لیبراسیون، گزارش خود را با فرارسیدن تاریکی به پایان میبرد: از ساعت ده شب به بعد، کمکم صداهایی در گوشه و کنار تهران بر میخیزد: “مرگ بر خامنهای، مرگ بر جمهوری اسلامی”… صداها کمکم اوج میگیرند و همنوا میشوند: “تازه اولشه”…
روزنامۀ فرانسوی لیبراسیون که از همان روزهای نخست با کنجکاوی و جدیت جنبش ایرانیان را دنبال کرده، بار دیگر صفحۀ اول خود را به اوضاع پرجنب و جوش این کشور اختصاص داده و با توصیف حال و هوای شهر تهران، مینویسد که مشاهدات کنونی در پایتخت ایران تا همین سه ماه قبل غیرقابل تصور بود.
“زن راه میرود. راست، سربلند، با بازوان رها. از مقابل تاکسیهای زرد تهران که پشت چراغ قرمز بیصبری میکنند، با قدمهای شمرده میگذرد. موهای بلند خرماییاش آزادانه بر شانهها ریخته. راه میرود، مصمم. تنها نیست، دیگر تنها نیست. مثل نسرین ۲۲ ساله، هزاران زن هر روز خیابانهای تهران را گیسو در باد طی میکنند”…
ار اف آی: خانم سونیا دلسال – استولپر، توصیف خود از تهران امروز را بدون تردید با نگاهی تحسینآمیز به زنان ایرانی آغاز میکند.
یک زن جوان تهرانی که نسرین نامیده میشود، به خبرنگار لیبراسیون گفته است “این روزها انگار در استانبول زندگی کنیم تا در تهران. توی خیابانها، روز به روز تعداد زنان بیحجاب بیشتر و زنان محجبه کمتر میشود”. به عقیدۀ او از هر ده زن، هفت نفر بدون روسری بیرون میآیند. حالا زیاد دیده میشود که یک زن چادری همراه با دختر بیحجابش دست در دست یکدیگر راه میروند. انگار که مادر به دختر بگوید “من هوایت را دارم”.
نسرین، مثل مهسا امینی، ۲۲ ساله است. اما مهسا دیگر نیست. ولی حالا سه ماه بعد از مرگ او، نسرین که تازه از کوه برگشته، در هوای تهران با موهای رها نفس میکشد. هرچند خیابانها و پیادهروها پر از پلیس است، اما در عرض روز و در برابر لشکر زنان بیحجاب کاری جز تماشا کردن ندارند.
بر سکوهای یک طرف ایستگاه مترو، شعار “زن، زندگی، آزادی” شنیده میشود. همه بدون روسری. در قطاری که از راه میرسد نیز زنان بیحجابند. آهنگ “قاف” علیرضا طلیسچی همه جا شنیده میشود. به نوشتۀ لیبراسیون، این ترانۀ عاشقانه در روزهای اخیر نماد تازهای برای اتحاد مردم شده است. گفته میشود حمیدرضا روحیجوان که در زیباشهر به ضرب گلوله کشته شد (۲۱ آبان)، مدام این آهنگ را گوش میکرده است. حالا “قاف” نیز به یک سرود انقلابی، نشانی برای همبستگی و حمایت تبدیل شده است.
لیبراسیون به پیامهای کوچک و شکلاتهایی که در کوچه و خیابان دست به دست میشود اشاره میکند و از جمله این پیام را که به دیوارهای خیلی از کافهها چسبانده شده نقل میکند: “مرسی که این روزا به من احساس امنیت دادی”… به نوشتۀ لیبراسیون این کافههای کوچک به قلب تپندۀ جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شده است، جنبشی که به گفتۀ جوانان فعال “بدون تردید انقلاب است”.
لیبراسیون با ذکر آمار بازداشتها و کشتهشدگان مینویسد که به رغم سرکوب هولناک، خیزش مردم همراه با اعتصابها و تظاهرات ادامه دارد.
خبرنگار لیبراسیون گردهمایی “نسرین” و دوستانش را در کافهای کوچک و صمیمی وصف میکند و مینویسد که آنها همچنان به اینستاگرام و توئیتر دسترسی دارند. تمام تلاشهای رژیم برای بستن راههای ارتباطی با شکست مواجه شده و شبکههای اجتماعی همچنان انعکاسدهندۀ مقاومت ایرانیان است. لیبراسیون حمایت بازیگران مشهور سینما و تلویزیون را از جنبش بسیار مؤثر میداند و مینویسد که رژیم قادر نیست همۀ این افراد را ساکت کند…
لیبراسیون، گزارش خود را با فرارسیدن تاریکی به پایان میبرد: از ساعت ده شب به بعد، کمکم صداهایی در گوشه و کنار تهران بر میخیزد: “مرگ بر خامنهای، مرگ بر جمهوری اسلامی”… صداها کمکم اوج میگیرند و همنوا میشوند: “تازه اولشه”…