فعالیت های زیرزمینی و مخفی در باکو از سوی عوامل جمهوری ولایت آغاز شد، ولی با وجود اتحاد شوروی فعالیت های مخرب آنان گسترده نبود. تا سال ۱۹۹۱ که جمهوری آذربایجان اعلام استقلال از ترکیب شوروی گرفت و فعالیت های رژیم ولایت و نفوذ در جمهوری آذربایجان با تبلیغات وسیع و گسترده سرعت گرفت. رژیم ولایت با استفاده از فرصت های بدست آمده و با بازکردن دفاتر کمک های امدادی ( کمیته امام و غیره ) بویژه در مناطق محروم نفوذ خود را گسترش داد و در سال های بعد تعداد کثیری از جوانان انتخابی را به شیوه های گوناگون به ایران آورد و در حوزه های علمیه و مدارس ویژه آموزش داد تا در فرصت های مناسب از آنان بهره برداری کند.
دکتر محمد حسين يحيائی
تنش بین رژیم ولایت و جمهوری آذربایجان اوج می گیرد
در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی تغییرات مهمی در دیپلوماسی خود داده تا از انزوای خود ساخته رهایی یابد و شورای عالی امنیت ملی خود را وارد گود سیاست خارجی کرده تا با دشمنان دیروز خود وارد مذاکره شود و یخ های موجود را با آنان ذوب نماید و به اقتصاد ویران شده خود سامان دهد و به بحران های داخلی که هر روز ابعاد وسیعتری بخود می گیرد غالب آید، در شمالغرب کشور به ماجراجویی خود ادامه می دهد.گاهی به مقر احزاب کورد در اقلیم کردستان حمله می کند و گاهی دیگر مانور های پر حجم نظامی خود را در مرز جمهوری آذربایجان تکرار می کند تا توانایی های نظامی خود را به رخ دیگران بکشد.
آذربایجان سرزمینی است که از دو بخش تشکیل شده و رودخانه « ارس » آن را از هم جدا کرده است بخش شمالی با جمعیت اندک (۱۰ میلیون) با قرارداد ترکمنچای به روسیه تزاری واگذار شده، سپس با اعلام استقلال در سال ۱۹۱۸ به ترکیب اتحاد جماهیر شوروی پیوسته و در دسامبر ۱۹۹۱ از آن ترکیب جدا شده و بعنوان جمهوری آذربایجان مورد شناسایی سازمان ملل و دیگر نهاد های جهانی قرار گرفته است، بخش جنوبی با جمعیت انبوه و سرزمین وسیع در سرزمین جغرافیای سیاسی ایران قرار گرفته و در فرصت های مختلف خواهان خود مختاری، تعیین سرنوشت سیاسی و آزادی های دمکراتیک شده ولی هر بار به شیوه های گوناگون این جنبش ها سرکوب و حتی انکار شده است. بنابرین رابطه با آذربایجان همواره پر پیچ و خم، پر تنش همراه با شک و تردید بوده است.
در دوران اتحاد جماهیر شوروی کنسولگری ایران در باکو مراقب فعالیت های فرقه دمکرات آذربایجان در آنجا بود در حالیکه اکثر پناهجویان فرقه ای در جامعه آذربایجان ادغام شده در حوزه های گوناگون شاخص و مشغول بکار بودند ولی در دیدار های دیپلوماتیک همواره مقامات ایران از فعالیت فرقه بویژه از انتشار روزنامه « آذربایجان » و رادیو « صدای آذربایجان » گله مند و نگران بودند، در سال ۱۳۳۹ با پلنوم وحدت فرقه دمکرات آذربایجان با حزب توده ایران و انتقال مرکزیت آن به آلمان دمکراتیک شرایط کار و فعالیت فرقه را در آذربایجان دگرگون کرد و این شرایط تا انقلاب ۱۳۵۷ ادامه یافت.
در همان روز های اول انقلاب خمینی حکم به صدور آن به کشور های پیرامونی با اکثریت مردم مسلمان داد که خود حیرت انگیز و گاهی شگفت انگیز بود (انقلاب اسلامی در ایران که اکثریت مردم آن باورمند و مسلمان بودند و صدور آن به کشور های اسلامی از جمله عراق که آغازگر جنگ ویرانگر ۸ ساله شد) در نتیجه فعالیت های زیرزمینی و مخفی در باکو از سوی عوامل جمهوری ولایت آغاز شد، ولی با وجود اتحاد شوروی فعالیت های مخرب آنان گسترده نبود. تا سال ۱۹۹۱ که جمهوری آذربایجان اعلام استقلال از ترکیب شوروی گرفت و فعالیت های رژیم ولایت و نفوذ در جمهوری آذربایجان با تبلیغات وسیع و گسترده سرعت گرفت. رژیم ولایت با استفاده از فرصت های بدست آمده و با بازکردن دفاتر کمک های امدادی ( کمیته امام و غیره ) بویژه در مناطق محروم نفوذ خود را گسترش داد و در سال های بعد تعداد کثیری از جوانان انتخابی را به شیوه های گوناگون به ایران آورد و در حوزه های علمیه و مدارس ویژه آموزش داد تا در فرصت های مناسب از آنان بهره برداری کند.
در همان سال های نخست جنگ اول قره باغ بین جمهوری ارمنستان و آذربایجان شروع شد و جمهوری ولایت برای نفوذ در ارتش آذربایجان و یارگیری برای اجرای برنامه های آتی خود کمک های نظامی اندکی به آذربایجان کرد ولی هدف نهایی آن پیشگیری از ارتش ارمنستان نبود، از آن رو مانع پیشروی ارتش ارمنستان نشد در نتیجه ۲۰ درصد از خاک آذربایجان از سوی ارمنستان اشغال شد که سال های طولانی همچنان در اشغال ماند. در این سال ها تحولات مهمی در مدیریت جمهوری آذربایجان رخ داد تا در نهایت سیاستمدار کهنه کار « حیدر علی اوف » بعد از مدتی که از سیاست دور شده بود به قدرت رسید. علی اوف سیاست نزدیکی به غرب را انتخاب کرد و با شرکت های بزرگ نفتی به مذاکره نشست، کنسرسیومی از شرکت های بزرگ با شرکت کشور های همسایه تشکیل شد و جمهوری ولایت با همه تلاش نتوانست برای خود جایی دست و پا کند، در پی آن چرخشی در سیاست خارجی رژیم اتفاق افتاد و گرایش به جمهوری ارمنستان افزایش یافت. در همه این مدت دیگر سخنی از خروج نیرو های ارمنستان از خاک آذربایجان به میان نیآمد و روابط تهران و ایروان با افزایش حجم تجاری بهبود چشمگیری یافت.
در این سال ها باکو با استفاده از درآمد های نفتی به اقتصاد ویران شده خود سرو سامان داد، لوله های نفتی خود را تا بندر جیحون ترکیه گسترش داد و روابط نزدیکی با آنکارا و تل آویو برقرار کرد که این روابط نزدیک خشم رژیم ولایت را بر انگیخت، در این میان چندین برنامه هنری و ورزشی باکو را در صدر اخبار جهان قرار داد.
رژیم ولایت به سازماندهی جوانان در مبارزه با نظام سکولار باکو ادامه داد و آنان را در مناطق گوناگون به حرکت در آورد و نفوذ خود را در بین مذهبی های شیعه افزایش داد و فرستنده های تلویزیونی را بعنوان ابزار تبلیغاتی بکار گرفت و با فتوای برخی از روحانیون ( آیت اله لنکرانی ) برخی از روزنامه نگاران بنام و مطرح آذربایجان را که با نوشته های خود به افشاگری ارتجاع می پرداختند به قتل رساند و برخی دیگر را تهدید کرد.در این میان جوانان وابسته بخود را با عنوان « حسینیون » متشکل ساخت تا در صورت ضرورت از آنان به شکل نیابتی استفاده کند.
رابطه رو به گسترش جمهوری آذربایجان با اسرائیل و فروش نفت به آن، رژیم ولایت فقیه را به شدت آزرده و خشمگین می کرد زیرا بر این باور بود که اسرائیل در منطقه حضور خواهد داشت و پایگاهی برای خود دست و پا خواهد کرد در نتیجه به جمهوری آذربایجان به شیوه های گوناگون هشدار همراه با تهدید می فرستاد و از گروه های نیابتی خود می خواست که در جمهوری آذربایجان به بهانه های مختلف و گاهی دینی و مذهبی آشوب برپا کنند و به تحریک جوانان افراطی بپردازند، آذربایجان با توجه به شرایط و موقعیت سیاسی و اجتماعی خود روش مدارا را در پیش می گرفت که جنگ دوم قره باغ به مدت 44 روز، خیلی از معادلات سیاسی و دیپلوماسی را برهم زد. جنگ از منطقه توووز ( طاووس ) اغاز شد و با پیشروی نیرو های اذربایجان برای آزاد سازی سرزمین های خود به مناطق دیگر سرایت کرد. جمهوری ولایت برای پیشگیری از پیشروی نیرو های آذربایجان به تکاپو افتاد، جواد ظریف وزیر امور خارجه وقت با طرحی در دست سراسیمه به پایتخت های کشور های درگیر ( باکو، مسکو، ایروان و آنکارا ) روانه شد ولی با استقبال روبرو نشد و در نهایت با دخالت فدراسیون روسیه جنگ با پیروزی آذربایجان به پایان رسید و نیرو های نظامی روسیه برای حفظ آتش بس در منطقه مستقر شدند. شرایط پیش آمده خوشآیند رژیم ولایت نبود زیرا ترکیه و اسرائیل و تا اندازه ای هم پاکستان تمام قد از آذربایجان حمایت و دفاع می کردند. اسرائیل از سال ها پیش فروش سلاح های مدرن را به جمهوری اذربایجان آغاز کرده بود و سفارت اش در باکو فعال بود « جورج دیک » سفیر اسرائیل گفت: ما همدوش برادران آذربایجانی خود جنگیدیم، در حالیکه باکو از افتتاح سفارت در تل آویو خوداری می کرد تا مایع رنجش اعراب و شاید هم دنیای اسلام نباشد.
در پی جنگ آذربایجان و ارمنستان، جمهوری ولایت صدای خود را بلند تر کرد و به مانور های گسترده خود در مرز های آذربایجان سرعت بخشید، گاهی این مانور ها با شرکت نیرو های نظامی ارتش و سپاه برگزار می شد و بیشتر ماهیت تهاجمی داشت و در روز های مانور نظامی ها و سیاسی ها فریاد بر می آوردند که تغییرات مرزی خط قرمز ما است و هرگز اجازه آن را نخواهیم داد. پیشبرد این سیاست نظامی و تهاجمی با واکنش جمهوری آذربایجان روبرو می شد تا جائیکه سیاستمداران و رئیس جمهور آذربایجان با تغییر گفتار و رفتار خواهان دریافت ۱۰۰ دلار از هر کامیون شدند که عازم ارمنستان از مسیر آذربایجان باشند.این اقدام با واکنش شدید ایران روبرو شد تا جائیکه رابطه با ارمنستان را گسترش دادند، دولت آذربایجان رادیو و تلویزیون به زبان فارسی را در افتتاح کرد تا جوابگوی تبلیغات جمهوری اسلامی باشد.
جمهوری اسلامی به دفعات تکرار می کند که تغییر مرز ها و باز شدن گذرگاه « زنگزور » پای ناتو را به دریای خزر باز خواهد کرد و ترکیه را به بازار های آسیای میانه و جمهوری های تورک زبان خواهد رساند و این تهدید اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای ایران خواهد بود، در نتیجه کریدور جنوب به شمال از بندر چابهار تا شمالغرب ایران و… موقعیت خود را از دست خواهد داد و ایران از درآمد های ترانزیتی محروم خواهد شد، بنابرین پایان جنگ بین آذربایجان و ارمنستان به منافع جمهوری اسلامی ضربه های سنگینی وارد کرده است و رابطه سیاسی بین دو کشور را به شدت تیره و تار کرده است, در این میان نمایشنامه های بسیار بی محتوایی به اجرا درآمد که این رابطه را تیره تر کرد. گروهی تروریست به شاهچراغ در شیراز حمله کردند که گویا تبار آذربایجانی داشتند، این حادثه باعث شد که مقالات تند و تیزی از سوی ستون نویس های روزنامه های وابسته به رژیم علیه جمهوری آذربایجان نوشته شد، هنوز چند ماهی از این حادثه نگذشته بود که در 7 بهمن ماه ۱۴۰۱ شخصی بنام « یاسین حسین زاده » به بهانه نجات همسرش که گویا در طبقه چهارم سفارت آذربایجان در تهران در اسارت بوده با سلاح گرم وارد سفارت شده تعدادی را کشته و زخمی می کند. رئیس جمهور آذربایجان « الهام علی اوف » در اولین واکنش می گوید که این یک حمله تروریستی است و مسئولیت آن را جمهوری اسلامی بعهده دارد و دستور می دهد که سفارت به سرعت تخلیه شود، این بار سیاستمداران و مطبوعات باکو انتقاد های تندی بر علیه جمهوری اسلامی به زبان می آورند و می گویند هر کجا آذری هست آنجا آذربایجان است و از اینکه آذربایجانی ها در ایران از حق تحصیل به زبان مادری خود محروم هستند ابراز تاسف می کنند. در این میان تعدادی از طرفداران جمهوری اسلامی در شهر لنکران، خیردالان و سایر نقاط دستگیر می شوند که بیشتر آنان در حوزه های ایران تحصیلات دینی گذراندند. در پی آن « فاضل مصطفی » یکی از نمایندگان پارلمان آذربایجان که یکی از منتقدین سرسخت آیران هم هست مورد اصابت چند گلوله قرار گرفت که اغلب فعالان سیاسی و اجتماعی انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی نشانه گرفتند.
در ۹ فروردین ماه « جیحون بایراموف » وزیر امور خارجه جمهوری آذربایجان برای گشایش سفارت باکو به اسرائیل رفت که با واکنش شدید ایران روبرو شد و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با انتشار بیانیه ای از نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان خواستند که مانع از افتتاح سفارت در تل آویو شوند و با چاشنی تهدید نوشتند که این اقدام جمهوری آذربایجان تبعات منفی سیاسی زیادی برای آنان خواهد داشت ولی طولی نکشید که جوابیه تندی از سوی « صاحبه غفاراوا » رئیس پارلمان آذربایجان منتشر شد که در بخشی از آن آمده بود: ما از ایران می خواهیم به تحریکات خود پایان دهد تا به رابطه دو کشور خدشه ای وارد نشود.
در ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ وزارت امور خارجه آذربایجان ۴ نفر از کارکنان سفارت جمهوری اسلامی را که مغایر با وظیفه دیپلوماتیک خود عمل می کردند افراط نامطلوب خواند و گفت که باید تا ۴۸ ساعت خاک آذربایجان را ترک کنند در این میان دستگیری های امنیتی در باکو همچنان ادامه دارد، در چند روز گذشته تعدادی را که در تلاش کودتا بودند تا یک حکومت شرعی به شیوه ایران برپا سازند دستگیر کردند که گویا با سرویس های اطلاعاتی ایران در ارتباط بودند، این افراد شورش های مسلحانه را تبلیغ می کردند.
ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی رابطه اسرائیل با باکو را تهدید می شمارد و می گوید: اظهارات جیحون بایراموف در گشایش سفارت باکو در تل آویو به « الی کهن » وزیر امور خارجه اسرائیل که ما درک مشترکی از تهدید های ایران داریم، واقعیت ندارد ولی وجود اسرائیل در آذربایجان برای ما یک تهدید است، همسو با سخنگوی وزارت امور خارجه ، نظامی ها هم در امور سیاسی و دیپلوماتیک دخالت می کنند و اوضاع را تیره تر می سازند، در این راستا سخنان « حیدری » فرمانده نیروی زمینی ارتش جلب توجه می کند او می گوید: سه عامل مهم رابطه بین ما و جمهوری آذربایجان را به تنش می کشد، یکی حضور عناصر اسرائیلی در منطقه است، دیگری وجود تروریست های سوری است که به هنگام جنگ به منطقه آمدند و سومی تغییرات مرزی است که غیر قابل قبول و خط قرمز ما است. این سخنان دخالت مستقیم در امور جمهوری آذربایجان و ادامه ماجراجویی رژیم ولایت در منطقه است.
آنچه مشاهده می شود ، نشانگر آن است که روابطه بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان به سوی تیرگی بیشتر پیش میرود و در آینده نزدیک تنش اوج بیشتری خواهد گرفت، هرچند برخورد نظامی و مرزی بین دو کشور متصور نیست، ولی مانع بزرگی برای همگرایی ملل در منطقه است که نزدیکی های فرهنگی، زبانی و تباری با یکدیگر دارند و در صورت همکاری زمینه های رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار فراهم میشود…