ویژۀ نوری (عباسی) – ۵
امیر جواهری لنگرودی
amir_772@hotmail.com
حمیدعباسی: سمبل انکار اظهارات تاکنونی شاکیان وشاهدان
دادگاه استکهلم !
چهارشنبه ۱۰آذر۱۴۰۰برابربا ۰۱ دسامبر۲۰۲۱، پنجمین جلسهی حضوری حمید عباسی (نوری)،مجرم دادگاه استکهلم، با فرافکنی هرچه تمامتر، باردیگربا پاسخ های کشدارو داستان سرایی های پُرگویانه برای شکار زمان دادگاه، بجای ارائه پاسخ های کوتاه به پرسش های دادستان،کل دادگاه رامعطل وجلسه دیگری برای ادامه کاری برریاست دادگاه تحمیل نمودتابرای ششمین جلسه بازپرسی حضوری دیگربارروزپنجشنبه ۰۲دسامبردربرابردادگاه برای ادامه پرسش هاحاضرگردد.
حمیدعباسی امروزنیزبستراستراتژی دفاعی انکارمآبانه خودراپی گرفت وهمان سیرچهارجلسه گذشته رابالغزش زبانی پرخاش جویانه تری به پیش برد.و در دادگاه به کنت لوئیس وکیل مشاور چند شاکی و پرونده اش کفت:«شما دروغ می گوئید»دربرابرهرپرسش دادستان کلی مانور میدادومرتب برای مجاب کردن رئیس دادگاه،قربان وصدقه اش میرفت تا بتواند در برابردادستان وکلای شاکیان مانوربدهد!
دیگربارازخاطرات آقای منتظری شروع کردوباوقاحت وصف ناپذیری حمله به آقای منتظری راروزچهارشنبه پیش بردومنکردیدار«هیئت مرگ»با ایشان شدواعلان داشت:«فایل صوتی دیدارآیتالله منتظری بااعضای این هیات”ساختگی”است.اوهمچنین گفت صداهای درون این نوارقابل تشخیص نیست.» آنگاه که دادستان ازفایل صوتی کهبا صدای آیتالله حسینعلی منتظری، منتشرشده است، که اوبه تندی از اعدام اعضای سازمان مجاهدین خلق وگروههای مخالف دیگردرزندانها انتقاد کرده بود.گفت: دراین نوارمنتظری درحضورحسینعلی نیری،مرتضی اشراقی،مصطفی پور محمدی وابراهیم رئیسی این اعدامها را”بزرگترین جنایت”جمهوری اسلامی خوانده بود»…. «حمیدعباسی»،باوقاحت جواب میدهد:«یک دفعه پیام منتظری راشنیدم وچیزی نفهمیدم،ببخشید…انگاردریک قوطی سنگ بریزند…درآن قوطی صداهایی می پیچد وهیچی نمی شد فهمید، من یک تکه راگوش دادم و هیچ چیزنفهمیدم»
«حمیدعباسی»به مانند جلسه اول بازجویی اش، درپنجمین نشست باغلظتی پُرحجم تر،باردیگرخودراعاشق زندانی وملت وجانبدارنظام اسلامی معرفی کرد وگفت:« من هم ده سال درسیستم قضایی این نظام کارکردم. الان هم پشیمانم که چرا(درسیستم قضایی هنوز)کارنمیکنم.اینها میدانند من عاشق جمهوری اسلامی هستم. من این زندانیان را درمیان ۸۵ میلیون ملت ایران که خانواده دوم من هستند، میدانم. اما ازآنهایی که به ایران حمله کردند واقعا متنفرم وازآنها بدم میآید. وقتی نابود و تکهتکه شدند، من خوشحال شدم.» چنین نفرتی دررابطه با مخالفین نظام اسلامی؛پیام آشکاراودرسرسپردگی اش به مقامات حاکمیت اسلامی و جانبداری ازتمامیت نظام فاسد اسلامی است.
«حمیدعباسی»خوش رقصی دل بهم زنی رابه نمایش می گذاشت تا فرجه ای پیداکندکه به پرسش ها کش بدهد ووقت بسوزاندو فضا را برای عصبی نمودن دادستان ها فراهم آورد. درقبال خاطرات منتظری اورادرحد یک آدم مخالف نظام وخارج ازگودوخالی ازذهن وجوکر مردم معمولی جامعه وفاقد صلاحیت وبه انکارمطلق اوبرآمد.واعلام داشت:«خودش هم قبول ندارد که این نامه راخمینی نوشته است» دادستان به اوتوضیح می دهد.«بحث من نامه ای است که منتظری برای خمینی می نویسد»درعوض حمید نوری به مانند روزهای گذشته برآنستکه:«اوبایدمقدمه رابگوید تابرسدبه مطلب موردنظرخودش»و اعلان می کند:«چون من آن نامه راقبول ندارم وازلحاظ من یک سند معتبرنیست.پس ادعاهای بعدی ونامه های بعدی تراوهم اعتباری ندارد. مگراینکه منتظری رابعنوان شاهد بخواهید بیاید اینجا تا من بعنوان شاهد ازاوسئوال کنم. این نامه رامن قبول ندارم واین مکاتباتی راهم که مطرح میشود راهم قبول ندارم.»اوبه همین حدبسنده نمی کند و ادامه می دهد:«من منتظری را به این دادگاه برای شهادت فرامی خوانم»،وقتی تاریخ معاصرکشورما،مرگ آقای منتظری رادرسال ۱۳۸۸،به ثبت رسانده است و دادگاه درسال۱۴۰۰دراستکهلم برگزارمی گردد.این چنین پاسخی رادربرابر سئوال دادستان دردادگاه پرت کردن،به طنزگرفتن کل دادگاه است.
«حمیدعباسی» دیگربارخطاب به دادستان میگوید:«لطفا حرف دردهان من نگذارید وازطرف من حرف نزنید… من گفتم: اطلاعات کلی وعمومی دارم. حالا اجازه بدهید توضیح بدهم. منتظری از قطار انقلاب پیاده شده بود و حرفش برای مردم هیچ مقبولیتی ندارد.»وادامه می دهد:«اما جواب سوال شما منفی است. نه! اما یک ولی دارد. اگردرزندان فرد جرم جدیدی مرتکب شود، دوباره محاکمه میشود و حکم جدید میگیرد.» و باردیگر در باب نامه بعدی منتظری در پاسخ به سئوال دادستان می گوید:«منتظری از ششم فروردین سال ۱۳۶۸ برای مردم ایران مرد و حرف او دیگر هیچ ارزشی برای مردم ندارد.»
دربازجویی روزچهارشنبه تاریخ۱۰آذر۱۴۰۰برابر ۰۱دسامبر۲۰۲۱،«حمید عباسی» درپاسخ دادستان درباره اعدامهای سال ۶۷ و دیدارهیأت مرگ سئوال کرد. بدین ترتیب «حمید عباسی»تیرآخررابرشقیقه آقای منتظری شلیک کردواینگونه گفت:« این مصاحبه را نیما سروستانی اکبرآبادی انجام داده که ضد انقلاب است. مصاحبه یک ضد انقلاب با یک ضد انقلاب دیگرارزشی ندارد. یک دروغگو و ضد انقلاب با یک ضد انقلاب وضد امام خمینی دیگر، یعنی منتظری مصاحبه کرده است.» او ادامه داد وگفت:«اطلاعات ارائه شده از سوی منتظری دراین مصاحبه با آنچه درکتابش آورده متفاوت است و به همین دلیل هم روشن میشود که او دروغگوست و نمیتوان به گفتههایش اعتماد کرد».
باید پرسید:کجایند آن سینه چاکان آقای منتظری که تماشاگر دادگاه استکهلم اند،دربرابرانکار مطلق جانشین خمینی ؛ آقای منتظری سکوت اختیارکرده اند و لب ازلب نمی گشایند تا آدم نابکاری با مشخصه «حمید عباسی» به جولاندهی خود در برابر دادستان، وکلای مشاور شاکیان وشاهدان وهیئت ژوری دادگاه، ادامه دهد؟!
مورد دیگرانکارمطلق او درباب خاوران بوده است.« حمید عباسی» بانوعی بی قیدی وگشاد دستی و بدون کمترین توجه به حضورخانواده های خاورانی در دادگاه گفت:« کمونیستها با گروه «م»(مجاهدین) سرهمهچیز اختلاف دارند. گروه «م»(مجاهدین) میگوید: ما را میبرند بهشت زهرا؛ کمونیستها هم جایی را ساختهاند به اسم «خاوران». و من تمام مصاحبهها و فیلمهایشان را دیدهام. نقل قول میدهم. آنها میگویند ما رفتیم و قبرها را کندیم و جنازهها را دیدیم و بدنهای عزیزانمان را دیدیدم. خوب چرا فیلم نگرفتید؟ شما که ازهمه چیز فیلم دارید… همهاش ساختگی و دروغ است» بعبارت دیگر« خاوران داستانی است که کمونیستها ساختهاند»درپاسخ به گورهای جمعی خاوران گفت که “چنین چیزی وجود ندارد” و “خاوران جادهای است درضلع جنوبی تهران که میرود به سمت مشهد، به سمت قبرامام هشتم شیعیان ودیگرهیچ» بدین ترتیب پهنه خونین گلزار خاوران رابا انتصاب آن به کمونیست که ساخته اند، خواست ازذهن دادرسان دادگاه بشوید وبروبد. این در حالیستکه گورستان خاوران، نام گورستانی برهوت درجنوبشرق تهران ودر حاشیه جادهٔ خاوران است. این گورستان درکنارچند گورستان مربوط به اقلیتهای دینی قراردارد.درگذشته این گورستان را لعنتآبادمینامیدند، ازاین گورستان خانواده های جانفشانان اعدامی با عنوان گلزار خاوران نیزیاد میشود.
درخاوران تهران وپُرشمارخاوران های ایران هزاران تن زندانیان سیاسی وعقیدتی اعدامشدهٔ زندانهای تهران وسراسرکشور، درتابستان ۱۳۶۷، به صورت مخفیانه وبدون نام ونشان، درگورهای دستهجمعی مدفون شدهاند. خانوادههای قربانیان اعدامها، برخی ازفعالان سیاسی و دانشجویی و کارگریدر پیکره واحدی هرسال اولین جمعهٔ شهریوروآخرین جمعهٔ اسفند درگلزارخاوران گردهم میآیند. انکارخاوران، انکارمطلق اعدام ها وانجام سلسله جنایات صورت گرفته درزندان گوهردشت واوین و … هم است!
درمطقع پرسش های وکیل شاکیان وشاهدان کنت لوئیس باهیجانی بیشتر ونوعی تهاجم افسارگسیخته جلومی رفت.آنگاه که کنت لوئیس پرسید:« حمیدنوری ببینید شما چه می گویید:تمام شاهدهای تاکنونی درمورد نقش شمادرزندان گوهردشت دروغ می گویند آن موقع سئوال من ازتواین است: «اینها چرا باید دروغ بگویند؟»
حمید نوری با نوعی پرخاش وخودشیفتگی می گوید:«الان می گویم اینکه اینها درباره نقش من درآن داستان می گویند،بله همه شان دروغ می گویند.ببین -جواب های من فنی- است.احتمال دارد درآن هشت(۸) سالی که من چند باربه آنجا رفتم،باچند تاشان صحبت کرده باشم وحتی من رادیده باشند.اینها-هیچکدامشان یادم نیست-،ولی این داستان دروغه. حالاچرادروغ می گویند؟توضیح می دهم.دارند شمارابازی می دهند. همه اینها دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران هستند ومسائل سیاسی رادارندپیگیری میکنند.اینهاچهل(۴۰)ساله که می خواهند نظام اسلامی راسرنگون کنند.خوب من ده سال برای نظامم کارکردم وافتخارمی کنم وچقدرناراحتم که ازآن سیستم بیرون آمدم والان نظامم رادوست دارم وقبول دارم وجانم رابرای نظامم میدهم.اینها همین که می دانند من جمهوری اسلامی رادوست دارم ودرسیستم قضایی ده سال کارکردم، فقطئمسائل سیاسی رادارنددنبال می کنند.قبل ازدستگیری ام باهم هماهنگ بودند،بعدش هم همینطور،وحالادارند یک داستان هایی می سازندکه این حمید عباسی ازلحظه اول تا روزی که آن کامیون را برای خاوران می بردند،حمیدعباسی همه کاره بوده است.خوب اینها را بعدش گفتند.یک خانمی آمدواینجانشست وآقای رئیس به اواجازه صحبت نداد.همان خانمی که گفت:این آقا می داند که بچه های ماکجا خاک شده اند.من می دانم می خواست چه بگوید،می خواست بگوید: راننده آن کامیون هم حمیدعباسی بوده است.آقای رئیس ولی به اواجازه ندادوگفت ساکت وتمامش کن» این همه توضیح واضحات درقبال یک پرسش روشن وپای دیگرانی رابا تصویرسازی موذیانه ومخ شویی به میان کشیدن،یک هدف آشکارراتعقیب می کندوآن وقت گذرانی، فراربه جلووکتمان حقیقت!
نگاه اومتوجه اظهارات روزبازجویی خانم«صدیقه حاج محسن» زندانی دهه شصت که درتاریخ هیجدهم هیجدهم(۱۸) اکتبربرابر بیست و ششم(۲۶) مهربعنوان شاکی از خانواده های خاورانی ها بعنوان شاکی برادرش «حسین حاج محسن»ازکانادا به سوئد آمده ودردادگاه استکهلم روبه حمیدعباسی گفت:«حمید نوری به عنوان دادیارزندان اوین و گوهردشت،ازمقصدکامیون های یخچال داری که جسدهای برادرمن و رفقایش را درآن گذاشنه بودند،اطلاع دارد وباید بگوید»، تکراردیگر باره اظهارات صدیقه حاج محین توسط حمید نوری در پنجمین نشست، گواه این معنی می تواند باشد که اواگرخود راننده کامیون نبوده، لااقل از چندوچون آن باخبرنبوده باشد.تکرارآن نوعی فراربه جلوباید تلقی گردد.
یوران یالمارشون وکیل یازده(۱۱)تن ازشاکیان پرونده نیزهمچنان بر آنستکه:استراتژی حمیدنوری این استکه مدام تکرارکند،همه دروغ می گویند.اوازحمیدعباسی می پرسد:«یه چیزی رامن هرکاری می کنم، نمی توانم جفت وجورش بکنم؛ این استکه ازیک طرف شما می گویید. این زندانی هاراشمایک جوری،جزیی ازاعضاء خانواده خودتان می دانستید.آن موقع تمام این موکلینی که من دارم،اینهاباقی مانده های زندان گوهردشت هستند،- یعنی ازآن کشتارسال۱۳۶۷زنده ماندند- تا آنجاکه من می فهمم،نظرشمانسبت به سازمان مجاهدین،آنچه که ابراز کردید،بسیارمنفی بوده است،تاآن حدی که شماحتی حاضرنیستید اسم این سازمان رابرزبان بیاورید.حالامن می خواهم شما این تناقض رابرای من حل کنید که چطورشما ازیک طرف اینها رامثل خانواده تان دوست داریدوازطرف دیگراینهاجزءیک تشکیلاتی هستند که شما حتی نام شان رابه زبان نمی خواهید بیارید.این تناقض راچه جوری برای من حل می کنید؟»
«حمیدعباسی» دراین روزمرتب تکرارمی کند که من آدم ترسویی نیستم وبا تاکید یادآورشد:«که «ترسو» نیست: «کسی که ۱۹ سالگی میرود کردستان میجنگد، میتواند آدم ترسویی باشد؟»
هر چه به وجوه دفاعی او می اندیشک برآنم می داردم که بگویم:«حمید عباسی» با سفسطه بازی،و هفت خطی،بعنوان یمک کارگزار کارکُشته با حافظه ای قوی،و نوعی پُرروحی و وقاحت هر گاه که لازم بداند به دادستان و وکلای مشاور حمله می کند تا کار خود را پیش ببردو درمقابل اخطارقاضی ساندررئیس دادگاه، با یک سرخم کردنی، کاررا پایان یافته می یابد!
نوری بارها با کش دادن های زبانی،ابروبادومه وخورشید را به هم وصل کردو می گوید: «بله،توضیح بدهم.اولامن خدمت شماعرض کنم.آقای یوران یالمارشون من خیلی برای شخصیت شما احترام قائلم.الان ده تاسئوال ازمن کردید، پس ازشماخواهش میکنم به من هم فرصت بدهید.۱- بله،درون زندان که بودند،عین خانواده خودمن بودند.من اهل تعارف نیستم وخیلی آدم جدی هستم.من دراول دفاعیه ام گفتم:دوتاخانواده دارم.یک خانواده خودم ویک خانواده هشتادوپنج(۸۵)میلیون ملت ایران.اینهاهم جزء آن خانواده هستند.قسمت دومم،که دوستشان دارم،جزءملت ایران می دانم.بچه های درون زندان رامن واقعادوست داشتم.هنوزهم دوستشان دارم. اصلامن ازدست اینها ناراخت نیستم.واقعا همین الان هم دوستشان دارم. اجازه بدهید.این درپاسخ سئوال اولش مادرباره زندانیان،اما آن کسانیکه درسوم مرداد ماه،روزعید قربان،زمان آتش بس به کشورمن حمله کردند،واقعامن دشمنشان ام.واقعاازآنها متنفرم.-این خانم من اینجا است-زمانی که حمله کردند.به خانمم گفتم:بگذاربه جبهه بروم،- قبلاگفتم، دیگرتوضیح نمی دهم- ازدست آنهاخیلی من ناراحتم.تازمانیکه کشته شدند،نابود شدند.تکه وتکه شدند،بله من خوشحال شدم.من به رزمنده های ایرانی من افتخارکردم.اما به زندانی هاچه ربطی دارد؟دوستشان داشتم.دوستشان دارم وازاین ببعد هم دوستشان خواهم داشت.اماجواب سئوال سوم شما،آخرین پرسش.اینکه چراانکارمی کند؟- ببینید سئوال ها قشنگ،درذهن من مانده است.پس توکه به اینها خدمت کردی،چرابااینها دارید،اینطوری برخوردمی کنید؟خوب مشخصات گروه”م”(مجاهدین) یعنی همین دیگه.خوب رئیس دادگاه،نمی گذارد من اسمش راببرم. “م” (مجاهدین)یعنی دوچهره،یعنی دروغگو،یعنی آنچه که می گویند باآنچه درقلبشان است تفاوت دارد،یعنی همین ها.درقرآن بسیارخصوص”م” (مجاهدین)صحبت شده است»وافزود:«خانمی که اینجا بودوگفت:” این آقامی داند که بچه هایی ماراکجاخاک کردند.من می دانم که می خواست چه بگوید.اومی خواست به من بگوید که راننده آن کامیون هم من بودم” مرسی آقای یوران که به من اجازه دادید.»
یوران درادامه پرسش های خود ازنوری دراین جلسه،سراغ منتظری میرود ومیپرسد:«شماگفتید که این اعضاء کمیته مرگ،رفته منتظری را درخانه اش ملاقات کرده بود.حالانمیدانم بیست وپنج(۲۵) مرداد یاچند بوده است.سئوالی من ازشما داشتم اینستکه؛فاصله بین گوهردشت تا منزل آقای منتظری باماشین چقدراست؟»حمیدعباسی درپاسخ این پرسش می گوید:«اولامن نگفتم: که اینهارفتند ملاقات کردند.من روی کلمات شما دانه به دانه حساس هستم.گفتم:دراظهارتشان این را مطرح می کنندودراین داستانی که ساختند،اینراگفتند.حالاجواب قسمت دوم سئوال شما،اززندان رجایی شهرتا شهرقم،منزل آقای منتظری،آن زمان باآن ماشین های فکستنی،یعنی- ماشین های که خوب نبودند- حدوداسه ساعت است- من هرچی می گویم -حدودی است.ازلحاظ کیلومتری حدودا۲۰۰کیلومتر،دقیق خدمت شماعرض کردم.مرسی آقای یوران» ویوران ادامه می دهدوپرسید:«دردادگاه شما اسم چند شاکی را بردید واسم کوچک اینهارابردید.همایون وقتی میگوئید؛همان همایون کاویانی است؟عباسی جواب میدهد:بله!طی دهسالی که درزندان کارمی کردید، آیاایشان را دیدید؟
عباسی پاسخ می دهد:نمی دانم! اگردیده باشم، یادم نمی آد!صبح خدمت شماعرض کردم،من هشت هزار(۸۰۰۰)زندانی راحدوداملاقات می کردم.نظرم حدودی است-هرچه من می گویم- حدودی است!»وکیل ادادمه می دهد.حالامن کوتاهش کنم،سعی می کنم که یک سئوال عمومی بدهم.ببینم می توانی جواب آنرابه من بدهی.من صحبتم سرشاکیانی است که تاحال دراین محکمه ازآنهاشهادت گرفته شده است. به چه معنی،به خاطراینکه، اینها شماراشناختندومشخص اشاره کردند و گفتند: این آدم همان است…شماهیچ کدام ازاین آدم هارابه جا نیاورید؟» نوری پاسخ میدهد:«شناختند؟نشناختند».آقای«یوران»بگذارید،من توضیح بدهم.من خیلی برای شمااحترام قائلم.اجازه بدهید.قبلاباهم هماهنگ شدندومی گویند این هم بوده است.من هیچکدام درذهنم نیست. یادم هم نیست.«یوران»دخالت می کند.حمیدعباسی،روبه رئیس دادگاه ومی گوید:آقای رئیس ایشان تمزکزم رابهم میریزد.من خودم دارم توضیح میدهم.احتمال دارد دیده باشند.»رئیس دادگاه دخالت می کند و می گوید:«آقای نوری،صحبت سراین است که ازتمام شاکیانی که آمده اینجا حرف زدند،شما کسی رابجا می آوریدیانه ؟که شما هم گفتید نه» حمید عباسی،واقعا نه،یک نفردرذهنم است.-اجازه دارم-.دراین مدتی که درسلول بودم ودرفیلمی که خانم دادستان لطف کردند وبه من دادندکه آقای«نیمارستمی»آن لطف راکردند.آقای رئیس،یک فیلم به من دادند، درتاریخ بیست وپنج(۲۵)خردادماه سال گذشته،مال تلویزیون سیمای «م»(مجاهدین)بود.خیلی اززندانیان درآنجابرعلیه من وایرج صحبت کردند.یکی ازآنهاآشنابه نظرم آمد.شناختم.دیده بودمش.«حسن ظریف» ،بعدش جزءاین شاکیان نیست.فقط همین یکی به نظرم اشناآمد. صادقانه می گویم .همین راهم باشک می گویم.مرسی»
وکیل مشاورگیتا،آقای رئیس من تنهایک سئوال دارم به دنبال سئوال آقای «یوران» است.اشخاصی که اینجا شهادت شان رادادندوشنیدیم که گفتد:درماه مردادزندانی بودند،بنظرتوفقطدرزندان بودند،میتواند صحت داشته باشد؟»حمید نوری درپاسخ گفت:«اخلاق من را که میدانید. من اول خدمت شماسلام عرض میکنم.مطمئن نیستم.شک دارم،ولی احتمال داره بوده باشند.تنها راهش این استکه؛یک استعلام ازایران صورت بگیرد.امااحتمال داردکه بوده باشند.مرسی»
کنت لوئیس:وقتی خودت داشته به طورآزادانه تعریف می کردی خودت ازکلمه فتوااستفاده کردی،آنجورکه من متوجه شدم خودت تعریف کردی وگفتی که آیت الله خمینی فتوایی صادرکرده بوددرموردحمله ای که مجاهدین سوم(۳)مردادکرده بودند.- سرت راداری تکان می دهی- به معنی- نه- است،باشد،آن موقع ازهیئت دادگاه می خواهم بروند نگاه کنند،تقریبامی توانم بگویم کجا بروید و ببینید.اصلانمی خواهم ادامه بدهم.همین قدرجواب که – سرت را تکان دادی-، برایم کافی است.
حمید عباسی با شتاب واردگودشدوگفت:«من سرم را تکان می دهم به معنی این نیست که بگویم نه،این نظرشمااست.»دارم میگویم:«برای شمامتاسفم که چرادرموردمن داریداظهارنظرمی کنید؟.حالااگررئیس اجازه بدهد،نظرم را بگویم.»
وقتی از هر طرف «حمید عباسی» منکرفرمانخمیین برای قتل عاممیشود .
کنت لوئیس،ازوکلای مشاورشاکیان وشاهدان پروند، تقاضای صحبت می کندومی گوید :این سند نقل قولی است به تاریخ۱۹۹۰میلادی، ازطرف یکی به نام«محمد یزدی»که نوشته رئیس قوه قضائیه است،نوشته شده که این نامه که حکم امام خمینی که بادست خط خودش نوشته،مجاهدین رابعنوان یک سازمان محکوم کرده تافردبه فرداعضاء آنهارایادکند.برای همین هم هیچ مرزی وجود نداردکه اینها رادرگروه محارب جای بدهیم وبه خاطرفعالیت های این اشخاص،بعنوان مفسد فی الارض ازآنهانام ببریم.هیچ مرزی وجود ندارد، وقتی که آنها هستند، اعدام های آنها راآدم دنبال کند!آیاشما این«محمد یزدی»رامی شناسید؟!
نوری: بله!
کنت لوئیس : ایشان هم وقتی این حرف را میزند، دروغ می گویند؟
نوری: نه ایشان دروغ نمی گویند؛شما« دروغ» می گوییدودارید یک اتهامی به شخص ایشان میزنید.یکربع سئوال کردی،جواب من رابشنو!
ببینم تاملش را الان دارید؟
دادستان : می خواهم بگویم اصلا جالب نبود که «حمید نوری»به یکی از وکلای این دادگاه می گوید : تو«دروغگو»هستی!
کنت لوئیس:من هیچ ناراحت نمیشوم.چون منهم به اودروغگومی گویم، ما حرفه ای هستیم و از این کلمات زیاد می شنویم!
ریایت دادگاه :قاضی ساندر،«حمید نوری»رامخاطب قراردادوگفت :شماهم رعایت کنید!
حمید نوری:چشم بلند و بالایی به رئیس دادگاه تحویل داد !
رئیس دادگاه:پایان جلسه روزچهارشنبه دادگاه رااعلام داشت وگفت: برای ادامه بازجویی هاازحمیدعباسی،روزپنجشنبه ۱۱آذر ۱۴۰۰برابر با ۰۲ دسامبر۲۰۲۱، موکول شد!
یادداشت ادامه خواهد داشت…
لینک یادداشت های تاکنونی دادگاه استکهلم:
https://drive.google.com/drive/folders/1l_-DDPT0OmT6arD5agxkUrtLQkrNET6r?usp=sharing