همین از این رو است که سازمان ما از چند سال قبل به همراه نه حزب و سازمان دیگر شکلگیری چنین ائتلافی را دنبال کرد که نهايتا با انتشار «تفاهم نامه ده سازمان و حزب»، ائتلاف “همبستگی برای آزادی و برابری در ایران” تشکیل شد. این گامی است هر چند کوچک اما مصمم که در این راه دشوار برداشته شده است. راهی که در آغازش قرار داریم و به باور ما پیمودن آن و سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و حفظ یکپارچگی ایران، در گرو پیوند تنگاتنگ بین تمامی جنبشهای سراسری و اجتماعی و از جمله جنبشهای ملیتهای گوناگون ایران میباشد.
اطلاعيه کميته مرکزی سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران :
تحولات در رابطه ایران و آمریکا پس از انتخاب بایدن و مواضع ما
بدنبال شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی جو بایدن از حزب دمکرات، چشم انداز تحولات جدیدی در سیاست خارجی آمریکا در عرصه جهانی و بویژه در رابطه با ایران گشوده شده است.
- کشمکشهای حکومت جمهوری اسلامی با آمریکا قدمتی به عمر خود این حکومت دارد که در طول بیش از چهل سال گذشته فراز و نشیب زيادی داشته است. رابطه ایران با آمریکا و جامعه جهانی پس از آشکار شدن فعالیتهای هستهای رژیم و احتمال تلاشهای رژیم برای دستیابی به سلاح هستهای، بیش از هر زمان دیگر بحرانی و تنشزا شد. تحریمهای آمریکا با تحریمهای سازمان ملل همراه شد. مدیریت نالایق، فساد فراگیر و ناتوانی حکومت در اداره جامعه و پاسخگوئی به نیازهای مردم، عملا مشکلات اقتصادی را به تدریج افزایش داد و بحران اقتصادی مزمن وارد زندگی روزمره مردم شد.
- دولت اوباما با استفاده ازشرایط و تنگناهای بوجود آمده در پی بحران اقتصادی و اجتماعی در ایران، سیاست مذاکره با حکومت و رسیدن به توافقاتی به منظورکنترل و متوقف کردن تلاشهای هستهای رژیم را دنبال کرد که نهایتا به توافقات «برجام » رسید. توافقی که بر اساس آن حکومت ایران فعالیتهای هستهای خود را کاهش داده و تحت نظارت مستقیم آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گرفت. همچنین محدودیتهای معینی هم علیه تلاشهای رژیم برای دستیابی به موشکهای بالیستیکی، که قادر به حمل سلاحهای اتمی هستند، ایجاد شد. در مقابل تحریمهای بینالمللی برداشته شدند. اما اساس تحریمها، که آمریکا سالها قبل بر قرارکرده بود، برداشته نشد، ولی دولت اوباما در جهت تقلیل این تحریمها حرکت کرد.
- اگر «هیلاری کلینتون» پس از اوباما به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب میشد، به احتمال قوی سیاست اوباما در قبال ایران ادامه مییافت، اما با آمدن ترامپ به کاخ سفید، هارترین جناحهای راست آمریکا از کانال وی به قدرت رسیدند و ورق برگشت.
- ترامپ سیاست فشار حداکثری در قبال ایران اتخاذ کرد. وی یکجانبه از «برجام» خارج شد و بتدریج تحریمها را گسترش داد. متحدین اروپائی آمریکا با این سیاستها مخالفت کردند، و تلاش کردند با کاربست مکانیزم هائی، فشاراقتصادی تحریمهای آمریکا را جبران کنند، ولی تنیدگی سرمایهداری جهانی و قدرت اقتصادی آمریکا، همه این تلاشها را نقش بر آب کرد و اروپا جز نصحیتهای «خردمندانه» به طرفین ایران و آمریکا کار دیگری نمیتوانست بکند.
- تشدید تحریمها، بطور مدام با شمشیر داموکلس جنگ بر فراز سرحکومت ایران همراه بود. آمریکا از تمامی امکانات خود برای محدود کردن فروش نفت ایران بهره گرفت و بتدریج فروش نفت ایران چنان کاهش یافت که به زیر سیصد هزار بشکه در روز رسید. همزمان قیمت دلار بتدریج بالا رفت و اقتصاد وابسته به واردات کالا از خارج ایران، به تدریج با بحران بیسابقه ای مواجه شد
- اگر چه خطر جنگ دائما تکرار میشد، ولی جنگ یک گزینه با احتمال ضعیف بود و سیاست اصلی دولت ترامپ بر محاصره کامل اقتصادی و وادار کردن حکومت به مذاکره و تسلیم استوار بود. در آستانه انتخابات آمریکا، بحران اقتصادی در ایران ابعاد بیسابقهای یافته بود. قیمت دلار به بالاترین حد خود رسید و قیمتها افزایش سرسام آور یافت. همراه با آن بسته شدن واحدهای تولیدی و بیکاری لجام گسیخته نیز مزید برعلت شد. هیچ چشماندازی در مقابل جامعه نبود و حکومت نیز فاقد برنامه برای غلبه بر بحران، روزمرهگی کرده و با چاپ اسکناس بر حجم پول در گردش افزوده و بحران رکود تورمی تشدید میشد. در این شرائط نقش تحریمها بیش از هر زمان دیگر احساس میشد. دولت برای خروج از این وضعیت برنامهای نداشت و تنها راه حل، رفع تحریمها عنوان میشد.
- حکومت اسلامی علاوه بر مشکلات درونی، نیاز به حفظ حضور خود در منطقه دارد و برای این کار نیازمند پول است. هزینههای نگهداری نیروهای سپاه در سوریه و عراق، کمکهای نظامی و لجستیکی به حزبالله لبنان و شیعیان یمن بار سنگینی را بر دوش حکومت اسلامی گذاشته است که با توقف فروش نفت، عملا به کاهش نفوذ حکومت اسلامی در منطقه انجامیده و در صورت ادامه آن، تشدید خواهد شد.
- تغییر سیاست آمریکا تنها چشمانداز ممکن برای خروج حکومت ایران از بن بست بود و با توجه به تجربه سیاستهای آمریکا در دوره اوباما، حکومت ایران بر روی انتخاب جو بایدن دمکرات حساب باز کرده بود.
- جو بایدن قبلا با سیاست خروج از برجام ترامپ مخالفت کرده و در جریان مبارزه انتخاباتی خود تاکید کرده بود که در صورت پیروزی در انتخابات، سیاست بازگشت به برجام را دنبال خواهد کرد. پس از پیروزی هم این سخنان را تکرار کرد ولیست اسامی همکاران سیاسی که برای دولت خود برگزیده است نشان میدهد که سیاست وی در این جهت خواهد بود.
- چشم انداز بازگشت دوباره آمریکا به برجام، به معنی کاهش تشنج در روابط دو کشور خواهد بود. این مسئله با استقبال حکومت ایران روبرو شده است. البته طبق معمول بخش اصلاح طلب با خوشحالی بیشتر و بخش اصولگرا با اما و اگرهائی با تغییر دولت آمریکا برخورد کردهاند. موضع حکومت ایران بازگشت به «نقطه صفر» یعنی مقطع خروج آمریکا از برجام است. اما روشن است که دولت جدید آمریکا از میوه های سیاست «فشار حداکثر» ی ترامپ بهره خواهد گرفت و بازگشت به نقطه صفر طبعا مورد نظر آنها نخواهد بود. متحدین اروپائی نیز با این امر توافق دارند.
- اکنون برکنار از کنترل و نهایتا توقف فعالیتهای هسته ای رژیم، مسئله موشکهای بالیستیکی و دخالتهای ایران در منطقه نیز روی میز مذاکره قرار گرفته است. حکومت ایران اعلام کرده است که برجام قبلا مذاکره شده و توافق شده و بازگشت به برجام به معنی مذاکره مجدد نیست. موضوع موشکهای بالیستکی ایران مسئله دفاع ملی است. در مقابل، آمریکا و اروپا چندین بار به لزوم مذاکره حول موشکهای ایران اشاره کردهاند که این دو مورد نیز اکنون باید مورد توافق قرار گیرد و در واقع «برجام دو» مد نظر آنها است.
- حکومت ایران اکنون در موقعیت بن بست معینی قرار گرفته است. از سوئی بازشدن شیر دلارهای نفتی برایش حیاتی است. واز سوی دیگر کلید باز شدن شیر نفت دست آمریکا است. پس باید با آمریکا وارد مذاکره شود و ناگزیر دو مسئله موشکها و فعالیتهای مداخله آمیز حکومت در منطقه روی میز مذاکره است. حکومت ایران به خوبی میداند که در این بن بست گرفتار شده است. یقینا حکومت تلاش خواهد کرد تا مسئله موشکهای بالیستیکی، که از نظر آنها سلاح دفاعی موثری است، مورد مذاکره قرار نگیرد.
- اصولگرایان که دست بالا را در مجلس دارند، با هدف پائین بردن نقطه صفر از زمان خروج آمریکا از برجام، به نقطه آغاز مذاکرات با 5+1، طرح “اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران” را در روز ۱۱ آذر تصویب کردند. «بر اساس مصوبه مجلس، دولت موظف است در صورت عدم رفع تحریم کامل نفتی و بانکی ایران از سوی طرفهای باقیمانده در توافق برجام پس از گذشت دو ماه از ابلاغ این مصوبه، اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف کند. بهرهبرداری از کارخانه تولید اورانیوم فلزی در اصفهان، بهینهسازی رآکتور آب سنگین اراک و طراحی رآکتور آب سنگین ۴۰ مگاواتی دیگر با هدف تولید رادیو ایزوتوپهای بیمارستانی نیز در این مصوبه مورد تاکید قرار گرفته است.» هدف اصولگرایان از این مصوبه آن است که اگر قرار است مذاکره مجدد صورت گیرد، نه روی موشکها، که مجددا روی فعالیتهای هستهای باشد. به این امید که دست خالی پای میز مذاکره نروند و نهايتا همان زهر قبلی را مجددا بنوشند. بایستی تاکید کرد که این مصوبه هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارد، زیرا که به مجرد اعلام عدم اجرای پروتکل الحاقی، پرونده ایران مستقیما به شورای امنیت برمی گردد. حکومت اما منتظر همان مهلت دوماهه هم نشد و چند هفته بعد اعلام کرد که تولید اورانیوم ۲۰ درصدی را از سر خواهد گرفت و سانتریفیوژهای پیشرفته نصب خواهد کرد. همچنین ذخایر اورانیوم ۳.۵ درصدی ایران به بیش از ۱۰ برابر حد مجاز، طبق برجام افزایش یافته است.
- جناح اصلاح طلب به سرعت با این مصوبه مخالفت کرد و روحانی خواهان توقف آن شد، اما شورای نگهبان اعلام کرد که دلیلی برای رد این مصوبه ندارد و آن را تصویب کرد. سرعت تصویب این مصوبه و همچنین سرعت عمل شورای نگهبان از یک سو و مخالفت آشکار و برخورد تند روحانی از سوی دیگر، نشان میدهد که تا چه حد مسئله رفع تحریمها از طریق بازگشت آمریکا به برجام برای آنها حیاتی است. اختلاف بر سر این است که چه سیاستی باید پیش برده شود. پرسش این است که تا چه حد میتوانند کوتاه بیایند و مقدار زهری که باید بنوشند چقدر خواهد بود. برای اصلاح طلبان هر چه میزان زهر بیشتر باشد، بهتر است، چرا که آنها خود را مسئول سیاستهای ماجراجویانه هستهای رژیم نمیدانند و انگشت اشارهشان به سوی اصولگرایان است. برای اصولگرایان بسیار مهم است که مقدار زهر را به حداقل ممکن برسانند. اگر چه اختلافات درون جناحهای حکومت پوشیده نیست وطبعا این اختلافات بر نوع برخورد به بازگشت آمریکا به برجام تاثیر دارد، ولی بحران شدیدی که حکومت با آن مواجه است چاره دیگری جز رفتن پای میز مذاکره را باقی نمیگذارد و از این رو این مصوبه بیشتر یک جنگ زرگری است تا به واقع طرفهای مقابل را بترساند. بحران اقتصادی و طبعات اجتماعی و سیاسی ان چنان است که راهی جز نوشیدن جام زهری دیگر ندارند.
برجام «دو» و مردم
تجربه نشان داده است که هر بار که حکومت ناگزیر به نرمش «قهرمانانه» و نوشیدن جام زهر میشود، این مردم هستند که بهای آن را باید بپردازند. اگر چه هم اکنون نیز حکومت برای خاموش کردن صدای اعتراضات مردم در أوضاع بحرانی کنونی سیاست سرکوب شدید را پیش گرفته است، ولی یقینا این سیاست تاکنونی نیز حادتر شده و حکومت به سمت سرکوب حداکثری خواهد رفت.
هنوز بسیار زود است که در مورد چارچوبه توافقات و میزان عقبنشینی حکومت اسلامی به روشنی ارزیابی داشت. آمریکا و متحدین اروپائی علاوه بر توقف بخش عمده فعالیتهای هستهای رژیم، خواهان توقف گسترش موشکهای بالیستیکی و بدست آوردن تضمینهای لازم در عدم استفاده از آنها توسط جمهوری اسلامی در مناقشات آینده هستند. حکومت هم تلاش خواهد کرد که مذاکره در همان چارچوب برجام یک باقی مانده و ناگزیر نشود تا در مورد موشکها هم شرائط آنها را بپذیرند.
بر این نکته باید تاکید داشت که چنانچه مذاکرات، که طرفین امید به آغازآن دارند، به نتیجه نرسد، وضعیت به نقطه پیش از انتخاب جو بایدن برخواهد گشت. شرائط بحرانی که حکومت جمهوری اسلامی هیچ راهحلی برای برون رفت از آن ندارد و در نتیجه تشدید بحران، جامعه را با خطر انفجار اجتماعی روبرو خواهد کرد.
فعلا چشم انداز بازگشت آمریکا به «برجام» امید اندکی را به بهبود وضعیت در آینده در جامعه تزریق کرده است، و دلار چند تومانی ارزان شده است. مطالبه مردم قبل از هر چیز کاهش گرانی و بیکاری است. فشار اقتصادی امان مردم را بریده است. قیمت مایحتاج مردم چنان بالا رفته است که بسیاری از أقلام غذائی از سبد تغذيه حذف شده است. بیکاری و فقدان چشمانداز روشن برای یافتن کار و تامین مایحتاج خانواده مدتهاست که به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. آنچه مردم میخواهند پایان این وضعیت نابهنجار است.
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران بر این اعتقاد است که مذاکره با دولت آمریکا و اتحادیه اروپا و دولتهای دیگر لازم است، اما این مذاكرات باید به صورت علنی و شفاف بوده و نتایج گفتگوها برای اطلاع و اظهارنظر آزاد مردم ایران، به موقع انتشار یابد. مذاكرات غیرعلنی که نهایتا به عقد قرارداد مغایر با حاکمیت مردم و منافع ملی ایران و هرگونه مصالحه بر سر نقض آشکار و مستمر حقوق بشر به وسیله جمهوری اسلامی در معاملات سیاسی و اقتصادی آن با طرفهای خارجی بیانجامد از نظر ما مردود است. هم ازاینرو مصرانه تاکید داریم که بایستی در این مذاکرات، ملزم کردن جمهوری اسلامی به رعایت حقوق بشر از جایگاه شایسته خود برخوردار باشد.
ما بر این باوریم که هیچ حکومتی و از جمله حکومت ایران حق دخالت در أمور داخلی دیگر کشورها را ندارد و باید به مقاوله نامهها، پیمانها و موازین بینالمللی احترام گذارد. از نظر ما کلیه اختلافات میان ملل باید با مذاکره حل و فصل شود. جمهوری اسلامی باید به مداخلات خود در کشورهای منطقه پایان دهد و به پشتیبانی مالی و نظامی خود از رژیمهای استبدادی چون رژیم بشار اسد و یا فرقهها و جریانات مذهبی افراطی خاتمه دهد.
ما با هرگونه مداخله قدرتهای خارجی در سرنوشت مردم ایران از طریق آلترناتیوسازی مخالفیم و با احترام به حق تعیین سرنوشت همه ملل جهان، تعیین تکلیف با حکومت اسلامی را حق منحصر به فرد مردم ایران میدانیم.
هممیهنان گرامی
ماهیت و عملکرد بیش از چهار دهه حکومت اسلامی جامعه ما را به این فلاکت کنونی و بن بست رسانده و مسئول مستقیم آن تنها و تنها حکومت ایران است. حکومت با شعار «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» تلاش دارد تا تحریمها را عامل بحران کنونی و نابسامانی زندگی روزمره مردم نشان دهد و چنین وانمود کند که با برگشت آمریکا به «برجام»، تحریمها کاهش یافته و بهبودی در وضعیت اقتصادی جامعه رخ خواهد داد. تحریمها نه پدیدآورنده بحران اقتصادی که تنها تشدید کننده آن بودند و هستند. از این زاویه کاهش تحریمها هم اگر بهبودی محدود و کوتاه مدت در وضعیت اقتصادی بدهد، اما در بلند مدت بحران ساختاری جمهوری اسلامی چنان عمیق است که تنها راه برای حل مسئله، تنها و تنها خلاصی از دست این حکومت خواهد بود.
برای خلاصی از این حکومت، و تامین دمکراسی، آزادی و برابری در ایران، نیاز است تا نیروهائی که برای آزادی، جدائی دین و دولت، استقرار دمکراسی، عدالت اجتماعی و حفظ استقلال و صلح و همزیستی مبارزه میکنند، تلاشهای خود را برای سامان دادن به یک ائتلاف وسیع جهت تحقق این اهداف دو چندان کنند. سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران برای تشکیل و گسترش ائتلاف هرچه وسیعتر همه نیروهای دمکرات، لائیک ، جمهوریخواه و مترقی میکوشد و دست همکاری و اتحاد همه نیروها، شخصیتها و جریاناتی را که در راه استقرار یک نظام جمهوری دموکراتیک و لائیک مبتنی بر اراده مردم، به جای جمهوری اسلامی، تلاش و پیکار میکنند، را میفشارد. همین از این رو است که سازمان ما از چند سال قبل به همراه نه حزب و سازمان دیگر شکلگیری چنین ائتلافی را دنبال کرد که نهايتا با انتشار «تفاهم نامه ده سازمان و حزب»، ائتلاف “همبستگی برای آزادی و برابری در ایران” تشکیل شد.
این گامی است هر چند کوچک اما مصمم که در این راه دشوار برداشته شده است. راهی که در آغازش قرار داریم و به باور ما پیمودن آن و سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و حفظ یکپارچگی ایران، در گرو پیوند تنگاتنگ بین تمامی جنبشهای سراسری و اجتماعی و از جمله جنبشهای ملیتهای گوناگون ایران میباشد.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
30 ديماه 1399 – 19 ژانويه 2021