نقدی بر مقاله : دفاع از خود و سپر انسانی، اسرائیل در غزه چگونه باید بجنگد

او مظلومانه خطاب به افکار عمومی که گمان می برد به سِحر او جادو شده است می پرسد: ” اسرائیل چگونه باید تناسب لازم بین خود و عواملی که سپر انسانی ایجاد می کنند، را محاسبه کند؟ آیا اسرائیل می تواند از حق دفاع قانونی از خود استفاده کند، در حالی که به نظر می رسد حمله به دشمن بدون ایجاد تلفات گستردۀ غیرنظامیان در شرایط استفادۀ دشمن از همین غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی، عملا غیرممکن است؟”.

حماد شیبانی

نگاهی به مقاله :

“دفاع از خود” و” سپر انسانی”:
اسرائیل در غزه چگونه باید بجنگد؟

نوشتِۀ کلیر فرانکل اشتاین در هاارتص

در حالی که اسرائیل با تهدید به انجام عملیات گسترده در رفح، شهری در غزه که بیش از یک میلیون غیرنظامی را درخود پناه داده است، نه فقط فلسطینی ها بلکه افکار عمومی جهان را به گروگان گرفته وهمگان را در اضطراب نسبت به وقوع یک فاجعۀ هولناک نگهداشته است، مدافعان این اشغالگر خشونت طلب و نژادپرست برای مقابله با تنگناهای اخلاقی و قانونی که با آن روبروست، بویژه اکنون که به پایان زمان تعیین شده برای پاسخگوئی اسرائیل به دادگاه لاهه نزدیک می شویم، به تکاپو افتاده، برای توجیه سیاستهای نتانیاهو و باند فاشیستی حاکم بر اسرائیل قلمفرسائی و فلسفه بافی می کنند.
برای نمونه تحت این سوال که: ارتش اسرائیل چگونه می تواند آسیب به غیرنظامیان فلسطینی را به حداقل برساند؟ اضافه می کند که در حالی که حماس تلاش می کند تا همان آسیب را به حداکثرافزایش دهد؟
مقاله ای به قلم “کلیر فرانکل اشتاین” در هارتس امروز، 15 فوریه24، نمونۀ این تلاش نومیدانه و در عین حال بیشرمانه است.
نوشتۀ فرانکل اشتاین با این مقدمه شروع می شود:
“جنگ اسرائیل و حماس به وخیمترین لحظۀ خود، از آغاز تا به امروز، رسیده است. در میان جشن و شادی نجات دو گروگان که توسط حماس در شهر رفح نگهداری می شدند، خبرهای بیشتری دربارۀ شمار بالای کشته شدگان فلسطینی که در جریان عملیات نجات مذکور و نیز تلفات نامحدودی که در نتیجۀ حملۀ زمینی قریب الوقوع اسرائیل به منطقۀ رفح بر غیرنظامی ها تحمیل خواهد شد، منتشر می شود. علاوه بر این، شرایط حدود ۱۰۰ گروگان باقیمانده در غزه به سرعت رو به وخامت است و زمان، برای زنده بازگرداندن آنها به خانه، هر روز تنگتر می شود . شهر رفح، در غزه، به عنوان “آخرین پایگاه باقی مانده در دست حماس” توصیف شده است و روشن است که بیشتر گروگانها نیز در منطقۀ رفح در کنار شبه نظامیان متعدد حماس و بیش از یک میلیون نفر از ساکنان غزه نگهداری می شوند که بسیاری از آنها برای فرار از مرگ و نیستی در بخشهای شمالی و مرکزی غزه اجباراً به رفح گریخته اند.”
مقدمۀ اشتاین با طرح سوال کلیدی زیر ادامه پیدا می کند:
“اگر اسرائیل به رفح حمله کند، بیش از 1.5 میلیون فلسطینی که در آنجا پناه گرفته اند، چه باید بکنند؟”
و خود با طنازی خبرمی دهد که:
“بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل گفته است که یک عملیات همه جانبه در رفح برای از کار انداختن ظرفیت نظامیِ باقیماندۀ حماس ضروری است، اما او همچنین متعهد شده است که قبل از هر گونه حمله ای، خروج انسانی همراه با امنیت غیرنظامیان از این شهر را تضمین کند [جل الخالق!] و متحدان بشردوست اسرائیل، از جمله جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نیز تأکید کرده اند که غیرنظامیان باید قبل از هرگونه عملیات زمینی اسرائیل در منطقه، محافظت و از آسیب دور شوند”.
هم او متذکر می شود که متأسفانه[!] به نظر می رسد جایی برای رفتن آنها وجود ندارد. اما بعد با دلسوزی زایدالوصفی ضجه می زند که:
“انتخاب اسرائیل در حال حاضر یک انتخاب سخت است. خودداری از حملۀ زمینی در رفح می تواند به معنای کنار گذاشتن بهترین شانس اسرائیل برای پیروزی قطعی علیه حماس و دستیابی به هدف او برای از کار انداختن ظرفیت نظامی حماس باشد. همچنین ممکن است به معنای کنار گذاشتن آخرین فرصت موجود برای وادار کردن حماس به توافق برای آزادی گروگانها باشد، قبل از این که دیگر نشود جان آنها را نجات داد. در عین حال، با توجه به تراکم و آسیب پذیری فعلی جمعیت غیرنظامی در رفح، ادامۀ عملیات زمینی می تواند تلفات غیرنظامیان را آنچنان آفزایش دهد که اهمیت فاجعه بار آسیبهای جانبی را که جنگ تا به امروز ایجاد کرده است، کاهش دهد. بنابراین، اکنون لحظۀ انتخابهای سخت اخلاقی و قانونی است – لحظه ای که در آن نه تنها پای آیندۀ جنگ در میان است، بلکه در عین حال شخصیت اخلاقی و قانونی اسرائیل و متحدان آن نیز در ترازو قرار دارد. اسرائیل چه باید بکند و گزینه های قانونی آن در این شرایط چیست؟”
معلم اخلاق و استاد فلسفه و مدیر دانشکدۀ مرکز اخلاق و حاکمیت قانون در دانشگاه پنسیلوانیا ، در ادامه چنین افاضه می کند:
“اول، اجازه دهید روشن کنیم که، همانطور که تقریباً همۀ کارشناسان حقوقی درگیریهای مسلحانه به رسمیت می شناسند، حملات علیه اسرائیل در 7 اکتبر توسط حماس، به اسرائیل حق می دهد تا بر اساس منشور سازمان ملل متحد و اصول کلی حقوق بین الملل به “حق ذاتی دفاع از خود” استناد کند.
و تاکید می کند که: “بنابراین اسرائیل تحت قوانین بین المللی حق دارد کمپین دفاع از خود را راه اندازی کند. با این حال، سؤال مهم اینست که اسرائیل در پیگیری این حقبه دست زدن به چه اقداماتی مجاز است؟”
استاد اخلاق وارد زمینه سازی برای قانونمند و اخلاقی جلوه دادن سیاست پاکسازی قومی اسرائیل می شود:
“منطقی به نظر می رسد که فرض کنیم اسرائیل برای دفاع مؤثر از خود در برابر حماس باید به تهاجم زمینی در رفح ادامه دهد. اما به همان اندازه هم منطقی است که فرض کنیم انجام این کار سطوح نامتناسبی از آسیب به غیرنظامیان را، از نقطه نظر قوانین جنگ، با خود همراه دارد.”
او پرسش موذیانۀ تازه ای به میان می کشد: “آیا قوانین جنگ می تواند آنقدر در خود متناقض باشد که اسرائیل نتواند به طور قانونی اقدام مؤثری برای دفاع از خود انجام دهد و در عین حال به تعهدات قانونی خود برای جلوگیری از آسیب نامتناسب به غیرنظامیان عمل کند؟”
و خود زیرکانه پاسخ می دهد: “با در نظر گرفتن ماهیت قضاوت متناسب با جنگ شروع کنید. سوال در زمینۀ تناسب در جنگ (قانونی که اقدامات جنگی را تنظیم می کند) امری نیست که بتوان صرفاً با اشاره به تعداد کشته شدگان و مجروحان غیرنظامی پاسخ داد. درست برعکس، باید بپرسیم که آیا منافع نظامی و ضرورت اقدام یک کشور در دفاع از خود به اندازۀ کافی بر خسارات غیرنظامی عظیمی که عملیات احتمالی ایجاد می کند آنچنان بیشتر خواهد بود تا خطر چنین خسارات جانبی قابل توجهی را توجیه پذیر کند یا نه؟ در حالی که حقوق بین الملل بشردوستانه (IHL) هیچ فرمول دقیقی برای سنجش توازن لازم میان مزیت و ضرورت اقدام نظامی با آسیبهای جانبی، ارائه نمی دهد، نگاهی دقیقتر به عواملی که آسیب غیرنظامیان را در درگیری فعلی افزایش می دهد، مفید خواهد بود”.
خوانندۀ محترم، لطفاً بر اعصاب خود مسلط باشید. ایشان وکیل مدافع اجیر شده یا داوطلب دفاع و توجیه باند متهمی است که هزاران فاکت و دلیل برای ثبوت ارتکاب جرایمشان در دادگاه لاهه روی میز است و او از همینجا وارد دفاع شده است. بنابر این به استدلال خود ادامه می دهد:
“شبه نظامیان حماس معمولاً در شبکۀ گستردۀ تونلهای زیرزمینی که برای حفاظت از خود و جان به در بردن از درگیریها، ساخته اند، پنهان می شوند. تونلها با یک لایۀ فیزیکی در قالب سپرانسانی پوشانده شده اند. این سپر انسانی بین مخفیگاه زیرزمینی حماس و جتهای اسرائیلی حائل ایجاد می کند. بنابراین بیمارستانها، مدارس، اردوگاه های پناهندگان، ساختمانهای چند طبقۀ مسکونی و سایر وسایل زندگی غیرنظامیان حائل بین دو طرف منازعۀ غزه است”.
در اینجا معلم بی اخلاق بطرز شیادانه ای به ادعای دروغین و بیشرمانه ای که اسرائیل علیه بنیاد “آنروا” جعل کرده، و هیچ سندی بر درستی آن ارائه نکرده است، استناد می کند تا به عنوان یک حقیقت به اذهان ساده فروخته شود. استاد می فرماید:
“همانطور که کشف اخیر یک مرکز فرماندهی در زیر دفاتر UNRWA در شهر غزه نشان می دهد، حماس عمداً سیستم تونل خود را در زیر متراکم ترین بخشهای زندگی غیرنظامیان غزه و مکانهائی که کمتر مورد ظن قرار می گیرد، ساخته است تا از غیرنظامیان به عنوان پوششی برای عملیات خود و به عنوان خوراک برای جنگ اطلاعاتی علیه اسرائیل و متحدان غربی آن استفاده کند”. [توجه دارید که این جنگ فقط جنگ اسرائیل و حماس نیست. همه جا صحبت از اسرائیل و متحدان غربی در میان است].
استدلال شیادانه ادامه دارد: “استفاده از سپر انسانی طبق قوانین بین المللی غیرقانونی است. این نقض حقوق بین المللی است و به طور خاص در کنوانسیون چهارم ژنو و پروتکل الحاقی آن ذکر شده است که استفاده از غیرنظامیان برای اهداف نظامی ممنوع است. علاوه بر این، طبق اساسنامۀ رُم، که صلاحیت دادگاه جنایی بین المللی را تعیین می کند، استفاده از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی یک جنایت جنگی بشمار می رود”.
او مظلومانه خطاب به افکار عمومی که گمان می برد به سِحر او جادو شده است می پرسد: ” اسرائیل چگونه باید تناسب لازم بین خود و عواملی که سپر انسانی ایجاد می کنند، را محاسبه کند؟ آیا اسرائیل می تواند از حق دفاع قانونی از خود استفاده کند، در حالی که به نظر می رسد حمله به دشمن بدون ایجاد تلفات گستردۀ غیرنظامیان در شرایط استفادۀ دشمن از همین غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی، عملا غیرممکن است؟”.
دفاع همچنان جریان دارد، او ادامه می دهد: “این معضل برای حماس ناشناخته نیست. تروریستها از میثاق IHL پیروی نمی کنند، اما طرف دیگر یعنی اسرائیل با نگرانی احساس می کند که توسط این میثاقها دست و بالش بسته می شود، حماس از این محدودیتها اگاه است و از آن سوءاستفاده می کند و مانند دیگر تروریستهای قبلی (احتمالاً منظور الفتح و سازمان آزادیبخش فلسطین است) می داند که بهره برداری از پایبندی اسرائیل به قانون، سلاحی ارزشمند در درگیریهای جاری است. و در حالی که دیگر گروه های تروریستی عمداً غیرنظامیان را به صورت تدریجی در معرض خطر قرار داده اند، حماس از سیستم تونل خود برای انجام این کار در مقیاس گسترده استفاده کرده است. جان اسپنسر، رئیس جنگ شهری در وست پوینت، در مورد سیستم تونل می نویسد: “تئاتر غزه را با هیچ جنگ دیگری در تاریخ نظامی مدرن، از نظرمیزان چالشهایی که ایجاد می کند، نمی توان مقایسه کرد.”
این چنین دستکاری و تحریفی در قانون جنگ – که اغلب به عنوان “جنگ قانونی” نامیده می شود – به دشمنی که قوانین بین المللی را نادیده می گیرد، برتری چشمگیری می دهد. اول، حزب محترم مربوطه قانون را مجبور می کند تا دقیقاً با “انتخاب هابسون”، که اسرائیل در حال حاضر با آن مواجه است، مقابله کند، یعنی از عملیاتی که آنرا برای دفاع از خود لازم می داند اجتناب کند تا از کشتن و زخمی کردن غیرنظامیان، جلوگیری شود، یا دفاع کامل از خود به بهای زندگی تعداد زیادی غیرنظامی، و واکنش شدید افکار عمومی را بپذیرد. هنگامی که این “مدافع از خود” مجبور به عقب نشینی از یک حملۀ نظامی برای جلوگیری از کشتن غیرنظامیان می شود، این یک پیروزی برای حریف جنگ که از طریق سوءاستفاده از پایبندی دشمنانش به قانون به سمت اهداف خود پیشرفت می کند. از نظر آقای اشتاین سؤال اصلی اینست: “هنگامی که تناسب در معرض خطر است، یک کشور باید به دنبال به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان به هر شیوه ای باشد، یا برای رسیدن به اهداف نظامی خود اقدام کند. ارتش اسرائیل چگونه می تواند آسیب به غیرنظامیان را به حداقل برساند، در حالی که حماس تلاش می کند تا همین آسیب را به حداکثر برساند؟ و در چنین شرایطی، میزان مسئولیت اسرائیل در این میان چقدر است؟ به عنوان مثال، آفریقای جنوبی این مسئله به طور کامل از متن ادعانامۀ خود در دیوان بین المللی دادگستری (ICJ) علیه اسرائیل و در تلاش برای اثبات ادعای نسل کشی اسرائیل حذف کرد. بر اساس کنوانسیون نسل کشی، اسرائیل برای این که مسئول نسل کشی باشد، باید “قصد نابودی کامل یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی را داشته باشد”. و هیچ مدرکی وجود ندارد که اسرائیل قصد دیگری جز نابودی حماس و ممانعت از تهدیدهای آن داشته باشد. محافظت از انسان مفهوم تناسب را به خطر می اندازد و منطق IHL و مفهوم دفاع از خود ملی را خنثی می کند. برای حفاظت از حق اسرائیل برای دفاع از خود و سازگار کردن این حق با تلاش برای به حداقل رساندن آسیب به غیرنظامیان، فشار هماهنگ بین المللی علیه استفادۀ حماس از غیرنظامیان به عنوان سپر باید فوراً اِعمال شود. این فشار همچنین باید بر کشورهای دیگر، مانند قطر، که از بی تفاوتی حماس نسبت به مردم خود، با وجود نگرانی فرضی برای زندگی فلسطینی ها، و نیز علیه مصر، که به راحتی می تواند با کمک به تخلیۀ غیرنظامیان از دروازۀ رفح و دادن مکان امن به آنها، وارد شود. با این حال، مصر دقیقاً در جهت مخالف حرکت کرده است و برای تقویت مرزهای خود با غزه تلاش می کند تا اطمینان حاصل شود که هیچ غیرنظامی فلسطینی وارد مصر نمی شود. اسرائیل نباید مسئولیت اخلاقی و قانونی تاکتیکهای ظالمانۀ حماس علیه جمعیت خود را به تنهایی بر عهده بگیرد. تمام کشورهایی که در مواجهه با اقدامات حفاظت انسانی حماس نگاه دیگری دارند، سهمی از مسئولیت در حمایت از کشتار غیرنظامیان در جنگ بر عهده دارند”.
بدین تریب این معلم اخلاق جهان را همچنان به نظاره گری و دست برداشتن از مطالبۀ جاری شدن عدالت علیه سمج ترین متخلف و قانون شکن دنیای کنونی فرا می خواند. غافل از آن که خواست مهار کردن این غول وحشی به امری جهانی تبدیل شده است. امری که بر بستر مقاومت خونین مردم فلسطین که تن به ترک سرزمین آباء آجدادی خود نمی دهند و نیز اعتراضات میلیونها شهروند جهان که علیه پاکسازی قومی و کشتار مردم فلسطین و در دفاع از حقوق پایمال شدۀ آنها شکل گرفته ـ ازجمله به صورت پروندۀ دادخواهی تاریخی که توسط دولت آفریقای جنوبی در دادگاه بین المللی عدالت (در لاهه) گشوده شده است. این روند تازه آغاز شده و با هیچ ترفندی سر باز ایستادن ندارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع مقاله کلر فینکل اشتاین:

Self-defense and Human Shields: How Should Israel Wage War in Gaza? – Israel News – Haaretz.com