
نوشته های زير در ادامه درج مطالبی در مورد جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، وضعيت غزه و موضوع فلسطين از نظر خوانندگان می گذرد با اين تاکيد که درج آنها به معنی تائيد اين مطالب نمی باشد.
- چپ و راست ایران در بزنگاه «غزه»! / بهزاد کريمی
- بحران در اسراییل و مقاومت فلسطین / گفت وگوی آنه الکساندر با توفیق حداد – ترجمه ناصر پيشرو
- چرا جهان فلسطینیها را نجات نمیدهد؟/ دانیل تیلور – ترجمهی خسرو صادقی بروجنی
- تنگنای استراتژیک حماس، یک ماه پس از جنگ غزه/ علی افشاری – دويچهوله
***
بهزاد کريمی: چپ و راست ایران در بزنگاه «غزه»!
جنگی کثیف و ماهیت جنگآفرینان
از عملیات وحشیانه و ۷ اکتبر حماس بنیادگرا به اسرائیل، با تلفاتی نزدیک به ۱۴۰۰ تن، صدها مجروح و اسارت بیش از ۲۰۰ تن، یک ماه تمام گذشت. سی شب و روزی که در هیچ لحظهی آن، صفیر بمب و موشک انتقامجویانه و ضد انسانی متقابل اسرائیل خاموشی نگرفت. کشتار مداوم ناشی از جنون جنگی نژادپرستان تل آویو، تا اینجا قریب ۱۰۰۰۰ قربانی، چند ده هزار زخمی و صدها هزار آواره بر جای گذاشته است و ٦٠ درصد ساختمانهای مسکونی، دەها بیمارستان و مدرسە را ویران و عدە زیادی از ساکنان شهر را زیر آوار مدفون نمودە است. قربانیانی که بیشتر کودک و زن و پیر ساکن غزه و قسماً کنارهی غربی رود اردن بودند. این جنایات ماهیت راستگرایان اسرائیل و حامیان آنان را برملاتر کرد.
جنگ پدیدهی اساساً کثیفی است، جنگ غزه اما یکی از کثیفترینها که هر چه از عوارض و صحنههای دلخراش آن گفته شود، باز هم کم است. علیرغم رویههای یکسویه و مبتنی بر سانسور بیشترین رسانههای خادم دول غربی بمنظور پوشاندن حدت کشتار در این «بزرگترین زندان روباز جان»، اکنون دیگر بر جهانیان آشکار شده است که چه فاجعە هولناکی از سوی اسرائیل بر مردم این سرزمین میرود. از اینرو وظیفهی روشنگری در مورد این جنایات، همچنان اولویت دارد و همچنان باید ادامه یابد. این مهم اما چیزی از اهمیت توجه به روآمدههای سیاسی در این بزنگاه و مشخصاً نوع مواجهات با آن نمیکاهد.
رونمایی تازه از صفآراییها
جنگ غزه، واقعهای است پرپیامد که نتایج کلان آن در پی فروکش دیر یا زود آتشباری کنونی، آرایش سیاسی تازه در نوع مواجههی جهان و به ویژه منطقهی خاورمیانه با مسئلهی دیرینهی اشغالگریهای اسرائیل علیه فلسطینیها را رو خواهد آورد. راستگرایان حاکم بر اسرائیل گرچه سودای تسخیر زمین و زیرزمین غزه در سر دارند، اما امواج کوبنده جنبش صلح در پهنهی گیتی و بازتاب آن در سازمان ملل متحد، نگرانی غرب از فرورفتن اسرائیل به باتلاق و کشیده شدن ناگزیر پای خودش به گرداب و نیز برانگیختگی افکار عمومی ملتهای عربی و گسترهی اسلامی، عواملی در راستای توقف جنگاند.
با اینهمه، صفآراییهای جهانی و منطقهای حول این موضوع و تعیین جایگاه سیاسی در قبال آن، حتی در همین گرماگرم جنگ و پیش از پایان آن به صراحت رخ نموده و رسواها را رسواتر کرده است. در این بزنگاه، حزب چپ ایران با هشیاری و احساس مسئولیت، مواضع خود را در قبال این رخداد و جوانب آن طی چند بیانیه مستقل و مشترک، به کارگیری ابتکارات رسانهای و حضور در شبکههای اجتماعی و نیز ابراز موضعهایی از سوی کادرهای خود، به روشنی ترسیم کرده است. لذا سخن روز حاضر بی نیاز از تکرار آنها، صرفا نگاهی به عمده جهتگیریها موجود در سپهر سیاسی کشور دارد.
برخورد با «مسئلهی فلسطین» در سپهر سیاسی ایران
در صحنهی سیاسی ایران، موضعگیری نسبت به جنگ اشغالگرانهی اسرائیل علیه فلسطینیها، در وجه غالب خود، شکل واژگونه دارد. مقدمتاً نه ناظر بی واسطه بر واقعیت تلخ دیروز و امروز «مسئلهی فلسطین» بلکه متاثر از چالش اصلی جامعه با جمهوری اسلامی است. از آنجا که نظام حاکم بر کشور خود را نماد «محو اسرائیل» شناسانده و ناشی از همین هزینههای سنگین بر کشور بار کرده است، جامعه بیزار از نظام نیز بر پایهی «دشمن ِ دشمن ِ من، دوست من»، احساس هم سویی هایی با اسرائیل خصم جمهوری اسلامی از خود نشان میدهد. امر محوری برای مردم، در این قضیە نیز تقابل با نظام است.
بعد ۵۰ سال هنوز هم غریو شادی خیابانهای اطراف امجدیه تهران بعد از شکست تیم ملی فوتبال اسرائیل از ایران در بحبوجهی اشغالگریهای خونین اراضی فلسطین توسط این دولت، طنین در گوش تاریخی دارد. فریاد خشماگینی که گرچه در شکل خشن و زننده ولی با جوهری دادخواهانه این چنین در گوشهای میلیونها ایرانی و مردمان منطقه نشست. اکنون اما در اوج قساوتهای نتانیاهو و شرکا علیه مردم غزه زیر عنوان جنگ با حماس، استادیوم برگزار کننده مسابقهی دو تیم باشگاهی شاهد ابراز احساسات علیه فلسطین میشود!
این مقایسه، کتابی با دنیایی سخن در خود میگشاید. این تغییر جهتگیری، به تمامی از زاویه ابراز مخالفت با نظام است و منطق خاص خود را دارد. منطقی دوگانه: بیانگر نارضایتی برحق از سیاستهای ضد ملی جمهوری اسلامی، از سوی دیگر اما عملاً ایستادن ناحق در کنار رژیم به غایت ستمگری دیگر. واکنش از این دست، زاییدهی خشمی جوشان علیه نظامی است که به هزینهی مردم ایران شهرت در جنگهای نیابتی دارد، اما نه لزوماً نشانهی تعقل و بلوغ سیاسی. تکاندهنده اینست که در آن چیزی از تفکیک میان حماس واپسگرای همدست حکومت ولایی با حقانیت جنبش فلسطین دیده نمیشود.
جمهوری اسلامی، بدخواه فلسطین در جلد دوست
در زمره بدخواهان عملی فلسطین در قامت حکومتی، جمهوری اسلامی قرار دارد که «مسئله فلسطین» برای آن طی این ۴۵ سال یک دست افزار برای تثبیت بنیادگرایی اسلامی و رژیم و گروەهای برآمدە از آن در ایران و منطقه بوده است. هم از اینرو نه یار و پشتیبان حقانیت مبارزهی ملی فلسطینیها بلکه چونان خرابکار حرفهای علیه سیما و جبههی ملی فلسطین، نقشی جز تفرقه افکنی در صفوف آن نداشته است. به گفتهی صریح مقاماتی از راستگرایان اسرائیل، وجود جمهوری اسلامی و سیاست «نابودی اسرائیل» آن و مخالفتهایی که با هر طرح و پیشنهاد مبتنی بر پذیرش موجودیت کشوری اسرائیل کرده و میکند، نعمتی برای آنهاست.
جمهوری اسلامی، فلسطین را برای توسعه اسلامبنیادی در منطقه میخواهد و نه که اسلام را در خدمت آرمان رهایی ملی فلسطین. ارزش جریانات حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و حزب الله در لبنان با خاستگاه نبرد علیه اشغالگری اما مشخصاً ایدئولوژی برپایی حکومت اسلامی، برای جمهوری اسلامی در دینبنیادی آنهاست. بیلان کار جمهوری اسلامی در رابطه با «مسئله فلسطین»، تماماً منفی است.
نسبت نیرو و گرایشهای راست با جنگ غزه
نقطه مقابل این رویکرد، راست اپوزیسیونی دلبستهی رواج روانشناسی خنثی نسبت به درد فلسطین در جامعه است که شبانهروز در شبکههای اجتماعی بر طبل آن میکوبد. اینها از همان آغاز جنگ و با تغذیه از دستپخت برونآمده از تنور وحشیگریهای ۷ اکتبر حماس در اسرائیل که رسانههای غربی بر روغن داغ آن دو چندان افزودند، در قالب ستیز با بنیادگرایی حماس، بی تفاوتی و حتی بدخواهی در مردم نسبت به جنبش فلسطین را میدمند و شعر همنوایی با کشتار زنان و کودکان در غزە میسرایند. معیار برای راست، تخاصم صرف با جمهوری اسلامی و دفاع بدون قید و شرط از کشتار مردم در غزە و از اشغالگری است کە برای حفظ و بسط مناطق اشغالی از هیچ جنایتی علیە مردم فلسطین دریغ نکردە است.
راست ایرانی و مخصوصاً در جلد سلطنتطلب دو آتشه، هرچه راستتر همان اندازه بر قدرتگیری راست افراطی و جنگ طلب در اسرائیل مصرتر. برای این بخش از راست، پرپر شدن هزاران کودک فلسطینی یک ذره هم اهمیت ندارد، مهم برای اینان قوام اسرائیلی است هرچه جنگطلبتر و هارتر. اینها اسرائیل مهاجم را امکانی جدی برای حمله به ایران و کشیده شدن پای حامیان آن به «جنگ رهائیبخش» میفهمند و نهادن کلاهی از این نمد بر سر. راست ایرانی، با شریک خود دانستن نتانیاهو و یهودیهای بنیادگرای پشتیبان او در برابر جمهوری اسلامی، به شراکت در کشتار فلسطینیها میرسد.
برخورد منجمد با همین موضوع و مشابهات آن
با تاسف اما باید گفت که جمهوری اسلامی با هر تفاوت تاکتیکی میان جناحهایش در رابطه با نوع مواجهه با «مسئله فلسطین»، همسویانی نیز میان بخش کوچکی از چپ ایرانی موسوم به مقاومت محور دارد، چپ هایی که، خطای غمانگیز چند دهه قبلِ بخش غالب چپ ایران در یکیگرفتن مبارزه علیه سلطهطلبی و غربستیزی را، در برهه کنونی اما اینبار به شکل خندهآور تکرار می کند. از نظر اینها وجه بنیادگرایی حماس در قبال ایستادگیها در برابر اسرائیل، جنبهی فرعی دارد و مبارزه عینی آن نباید تحت الشعاع ایدئولوژیاش قرار گیرد.
این چپ جهان کنونی را جهان در حال گذار از مناسبات مبتنی بر تقسیمات برپایهی اقطاب تحلیل نمیکند و آن را رهنورد مسیری پر آشوب در دنیایی قویاً همپیوند با هم و عملکرد انواع کانونهای قدرت در آن نمیبیند. جهان را فضایی یخ بسته در نیمهی دوم قرن گذشته با تغییرات صوری میفهمد. هم از اینرو در چهرهی پوتین عظمت طلب روسیه، ناجی جهان از دست «شیطان بزرگ» میجوید و حماس را نماد جنگ رهائیبخش در برابر اشغالگری میپندارد.
برداشت این چپ از بزنگاه کنونی در «مسئله فلسطین»، شکلگیری جهان خودپرورده در ذهن است و بس. او آمده بر سر شوق از آن نوع صف آرایی است که در آن ولایت و حماس ارکانی از محور مقاومتاند. نوع چپی که از آمدن رئیس جمهور کوبا به تهران ذوق زده میشود تا این اعلام همبستگی رسوا میان «کمونیزم» و اسلام سیاسی را مدرکی برای «حقانیت» خود عرضه کند. حال آنکه چپ دمکرات مواضع خود را با این دیدارهای سیاسی غربی و شرقی توزین منفی و مثبت نمیکند، بلکه آنها را بر پایهی صلح و عدالت در مقیاس جهانی و ملی و آزادی چونان یک روند به سنجش مینهد.
چپ دمکرات و آزمونی سرفراز
بیشترینه چپ ایران، در بزنگاه جنگ غزه امتحانی کامیاب داد که همچنان هم ادامه دارد. این چپ و طیف گستردهی دمکراتهای ایران کشورمان، چشم بر ددمنشی حماس در ۷ اکتبر نبستند، اگرچه در ناگزیری فلسطینیها برای طغیانهای دادخواهانه بر نقش بارز و شوم اسرائیل اشغالگر و به ویژه راستگرایان افراطی آن انگشت گذاشتند. بر قطع بیدرنگ جنگ، آزادی گروگانهای اسیر دست حماس و نیز زندانیان فلسطینی در اسرائیل پای فشردند و همزمان حمایتهای دول غربی از دولت متجاوز و شرور اسرائیل را محکوم و در برابر به دفاع قاطع از لزوم تحقق حقوق فلسطینیها برخاستند.
چپی که در رفتار و اتخاذ مواضع سیاسی، برای خلق فلسطین رهایی ملی در قالب آزادی و سکولار دمکراسی میخواهد؛ همزمان ایستاده در برابر عوامفریبیهای راست سیاسی و متفاوت با چپ مقاومت محور. پرچم این چپ چه پیش از ۷ اکتبر و چه بعد آن بر پایهی وفاداری به حقیقت صلح، همبستگی ملل و آزادی برای همگان است؛ زیست صلحآمیز برای دو ملت فلسطین و اسرائیل در کنار همدیگر. این چپ، منطقهی خاورمیانه را فارغ از بحرانهای دیرینه و رها از هر نوع سلطهگری میخواهد و رهسپار مسیر نوسازی این سامان، که در آن ساروج برسازی، مناسبات سیاسی و اقتصادی سازنده است.
۱۷ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۸ نوامبر ۲۰۲۳
***
گفت وگوی آنه الکساندر با توفیق حداد – ترجمه ناصر پيشرو: بحران در اسراییل و مقاومت فلسطین و مقاومت فلسطین
توضیح مترجم: مصاحبهی آنه الکساندر با توفیق حداد نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی در شرایط «بحران قضایی» در اسراییل و پیش از 7 اکتبر و جنگ حماس و اسراییل انجام گرفته است. توفیق حداد در این گفتوگو جنبههای مختلف شرایط خاص فلسطینیها و دولت اسراییل را بعد از توافق اسلو تا پیش از شرایط اخیر توضیح میدهد که در افزایش اطلاعات و شناختِ پیشزمینههای جنگ اخیر موثر است. بدیهی است که برگردان این گفتوگو به معنای توافق با نظر نویسنده نیست.
نسخهی کامل پیدیاف
***
دانیل تیلور – ترجمهی خسرو صادقی بروجنی: چرا جهان فلسطینیها را نجات نمیدهد؟
بخشی از نیروهای «چپگرای» ایران و جهان هنوز در هوایِ جهان دوقطبی تنفس میکنند و در سایهی فروپاشی یکی از دو قطب عمدهی جهان در دهههای گذشته، به کشورهایی مانند چین و روسیه دلخوش کردهاند. منازعهی کنونی در خاورمیانه که دارای ریشههای تاریخی است بار دیگر این نیروها و مردم جهان را با این سؤال اساسی روبرو کردهاست که: «چرا جهان فکری به حال فلسطینیها نمیکند؟». آیا هنوز با یک جهان دوقطبی روبرو هستیم که هر یک ایدئولوژی کاملاً متفاوتی را نمایندگی کنند؟ یا هر دو جریان کنونی جناحهایی از نظام سرمایهداری جهانی هستند که گاه ممکن است تصمیماتشان با منافع مردم بخشی از جهان همسو شود؟ دولتهای خاورمیانه چه نقشی را ایفا میکنند؟ آیا نراع کنونی میان دستراستیترین جریانات سیاسی اسرائیل و فلسطین که ریشهی تاریخی در ستمِ آشکار اسرائیل علیه فلسطین دارد، و کشته شدن هزاران غیرنظامی، راه به جایی خواهد برد؟ این جنگِ آخر است یا آدمکشی و ویرانی همچنان ادامه خواهد داشت تا در نهایت ارتجاع و امپریالیسم چون دو بال سرمایهداری جهانی به حیات مرگبار خود ادامه دهند؟ دانیل تیلور در مطلب پیشرو تلاش کرده دیدگاه اتحادیهی اروپا، سازمان ملل متحد، دولتهای چین، روسیه و حکومتهای خودکامهی خاورمیانه را به چالش بکشد و نشان دهد که هیچ یک از آنان به جز قدرت واقعی نیروهای مردمی قادر به فیصله دادن به این خونریزی نیست.
نسخهی کامل پیدیاف
***
علی افشاری – دويچهوله: تنگنای استراتژیک حماس، یک ماه پس از جنگ غزه
یک ماه از جنگ غزه گذشت؛ جنگی که با عملیات نظامی حماس با عنوان “طوفان الاقصی” شروع شد و با عملیات تلافیجویانه “شمشیرهای آهنین” ارتش اسرائیل استمرار پیدا کرد. اکنون میتوان ارزیابی دقیقتری از شرایط و چشمانداز پیش رو داشت، اگر چه هنوز ابهامات و متغیرهای نامعلومی وجود دارند.
دولت اسرائیل نشان داد که ارادهاش در نابودی حماس و پایان دادن به حکمرانی آن در غزه جدی است و در دستیابی به این هدف مصر بوده و به سادگی تن به محدودیت نمیدهد. تقریبا با ضریب اطمینان بالا میتوان گفت که توافق اصولی بین اسرائیل، آمریکا و اتحادیه اروپا در از بین بردن ساختارهای نظامی و اداری حماس وجود دارد.
در واقع هدف نهایی، غزه بدون حماس است. منتها ابعاد دیگر آینده غزه معلوم نیست و سیاست مشخصی برای اداره آن وجود ندارد. سناریوهای متعددی مطرح است. تشکیلات خودگردان فلسطینی و کشورهای عربی نگران هستند که تمامی و یا دستکم مناطقی از غزه توسط اسرائیل اشغال شده و به محدوده سرزمینی آن الحاق شود. اصرار زیاد مقامات گذشته و حال اسرائیلی در پناه دادن به ساکنان غزه از سوی مصر و دیگر کشورهای عربی در این خصوص بحثبرانگیز شده است. اگرچه یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، اظهار داشته که اسرائیل در آینده در غزه حکومت نخواهد کرد، اما تضمینی وجود ندارد که چنین وعدهای عملی شود.
اگر اسرائیل برنامهای برای اشغال دائمی غزه نداشته باشد، حداقل خواهان کنترل امنیتی آن است؛ امری که به صراحت از سوی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بیان شده است. در عین حال دولت بایدن تمایل دارد که اداره باریکه غزه نیز به تشکیلات خودگردان فلسطینی واگذار شود.
غرب و اسرائیل خواهان فرجامی چون داعش برای حماس هستند؛ امری که در چارچوب رئال پالیتیک با موانع متعددی در خاورمیانه و جهان مواجه است. موقعیت حماس، خارج از حامیان بنیادگرای اسلامیاش، در نگاه بخشهایی از جهان در بدترین حالت مشابه طالبان در افغانستان است.
کشته شدن گسترده غیرنظامیان در غزه و تخریب مناطق غیرنظامی موانعی هستند که دولتهای غربی با آنها در داخل کشورهای خود مواجهاند. دولت بایدن با فشار بر دولت اسرائیل برای آتشبسهای تاکتیکی، افزایش انتقال کالاهای بشردوستانه از طریق گذرگاه رفح و اتخاذ تدابیری برای کاهش تلفات غیرنظامی، به دنبال ایجاد نوعی موازنه است که البته با واکنش منفی مخالفان در داخل و خارج از خاک آمریکا مواجه شدهو مخالفان آنها را کافی و موثر نمیدانند.
دولت اسرائیل همچنان در برابر انتقال سوخت به غزه به دلیل استفاده حماس از آن برای تقویت قوای خود مخالفت میکند. در حال حاضر طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، بیش از صد مرکز درمانی در غزه در یک ماه گذشته از حملات هوایی آسیب دیدهاند. همچنین ۱۴ بیمارستان غزه به دلیل نبود سوخت از کار افتادند. حل مشکل فاجعه انسانی در غزه نیازمند انتقال سوخت به مناطق مسکونی و درمانی غزه است.
کشورهای اسلامی نیز در عمل اقدامی جز فشار دیپلماتیک برای آتشبس دائمی و کمک بشردوستانه به غزه انجام نداده و نمیدهند و حداکثر مانند ترکیه مواضع تند کلامی اتخاذ کرده و در جنگ روانی، اطلاعاتی و رسانهای با اسرائیل مقابله میکنند؛ امری که تاثیر فوری و کوتاهمدت در معادلات میدانی ندارد. تشکیلات خودگردان فلسطینی و تشکیلات الفتح نیز ضمن مرزبندی با حماس در تلاش است تا در وهله نخست کرانه باختری وارد درگیری نظامی نشود و در ادامه، فشار جهانی بر اسرائیل منجر به توقف جنگ در غزه شود. دولت روسیه و چین نیز رویکرد مشابهی داشته و تنها در سطح سیاسی تلاش میکنند هم نفوذ خود در کشورهای اسلامی را افزایش دهند و هم غرب را نکوهش کرده و موقعیت آن را در جهان تضعیف کنند.
این واکنشها تاثیر بازدارنده موثری بر رفتار تهاجمی دولت اسرائیل ندارد. به نظر میرسد در نگاه دولتهای غربی و اسرائیل اهداف امنیتی طراحیشده اولویت داشته و هزینههای آن را هم پذیرفتهاند. اسرائیل به پشتوانه دولتهای آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا تا زمانی که حماس تسلیم نشود، تمایل به آتشبس و توقف جنگ ندارد، مگر اینکه در عمل با بنبستی احتمالی مواجه شود.
اسرائیل به عنوان دولتی که در بیش از هفت دهه حیات خود همیشه امنیت را بر اساس مولفههایی چون “نظامیگری”، “تفوق برتری نظامی بر کشورهای عربی همسایه و فلسطینیها” و “تهدیدناپذیری” استوار کرده، در تلاش است تا اقتدار امنیتی فروریخته در جریان حمله اخیر حماس را در کوتاهترین زمان ممکن بازسازی کند؛ امری که در واقعبینانه بودن آن تردید وجود دارد. تلاش پایانناپذیر برای از بین بردن حماس و اتخاذ تدابیری که دیگر چنین تهدیدی از ناحیه فلسطینیها متوجه اسرائیل نشود، در دکترین امنیتی جریان مسلط بر دولت نقش کلیدی دارد.
اما جمهوری اسلامی و گروههای وابسته به آن نیز انتظار حماس را برآورده نکردند. سفر ناگهانی و غیرمنتظره اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، به تهران و ملاقات با خامنهای روشنگر این واقعیت است که آنها از سطح مشارکت حزبالله لبنان، حشدالشعبی و دولت در کنترل حوثیها در یمن راضی نیستند. اما جمهوری اسلامی و شبکههای نظامی تحت کنترل سپاه قدس نیز محدودیتهایی دارند.
حکومت ایران گسترش جبهه جنگ را دارای ریسک بالا میداند و اولویتش ایجاد فشار سیاسی و حملات محدود و کنترلشده از سوی “جبهه مقاومت” برای توقف جنگ است. مزیت عملیات “طوفان الاقصی” برای آنها اخلال در روند نزدیکی اسرائیل و اعراب و عینی کردن تهدید نادیده گرفتن ایران در خاورمیانه و کنار گذاشتن موضوع فلسطین از توافقات مندرج در “پیمان ابراهیم” بود.
در عین حال محاسبه اولیه آنها به همراه حماس در خصوص تاثیر بازدارنده گروگانها بر سطح تهاجمی ارتش اسرائیل درست از کار در نیامد. گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه و تهدیدات آن نیز بازدارندگی موثری در برابر گسترش حملات از سوریه، لبنان، عراق و یمن ایفا کرده است. در این شرایط اقدامات حمایتی انجامشده از سوی “جبهه مقاومت” تا کنون تاثیر خاص و تعیینکنندهای بر عملیات “شمشیرهای آهنین” نگذاشته است.
اکنون تلفات انسانی حزبالله لبنان از ۸۰ نفر گذشته که تقریبا یک سوم آمار کشتهشدههای اعلامشده این گروه سیاسی-نظامی در جنگ ۳۱ روزه با اسرائیل در سال ۲۰۰۶ است. سخنان حسن نصرالله نیز نکته جدیدی نداشت. بیشتر حالت دفاعی داشت؛ یک حرکت تبلیغاتی برای ادامه جنگ رسانهای، روانی و سیاسی بود. تلاش وی برای پاسخگویی به انتقادات حماس در عدم تحقق انتظارات نیز در چارچوب گفتمان این گروهها قانعکننده نبود.
رهبر حزبالله لبنان در عین حال روشن کرد که حزبالله وارد جنگ تمامعیار نمیشود و راهبرد کنونی در درگیری محدود را ادامه میدهد. بدین ترتیب مشخص میشود که فعلا اقدامات آمریکا و اسرائیل در ایجاد بازدارندگی موفق بوده است.
موشکهای نظامیان وابسته به حوثیها در یمن نیز یا خنثی شدند و یا در خاک مصر و اردن فرود آمدند. البته ارتش وابسته به حوثیهای یمن هنوز از تسلیحات با قدرت تخریب بالایشان استفاده نکردهاند، اما با توجه به اقدامات خنثیکننده از سوی عربستان سعودی و آمریکا بعید است که مشکل بزرگی برای اسرائیل از ناحیه حملات موشکی و پهپادی یمن ایجاد شود.
حشدالشعبی نیز به صورت غیررسمی و با اسامی مستعار و خلقالساعه برخی از پایگاههای نظامی آمریکا در سوریه و عراق را مورد حمله قرار داده است؛ حملاتی که دستاورد چشمگیر نظامیای نداشته و عمدتا خنثی شدهاند و در جریان آنها تنها شماری از پرسنل نظامی آمریکا دچار جراحتهای مختصر مغزی شدهاند.
تداوم این عملیات نیز ریسک برخورد سنگین سنتکام، ستاد فرمانده کل نیروهای ارتش آمریکا در منطقهٔ خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی را در بر دارد؛ امری که تا کنون جمهوری اسلامی از تقابل مستقیم با آن خودداری کرده است. از طرف دیگر، ساختار ذهنی و نوع برخورد جو بایدن با باراک اوباما متفاوت بوده و در این مورد به دونالد ترامپ نزدیکتر است. او در عملی کردن تهدیداتش در صورت ارزیابی جدی بودن خطرات، تردید نمیکند.
مجموعه این شرایط حماس را در تنگنای استراتژیک قرار داده است. عملیات “طوفان الاقصی” اقدام پرریسکی برای حماس بود که با تداوم این وضعیت میتواند فرجامی انتحاری داشته باشد. حماس اکنون بر روی توان خود در تونلها، تلهگذاری انفجاری، درگیر شدن اسرائیل در نبرد تن به تن و فرسایشی شدن درگیریها امید بسته است. در واقع حماس برای نجات خود عمدتا به نیروهایش وابسته بوده و کمک قابل اعتنای خارجی نخواهد داشت. حملات موشکی در لبنان، عراق، سوریه و یمن احتمالا افزایش پیدا میکنند، اما بعید است مهارناپذیر شوند. حتی اکثر ساکنان کرانه باختری نیز همراهی عملی با حماس نداشته و دست به اعتراضات گسترده خیابانی مستمر نزدند.
حملات موشکی حماس اگر چه جریان عادی زندگی را در اسرائیل بر هم زده و در کنار حملات ایذائی حزبالله در مرزهای شمالی این کشور باعث شده بیش از ۱۵۰ هزار نفر در شهرهای مرزی اسرائیل به صورت موقت جابهجا شوند، اما موجب کاهش و یا توقف عملیات تهاجمی اسرائیل نشده است. در این درگیری تا کنون هزاران نفر از ساکنان غزه کشته، دهها هزار نفر مجروح و صدها هزار نفر آواره شدهاند. اگر چه جو حاکم بر ساکنان غزه مخالفت با اسرائیل است، اما حماس نیز حمایت بالایی ندارد. اکثر ساکنان غزه شمالی و مرکزی به فراخوان حماس مبنی بر نادیده گرفتن هشدار اسرائیل در خصوص تخلیه غزه شمالی توجهی نکردند و علیرغم خطرات، به سمت جنوب رفتند.
ارتش اسرائیل بعد از سه هفته، جنگ زمینی را به صورت مرحلهای و اعلامنشده در ۲۷ اکتبر شروع کرد. این ارتش الان با گذشت دو هفته پیشرفتهایی فراتر از انتظارات داشته و توانسته است با محاصره کامل شهر غزه، آن را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کند. عمده مراکز نظامی و اداری حماس در بخش شمالی غزه هستند. در مقابل،. تلفات انسانی و تجهیزات نظامی اسرائیل تا کنون به صورت نسبی کم بوده است.
نیروهای نظامی حماس برخلاف ادعاهای اولیه نتوانستند جلوی پیشروی سریع ارتش اسرائیل در نوار غزه را بگیرند. ارتش اسرائیل به پشتوانه حملات هوایی، به مراکز حماس و تونلهای اصلی آن حمله کرده و تجیهزات مخصوص و مواد منفجره را برای نابودی تونلها وارد بخش مرکزی غزه کرده است. این مرحله از درگیری که شامل جنگ شهری و درگیری در تونلهای تو در توی زیرزمینی است، سختترین مرحله جنگ برای اسرائیل و نقطه قوت حماس است.
بر اساس ارزیابیها و سوابق مشابه، پیشبینی میشود که این جنگ طولانی شده و چند ماه حداقل به طول بینجامد، اما اگر روند کنونی پیشروی ارتش اسرائیل در نواز غزه ادامه پیدا کند، شاید حتی بیش از چند هفته به درازا نکشد..
از آنجا که ارتش اسرائیل در خنثی کردن تونلها اراده جدی دارد، کار حماس سخت خواهد بود. استفاده از غیرنظامیها به عنوان سپرانسانی نیز برای حماس چارهساز نخواهد بود. در شرایطی ممکن است تونلها به قبرستان اعضای حماس تبدیل شود. ابزار حماس برای حفظ حکمرانی اقداماتی چون عملیات نامتقارن، تلهگذاری، شبیخون زدن و فرسایشی کردن درگیری است. کار آنها از جهاتی شبیه طالبان در افغانستان است، با این تفاوت که حماس فرصتی طولانی نداشته و باید بتواند چند ماه در برابر حملات سنگین اسرائیل مقاومت کند.
نه تنها تحقق چنین مقاومتی با چالشهایی جدی مواجه است، بلکه کار حماس با توجه به تحولات رخداده در صحنه نبرد سختتر از قبل شده است. البته اسرائیل نیز چالشهای متعددی دارد، اما در یک ماه گذشته نشان داده است که با توجه به وضعیت جدید و متفاوت امنیتی، اقدامات و تدابیر جدید نظامی و امنیتی به کار برده تا احتمال موفقیتش را افزایش دهد و از پس چالشهای فوری و کوتاهمدت برآید.
در عین حال، انتقادات و اعتراضات به پیامدهای عملیات “شمشیرهای آهنین” برای غیرنظامیان ساکن نوار غزه میتواند در درازمدت مشکلاتی را برای اسرائیل ایجاد نموده و کماکان امنیت پایدار و ایجاد موازنه قوای غیرشکننده را برای این کشور دشواریاب کند.