بهروز سورن :
اسمش را شورش بگذارید!
در سطل زباله او را یافتند و هنوز بند نافش را همراه داشت. رها شده بود و در دو لایه کیسه پلاستیکی جایش داده بودند. او که دو روز از زندگیش گذشته بود توسط زباله گردی پیدا شد که خود از باز کردن کیسه پلاستیک پیدا شده هراس داشت و از دیگران برای جستجو در کیسه یاری میخواست. نوزاد به یاری امدادگران به بیمارستان منتقل و ظاهرا در سلامت کامل بسر میبرد و قرار است که به بهزیستی تحویل داده شود. نوزاد بی گناه و نازنین اول بار در زندگی اش با گرسنگی و زباله دان اشنا شد. آنچه که در صفوف بیشمار کودکان کار روزمره است.
این واقعه دردناک و بهت آور میتواند در بسیاری از کشورها که حقوق کودکان را محترم میشمرند, بلوایی سیاسی ایجاد کرده و بسیاری از معادلات آنرا بهم بریزد. میتواند در اندازه های یک فاجعه ظاهر شود و مناسبات اجتماعی حاکم را متاثر سازد. در کشور ما اما اینطور نیست. جان انسانها بطور کلی برای حاکمان پشیزی ارزش ندارد و خود در ستاندن آن پیشقراول هستند. این اتفاق خیچ سنگی را در مناسبات جاکمان فساد و تباهی جا بجا نخواهد کرد.
رها شدن نوزادان در سطل زباله که اغلب مرده یافت میشوند, سوابقی متعدد داشته است. این نوزادان حاصل فقر و ناهنجاری های اجتماعی که از دستاوردهای عدالت اسلامی حاکمان است, می باشند. فقر, درد و اعتیاد و محرومیت های اجتماعی گسترده برای کودکان و نبود تامین اجتماعی شهروندان از جمله زمینه های پیدایش این فجایع در جوامع و بویژه ایران است حال آنکه در تمامی انها و بموازت این ناهنجاری ها, نهادهای مدنی منبعث از آگاهی و وجدان انسانی شکل گرفته و مستقل از حکومت ها امداد رسانی می کنند. به یاری نزدیکترین قربانیان می شتابند و به سهم خود مددکاری میکنند. غذاب مجانی توزیع میکنند, بسته های خواربار و مواد بهداشتی تقسیم میکنند, زباله ها را از اماکن عمومی جمع آوری می کنند و یا در کف کوچه و خیابان کلاس های درسی برای کودکان کار و خیابان ترتیب می دهند.
وحوش حاکم ولی حضور این نهادهای مدنی و همبستگی مردمی مستقل از حکومت را با اهداف ضد بشری و منافع غارتگرانه و چپاولگرانه خود در تضاد می بینند و سرکوب این نهادها و فعالین آنها در برنامه همیشگی آنها بوده است. معاندت با نظام و فعالیت علیه امنیت ملی اتهام آنهاست و بسیاری از آنها هم اکنون در زندانهای مخوف امنیتی رژیم بسر میبرند. حال آنکه با پیدا شدن این نوزاد در کیسه پلاستیکی یکبار دیگر چهره ناپاک و ضد انسانی حاکمیت جمهوری اسلامی برملا شد و حقانیت شهروندان معترض به گرانی و گرسنگی مزمن شفافیت یافت.
علیرغم تمامی فساد و نیرنگ حاکمان در ایجاد فقر و گرانی و فساد, اعتیاد و خشونت در جامعه ولی این واقعه نشان داد که وجدان انسانی هنوز بیدار است و طی ساعاتی پس از انتشار این خبر دهها خانواده برای دریافت این نوزاد و سرپرستی او آمادگی خود را توسط تلفن و امیل و سایر امکانات موجود معرفی کرده اند. قطعا او که از سوی پدر و مادر خود و به هر دلیل آشکار و پنهان تنها و در سطل زباله رها شد و پیراهنش دو کیسه پلاستیکی بود, تنها نخواهد ماند و روزی به دلایل پیدایش خود در زباله دان پی خواهد برد و علیه تمامی این محرومیت ها و بی عدالتی ها که خود نیز قربانی آن بوده است خواهد شورید.
راهی جز شورش و طغیان در برابر ستمگران حاکم برای کارتن خوابها, قبر خوابها, مترو خوابها, کودکان کار, بی آیندگان, بیکاران, گرسنگان و …. نمی ماند.
به احتمال بسیار این بخش از زندگی نوزاد پسر همواره همراه او خواهد بود و او را رها نخواهد کرد. دنیای بیرحم موجود با کیسه پلاستیکی و سطل زباله به این نازنین بی گناه خوش آمد گفته است و از گرمای تن مادری و پدری اش محروم مانده است. بجای سینه پر مهر و سیراب کننده مادر انگشت شصت خود را مکیده است و بند نافش را دو روز دیرتر بریده اند.
بی شک همه انسانها و وجدانهای هنوز بیدارخوشحال هستند که او زنده مانده است و بیشتر شاد که پر تعداد داوطلبانی برای دریافت و سرپرستی از او مترصد پذیرش او در محیط گرم خانوادگی خود هستند. پسر نوزادی که تا مرگ شاید یک قدم فاصله داشت و اگر او را نمی یافتند قظعا لحظاتی بعد مرده بود و شاید بقول آلبرکامو اگر زباله گرد او را مرده می یافت در گوشش می گفت: چیزی از دست نداده ای!
پس حال که زنده است و با مناسبات شناخته شده از سوی حاکمان محکوم به فقر و بی آیندگی خواهد بود پس نامش را برای ایجاد فردایی بهتر و عادلانه تر و رهایی از چنگال خونین زشت سیرتان حاکم, شورش بگذارید.