ابد بر دوششان سنگینی میکند، در میان مردم خودشان غریبهاند و حتی میلی به طی کردن راه خانهای که در رؤیاهایشان انتظارش را میکشیدند ندارند. در زبان پزشکی آنها را بیماران صورت و فک مینامند. کمی به این لغات فکر کنید تا معنایشان را درک کنید…».
چهرۀ جنگ
سوزانا بیرناف / ترجمهٔ مهتا سیدجوادی
برگرفته از : دموکراسی راديکال
چهره جنگ
برایت میگویم از پایی
که از زانو قطع شده
اگر بپرسی حسرتش را میخورم یا نه
باید بدانی دلتنگش میشوم
هرچه بود از کودکی همراه و همپیمایم بود
ولی حالا بلای جانم شده
(یا من بلای جان او، با خنده خوب است بگذریم)
میلنگم اما چه باک
وقتی چهرهام چنین کریه است، لنگیدن درد بزرگی نیست
چنگ ابلیس چنان صورتم را زخم زده
که گویی دیگر صورت انسان نیست
پرستار آینهها را پوشانده ولی چشم رهگذران
خود، خوب نمایانگر است
نگاهشان دودو میزند و با وحشت از من روی برمیگردانند
تو بگو، آینۀ شفافتری سراغ داری؟
رابرت. ویلیام. سرویس، فلورت (کانادایی مجروح سخن میگوید)