گوهردشت: نبردِ ما بر سر حافظه

منیره برادران (برگرفته از زمانه) :

مهم‌ترین هدف احتمالی در پس تعطیلی گوهردشت و قزل‌حصار این است: از بین بردن آثار جنایت و مکان‌های حافظه. در و دیوار این زندان‌ها بر جنایت­‌های هولناک دهه ۶۰ شهادت می­‌دهند.

نبردِ ما بر سر حافظه

دستور تعطیلی زندان گوهردشت (رجایی‌شهر) را چند ماه پیش محسن اژه‌ای صادر کرده بود که چند روز پیش با انتقال زندانی‌­ها به زندان قزل‌حصار  عملی شد. حالا استاندار البرز اطلاع داده که قزل‌حصار هم به زودی تخلیه خواهد شد. مسئله محدود به این دو زندان نیست. صحبت از «انتقال ۲۰ زندان داخل محدوده شهرها با اولویت کلان‌شهرها به خارج از شهرها» است.  

روشن است که تعطیلی این دو زندان بزرگ تهران به معنای کاسته‌شدن از دستگیری‌ها و زندانیان نیست. حیات این رژیم سرکوبگر به زندان­هایش گره خورده است. آنها با افزوده شدن بر تراکم جمعیت زندانی‌­ها فضا را بر آنها تنگ‌تر خواهند کرد؛ زندان‌های اردوگاهی مثل فشافویه که دور از شهرها باشد، بنا خواهند کرد. دشواری خانواده‌ها دغدغه آنها نیست، بلکه فشار بر آنها همیشه جزوی از سیاست زندانبانی بوده است.

بحث انتقال زندان‌ها به مناطق خارج از شهر از مدت‌ها پیش مطرح بوده ولی پیگیری آن از زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی شدت یافته است. حال سوال این است که در بحبوبه بحران‌های عمیقی که رژیم در آن دست و پا می‌زند، چه اهدافی پشت سیاست تعطیلی زندان‌ها و جابجایی زندانی‌ها نهفته است؟

حیات این رژیم سرکوبگر به زندان­هایش گره خورده است. آنها با افزوده شدن بر تراکم جمعیت زندانی‌­ها فضا را بر آنها تنگ‌تر خواهند کرد؛ زندان‌های اردوگاهی مثل فشافویه که دور از شهرها باشد، بنا خواهند کرد. دشواری خانواده‌ها دغدغه آنها نیست، بلکه فشار بر آنها همیشه جزوی از سیاست زندانبانی بوده است.

در پس تعطیلی‌ها چیست؟

ادعای عوام­فریبانه مقام استانداری البرز را که تعطیلی رجایی شهر را “خواست مردم” دانسته، کنار بگذاریم، چند احتمال می تواند در این تصمیم دخیل باشد:

یک. رژیم از نزدیک شدن زندان به محدوده شهری احساس خطر می کند. صف خانواده‌های منتظر ملاقات و به ویژه حضور اعتراضی خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام جلوی دروازه زندان رجایی‌شهر صحنه‌هایی هستند که از نظر دستگاه‌های امنیتی نباید دیده شوند. وقتی این صحنه‌­ها با رفت‌و‌آمد مردم تداخل می­‌کنند، پنهانکاری رژیم رنگ می‌­بازد.

دو. سوداگری و ضبط زمین‌هایی که حالا بهای سرسام‌آوری یافته اند، می‌تواند انگیزه دیگری بر این اقدامات باشد. در مصوبه رئیس قوه قضائیه آمده که این مکان‌ها «از وضعیت زندان بودن» خارج می‌­شوند. روشن نیست که قصد تخریب کامل آنها در میان است یا تغییر و تبدیل به مراکز سودآوری. استاندار البرز، مجتبی عبداللهی، همراه با اعلام تعطیلی زندان قزل‌حصار از دستور کار «طرح‌ها و برنامه‌هایی با هدف انتفاع مردم» خبر داده است.

سه. در کنار این احتمالات دلیل مهم‌تر اما، از بین بردن آثار جنایت و مکان‌­های حافظه است. زندان گوهردشت (رجایی‌شهر) در دادگاه حمید نوری به عنوان یکی از مکان­های جنایت تابستان ۶۷ بر سر زبان‌ها افتاد. و زندان قزل‌حصار یادآور تنبیهات قرون وسطایی، «تابوت»­ها و حاج داوود رحمانی، مجری سیاست­‌های اسدالله لاجوردی، است. در و دیوار این زندان‌ها بر جنایت­‌های هولناک دهه ۶۰ شهادت می­‌دهند.

محو آثار جنایت محدود به از بین بردن زندان‌ها نیست. استخوان­‌های پنهان در گورهای جمعی و «لعنت‌آباد»ها آثار جنایت­‌هایی هستند که در هر زمانی قابل شناسایی هستند و رازها را برملا می­‌کنند. از مدت‌ها پیش رژیم تخریب گورستان­‌های اعدام‌شدگان را شروع کرده و به روش­های مختلفی پیش می­‌برد. سنگ قبرهای شکسته و قطعه‌­های ویران‌شده در بهشت زهرا و در شهرهای دیگر و گورستان خاوران در ادامه حذف فیزیکی مخالفان است.

خاوران را به همت ایستادگی مادران و خانواده‌­های خاوران می­‌شناسیم.  این گورستان ممنوعه را چهارده سال پیش با بولدوزر با خاک یکسان کردند. امروز به این بسنده نکرده، همین خاک یادگار را هم از خانواده‌­ها می‌­گیرند؛ این بار با روشی بس رذیلانه‌­تر. به دستور وزارت اطلاعات، شهروندان بهایی ما را وادار می­‌کنند مردگان­‌شان را بر کناره گورهای جمعی کشتگان ۶۷ خاوران دفن کنند و از ورود خانواده‌­های خاوران به آنجا جلوگیری می‌­کنند.

موزه‌­های آینده را از ما می­‌گیرند

می­‌خواستیم روزی به گوهردشت برگردیم که به موزه تبدیل شده باشد، موزه تاریخ جنایت‌­های دهه ۶۰. اگر می‌­توانستیم در راهروهای مرگ راه برویم به سوی حسینیه، شاید می‌توانستیم اندکی به احساس آخرین گام‌­های هزاران زندانی نزدیک شویم.

من می­‌خواستم یک بار دیگر قدم به قزل‌حصار بگذارم، به قزل‌حصار بی‌حصار، به بندهای تنبیهی ۷ و ۸ واحد سه؛ به سلول­‌هایی که گاه تنها جای ایستادن در آنها سهم ما از مکان بود. می­‌خواستم سری هم به «گاودانی» واحد یک بزنم؛ شاید آن موقع می‌­شد «جعبه»ها و یا به قولی «تابوت» را به بازدیدکنندگان توضیح داد.

می‌خواهیم روزی بتوانیم بر خاک عزیزان­‌مان در خاوران بناهای یادبودی شایسته آن جان‌های شیفته برپا داریم.

محو آثار جنایت محدود به از بین بردن زندان‌ها نیست. استخوان­‌های پنهان در گورهای جمعی و «لعنت‌آباد»ها آثار جنایت­‌هایی هستند که در هر زمانی قابل شناسایی هستند و رازها را برملا می­‌کنند. از مدت‌ها پیش رژیم تخریب گورستان­‌های اعدام‌شدگان را شروع کرده و به روش­‌های مختلفی پیش می­‌برد.

این ما هستیم که به مکان حافظه می­‌دهیم

حافظه و خاطره‌های ما هستند که وقتی به روایت درمی­‌آیند زندان و گورستان را وارد تاریخ می­‌کنند. وگرنه خاک یا زندان مجموعه بناهایی هستند که به خودی خود بیانگر تاریخی که در آن اتفاق افتاده، نیستند. گوهردشت مکان حافظه جنایت ۶۷ نمی­‌شد، اگر ایرج مصداقی و دیگر بازماندگان قتل عام ۶۷ روزهای آن تابستان را برای ما روایت نمی­‌کردند، اگر شاهدان دادگاه نوری سکوت می‌­کردند. خاوران خاکی بی‌یاد‌و‌نشان می‌­ماند، اگر مادران و خانواده‌­های جانباجتگان دهه ۶۰ تسلیم سرکوب می­‌شدند و آنجا را رها می­‌کردند.

من می­‌خواستم یک بار دیگر قدم به قزل‌حصار بگذارم، به قزل‌حصار بی‌حصار، به بندهای تنبیهی ۷ و ۸ واحد سه؛ به سلول­‌هایی که گاه تنها جای ایستادن در آنها سهم ما از مکان بود. می­‌خواستم سری هم به «گاودانی» واحد یک بزنم؛ شاید آن موقع می‌­شد «جعبه»ها و یا به قولی «تابوت» را به بازدیدکنندگان توضیح داد.

هراس و دستپاچگی رژیم از آن است که گذشت زمان نتوانسته گرد فراموشی بر جنایت‌­های دهه ۶۰ بپاشد؛ بر عکس آگاهی بر گذشته در جامعه افزون‌­تر هم شده است. سیاست انکار رژیم کارآئی‌­اش را از دست داده و آنها را در برابر چون و چراهای بیشتری قرار می‌­دهد. امروز بر کسی پوشیده نیست که رئیس جمهوری عضو «هیئت مرگ»ی بود که در تابستان ۶۷ حکم قتل هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد. به علاوه آنها متوجه شده­‌اند که اصل صلاحیت بین‌­المللی قضایی شوخی‌بردار نیست و می­‌تواند گریبان هر یک از آنها را بگیرد. 

حفظ حافظه برای ما یک صحنه نبرد است. گیریم مکان‌­ها را از ما بگیرند، بناهای ننگ را نابود کنند، راه­‌ها و امکان‌­های دیگر داریم و خواهیم یافت. تاریخ را ما روایت می کنیم.

۲۰ مرداد ۱۴۰۲