جنبش زنان حلقه اتصال جنبش های مردمی

ديدگاه

شاید رفتار به شدت زن ستیز روشنفکران و هنرمندان به فروغ فرخزاد شاعر زن آزادیخواه و شورشی نمونه ای روشن و قابل فهمی از عمق فاجعه وضعیت زنان بوده و در حافظه تاریخی آنها نقش بسته است وجان سختی ساختار پدر سالار رابه ما زنان یاد آورمی کند که سنت شکنی کافی نیستت. باید ساختار شکن بود.

فريبا ثابت

به مناسبت 8 مارس

جنبش زنان حلقه اتصال جنبش های مردمی

روسری های رنگارنگ در هوا می چرخیدندو در آتش می افتادند
آتش زبانه می کشید و دل شب را می شکافت و جرقه های خود را به اطراف پخش می کرد
زنان و دخترکان دور آتش می رقصیدند و آزادی را مز مزه می کردند
مردان حمایت می کردند
« ما همه به هم هستیم»
سنگر اسلام به خطر افتاده بوده و دنیا به حیرت
و زنان می رقصیدند و می رقصیدند
آتشی به پا شده بود مهار نشدنی
و زنان می رقصیدند ومی رقصیدند
سیه دلان شب از هر طرف آژیر کشان می آمدند
زنان هم چنان می رقصیدند ………..
آتش هم چنان زبانه می کشید…….
شعله ،خاموش شدنی نبود………..

فريبا ثابت

روز جهانی حقوق زنان ، بزرگذاشت تاریخ مبارزه زنانی است که خود تاریخ را ساخته اند. این تاریخ ریشه در مبارزاتی دارد که زنان از طرفی برای آزادی و برابری کل جامعه و از طرف دیگر برای هویت خود و برابری با مردان بی وقفه کرده و می کنند.
هشت مارس روز نمادین برای شناخت دست آوردها و فرصتی است برای بررسی وضیعت موجودزنان و اینکه هنوز چه راه سخت و ناهمواری برای پر کردن شکاف جنسیتی در پیش رو داریم.
هشت مارس روز جهانی مبارزه برای برابری و آزادی و رفع هر نوع ستم و تبعیض است.
تقلیل دادن آن به تبریک گفتن و گل دادن به زنان منحرف کردن اذهان از مسئله اصلی تبعیض و نابرابری در تمامی حوزه های خصوصی و عمومی است.
امروزه اما هشت مارس بیشتر از هر زمانی، موضوعیت دارد چرا که بسیاری از دست آوردهای زنان که با مبارزه بی امان بدست امده ، مورد تهدید قرار گرفته است و حتی در زمینه هایی زنان را به عقب رانده اند.
چرا که هنوز برای کار برابر دست مزد برابر دریافت نمی کنند!
چرا که هنوز در مدیریت و شغل های کلیدی نادرند!
چرا که هنوز مالک بدن خود نیستند و به خاطر نافرمانی کشته می شوند
چرا که هنوز سوژه زایش اند
چرا که هنوز بدن زن ابژه جنگ است وتهاجم به مرزها با خشونت و تجاوز به زنان آغاز می شود
چرا که مورد داد و ستد قرار می گیرند و ابژه جنسی ،جنسینی هستتد
چرا که……………

و اما مسئله زنان یکی از مهم ترین گره گاه های هرجامعه است که بدون حل آن، مسائل دیگر جامعه حل نخواهد شد.

در جامعه ما ایران جنبش « زن زندگی آزادی» گامی بزرگ در این راه بر داشته است اما در این جا این سئوال مطرح می شود که :
ایا پیدایش این جنبش نقطه عطفی در رهایی جامعه از پدر سالاری نهادینه شده است؟.
و اگر اری ، نقش زنان در این پروسه چیست ؟.
جنبش« زن زندگی آزادی» که حاصل چهار دهه مبارزه بی وقفه زنان علیه آپارتاید جنسیتی و تبعیض قانونی و نهادینه شده در جمهوری اسلامی است را می توان به نظر من نقطه عطفی در مبارزه هم زمان علیه حکومت دینی و ساختار پدر سالار دانست هر چند این دو در هم تنیده اند.
زنان در این دور از خیزش انقلابی ،ساختارمبتنی بر سلطه و اقتدار را به چالش کشیده واز سد حکومت دینی گذشته و مستقیما قدرت سیاسی را هدف قرار دادند.
زنان امروزه علیرغم افت و کنترل نسبی این خیزش و نه خاموش شدن آن به دلایل مختلف از جمله سرکوب ، مهم ترین نیرو در هر تغییرسیاسی اجتماعی وحلقه اتصال جنبش های مردمی هستند و بدون حضور فعال آنها ، هر گونه تغییر اساسی و بنیادین غیر ممکن است.
اگر براین باور باشیم که انقلاب و قیام های مردمی ، نه فقط اعتراض جنبش ها به نظم موجود، بلکه اساسا وسیله ای برای بر پایی یک روابط اجتماعی جدید است باید درک درست و واقعی از خواسته ها و مطالبات خود به عبارت دیگر از انچه نمی خواهیم و از آن مهم تر ار آنچه می خواهیم داشته باشیم.

زنان چگونه می توانند این نقش را ایفا کنند؟
زنان امروز ایران و بطور مشخص نسل جدید به این مرحله رسیده که دیگر بی حقوقی و بی هویتی را بر نمی تابد ودرنتیجه خود را سوژه انقلاب می داند.
و باعاملیت خود ساختار موجود را به چالش کشیده ومخالفت خود را با ساختار مبتنی بر سلطه و اقتدار به صراحت و با عمل خود بیان کرده است.
زنان سه خواسته اصلی ، آزادی برابری وحق مالکیت و کنترل بر بدن راخواستارند. و با رد هویت دیکته شده هویت اصلی خود را فریاد زده و ظرفیت نهفته در این جنبش را در معرض دید همگان قرار دادند.
در این روند وضعیت اسف بار زنان انتخاب زیادی برای آنها باقی نگذاشته وتجربیات مبارزه صد و اندی ساله وجهانی شدن مدیا و شبکه های اجتماعی کمک زیادی به کنشگری و عاملیت آنها کرده است.
نگاهی به وضعیت و جایگاه زنان دربیش از چهار دهه نشان میدهد که زنان علاوه برستم های وارده بر کل جامعه تنها به خاطر جنسیت شان هم در تمامی سطوح مورد ستم واستثمارمضاعف و سلطه قرار گرفته اند.
زنان در تمامی حوزه های اقتصادی ،اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی با مردان نابرابر هستند. فقر به نوعی در جمهوری اسلامی زنانه شده است
کل جمعیت زنان 31میلیون و783 هزار نفراست از این تعدادتنها حدود3میلیونو 681 نفر دارای شغل هستند و نرخ اشتغال در حدود 11.6 در صد است و این در حالی است که زنان بیشتر در مشاغل خدماتی مشغول به کار هستند.
اشتعال زنان کارگر در بخش های غیر رسمی و گاها با قرار دادهای سفید وشرط بچه دار نشدن است .استخدام زنان و دختران کم سن و سال در صنعت سکس ،کار تقریبا اجباری ومجانی زنان در کشاورزی ، کار خانگی ، کار مجانی در محل کار همسران ،نمونه های بارز بی حقوقی زنان است . در مورد زنان تحصل کرده در حالیکه 55 درصد دانشجویان دانشگاهها زن هستندو تقریبا 50 در صد فاع التحصیل شده، تنها 17 درصد جذب باراز کاربا حقوق نا برابر میشوند.
این وضعیت ، زنان بسیاری را با وجود کار به زیرخط فقر وتبعات آن پرتاب کرده است. زنان تحصیل کرده و متخصص بیکار و یا با دست مزد بسیار پایین تر از مردان عملا از نظر اقتصادی وابسته به مردان هستندو استقلال اقتصادی ندارند
.
واما در مورد آزادی:
زنان امروزه بر این امر آگاهند که تنها با عوض شدن قدرت سیاسی خود به خود به آزادی نمی رسند . تنهاعاملیت و کنشگری خود ، راه رابرای آزادی آنها هموار می کند .تجربه تاریخی این را به خوبی به انها نشان داده است.
ازجنبش مشروطیت به بعد و حتی تا جنبش سبزاز زنان تنها استفاده ابزاری شده و مسئله آنها به بعد حواله داده و به باد فراموشی سپرده شده است. و از آن مهم تر که در تمامی این دوران و در مقاطع انقلاب ها مسئله زنان مسئله جنبش روشنفکری و آزادیخواهی و حتی جنبش چپ نبوده است. آزادی برای آنهادر آزدای اندیشه و آزادی مطبوعات ،آزادی انجمن ها و سندیکاها آزادی اعتصابات ، حق راهپیمایی و….تجسم یافته و آزادی زنان راشامل نمی شده است . در بهترین حالت مسئله را به خود زنان واگذار کرده اند.
نگاهی گذار به ادبیات ،شعر، سینما تاتر ، نقاشی و بطور کلی هنر معاصرنشان میدهد که به خصوص قبل از انقلاب 57 تا چه اندازه دید پدر مرد سالارانه حاکم بوده است و نه تنها تلاشی برای از بین بردن این نرم های جا افتاده در جامعه نشده بلکه این کلیشه های جنسیتی به وضوح باز سازی شده اند.
شاید رفتار به شدت زن ستیز روشنفکران و هنرمندان به فروغ فرخزاد شاعر زن آزادیخواه و شورشی نمونه ای روشن و قابل فهمی از عمق فاجعه وضعیت زنان بوده و در حافظه تاریخی آنها نقش بسته است وجان سختی ساختار پدر سالار رابه ما زنان یاد آورمی کند که سنت شکنی کافی نیستت. باید ساختار شکن بود.

حق مالکیت بر بدن:
مسئله ای بسیار پیچیده و جان سخت تر است.
بدن زن همیشه مصادف با گناه بوده است این نگاه زن را به ابژه تقلیل میدهد . این دید در جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده و از انجاییکه جسم زن گناه می آفریند باید در پرده شود . از این جاست که حجاب سنگر اسلام شده و هویت زن و نماد هویت جمع می گردد و درصدر اولویت ها قرارگرفته وبه موضوع سیاسی برای حکومت دینی تبدیل می شود.

زنان در جمهوری اسلامی هویت انسان کامل بودن خود را از دست داده و در موقیعت فرو دست قرار گرفته اند .
بر بستر چنین شرایطی زنان علیرغم شدید ترین سرکوب ها اعم از زندان، شکنجه ، اعدام ، اسید پاشی تا محدویت ها اجتماعی ،اقتصادی، سیاسی فرهنگی مقاومت کرد ه و پروسه رهایی و آزادی خود رابه اشکال مختلف پیش بردند.
خیزش انقلابی اخیر نقطه عطفی در این پروسه، برای آزادی و برابری که در عین حال ساختار شکن ه بوده است.

به نظر من این مطالبات فقط مطالبات اخص زنان نیست بلکه مطالبات کل جامعه را باز تاب میدهد.
و برخلاف تصور عده ای « آزادی و برابری » در قلب جنبش زن زندگی آزادی است .
جنبش زنان خواهان برابری حقوقی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در تمام زمینه ها است.
این اولین قدم برای از بین بردن دیگر تبعیضات جان سختی است که در جامعه ماریشه عمیق دارد ، لازم و ضروری بوده و بدون بر داشتن این قدم اساسی هرتغییر اجتماعی ،غیر ممکن است. نقش های جنسیتی نطم اجتماعی را حفط می کنند و هیرارشی و سیستم سلسه مراتبی را استحکام می بخشد . در نتیجه هر تغییری بدون از بین بردن تسلط و هیرارشی نهادینه شده بین زن ومرد ،نمی تواند به آزادی و برابری دیگر گروه های اجتماعی منجر شودچرا که بسرعت سیستم باز سازی شده و تسلط ایجاد می شود.
امروزه اکثر زنان دیگر در نقش جنسیتی خود محبوس نیستند به نیروی اجتماعی عظیمی تبدیل شده اند. نگاهی به نرخ باوری 1.7 در صدی در ایران نشان میدهد که زنان چگونه در حال در دست گرفتن کنترل بدن خود هستند و چگونه
می توانند با کاهش جمعیت جامعه را دچار بحران کنند.
بعلاوه اینکه جامعه ال جی بی تی کیو در رد نقش جنسیتی با زنان همراهند و مطالبات آنها با مطالبات زنان هم خوانی دارد و می توان گفت که خودرا در داخل این جنبش می بینند.
زنان پایدارترین و پیگیرترین نیروی اجتماعی برای هر گونه تغییر هستندو به همین دلیل قادرند بیشترین نیرو را دورجمع کنند بنا براین در جامعه متکثر و پولورالیستی ما تنها یک جنبش و یک تضاد وجود ندارد و جرقه می تواند از هر جا زده شود و همه جنبش ها را در بر گیرد و به هم پیوند دهد.
شاید این پروسه به زمانی بیشتر از اتنطار ما نیاز داشته باشد اما مطمئنا نشان داده است که به رهبران خود ساخته و حتی کاریزماتیک نیازی ندارد وخود در روند مبارزه ،ابزار و نهاد های خود را پیدا می کند .
اماامروزه پیوند جنبش ها و به خصوص پیوندبین جنبش زنان ،جنبش کارگری، جنبش ملیت ها از هر زمانی ضروری تر به نطر می رسد .
و کلام آخر این که جنبش دست اوردهای غیر قابل بازگشتی برای جامعه و به خصوص برای زنان به همراه داشته است .
وظیفه همه ماست که این مشعل را زنده نگه داریم.
فریبا ثابت 7 مارس 2024