مستضعف تا مستضعف: تاریخ یک مفهوم و چرخش‌های آن

ديدگاه

فقیرسازی عمومی صرفا ابزار سرکوب نیست بلکه یک ایدئولوژی جهانی در عصر اقتصاد امروز است. اگر در امریکای امروز به عنوان مهد سرمایه‌داری مالی ۶۰ درصد خانواده‌ها برای گذران زندگی در پایان هر ماه به انتظار حقوق ماه بعد می‌نشیند در حالی که ثروت میلیاردرها سر به فلک کشیده، در ایران امروز هم طبقه‌ای نو از پس ناتوان کردن عموم مردم از تحصیل و بهداشت و مسکن، زاده شده‌است، طبقه‌ای که دستی در جیب سپاه دارند و دستی در جیب فرمان امام.

سالگرد آبان خونین

مستضعف تا مستضعف: تاریخ یک مفهوم و چرخش‌های آن

روزبهان امیری، علی صدر (زمانه) : مملکت امام حسین دیگر جایی برای «مردم» در گفتمان رسمی‌اش ندارد. گفتار امروزش ابزاری است برای بسط همه‌جانبه قدرت مطلقه شیعی و غارت بی‌پایان منابع کشور و ربایش حق زندگی از همگان.

آبان ۹۸ نخستین خیزش ستمدیدگان و به‌ حاشیه ‌‌رانده‌شدگان در مقابل سیاست‌های خردکننده اقتصادی و پایمال شدن کرامت انسانی قشری عظیم از مردم ایران در تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی نبود، اما از نظر ابعاد و تاثیراتش برعرصه سیاست در ایران رودیدای یکتا است. در کمتر از چند ساعت پس از اعلام شبانه افزایش قیمت سوخت، اعتراضاتی در سراسر ایران آغاز شد که کماکان پس از چهار سال ابعاد و جزییات آن به روشنی قابل بازخوانی نیست.

افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت سوخت، انفجاری در سراسر ایران در پی داشت که با کشتار ناشی از تحمیل جنگ بر مردم ایران با استفاده از تانک و هلیکوپتر و نیروهای نظامی و سپاهی و در پی قطع اینترنت در ایران همچنان جزییات وقایع آن روزها را در تاریک‌خانه ای از خون و دود و ابهام  قرار داده است. بدین روست که نگارندگان این نوشتار در تلاش خواهند بود که آبان ۹۸ را در بستری تاریخی مورد بررسی و تاثیرات آن را بر سیاست‌ورزی عمومی و حکومتداری سران جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار دهند.

 سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی که با ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در ایران آغاز شد، قرار بود وزنه سنگین ارزشهای تحمیل‌شده انقلاب ۵۷ را از روی دوش نظام بردارد. سیاست‌های تعدیل اقتصادی، ورود کشور به عرصه دایمی نزاع با نظم جهانی وتحمیل وضعیت استثنایی سیاست اقتصاد مقاومتی، راه را برای رهایی از باقیمانده‌های نظم ۵۷ هموار کرد. سرکوب خونبار قیام تاریخی مردم فرصتی تکین برای شعبده باز اعظم فراهم کرد، تا نظام معنایی جمهوری اسلامی و پایه‌های مردمی آن را با یک تردستی مورد بازنگری قرار دهد.

مستضعفین

مستضعفین کیستند؟ مستضعفین را بد معنا می‌کنند. مستضعفین را به افراد فرودست و یا این چند سال اخیر باب شده به اشخاص آسیب‌پذیر می‌گویند، نه! قرآن مستضعف را این نمی‌داند. قرآن می‌گوید: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ، مستضعفین یعنی ائمه و پیشوایان بالقوه عالم بشریت.

علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی این جملات را در روز ۶ آذر ۱۳۹۸ تنها چند روز پس از کشتار معترضان خطاب به اعضا و فرماندهان بسیجی ایراد کرد که همین چند روز قبل از آن به جان مردمی که برای اعتراض به افزایش یک شبه قیمت سوخت به خیابان‌ها آمدند افتاده بودند.

اما چرا خامنه‌ای لازم دید صحبت‌های سال ۱۳۵۹ خود را در رابطه با مفهوم و معنی مستضعف، بازخوانی کند؟ طی سخنانی در شرح خطبه اول نهج‌البلاغه در سال ۱۳۵۹ که بیش از هر چیز بحثی جدلی با ایده‌های مارکسیستی آن دوره را به ذهن متبادر می‌کند خامنه‌ای مستضعف را اینگونه تعریف کرده:

در جامعه جاهلی، ما دو دسته آدم داریم: یک دسته انسانهایی که جامعه را تدبیر می‌کنند و پیش می‌برند، اختیار و زمام کار جامعه دست اینها است؛ یک عده هم انسانهایی که زمام کار جامعه دست اینها نیست، در جامعه بیکاره‌اند، هیچ کاره‌اند … طبقه اول مستکبرینند طبقه دوم مستضعفین…شرح نهج البلاغه: شرح خطبه اول (سال ۱۳۵۹) آیت الله خامنه ای، تهران ۱۳۹۸.

بسیج مستضعفین، سرکوب، حاشیه و اعلان پایان جمهوری

تعریف اولیه خامنه‌ای در شرح خطبه اول نهج‌البلاغه بیش از هر چیز مسئله حاشیه‌ها را مطرح می‌کند. حاشیه به معنای کسانی که از حلقه اداره‌کنندگان و سلطه‌گران و به تعبیر او مستکبران خارج هستند. در حقیقت اقتدار سیاسی و استبداد در این تعریف معادل هستند.

اما شیوه برخورد جمهوری اسلامی با معترضان آبان و مقایسه آن با ۸۸، ۹۶ و ۹۷ نشان از پایان راهی دارد که جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به یک خلافت گذرانده است. از این رو است که خامنه‌ای پایه‌های جمهوری اسلامی را که در دهه ۶۰ کوخ‌نشینان/مستضعفان می‌دانست، اکنون ائمه و پیشوایان بالقوه عالم بشریت می‌داند.

مملکت امام حسین دیگر جایی برای «مردم» در گفتمان رسمی‌اش ندارد. گفتار امروزش ابزاری است برای بسط همه‌جانبه قدرت مطلقه شیعی و غارت بی‌پایان منابع کشور و ربایش حق زندگی از همگان.

خامنه‌ای اما در سال ۱۳۹۸ در این مسئله که دیگر در مورد پیشوایی بالقوه نمی‌تواند سخن‌سرایی کند شکی ندارد، علی‌الخصوص زمانی که بسیج مستضعفان یکی از نیروهای مسلحی بود که این بارتحت امر مستقیم او در سکوت وحشت‌بار و در وضعیت قطع کامل اینترنت، اعتراضات را سرکوب می‌کرد؛ اعتراضاتی که بنا به گفته برخی از منابع با برجای گذاشتن بیش از ۱۵۰۰ کشته و هزار‌ها بازداشتی که سه نفر از آن‌ها به اعدام محکوم شدند به «خاک و خون» کشیده شدند.

باید بیانی تئوریک برای این طرح ــ پیگیری ایده‌های بازار آزاد ــ که حداقل سه دهه از شروع آن در بطن انقلاب ایران می‌گذشت ابداع می‌شد. قانون تشکیل بسیج مستضعفین که قبل از آن به سازمان بسیج ملی شناخته می‌شد بر اساس قانون مصوب مجلس از بهمن ماه ۱۳۵۹ اجرایی، و بسیج مستضعفین (به جای بسیج ملی) به عنوان یک نیرو در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادغام شد.

پسوند مستضعفین که جایگزین ایده اولیه بسیج ملی بود طبعاً در مواردی می‌توانست برای فهم این سازمان عقیدتی، اجتماعی و در ضمن مسلح بحران‌زایی کند.چنین بحرانی در اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ بلکه قبل از آن و در دهه ۷۰ و همزمان با اصلاحات نئولیبرالی و اجرای سیاست‌های تعدیل ساختاری دوره هاشمی و خاتمی در خیزش‌های این دهه هم دیده شده بود. از این هنگام بود که بسیج مستضعفین رو در روی کسانی قرار می‌گرفت که در عرف اجتماعی و سیاسی به عنوان مستضعف به معنای به حاشیه رانده‌شده، آسیب‌پذیر و فرودست شناخته می‌شدند.

مفهوم و تاریخ

مستضعف در حقیقت مفهومی برگرفته از قرآن بود تا در نظام معنایی اسلام‌گرایان انقلابی سال ۵۷ به عنوان بدیلی برای مفاهیم مارکسیستی مانند طبقه کارگرصورت‌بندی شود تا امکان گفتگوی تئوریک و مفهومی با فرودستان مؤمن را فراهم آورد.

مفهومی مانند مستضعف تاریخ مشخصی دارد. این تعریف اما نه تنها تحت تاثیر انباشت تجربه‌های قبلی است، بلکه می‌تواند هر بار بازتعریف شود و آینده بدیلی را هم که در آن نهفته است، برآورده سازد. به این ترتیب، مفهوم مستضعف نه تنها تاریخ‌مند است بلکه وابسته به ارزش‌گذاری‌های زمانمند هم می‌تواند باشد.

مستضعف (اسم مفعول فعل استَضعَف) لغتاً به معنای کسی است که انتظار پیروزی در یک مقابله از او نمی‌رود، اما در تعریف‌ها و دوره‌های مختلف و در گفتمان‌های متفاوت معنای دیگری از آن تاویل می‌شود. به عنوان مثال برای روح‌الله خمینی در ستم به زیردستان خلاصه می‌شده، فلذا اگر کسی به زیردستان تعدی و ستم کند مستکبر است و ستم‌دیدگان زیر دست مستضعف.

برای خامنه‌ای مستضعف مشخصاً مفهومی کلیدی است که نه تنها مانند سال‌های اولیه انقلاب از طریق آن طبقه را خارج از مفهوم مارکسیستی صورت‌بندی می‌کند بلکه در زمانی که احتیاج به تفسیری وسیع‌تر و دورتر از معنای عرفی و مفهومی آن دارد به راحتی آن را در بستر یک آیه قرآن تفسیر به رأی می‌کند تا مفهوم مستضعف در آیه قرآن را در ارتباط با مفهوم بسیج مستضعفان قرار دهد و نوعی اطلاق کلی به آن ببخشاید. اینگونه است که موقعیت طبقاتی مطلق شمرده می‌شود: آن‌هایی که پیشوایان بالقوه عالم بشریتند حتی اگر سروریشان بالفعل هم شود (اما جهانی و عالم‌گیرنباشد) باز هم مستضعف‌اند. «مستضعف کسی است که بالقوه صاحب وراثت عالم است، بالقوه خلیفة‌الله بر زمین است».

بسیجی که خود را عرفاً و سنتاً حامی ستمدیدگان می یافت حال در برابر ستمدیدگان و به‌حاشیه‌رفتگان قرار گرفته و برای عملش توجیهی می‌خواهد و پدر، او را دلداری می‌دهد.

فقیرسازی عمومی، تلاش برای ادغام در نظام نئوایبرالیستی بریکسی-شانگهایی

صورت‌بندی جدید از مفهوم مستضغف تصادفا به ذهن رهبر ایران وارد نشده است. جمهوری اسلامی و رهبران آن دیرزمانی است که به دنبال منقطع‌کردن خود از گفتمان‌های به اصطلاح طرفدار حاشیه و فرودستان بوده‌اند. در این میان تفاوتی میان اصلاح ‌طلب و اصولگرا نیست. به همین دلیل است که تصمیم افزایش یک‌شبه حامل‌های سوخت و به طبع آن فقیر کردن سه برابری قشر به لحاظ اقتصادی متزلزل را ترکیبی از سران قوایی گرفتند که رییسی و لاریجانی اصولگرا در کنار روحانی اعتدال‌گرای اصلاح‌طلب آن را تشکیل می‌دادند.

فقیرسازی عمومی صرفا ابزار سرکوب نیست بلکه یک ایدئولوژی جهانی در عصر اقتصاد امروز است. اگر در امریکای امروز به عنوان مهد سرمایه‌داری مالی ۶۰ درصد خانواده‌ها برای گذران زندگی در پایان هر ماه به انتظار حقوق ماه بعد می‌نشیند در حالی که ثروت میلیاردرها سر به فلک کشیده، در ایران امروز هم طبقه‌ای نو از پس ناتوان کردن عموم مردم از تحصیل و بهداشت و مسکن، زاده شده‌است، طبقه‌ای که دستی در جیب سپاه دارند و دستی در جیب فرمان امام.

مستضعف دیروز قربانی هرروزه نظم جدید است و از این رو، جایگاه دیروزشان توسط رهبر انکار شده است.  مستضعفانی که در کلام خمینی ولی‌نعمت انقلاب بودند امروز فقرایی هستند که باید هر چه بیشتر صدایشان خفه شود. در سکوتی مرگبار به گلوله تیربارها و هلی‌کوپترها بسته شوند و از صحنه سیاسی حذف گردند.

آبان بی‌پایان‌، ‌فردا هنوز نیامده است

بحران دقیقاً مرکب از این است: [نظم] قدیم دارد می‌میرد و [نظم] جدید نمی‌تواند زاده شود. این زمانه هیولاهاست.آنتونیو گرامشی، دفترهای زندان

جمهوری اسلامی سال‌ها قبل در انتخابات سال ۸۸ قرارداد نیم‌بندی را که با مردم ایران داشت نقض کرد.

حاکمیت دیرزمانی است که به درستی به این جمع‌بندی رسیده که هیچ‌گاه و به هیچ قیمتی برای اقناع افکار عمومی قدمی رو به عقب برندارد. دوره بی‌وقفه سرکوب چنان طولانی شده که ترس از عقب ‌نشینی حتی در جزئی‌ترین مسائل شاکله نظام تصمیم‌گیری حاکمیت را به دستورات رهبر اعظم متکی کرده است. بدین سبب است که حتی مجلس فرمایشی وقت از بررسی و اصلاح تصمیم شورای سران قوا با تشر خامنه‌ای منصرف شد.

ناتوانی جامعه ایران در خلق جهانی جدید شرایط احضار هیولاهای بعضاً فاشیستی را فراهم کرده است که بیش از آنکه در گرو تخیل جهانی جدید باشند، در پی احضار  «گذشته»‌ هستند.

تنها جسارت چشم در چشم شدن با این تاریکی‌ است که می‌تواند تخیل فردایی دگرگون را ممکن بداند. فردایی که فریادش دیرزمانی است که از حنجره مادران عزادارِ زیباترین فرزندان آبان برخاسته است.