او یکی از معماران اصلی نظام ولایت فقیه و مظهر رژیم مستبد اسلامی بود . رفسنجانی، بعنوان یکی از چهرههای اصلی قدرت در نظام اسلامی در سازمان دادن سرکوب مخالفین سیاسی ، در “انقلاب فرهنگی” و بستن دانشگاهها، در بحران تسخیر سفارت و خلع ید از لیبرالها و حذف آنان از قدرت سهم عمده داشت. او به عنوان پرنفوذترین فرد رژیم پس از خمینی، با به بنبست رسیدن جنگ ویرانگر ایران و عراق و خطر تلاشی نظام، در اتخاذ سیاست «جارو کردن زندانها»، یعنی کشتار هزاران نفر از زندانیان سیاسی نقش اساسی داشت. در دروان ریاست جمهوری او سیاست سرکوب و سانسور، حذف و ترور معترضان و مخالفان، در داخل و خارج، همچنان ادامه یافت. ربودن و قتل روشنفکران و نویسندگان، که بعدها به عنوان «قتلهای زنجیرهای» بازتاب یافت در همان دوران آغاز شد و در پرونده «میکونوس» در سال 1376 نقش گردانندگان اصلی رژیم و بویژه رفسنجانی و وزیر اطلاعاتش در این قبیل جنایتها آشکارتر شد
اطلاعيه کميته مرکزی سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران به مناسبت مرگ علی اکبرهاشمی رفسنجانی :
مرگ یک سیاستمدار تبهکار
با مرگ علی اکبرهاشمی رفسنجانی، در 19 دی ماه، طومار زندگی کسی بسته میشود که اعمال قدرت و سیاست او و ایادیاش، در مرکز و یا حاشیه اقتدار، طی 38 سال گذشته با حاکمیت ننگین استبداد مذهبی بر ایران گره خورده است.
رفسنجانی که درس استبداد مطلقه و ارتکاب هرگونه جنایت و تبهکاری به منظور حفظ حکومت اسلامی را از مراد و امام خویش خمینی به خوبی آموخته بود، همواره یکی از مسئولان و تصمیم گیرندگان اصلی رژیم حاکم بوده است. پس از مرگ خمینی و تقسیم میراث وی، او پرقدرتترین میراث خواران بود و بعد از پایان دوره ریاست جمهوری نیز گرچه او در نتیجه منازعات و رقابتهای درونی دستجات حاکم، تا ائدازهای، به کنار رانده شد ولی همیشه در مهمترین تصمیم گیریها و اعمال سیاستها سهیم و دخیل بود.
او یکی از معماران اصلی نظام ولایت فقیه و مظهر رژیم مستبد اسلامی بود . رفسنجانی، بعنوان یکی از چهرههای اصلی قدرت در نظام اسلامی در سازمان دادن سرکوب مخالفین سیاسی ، در “انقلاب فرهنگی” و بستن دانشگاهها، در بحران تسخیر سفارت و خلع ید از لیبرالها و حذف آنان از قدرت سهم عمده داشت. او به عنوان پرنفوذترین فرد رژیم پس از خمینی، با به بنبست رسیدن جنگ ویرانگر ایران و عراق و خطر تلاشی نظام، در اتخاذ سیاست «جارو کردن زندانها»، یعنی کشتار هزاران نفر از زندانیان سیاسی نقش اساسی داشت. در دروان ریاست جمهوری او سیاست سرکوب و سانسور، حذف و ترور معترضان و مخالفان، در داخل و خارج، همچنان ادامه یافت. ربودن و قتل روشنفکران و نویسندگان، که بعدها به عنوان «قتلهای زنجیرهای» بازتاب یافت در همان دوران آغاز شد و در پرونده «میکونوس» در سال 1376 نقش گردانندگان اصلی رژیم و بویژه رفسنجانی و وزیر اطلاعاتش در این قبیل جنایتها آشکارتر شد.
او دو دوره رئیس جمهور و سه دوره ریاست مجلس را به عهده داشت و طراح و حامی سیاست تعدیل اقتصادی بود. سیاست اقتصادی نئولیبرالی که پس از وی نیز توسط اخلافش دنبال شد و برزمینه آن بزرگترین کارخانهها وصنایع و بنگاههای اقتصادی کشور خصوصی شدند ودراختیار روحانیون و پاسداران نظام اسلامی قرار گرفتند. دهها هزار کارگر از کار واشتغال دائم محروم گشتند و صدها شرکت وکمپانی مقاطعه کار و واسطه در سراسر کشورشکل گرفتند تا در این غارت بزرگ شریک شوند . رفسنجانی نه تنها در دوره ریاست جمهوریاش ثروت بزرگی اندوخت و به یکی از سرمایهداران بزرگ ایران تبدیل شد، بلکه سیستم رانت خواری و فساد را در دولت گسترش داد. وی با وارد کردن سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به ان به فعالیتهای اقتصادی و پروژه های دولتی، به بهانه بازسازی پس از جنگ، عملا باعث شد تا نیروهای نظامی و بخصوص فرماندهان سپاه بر امور اقتصادی و امنیتی کشور مسلط شوند.
برای رفسنجانی مهمترین مسئله حفظ نظام بود و برخی از اقدامات و فعالیتهای جناحهای تندرو را به زیان حکومت و بقای آن میدید و مخالفت میکرد. همین مسئله عامل اختلاف وی با خامنهای بود. ولی وی بیشتر سیاستمداری پراگماتیست و مصلحت گرا بود و تلاش وی همواره حفظ تعادل برای بقای رژیم بود.
مرگ هاشمی رفسنجانی خلایی را در ساختار کنونی جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد و در سرنوشت آتی رژیم و تقسیم قوای درونی آن بی تاثیر نخواهد بود. از هم اکنون پیداست که دولت روحانی و کارگزاران با از دادن حامی پرنفوذ خود، با دشواری بیشتری در مقابله با رقیبان جناح غالب روبرو خواهند شد. خامنهای در نبود «یار دیرین» و همچنین رقیب خود، خواهد کوشید تا اقتدار فردی خود را گسترش بیشتری دهد و همزمان فقدان وی میتواند به تشدید درگیریهای جناحها، بویژه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بیانجامد.
رفسنجانی هر چه بود، مدافع حقوق مردم و کارگران وزحمتکشان نبود و مرگ وی تاثیری در وضعیت نابهنجار و بحرانی زندگی و معیشت میلیونها مردم ایران ندارد. اکثریت مردم ایران، بنا به تجربه ملموس سالیان خود، نیک میدانند که کار و زندگی امروز و سرنوشت آینده آنها، با رفتن و آمدن این یا آن شخص در درون استبداد مذهبی حاکم هیچ بهبود یا تغییر اساسی به خود نخواهد دید. تنها چشمانداز روشن برای آنها هنگامی گشوده خواهد شد که در پی تداوم و گسترش مبارزات آزادیخواهانه، حق طلبانه و عدالت جویانه خود آنها، طومار کلیت این رژیم در هم پیچیده شود.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
۲۴ دی ۱٣۹۵ – ۱٣ ژانويه ٢٠١٧