شیلی بر سر دو راهی انتخاب بین چپ و راست است. این کشور بعد از تجربه رقابتی سخت در دور اول انتخابات ریاست جمهوری در روز یکشنبه ۳۰ آبان(۲۱ نوامبر)، در تدارک برای برگزاری دور دوم این انتخابات بین کاندیداهای دو حزب رقیب است. به دنبال شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری مشخص شد که خوزه آنتونیو کاست، نماینده سابق راستگرای کنگره این کشور با کسب ۲۸ درصد رای بیشترین میزان آرا را به دست آورده و گابریل بوریک، قانونگذار چپگرا بعد از او با ۲۵.۶۴ درصد رای قرار گرفته است. با توجه به این که هیچ کاندیدای در این انتخابات حد نصاب بیش از ۵۰ درصد آرا را کسب نکرده، در روز ۱۹ دسامبر دور دوم انتخابات ریاست جمهوری شیلی برگزار خواهد شد. کامیلا والخو طیف کمونیستِ ائتلاف چپ در حمایت از نامزدی ریاستجمهوری گابریل بوریک، از رهبر سابق جنبش دانشجویی و نمایندهٔ کنونی پارلمان را رهبری میکند.
مجلس تدوین قانون اساسی در شیلی می خواهد بر میراث نئولیبرالی پینوشه غلبه کند. کامیلا والخو، نماینده کمونیست در پارلمان شیلی در مصاحبه با ژاکوبن هشدار داد که این اقدام آسان نخواهد بود، زیرا راست برای دفاع از منافع حاکمان هر کاری انجام خواهد داد.
هنگامی که کامیلا والخو در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که میخواهد برای انتخاب در پارلمان شیلی نامزد شود، بسیاری از چپها او را به بده بستان سیاسی متهم کردند. سال قبل از آن، او به عنوان سخنگوی کنفدراسیون دانشجویان شیلی (CONFECH)، به یکی از برجستهترین چهرههای جنبش اعتراضی تبدیل شده بود که از آموزش رایگان و با کیفیت حمایت میکرد. علاقه رسانه های بین المللی به او به حدی بود که خوانندگان گاردین او را به عنوان شخصیت سال در اکتبر ۲۰۱۱ انتخاب کردند.
از سوی دیگر، کاندیداتوری او برای عضویت در پارلمان شیلی، خیانت به اعتراضات مردم علیه الیگارشی حاکم تلقی می شد. بیست سال پس از بازگشت کشور به دموکراسی، میراث نئولیبرالی دیکتاتوری آگوستو پینوشه در سیاست شیلی به قوت ادامه یافت و در نگاه بسیاری از مردم، پارلمان مکانی بود که حتی سیاستمداران چپگرا در آن وعدههای خود را به گور می برند.
حالا کامیلا والخو به پایان دوره دوم نمایندگی خود در پارلمان نزدیک شده است. در آگوست همان سال، او اعلام کرد که برای بار سوم نامزد نخواهد شد. واکنشها به این خبر بسیار متفاوت از اظهارنظرهای سرزنشآمیز در مورد اولین کاندیداتوری او در ۹ سال پیش بود: این بار در شبکههای اجتماعی موجی از ابراز تاسف در باره خبر استعفای این نماینده ی کمونیست مجلس به راه افتاد. اما همچنین باید گفت که کار قانونگذاری والخو یک مبارزه دشوار بوده است – نه تنها به این دلیل که جناح راست با سرسختی از سیستم نئولیبرال دفاع می کند، بلکه به این دلیل که چپ میانه همچنان به سیاست شکست خورده راه سوم چسبیده است.
والخو و سایر نمایندگان حزب کمونیست از برنامه ی سیاسی خود برای ترویج تغییرات مهم در جامعه شیلی استفاده کرده اند. آنها برای کاهش حداکثر زمان کار هفتگی از ۴۵ به ۴۰ ساعت مبارزه کردند و خواستار دریافت مالیات برای افراد فوق ثروتمند و درآمد پایه بی قید و شرط برای کاهش هزینه های اجتماعی ناشی از همه گیری کرونا شدند. هنگامی که پس از اعتراضات گسترده در پاییز ۲۰۱۹، کنوانسیونی برای بازنویسی قانون اساسی بازمانده از دوران پینوشه فراخوانده شد، والخو یکی از کسانی بود که در برابر تعیین حد نصاب دو سوم برای تغییر قوانین در مجلس مقاومت کرد، مانعی که در گذشته توسط احزاب جریان اصلی برای جلوگیری از تغییرات اساسی تحمیل شده بود.
اگرچه این اقدامات مورد حمایت اکثریت مردم قرار گرفت، اما با مخالفت شدید پارلمان مواجه شد. در نتیجه، بسیاری از آنها هنوز – یا حداقل هنوز – اجرا نشده اند. با این حال، برخی پیش رفتند: به عنوان مثال، کنوانسیون قانون اساسی اخیراً تصمیم گرفت که پیش نویس هایی که حد نصاب دو سوم را ندارند اما حداقل ۶۰ درصد نمایندگان از آنها حمایت می کنند، می توان در قالب یک همه پرسی به رای مردم گذاشت. علاوه بر این، لایحه جرم زدایی از سقط جنین که توسط والخو و سایر نمایندگان حمایت می شود، اخیراً در کنگره تصویب شد و اکنون در سنا در حال بررسی است.
در حال حاضر، والخو طیف کمونیستِ ائتلاف چپ در حمایت از نامزدی ریاستجمهوری گابریل بوریک، نمایندهٔ کنونی پارلمان را رهبری میکند. این کمپین مانند یک گردهمایی طبقاتی است: رهبر جناح میانه رو کمپین، جورجیو جکسون، در همان زمانی که رئیس اتحادیه دانشجویی دانشگاه کاتولیک شیلی (FEUC) بود والخو ریاست CONFECH کنفدراسیون دانشجویان را بر عهده داشت، و گابریل بوریک جانشین جورجیو جکسون در مقام رئیس فدراسیون دانشجویی دانشگاه شیلی (FECH) بود. این کارزار دانشجویی با اختلافات درون چپ نیز مشخص می شود: در مواجهه با روند جاری قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری آتی، شیلی در یک نقطه عطف واقعی قرار دارد، اما در مورد چگونگی روند تحول اتفاق نظر وجود ندارد.
از طرف ژاکوبن JACOBIN، اکتاویو گارسیا سوتو با کامیلا والخو در مورد تصمیم او برای عدم نامزدی مجدد، درک او از فمینیسم مارکسیستی و روند جاری در شیلی گفتگو کرده است.
شما زمانی گفته بودید باید یک پا را در دولت و یک پا در خیابان داشته باشیم. منظورتان از این سخن در عمل به چه معناست؟
منظور من از آن این است که سازمان ما – خواه حزب کمونیست باشد یا اتحاد گستردهتر نیروهای سیاسی چپ – باید روز مره در میان تمام اقشار مختلف مردم که با پیامدهای الگوی تبعیضآمیز، ظالمانه و ناعادلانه درگیر هستند، حضور داشته باشد.
وقتی از داشتن یک پا در کنگره یا دولت و پای دیگر در خیابان صحبت می کنیم، منظورمان این است که به رفقایی نیاز داریم که در زندگی مردم حضور داشته باشند. یعنی این که کار ما، مانند کار من در کنگره، نمی تواند تمام روز پشت درهای بسته انجام شود. جمع ما باید انرژی زیادی را صرف برقراری ارتباط با سازمانهای اجتماعی، همکاری با یکدیگر، گوش دادن به نگرانیها و نظرات مردم کند، و از مجرای قانون گذاری به این نگرانی ها بپردازد.
اگر جای پای خود را در خیابان از دست بدهید، اگر از گوش دادن به مردم و همکاری با سازمان ها دست بردارید، در معرض خطر جذب در ساختار دولتی قرار خواهید گرفت که فقط منافع یک اقلیت را بر می تابد و نه منافع اکثریت قریب به اتفاق مردم را. و در نهایت شما سیاست نئولیبرالی دولت را بازتولید می کنید.
چرا در انتخابات مجدد شرکت نمی کنید؟
این یک موضوع کاملا شخصی نیست. مبارزان بزرگ زیادی در حزب ما در جبهه های سیاسی و اجتماعی بسیار متفاوت حضور دارند. من متقاعد شده ام که این مهم است که راه را برای ورود این رفقا به کنگره باز کنیم. علاوه بر این، من می خواهم در زمینه های دیگر آموزش سیاسی و مشارکت اجتماعی کار و پیشرفت کنم. بنابراین نخواستم تا چهار سال دیگر در کنگره باشم. راه های زیادی برای کمک به تغییر وجود دارد – تنها کاری که باید انجام شود تعامل نیروهای مختلف است. پارلمان تنها جایی برای مبارزه برای تغییر نیست.
حزب ما را نمی توان به مشهورترین چهره هایش تقلیل داد – این یک سازمان سیاسی زنده است. تعدادی از رفقا هستند که باید تجربیات خود را در مجلس جمع آوری کنند، جایی که تضادهای طبقاتی به وضوح مشهود است. رفیق دیگری از جوانان کمونیست، دانیلا سرانو، که او نیز از جنبش دانشجویی می آید و تجارب ویژه خود را از مبارزات سیاسی به ارمغان می آورد، به جای من نامزد خواهد شد.
برخلاف دیگر رهبران سابق جنبش دانشجویی، مانند گابریل بوریک و جورجیو جکسون، که همیشه مخالف احزاب سنتی بودند، شما از ابتدا عضو حزب کمونیست بودید.
بله، من در سال ۲۰۰۷، قبل از مشارکت در جنبش دانشجویی در سال ۲۰۱۱، به عضویت حزب درآمدم. جوانان کمونیست برای من نوعی مدرسه بودند – آنجا بنیان فکری من پایه ریزی شد و تعمیق یافت. با این اعتقادات وارد جنبش دانشجویی شدم و در آنجا، به طور فعال به ویژه به عنوان سخنگو، نماینده این جنبش بودم. من هرگز اعتقاداتم را به خاطر ورود به کنگره رها نکردم.
آیا خانواده شما هم سابقه حضور در حزب را داشتند؟
نزدیکترین اعضای خانوادهام قبلاً کمونیست بودند، اما آنها به من ارزشهای همبستگی آموختند و نه مبارزه سیاسی. سپس با توجه به تجربه ای که در دانشگاه شیلی داشتم، تصمیم گرفتم به حزب کمونیست بپیوندم. در آن زمان مطمئن بودم که نمیخواهم فقط درس بخوانم، بلکه میخواهم نقش فعالی در جهت تغییر به نفع دموکراسی، عدالت و برابری داشته باشم. من فعالانه به دنبال امکانی بودم که بتوانم تلاش و فعالیت کنم و جوانان کمونیست بر اساس تاریخ و خواسته هایشان جدی ترین و قابل اعتمادترین سازمان به نظرم رسید.
شما یک بار گفتید که می توانید با فرنته آمپلیو، ائتلاف احزاب مترقی، بهتر از ائتلاف سنتی چپ میانه کنسرتاسیون کار کنید. تفاوت در نحوه کار چیست؟
بدیهی است که Frente Amplio و ما کدهای مشترک بیشتری داریم: نسل ما توسط مبارزات اجتماعی چند سال اخیر – یا به طور دقیق دهه گذشته – شکل گرفته است [می خندد].
اما مهمترین چیز پروژه مشترک است. فرنته آمپلیو هنوز یک ائتلاف سیاسی نسبتاً جدید است، اما موفق شده است برنامهای روشنتر برای غلبه بر نئولیبرالیسم طراحی کند. ما شباهت های برنامه ای بسیار خوبی داریم و همچنین اراده ای برای پیشبرد این تحول داریم.
با Concertación فرق می کند. بسیاری از نمایندگان آنها بیش از بیست، سی یا چهل سال است که در سیاست نهادینه شده فعال بوده اند و عملکرد آنها نشان می دهد که آنها بیشتر به حفظ مدل فعلی علاقه دارند تا غلبه بر آن. این مورد در مورد Frente Amplio نیست. ما گاهی اوقات ممکن است تفاوت های نظری یا واقعی داشته باشیم، اما در نهایت با نیاز به پیشبرد یک پروژه تحول میان مدت و بلندمدت متحد می شویم.
روند تحولی که با اعتراضات ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹ آغاز شد، اکنون از طریق مجلس تدوین قانون اساسی دارد کل کشور را تغییر می دهد. چرا اغلب صحبت از “انفجار اجتماعی” می شود و نه “انقلاب شیلی” یا “انقلاب اکتبر ما”؟
کلمات واقعیت را شکل می دهند. آنچه در ۱۸ اکتبر اتفاق افتاد، به نظر من نمی تواند به عنوان یک “انفجار اجتماعی” توصیف شود.
آنچه رخ داد فقط یک طغیان نبود، بلکه یک شورش اجتماعی و مردمی بود. هدف این بود که اساساً سیاست سنتی و الگوی جامعه ی مبتنی بر سوء استفاده، تبعیض و ستم وضعیت موجود را زیر سؤال ببرد. این یک «انفجار» ناگهانی هم نبود، بلکه اوج چندین سال سازماندهی و مبارزه سیاسی بود. این فقط از ناکجاآباد نبود – قبلاً بسیج های متعدد مردمی و شورش های کوچک زیادی وجود داشته است. منظور من فقط اعتراضات سال ۲۰۱۱ نیست، که در آن به وضوح خواستار گسست از مدل نئولیبرالی، انتقاد از سودورزی و پولی کردن آموزش و حتی پیشنهاد اصلاح مالیاتی بودیم. اعتراضاتی در سال های ۲۰۰۶، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۱ وجود داشت که موضوع لزوم تدوین قانون اساسی جدید را مطرح کرد.
این اعتراض بدون عواقب نبود، اما منجر به توافق سیاسی برای برگزاری همه پرسی در مورد تنظیم یا عدم تدوین قانون اساسی جدید شد – و هنگامی که تصمیم گرفته شد، مجلس تدوین قانون اساسی تشکیل شد. با این حال، این که آیا واقعاً یک انقلاب بوده یا نه، تا زمانی که روند قانون اساسی تکمیل نشود، معلوم نخواهد شد.
اگر ماهیت دولت شیلی اساساً تغییر نکند، نمی توان از یک روند انقلابی صحبت کرد. اگر نتیجه همچنان به یک دولت وابسته و تابع الگوی حاکم شباهت داشته باشد، که وظایف دولتی را تا جایی که ممکن است به بازیگران خصوصی واگذار می کند و حقوق اولیه اجتماعی را تضمین نمی کند، در این صورت روند بسیار رادیکالی نخواهد بود. ما به دولتی که منافع جمعیت شاغل را در نظر داشته باشد و به یک مدل توسعه جدید که بر ارزش کار متمرکز باشد و در هماهنگی با محیط زیست همزیستی را تامین کند نیاز داریم.
جنبش زنان شیلی چه سهمی در این روند داشته است؟
من فکر می کنم که جنبش زنان نقش بسیار مهمی در بحث های سیاسی ایفا کرده است – چه در خیابان و چه در خانه، در مجلس تدوین قانون اساسی و در کنگره. [جامعه شناس فمینیست شیلیایی] جولیه تا کرکوود اهمیت این بحث ها را به درستی طرح کرد زمانی که نوشت: «انقلاب در خانه، از جمله در رختخواب، در حال وقوع است».
ما دیگر فقط از غلبه بر نئولیبرالیسم یا زیر سؤال بردن سرمایه داری صحبت نمی کنیم، بلکه از این واقعیت صحبت می کنیم که پیوند نئولیبرالیسم و پدرسالاری باید شکسته شود. زیرا الگوی نئولیبرالی برای ترویج انباشت سرمایه بر این شکل از سلطه ی جنسیتی تکیه دارد.
شما زمانی گفتید که فمینیسم اساساً ضد سرمایه داری است.
نمیدانم دقیقاً با این کلمات گفتم یا نه، اما قطعاً به آن اعتقاد دارم. من یک فمینیست مارکسیست هستم. بدون دیدگاه مارکسیستی یا تلاش برای غلبه بر نئولیبرالیسم، فمینیسم کمبود دارد و به یک فمینیسم لیبرال تقلیل مییابد که هدف آن تقریباً منحصر به برابری در نهادهای دولتی است و نه ایجاد نه تغییر واقعی در الگوی ساختاری جامعه.
من طرفدار برابری جنسیتی در همه نهادهای دولتی هستم – اما اگر چیزی فراتر از آن مطالبه نکنیم و شیوه تولید، مدل انباشت، نوع تولید ثروت، توزیع ثروت و کاهش ارزش نیروی کار را بدون تردید رها کنیم، ما چیزی جز همین الگوی نابرابری و بی عدالتی نخواهیم بود.
در مجلس تدوین قانون اساسی ما شاهد تلاش و مبارزه برای عدالت از یک سو و جستجوی راه های توافق با راست گرایان و رسیدن به اجماع با آنان هستیم. تجربه کودتای ۱۹۷۳ نشان داد که جناح راست شیلی وقتی با تحریک و چالش مواجه می شود چه کاری می تواند انجام دهد. به کسانی که می گویند جستجو برای اجماع در دراز مدت مطمئن تر است، چه می گویید؟
اتفاق نظری که قبل از هر چیز ما باید پیگیری کنیم، اجماع اکثریت قریب به اتفاق مردم شیلی است: همایشی از نیروهای طبقات مردمی و بخش های مترقی. چپ شیلی بیش از حد اختلافات درونی خود را به عرصه عمومی می کشد. اما راستها گاهی اوقات در رسانهها تا سر حد خون باهم میجنگند ولی وقتی نوبت به دفاع از منافع اقتصادی آنها میرسد، یکپارچه هستند. متأسفانه راست ها شعور طبقاتی قوی تری دارند.
من به گفتگو اعتقاد دارم. هشت سال است که عضو کنگره هستم، باور کنید تمام سعی ام را کرده ام. ولی کسانی هستند که هرگز تسلیم نمی شوند؛ کسانی که فقط از کیف پول خود محافظت می کنند. تصور کنید: سباستین پیه نیرا رئیسجمهور میلیاردر این کشور که یکی از ثروتمندترین افراد جهان است، هرگز به چیز ساده ای مثلا چطور می توان از ابر ثروتمندان مالیات گرفت، فکر نکرد. او همیشه منافع اقتصادی و طبقاتی خود را بالاتر از منافع عمومی و خانواده های طبقه کارگر که به ویژه از این بیماری همه گیر آسیب دیده اند، قرار داده است.
این طبقه سیاسی در شیلی در اقلیت، اما بسیار قدرتمند است. بنابراین هنگامی که سخن از اجماع می گوید، هدف آن اساساً سرپوش گذاشتن بر اختلافات و چشم پوشی از آنهاست. تنها چیزی که سیاست اجماع در شیلی برای آن خوب است این است که همه چیز را به حال خود رها کنیم، توافقهای ظاهری انجام شود و فقط تغییرات صوری را بدون این که به چیزی دست بزنیم و یا اساس الگوی ساختاری بیعدالتی عمیق اجتماعی را زیر سوال ببریم، انجام دهیم.
کامیلا والخو یکی از اعضای حزب کمونیست شیلی و از اعضای کنگره شیلی است.
اکتاویو گارسیا سوتو یک روزنامه نگار آزاد است و برای “La Tercera” (شیلی)، “La Estrella” (پاناما) و “Taz” نوشته است.
کاندیداهای دور دوم انتخابات ریاست جمهوری. از راست: جوزه آنتونیو کاست و گابریل بوریک