سرنوشت آتی توافقنامه اتمی جمهوری اسلامی و دولتهای ( 5+1) ، موسوم به ” برجام ” ، تا اندازه زیادی به نتایج دو انتخابات گره خورده است . انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا که حدود یک ماه دیگر انجام می شود ، و انتخابات درون حکومتی ریاست جمهوری در ایران که قرار است بهار سال آینده بر گزار شود .
رقابتهای انتخاباتی در آمریکا، در این ایام نه فقط در خود این کشور بلکه در سطح جهانی مورد توجه فراوان افکار عمومی است، زیرا که نتایج آن نه تنها در اوضاع داخلی آمریکا که در عرصه مناسبات بینالمللی نیز می تواند تا ثیرات مهمی برجای گذارد. این رویارویی ، گذشته از شکاف فزاینده طبقاتی در این کشور ، بر سر موضوعات نژادی ، مذهبی ، مهاجرت و …نیز موجب قطبی شدن بیشتر سیاسی و اجتماعی جامعه آمریکا گشته است . ظهور دونالد ترامپ میلیا ردر نیویورکی ، به عنوان سخنگوی گرایشهای راست افراطی و پوپولیستی و تعیین وی به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه برای ریاست جمهوری این کشور ، به همراه اظهارات و موضعگیریهای شدیدا ارتجاعی و تحریک آمیز و یا خیالبافانهاش، توجهات و ابهامات را هم درباره این رقابتها افزونتر ساخته است . هر چند که بر پایه آخرین نظرسنجیها ، احتمال پیروزی ترامپ در مقابل نامزد حزب دموکرات ، هیلاری کلینتون کمتر است ولی امکان آن بطور کلی منتفی نیست. اغلب ناظرانی که این مبارزات انتخاباتی را از نزدیک دنبال می کنند ، بر آنند که حتی اگر ترامپ شکست بخورد ، قطب بندی های موجود در این جامعه که بویژه در این دوره حادتر و نمایان تر شده است ، تاثیرات پایداری هم در حوزه داخلی و هم در صحنه بین المللی خواهد داشت .
یکی از موضوعات بینالمللی که در این دوره از رقابتها ، و خصوصا از جانب جمهوریخواهان ، برجسته شده است، همانا توافقنامه “برجام” است که دولت اوباما نقش مهمی در حصول آن داشته و آن را نیز به عنوان یکی از معدود موفقیتهای خود در عرصه مناسبات بینالمللی به حساب میآورد . نمایندگان حزب جمهوریخواه در کنگره آمریکا ، غالبا مخالف “برجام ” بوده و هستند ولی ، به رغم همه کارشکنیهای آنها، اجرای این توافقنامه از ژانویه سال میلادی جاری آغاز گردیده است .
دونالد ترامپ در سخنرانیها و تبلیغات انتخاباتی خود بارها از« پاره کردن» توافقنامه “برجام” حرف زده و با تاکید بر اینکه « از اجرای آن به صورت فعلی سرباز خواهد زد»، بعضا نیز به زبان به اصطلاح دیپلماتیک عنوان کرده که “برجام” را مورد “مذاکره مجدد” قرار خواهد داد . وی که از : “آزاد کردن (بخشی از ) داراییهای ایران در آمریکا ” شدیدا انتقاد کرده، در جریان مناظره تلویزیونی با رقیب خود نیز اعلام کرد که ” ایران پس از توافق اتمی به یک قدرت بزرگ تبدیل میشود در حالی که با اعمال تحریم ها دچار مشکل بود ” و افزود ” اخیرا با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل دیدار کردم ، او هم از این توافق ناراحت بود “. همو در مناسبتهای دیگر نیز به موضوع روابط آمریکا و ایران، از موضعی تهاجمی ، پرداخته و مثلا با اشاره به مانورهای نمایشی سپاه پاسداران در آبهای خلیج فارس، اظهار داشته است که ” وقتی ایرانیها با قایقهای کوچولویشان دور ناوشکنهای زیبای ما می چرخند و در برابر نیروهای ما ژستهایی می گیرند که نبایستی به آنها اجازه داده شود که انجام بدهند ، آنها باید همانجا نابود شوند ” .
آیا در صورت برنده شدن احتمالی ترامپ در این انتخابات ، وی مایل و یا قادر به انجام این وعده انتخاباتی خویش در مورد “پاره کردن” و یا ” مذاکره مجدد” توافقنامه اتمی خواهد بود ؟ صرفنظر از این مسئله که بسیاری از قولها و یا رجزخوانیهای دوره مبارزات انتخاباتی ، طبق معمول ، بعدا به فراموشی سپرده میشوند ، پاسخ بدین سئوال هنوز با ابهامات زیادی روبرو است : از یک سو رئیس جمهوری آمریکا، بر پایه قوانین این کشور، دارای این اختیار هست که بطور یک جانبه خواستار تجدید مذاکره پیرامون توافقنامه ای مانند “برجام” شود . در همین حال، محافل و بلوکهای قدرتمندی در هیات حاکمه آمریکا و همچنین دولتهای دیگری نظیر اسرائیل و عربستان، وجود دارند که بنا به ملاحظات و منافع خود، بطور جدی در پی برهم زدن ” برجام” هستند . از سوی دیگر ، گذشته از جناحهای دیگری از هیات حاکمه آمریکا که “برجام” را، در مجموع ، به نفع آمریکا می دانند و هیلاری کلینتون هم در این رقابت آنها را نمایندگی می کند ، “شورای امنیت” سازمان ملل قطعنامه ای راجع به توافقنامه “برجام” صادر کرده و همه طرفها، از جمله دولت آمریکا را متعهد به اجرای آن ساخته است. این بدان معناست که لغو یکجانبه این توافق، جدا از واکنش احتمالی رژیم حاکم بر ایران، معضلات تازهای در مناسبات بین قدرتهای بزرگ و حتی در روابط میان آمریکا و اتحادیه اروپا پدید میآورد . قدر مسلم آنست که در حالت رسیدن ترامپ به منصب ریاست جمهوری دشواریهای بیشتری در راه اجرای کامل “برجام” و علی الخصوص تحقق وعده های “پسابرجام” بروز کرده و ، فراتر از آن ، تنش و خصومت در مناسبات بین ایران و آمریکا افزونتر خواهد شد .
در صورت پیروزی احتمالی خانم کلینتون در این رویارویی انتخاباتی، به احتمال زیاد، همان سیاست دوران اوباما، به همراه برخی تغییرات و تاکیدات مضاعف ، در روابط با ایران دنبال خواهد شد . در همان مناظره تلویزیونی مذکور در بالا، نامزد حزب دموکرات با اشاره به این که ” در دوران سناتور بودنم به تمام تحریمهای ایران رای موافق دادم”، اظهار داشت : ” پس از آن آمریکا در صدد بر آمد که در کنار تحریمها با سایر کشورها وارد تعادل شود و با تشکیل ائتلاف، ایران را پای میز مذاکرات بکشاند ، بدون آنکه جنگی رخ دهد” و افزود : ” این یک نمونه از همکاری دیپلماتیک برای حل یک مسئله بینالمللی است ” . وی ضمن حمایت از “برجام” ، سیاست دولت احتمالی آتی خود را نسبت به اجرای آن ” مراقبت همراه با بیاعتمادی ” توصیف کرده است . یعنی که سختگیریهای بیشتری را، نسبت به دوره اوباما، در این زمینه اعمال خواهد کرد. از این رو نیز عادی سازی مناسبات با ایران، در صورت برنده شدن کلینتون هم بعید به نظر میرسد . چنانکه خود او به دیگر مسائل منطقه ای هم اشاره کرده و گفته است ” نباید اجازه بدهیم نیروهای ایرانی با پیروزی در سوریه ، در مرزهای اسرائیل مستقر شوند ” .
اما تا جایی که به گردانندگان رژیم جمهوری اسلامی بر می گردد ، البته اینها نیز مبارزات انتخاباتی در سرزمین “شیطان بزرگ” را ، به شیوه خود ، به گفته خودشان “رصد” می کنند . رهبر رژیم ، چند ماه پیش که تقریبا” مصادف با سالگرد امضای توافقنامه “برجام” بود ، از جمله گفت : ” ما نقض نمی کنیم برجام را لکن اگر طرف مقابل نقض کند ، که حالا همین طور این کسانی که نامزد ریاست جمهوری آمریکایند ، مدام دارند تهدید می کنند که ما می آییم پاره می کنیم ، نقض می کنیم ، انها اگر پاره کردند ، ما آتش می زنیم ” . وی در دیدار با اعضای دولت روحانی در ماه گذشته هم ، با تاکید بر اینکه «باید از بد حسابی آمریکایی ها در قضیه برجام ، تجربه آموخت ” ، هشدار داد که «این تجربه به ما میآموزد که به وعدههای هیچ یک از دولتها در آمریکا نمیتوان اعتماد کرد و نباید در مقابل آنها اقدام نقد انجام داد ” . پیداست که عمده مسئولان رژیم در حال حاضر قصد لغو “برجام” را ندارند و، در واقع ، فشار فزاینده تحریمهای فلج کننده و هراس از بازتاب آن در جامعه ، آنها را ناچار به چرخش در سیاست خارجی و مذاکره با آمریکا ، و نهایتا” عقب نشینی و پذیرش توافق اتمی وین کرده و همان طور که آخرین گزارش “آژانس بینالمللی انرژی اتمی ” نیز رسما” اعلام میدارد، طی یک سال گذشته هم رژیم به تعهدات خود در چارچوب “برجام” دقیقا” عمل کرده است . ولی این نیز آشکارست که جریانات و دستجاتی از درون حکومت با انگیزه های مختلف، با “برجام” مخالف بوده و هستند و این راهم، به انحای گونگون، نشان می دهند . در چنین وضعیتی ، الغای یکجانبه و یا حتی اعلام تجدید مذاکره توافقنامه اتمی از طرف رئیس جمهوری آینده آمریکا ، به منزله ، “امدادی غیبی ” برای این دسته خواهد بود که بدون آنکه دست به کاری بزنند و تقصیری به گردن بگیرند ، به مقصود خود که همانا به هم خوردن “برجام” است نائل می شوند .
دو ماه پیش ، یکی از «آقازاده»های حکومتی و نایب رئیس مجلس رژیم، علی مطهری، در جهت حفظ نظام شان چنین مصلحت بینی کرده بود که ” کشور در حد توان باید از برجام و حضور اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا بهره برد ، چرا که معلوم نیست این فرصت یک بار دیگر تکرار شود و متعاقبا ، توصیه کرده بود که ” میتوان با پایبندی بر اصول و ارزش های انقلاب با آمریکا رابطه داشت ، کما این که اگر با آمریکا رابطه داشتیم ، خیلی از مشکلات بانکی حل میشد” . این گونه مصلحتطلبیها، در کشاکش منازعات جاری در میان جناحهای حکومتی بر سر ادامه عقبنشینی و چرخش در سیاست خارجی و یا توقف آن و مقابله جویی افزونتر، تاکنون راه به جایی نبرده است .36 سال پیش از این نیز ، در بحبوحه بحران بینالمللی برخاسته از گروگانگیری آمریکاییها در ایران ، یکی از ” آقازاده» های حکومتی، محمد منتظری، که در آن هنگام نماینده نخستین دوره مجلس رژیم بود، توصیه کرد که برای حل این بحران بهتر است مستقیما با خود دولت کارتر مذاکره شود زیرا که شکست کارتر و روی کار آمدن دولت جمهوریخواهان در آمریکا، معضلات بینالمللی جمهوری اسلامی را بیشتر خواهد کرد. در آن زمان نیز، این قبیل توصیهها گوش شنوایی نیافت و، بر عکس، آدم های خمینی وارد مذاکره مخفیانه با آدمهای ریگان شدند و چند ماه بعد از آن ریگان بر مسند ریاست جمهوری آمریکا نشست و گروگانها هم بلافاصله آزاد شدند ، نتیجه بلاواسطه این سیاست هم ، تحمیل شروط سختتر بر جمهوری اسلامی در جریان قرارداد الجزایر بود که از جمله آنها هم مسدود ماندن دارایی های ایران در آمریکا بوده که تا به امروز نیز هنوز بخش بزرگی آنها در حالت انسداد باقی مانده است .
نتایج انتخابات آتی در آمریکا ، چنان که گفته شد ، به درجات و اشکال مختلف ، طبعا” بر اجرای “برجام” تاثیر گذار خواهد بود . اما آنچه وضعیت کنونی و سرنوشت آینده جامعه را به گروگان گرفته است ، حاکمیت رژیمی است که هیچ پروایی به جز حفظ بساط ستمگری و غارتگری خود ندارد و ادامه سلطه آن نیز حاصلی جز تشدید و تعمیق بحرانهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی موجود ندارد .